
به گزارش تابناک؛وقتی اسم فانتوم میآید، حتی کسانی که کوچکترین علاقهای به هوانوردی ندارند یک حس احترام ناخودآگاه پیدا میکنند. انگار درباره موجودی حرف میزنیم که نیمهافسانه است و نیمهماشین؛ چیزی که نه کاملاً آمریکاییست، نه صرفاً یک جنگنده قدیمی، و نه فقط یک ابزار جنگ. فانتوم یک «ذهنیت» است، یک نگرش هجومی، یک مشت گرهکرده آهنی که از دهه ۶۰ میلادی تا همین امروز در چندین ارتش دنیا ادامه داده. و ایران یکی از کشورهایی است که فانتوم را نه فقط خرید، بلکه با آن زندگی کرد، با آن جنگید، با آن قهرمان ساخت، و در نهایت یکی از پیچیدهترین فصلهای تاریخ هوانوردی جهان را با همین جنگنده نوشت.
داستان فانتوم از زمانی شروع شد که نیروی دریایی آمریکا دنبال یک جنگنده همهفنحریف بود؛ چیزی که بتواند از عرشه ناو بلند شود، سرعت بالایی داشته باشد، بار سنگین حمل کند و در عصر موشکها همچنان «دست بالای هوا» را حفظ کند. مکدانلداگلاس دست روی چیزی گذاشت که بعدها تبدیل شد به F-4 Phantom II، یک پرنده دو سرنشین، دو موتوره، با بالهای بزرگ و ساختاری که از دور هم فریاد میزد «مراقبم باش، من شوخی ندارم».
این جنگنده از همان ابتدا برای ناو طراحی شد، یعنی شاسی تقویتشده، قلاب فرود، ستون تسلیحاتی قدرتمند و توان حمل سوخت زیاد داشت. و فانتوم از همان روزهای اول ثابت کرد که در بسیاری از استانداردها جلوتر از زمان خودش است؛ رادار قوی، توان حمل انواع بمب و موشک، موتورهای J79 با آن صدای عجیب و آن دود شناختهشدهای که همیشه پشت سرش میکشید. آمریکا فانتوم را تبدیل کرد به ستون فقرات نیروی هوایی و دریایی خودش، و بعد پای آن را به هر جایی که یک درگیری جدی وجود داشت باز کرد. از ویتنام تا خاورمیانه، از جنگ شش روزه تا عملیاتهای پنهان، فانتوم هر جا رفت یک اثر گذاشت.

اما هیچ کشوری به اندازه ایران با فانتوم «پیوند احساسی» پیدا نکرد. خرید این جنگنده در دوره پهلوی دوم بخشی از بزرگترین قراردادهای نظامی تاریخ ایران بود. دهها فروند F-4D، F-4E و نسخه شناسایی RF-4E وارد شدند. خلبانهای ایرانی در آمریکا آموزش دیدند، رادارها را شناختند، موشکها را تجربه کردند و کمکم تبدیل شدند به بخشی از جامعه جهانی فانتومسوارها. اما هیچکس نمیدانست چند سال بعد قرار است چه آزمونی در انتظار ایران و فانتومهایش باشد؛ آزمونی که نه فقط تکنیک بلکه روح، غیرت، خلاقیت و توان انسان را محک میزد.

وقتی جنگ ایران و عراق آغاز شد، فانتوم تنها یک جنگنده نبود؛ تبدیل شده بود به ستون فقرات نیروی هوایی ایران. در شرایطی که بسیاری از کشورها انتظار داشتند نیروی هوایی ایران در همان ماههای اول از هم فرو بپاشد، این فانتوم بود که برخلاف همه تصورها ایستاد. خلبانانی که بسیاریشان جوان بودند و تازه از آمریکا برگشته بودند، سوار شدند، بلند شدند و رفتند وسط یک جنگ تمامعیار. اسمهای بزرگی در این دوره با فانتوم گره خورد؛ عباس دوران، یاسینی، جهانشاهی، آذربرزین، حبیبی، خلعتبری، حسین لشکری، اکبر زمانی، غفاری، علیاکبر قربانی و دهها نفر دیگر که هر کدام برای خودش یک کتاب است.
روایت فانتوم در جنگ ایران و عراق یک روایت کلاسیک نیست. روزی نبود که این پرنده در آسمان جنوب، غرب یا حتی بغداد دیده نشود. اولین کاری که ایران کرد شکستن موج حملات اولیه عراق بود. فانتومها با بمبگذاری دقیق زرهیها را زدند، پایگاهها را منهدم کردند و عملاً مانع شدند دشمن در همان روزهای اول خودش را تثبیت کند. کسی تا آن زمان تصور نمیکرد نیروی هوایی ایران که به دلیل تسویه ها و رسوایی بعد از کودتای نوژه یک سازمانپریشان در آن روزها بود، بتواند چنین عملیاتی انجام دهد. اما فانتومها و غیرت ایرانی فرماندهان برگ برنده ایران شدند.

بعد نوبت عملیاتهای عمیق و خطرناک رسید. عملیاتهایی که امروز هم اگر در کشورهای پیشرفته شبیهسازی شود، روی کاغذ غیرممکن است. مثل عملیات معروف حمله به H3؛ جایی که فانتومهای ایرانی با عبور از آسمان کشورهای دیگر، یک پایگاه هوایی عظیم عراق را در اعماق خاک دشمن بمباران کردند و برگردند. یا عملیاتهایی مثل بمباران پالایشگاه کرکوک، حمله به موصل، زدن پلهای حیاتی، شکارهای هوایی در ارتفاع پایین؛ همه اینها بخشهایی از اسطورهسازی فانتوم بود.
اما در دل این نبردها، توان واقعی جنگنده خودش را نشان داد. فانتوم فقط یک بمبافکن نبود. موشکهای هوابههوا مثل AIM-7 Sparrow و AIM-9 Sidewinder به خلبانها امکان میداد درگیر شوند و از خودشان دفاع کنند. اگرچه فانتوم بهصورت کلاسیک توپ داخلی نداشت و بعدها پایلون توپ برای مدلهای F-4E اضافه شد، اما همین یک مورد تبدیل شد به یکی از نقاط تغییر تاکتیکها.
در ارتفاع پایین، فانتوم یک حیوان خشمگین بود. سرعت بالا، بدنه محکم و امکان حمل محمولههای سنگین باعث شده بود بتواند کاری کند که کمتر جنگندهای جرئت انجام دادنش را داشت: عبور از میان موج رادار، رفتن به عمق خاک دشمن، رها کردن بمبهای MK-82 و MK-84، بیرون آمدن از دل جهنم آتش توپخانه و بازگشت. اما این فقط مهندسی نبود، فقط موتور نبود، فقط بال نبود؛ بخش بزرگی از این کار، خلبانهای ایرانی بودند که با ترکیبی از مهارت، شجاعت و خلاقیت توانستند فانتوم را به چیزی فراتر از استانداردهای سازندهاش تبدیل کنند.
فانتوم در جنگ ایران و عراق فقط نمیجنگید؛ زندگی میکرد. بارها این جنگنده با موتور نیمسوز، سیستم هیدرولیک آسیبدیده، بدنه گلولهخورده و حتی با یک بال نیمهمنهدم برگشت. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد فانتوم همین بود: تحمل ضربه. ساختار فانتوم طوری طراحی شده بود که حتی در شرایط آسیب سنگین هم بتواند پرواز کند. جالب اینکه بسیاری از تکنسینهای ایرانی که بعدها مشغول تعمیر فانتومها شدند، بارها گفتهاند «فانتوم را نمیشود کشت». انگار این هواپیما برای جنگ به دنیا آمده بود، نه برای نمایشگاه.
اما این جنگنده فقط در جنگ ایران و عراق نبود که رکورد زد. در ویتنام، فانتوم یکی از کابوسهای پدافند و میگهای ویتنام شمالی بود. آمریکاییها با همین پرنده عملیات Linebacker را اجرا کردند، پدافندها را زدند، و بعدها در خاورمیانه هم از آن استفاده کردند. اسرائیل با فانتوم در جنگهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ غوغا کرد و بارها نشان داد این جنگنده چگونه میتواند میدان نبرد را تغییر دهد.
نسخههای مختلف فانتوم هر کدام شخصیت خاصی داشتند. نسخه F-4D که ایران هم داشت بیشتر برای ماموریتهای هوابههوا و حمله سبک مناسب بود. نسخه F-4E یک هیولا بود؛ توپ داخلی داشت، رادارش بهتر بود، پرفورمنس بهتری داشت و تبدیل شد به ستون اصلی جنگ ایران و عراق. نسخه RF-4E هم چشمان ایران بود؛ هر جا اطلاعات لازم بود، این پرنده با دوربینهای پیشرفته خود میرفت، عکس میگرفت و به خانه برمیگشت. تصاویر RF-4E در بسیاری از عملیاتهای بزرگ از جمله فتحالمبین، بیتالمقدس و حتی عملیاتهای شناسایی در میانه خاک عراق نقش حیاتی داشت.

از نظر فنی، فانتوم را باید یک جنگنده «بمبافکن چندمنظوره» دانست؛ چیزی بین جنگنده و هواپیمای تهاجمی، با توان حمل بیش از ۷ تن مهمات، با سرعت نزدیک به ۲.۲ ماخ، سقف پرواز بالای ۱۶ کیلومتر و موتورهایی که هر کدام بیش از ۱۷ هزار پاوند تراست میدادند. بالهای بزرگ فانتوم که زاویه شکست روی آنها مشخص بود، نهتنها ظاهر خاصی داشت بلکه در پایداری هم نقش زیادی بازی میکرد. و این حقیقت که فانتوم از ابتدا برای ناو طراحی شد، مهر تضمینی بود بر اینکه این هواپیما باید «محکم»، «قابل اعتماد» و «تحملپذیر» باشد.
وقتی مینوسم ۱۷هزار پاوند تراست، خودم دست و دلم میلرزد!

حضور فانتوم در ناوهای هواپیمابر آمریکا هم فصل عجیبی دارد؛ برخاست از روی ناو با آن وزن بالا، فرود سخت، مانورهای کمارتفاع و ضربهگیرهای مخصوص، همه نشان میدادند که این جنگنده فقط برای باندهای زمینی نیست. و همین ویژگی باعث شد کشورهایی مثل ژاپن، آلمان، ترکیه و کره جنوبی هم نسبت به آن جذب شوند. فانتوم در برخی از این کشورها تا همین سالهای اخیر پرواز میکرد.
اما باز هم برمیگردیم به ایران. به جایی که فانتوم فقط ابزار جنگ نبود؛ یک نماد بود، یک قهرمان. خلبانانی مثل عباس دوران با همین جنگنده وارد بغداد شدند و عملیاتهایی انجام دادند که هنوز هم در کتابهای نظامی تدریس میشود. دوران در حمله معروف به کاخ ریاستجمهوری عراق، وقتی هواپیمایش آسیب دید، با تصمیمی که فقط از یک خلبان عاشق وطن برمیآمد، مسیرش را عوض نکرد و پرنده را به دل هدف زد تا مأموریت کامل شود. یا خلبانانی مانند خلعتبری که یکی از حرفهایترین شکارچیان هوایی ایران بود و بارها در نبردهای هوابههوا با عراقیها درگیر شد. نامهایی مثل یاسینی و آذربرزین هر کدام سند زندهای از نقش فانتوم در جنگ هستند.
این جنگنده در جنگ ایران و عراق بارها پرواز داده شد، بارها برگشت، بارها سقوط کرد، بارها تعمیر شد و دوباره به خط برگشت. اینکه ایران بعد از انقلاب، بدون پشتیبانی سازنده، توانست این ناوگان پیچیده را سرپا نگه دارد خود یکی از عجایب تاریخ هوانوردی است. تعمیر موتورهای J79 بدون اسناد کافی، مهندسی معکوس قطعات، ساخت قطعات حساس، حفظ رادارهای AN/APQ، همه و همه بخشی از تلاش فنی پشت صحنه بودند که کمتر دربارهشان گفته شده.

فانتوم امروز شاید در مقایسه با نسل پنجمهای دنیا روی کاغذ یک هواپیمای «قدیمی» باشد، اما هیچ جنگندهای در تاریخ ایران چنین نقشی نداشته. فانتوم در ایران فقط یک جنگنده نیست؛ یک میراث است، یک خاطره جمعی است، یک داستان عاشقانه بین انسان و ماشین. وقتی فانتوم در آسمان پایگاه بندرعباس یا همدان موتور روشن میکند، هنوز هم همان حس سالهای جنگ را زنده میکند؛ حس اینکه یک موجود آهنی، زخمی، خشمگین اما وفادار، هنوز حاضر است از خاکش دفاع کند.
این جنگنده هنوز هم در ایران میپرد؛ همچنان ماموریت دارد، همچنان بمب حمل میکند، همچنان در رزمایشها شرکت میکند. و شاید تا سالها هم کنار گذاشته نشود. چون فانتوم برای ایران فقط یک ابزار نیست، بخشی از تاریخ و هویت نیروی هوایی است. چیزی که با خون خلبانهایش، با عرق تکنسینهایش و با سالها مقاومت و تعمیر و پرواز گره خورده.
اگر امروز کسی بخواهد بفهمد فانتوم یعنی چه، کافی است به یک عکس از دوران جنگ نگاه کند؛ فانتومی که با بدنه سوراخ، با زخمهای جنگ، با دود غلیظ پشت سرش، اما با چرخهایی که سرسختانه زمین را لمس میکند، برمیگردد. این تصویر، خلاصه تمام شخصیت فانتوم است: همیشه برمیگردد.
آلبوم عکس
این همان چیزیست که فانتوم را تبدیل کرده به یکی از مهمترین جنگندههای تاریخ ایران و یکی از افسانهایترین هواپیماهای نظامی قرن بیستم. جنگندهای که از ناوهای آمریکا شروع کرد، ولی در نهایت، در آسمان ایران، در دل خلبانها و مردم ایران، تبدیل شد به اسطورهای که هیچوقت فراموش نمیشود.