بازدید 13674

پایان ۱۱ سال شب‌زنده‌داری فرزند برای مادر بیمار+عکس

گفتنش آسان است اما خودم كه می‌دانم چه قدر رنج كشیده است. چه شب‌ها كه در كنار ناله‌های من شب‌زنده‌داری كرده و پرستار بی‌منت و همیشه بیدار بوده است. هر وقت دلم تنگ شده برایم حافظ خوانده، هر وقت درد داشتم دست نوازشگرش مرهمم بوده و مرا دلداری داده است. آرزو دارم یك روز بتوانم از جایم بلند شوم و گوشه‌ای از زحمت‌هایش را جبران كنم. مثل پروانه دور من سوخته و...
کد خبر: ۱۳۶۲۰۷
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۹ 14 December 2010
فرهیختگان: «به بهشت نمی‌روم اگر تو آنجا نباشی مادر.» وارد اتاق كه شدم تابلویی با این عنوان، روی سر مادر بیمار دیدم. می‌گفت بهترین كادویی بود كه به مناسبت روز مادر از پسركوچكش گرفته بود.

«ماه‌سلطان تیموری» كه درغرب تهران زندگی می‌كرد ۱۱ سال بود زمینگیر شده و طی این مدت شاید یك شب هم راحت نخوابیده بود. می‌گفت: یك عارضه نخاعی، قدرت حركت دست و پایم را گرفت و زمینگیر شدم. تاكنون دوبار زیر تیغ جراحان رفته‌ام اما انگار زندگی نمی‌خواهد روی خوشش را به من نشان دهد. شوهرم «رحمت‌الله دهقان» كارگر شركت «اتمسفر» بود و ۲۰ سال پیش در جاده مخصوص كرج، قربانی یك تصادف دلخراش شد.

با مرگ شوهرم خیلی تنها شدم و روزهای خیلی سختی را پشت سر گذاشتم. البته وجود سه پسر و دو دخترم، مرا به آینده امیدوار می‌كرد و پس از اینكه توان حركت را از دست دادم پسر كوچكم «تیمور» جوانی و زندگی‌اش را به پای من گذاشت.

شاید باورتان نشود در روزگاری كه بسیاری از فرزندان، پدر و مادر پیرشان را به باد فراموشی می‌سپارند یا روانه خانه سالمندان می‌كنند، «تیمور» برای من غذا پخت، لباس‌هایم را شست، رفیقم شد و در یك جمله، یار غار و باوفای من بود.

البته بارها به او گفتم اینقدر عمرت را به پای من نسوزان اما این پسر، مثل یك فرشته، عشق را در حق مادرش به تمام معنا تمام كرد. این پسر فداكار، الگویی تمام‌عیار در نیكی به پدر و مادر است.

در طول این مدت فقط یك بار، آن هم برای سه روز از من دور شد. «تیمور» پنج سال پیش ازدواج كرد اما برای اینكه مرا تنها نگذارد چند موقعیت خوب شغلی را از دست داد و حالا در مغازه خدمات كامپیوتری كه كنار خانه‌مان قرار دارد هزینه زندگی را تامین می‌كند. در طول این ۱۱ سال حتی یك بار ندیدم و نشنیدم كه گله كند. گفتنش آسان است اما خودم كه می‌دانم چه قدر رنج كشیده است. چه شب‌ها كه در كنار ناله‌های من شب‌زنده‌داری كرده و پرستار بی‌منت و همیشه بیدار بوده است. هر وقت دلم تنگ شده برایم حافظ خوانده، هر وقت درد داشتم دست نوازشگرش مرهمم بوده و مرا دلداری داده است. آرزو دارم یك روز بتوانم از جایم بلند شوم و گوشه‌ای از زحمت‌هایش را جبران كنم. مثل پروانه دور من سوخته و...

گریه امان نداد تا مادر بیمار بیش از این سخن بگوید. در آن روز تابستانی از «تیمور» كه جوان شایسته «سرخ حصار» لقب گرفته پرسیدم: خسته نشدی پسر؟ ۱۱ سال شب‌زنده‌داری و خدمت تمام وقت به مادر بیمار، كار آسانی نیست. پاسخ داد: وقتی عشقت، زندگیت و عمرت، مادرت است دیگر خستگی معنا ندارد. من از انجام وظیفه و خدمت به مادرم لذت می‌برم «تو گر لذت ترك لذت بدانی دگر لذت نفس، لذت نخوانی» این شعر را پدرم به من آموخت.

دیروز در كوچه باد می‌آمد، در باد غم می‌آمد، در غم بغض می‌آمد و در بغض اشك می‌آمد كه خبر آوردند «ماه سلطان» رفت. رفت پیش خدا و تمام شد۱۱ سال شب‌زنده‌داری پسر فداكار برای مادر بیمار.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۴
انتشار یافته: ۲۸
خدارحمتش کنه واقعا رحمت به شیرباکش که چه بسری تربیت کرده انشااله خوشبخت وعاقبت بخیرشود این آقا که کمترمردی اینگونه مادرراتروخشک مینماید
آفرین بر تو و درود و سلام فرشتگان و مقربان درگاه احدیت بر تو باد که الحق سفارش قرآن به نیکی پدر و مادر را چه زیبا تفسیر کردی و بدان که دعای مادرت خیر دنبا و آخرتت را تضمین میکند.
با چه زبانی تیمور رو میشه ستود مگر اینکه با اولیا صالح محشور شوند و چند نسل بعد او هم رستگار و سربلند
آفرین به عاشقیت تیمور
اشکم جاری شد. واقعا گریه کردم. خداوند رحمتش کند. به ابروی امام حسین (ع) در این ماه عزا خداوند بزرگ اجر بی پایان به پسر شایسته و فرشته اش عنایت فرماید.
فقط آن یازده سال شب زنده داری برای تیمور ماند. این بقیه است که اگر آن شکلی برکت نیابد، تمام شده است.
اشک از چشمام سرازیر شده و می رم که لااقل یک تلفن به پدر و مادرم بزنم تا شاید مرهمی باشه برای دل خودم که سخت براشون تنگه.
خدا رحمت کنه
خدا ازت راضی باشمه آقا تیمور
عرض تسليت و اجر الهي براي فرزندش
خداوند اين اجر را به بهترين نحو به او هديه خواهد نمود
این یعنی درس از عاشورا. یعنی یاد دادنو یاد گرفتن گذشت
پس بقیه بچه های این خانم کجا بودند؟ من هم فردی رو می شناسم که مادرش رو تیمار می کنه در حالی که بقیه خواهرها و برادرها سالی یک بار هم به یاد مادر بیمار آلزایمری پارکینیونی نمیفتند. از این جوان ها در گوشه و کنار مملکت پیدا می شه اما تعدادشون خیلی کمه
وای بر ما که فقط به فکر زندگی خودمان هستیم آن هم به هر قیمتی و شاید دیدار پدر و مادر همیشه اولویت آخر ماست چرا که از ما هیچوقت گلایه ای نداشته و ندارند.
اشک از چشمام سرازیر شده خداوند به تیمور اجر معنوی بدهدو انشااله به حق این ایام که ایام آقا امام حسین علیه السلام هستش در روز محشر با نیکان محشور گردد.
ای کاش همه مثل تیمور بودند. تیمور جان تسلیت ما را بپذیر و ما را در غم خود شریک بدان
مادر عزیز تمامی محبتهای پسرت از تو و تربیت پاک تو نشات گرفته است. خداوند فرزندت را در پناه خود بگیرد
اجرش باامام حسین
راستش مادربزرگ من آلزایمر داره و پدرم همیشه پیش مادربزرگ و پدربزرگم هست گاهی اوقات از دست پدرم ناراحت میشم که چرا پیش ما کمتر هست ولی توی دلم می ستایمش.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست # سیل