بنیاد کارنگی در مقاله ای به بررسی بحران آب در ایران پرداخته است؛ مقاله بنیاد کارنگی بر اساس ضرورت موضوع و جهت بهره برداری کارشناسان، دانشگاهیان و احتمالا مدیران، انتشار می یابد و بررسی موضوعات و ادعاهای آن، طبیعتا بر عهده همین اهل فن خواهد بود.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، در این مقاله آمده است؛ اوایل همین ماه، مقامهای ایرانی هشدار دادند که تهران ممکن است طی دو هفته به دلیل خشکسالی تاریخی از آب آشامیدنی محروم شود. در سال گذشته، متوسط بارش سالانه کشور به ۴۵ درصد کمتر از حد معمول رسیده و نوزده استان از سیویک استان ایران در خشکسالی شدید قرار دارند.
شرایط فعلی
سدها و مخازنی که آب پایتخت را تأمین میکنند خشک شده و با حداقل ظرفیت فعالیت میکنند، بهطوریکه برخی تنها ۵ درصد از ظرفیت ذخیره خود را دارند. ترس از تخلیه اضطراری پایتخت افزایش یافته و شیرهای آب در حال خشک شدن هستند.
آیت الله علی خامنهای، رهبر انقلاب و مسعود پزشکیان رئیسجمهور ایران، بهصورت علنی شدت و جدیت بحرانی را که سالها در حال شکلگیری بوده است تأیید کردهاند. اما بدون رسیدگی به ریشههای اصلی، هرگونه تلاش برای کاهش بحران احتمالاً ناکام خواهد ماند—و ایران را به نمونهای برای همسایگان و دیگر کشورهایی تبدیل میکند که خود با بحرانهای آبی روبهرو هستند.
بحرانی که مدتها در حال شکلگیری بود
برای ایران، بحران کمبود آب طنزی تلخ است، زیرا این کشور هزاران سال پیش سامانههای مدیریت آب—معروف به قنات یا کاریز—را پایهگذاری کرده بود. اما در چند دهه گذشته، ایران قنات را کنار گذاشته و آن را با چاهها، سفرههای آب زیرزمینی و دیگر سیستمهای مدرن که کارایی و سازگاری کمتری با محیطزیست داشتند جایگزین کرد.
از اوایل دهه ۲۰۰۰ (یا حتی پیشتر) و با وجود ساخت صدها سد و مخزن برای ایجاد تأمین آب پایدارتر، کشور با بحرانی رو به بدتر شدن مواجه شد و میزان دسترسی، ذخیره و تغذیه سالانه آبهای زیرزمینی بهطور پیوسته کاهش یافت.
این بحران همچنین نتیجه عواملی مانند رشد جمعیت، افزایش تقاضا، بهرهبرداری بیرویه از منابع و توزیع نامتوازن است—عواملی که بسیاری از آنها با تغییرات اقلیمی و خشکسالی طولانیمدت تشدید شدهاند. سوءمدیریت و فساد دولتی نیز در این زمینه نقش داشتهاند.
نمادهای بحران
از دهه ۲۰۱۰، مقامهای ایرانی و سازمان ملل آشکارا این وضعیت را یک بحران اعلام کردند. در ژوئیه ۲۰۱۳، عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی، اعلام کرد که کاهش منابع آب تهدیدی بزرگتر برای ایران نسبت به دشمنان خارجی یا درگیریهای درون حاکمیت است و میتواند در آینده کشور را غیرقابلسکونت کند. یکی از نشانهها و نمادهای ادامهدار این بحران، دریاچه ارومیه در شمالغرب ایران بود: دریاچهای که زمانی یکی از بزرگترین دریاچههای آب شور جهان بود و با وجود یک دهه تلاش برای احیا، بهطور مداوم کوچکتر میشد.
در تهران، بحران بهویژه حاد است: سال گذشته مجموع بارشها ۴۲ درصد کمتر از میانگین بلندمدت بوده، در حالی که پایتخت رکورد مصرف آب را نیز شکست. شهر و استان در میانه یک خشکسالی پنجساله قرار دارند، در حالی که
در گذشته دو سال خشک معمولاً با یک سال پرباران دنبال میشد.
تأثیرات
در ماه ژوئیه، پزشکیان هشدار داد که این بحران ممکن است ۱۵ میلیون ساکن تهران را مجبور به ترک شهر کند. اما در مناطق شمالی و ثروتمندتر پایتخت، زیرساختهای مناسب، شبکه توزیع پیشرفته و ظرفیت ذخیرهسازی بیشتر باعث شد بحران کمتر حس شود—و در عین حال شکافهای اجتماعی-اقتصادی موجود را آشکار کرد. بسیاری از ساکنان این مناطق با مصرف تا ده برابر بیشتر از میانگین خانوار—عمدتاً برای مصارف خصوصی مانند استحمام، شستوشوی خودرو و آبیاری باغ—به تشدید بحران دامن زدند.
در دو دهه گذشته، اگر نگوییم پیشتر، این بحران تولیدات کشاورزی را تحتتأثیر قرار داده و مهاجرت از مناطق روستایی به شهرها را تسریع کرده است. در تهران و دیگر شهرها، این روندها زیرساختها و خدمات را تحت فشار قرار داده، حاشیهنشینی را گسترش داده و مشکلات محیطزیستی و خطرات بهداشتی مانند ترافیک و آلودگی هوا را تشدید کردهاند—مواردی که همگی بیثباتی اجتماعی-اقتصادی را افزایش دادهاند.
این بحران همچنین به چندین اعتراض بزرگ دامن زد، از جمله برخی اعتراضات در اصفهان و خوزستان در سالهای ۲۰۱۸، ۲۰۲۱ و ۲۰۲۵ که بهطور مشخص با کمبود آب آغاز شدند. نارضایتی داخلی بهویژه در استانهای حاشیهای محروم و کمتوسعه مانند خوزستان مشهود بود.