
دلار دوباره سقف زد و حالا وسط کانال ۱۱۸ هزار تومان ایستاده؛ جایی که در هر اقتصاد دیگری چراغهای اضطرار روشن میشود، اما در میرداماد حتی پردههای اتاق جلسات هم تکان نخورده است. بازار ارز رکورد میزند، اما بانک مرکزی همچنان آرام، بیبیانیه، بیتصمیم و بیبرنامه در سکوتی عجیب فرورفته؛ انگار نه نرخ ۱۱۸۶۰۰ تومانی دلار را میبیند و نه سقوط ارزش پول ملی را.
به گزارش سرویس اقتصادی تابناک؛ یک سال قبل، دلار ۷۰ هزار تومان بود؛ امروز ۱۱۸ هزار و ۷۰۰ تومان یا حتی بیشتر؛ جهشی نزدیک ۷۰ درصد. یورو هم از ۷۴ هزار و ۵۰۰ به ۱۳۷۸۰۰ رسیده؛ افزایشی سنگینتر از ۸۵ درصد. عددها میگویند ریال در حال آبشدن است!
بانک مرکزی با قانون جدید، بزرگترین اختیارات تاریخ خود را دارد. اختیارِ کنترل بازار، اختیارِ تنظیم ابزارها، اختیارِ دخالت هوشمند، اختیارِ ایجاد نظم. اما آنچه روی زمین دیده میشود فقط یک چیز است: سکوت. سکوتی که نرخ میسازد، انتظارات را به سقف میفرستد و بازار را به دست شایعات میسپارد.
محمدرضا فرزین، رئیسکلی که از دولت قبل به میرداماد رسیده، امروز زیر سنگینترین آزمون مدیریت خود قرار دارد. او ماههاست نسخه تکراری «بازار جدید» را میپیچد: یک روز بازار توافقی، روز دیگر تالار اول و دوم، فردا شاید تالار سوم. اما نتیجه همه این بازارها یکی بوده: نرخ جدید، بیثباتی بیشتر. بازاری که از تکثر میلرزد، نه از سیاست.
در اوج نوسانات، نسخه دوم فرزین هم همیشه آماده است: حراج سکه. راهکاری کوتاهبرد که حتی نمایندگان مجلس هم بارها آن را «مسکنِ پرهزینه» نامیدهاند. اما بانک مرکزی همچنان روی همین دکمه تکیه میکند؛ انگار بازار را نه با ابزار مالی که با «اطلاعیه» باید مدیریت کرد.
اما یکی از تصمیمات عجیب فرزین در بهمن سال قبل بود؛ همان زمانی که دلار ۸۴ هزار تومان بود و فرزین معاون ارزی خود را کنار گذاشت. خروج آرام معاون قبلی، ورود پرمسئله معاون جدید؛ فردی بدون سابقه ارزی، با تخصص خودرویی. علیرضا گچپزاده به حساسترین جایگاه ارزی بانک مرکزی رفت؛ جایی که حتی یک خطا میتواند سه بازار را همزمان تکان دهد. موج انتقادات کارشناسان آغاز شد، اما فرزین توجه نکرد. نتیجه؟ بازار ارز امروز پاسخ آن انتصاب را به زبان خودش میدهد.
در کنار این تحولات، سامانهسازیهای بیپایان هم به بخشی از روایت تبدیل شده است. بازارهایی که هر کدام اسمی تازه دارند، اما کاری انجام نمیدهند. فعالان تجاری حالا از «معطلی چندماهه تخصیص ارز» میگویند؛ از صفهایی که کوتاه نمیشود، از فرآیندهایی که به جای تسهیل، قفل ایجاد میکنند. حکمرانی ارزی در عمل به «اتاقهای انتظار» تبدیل شده است.
پرسش اصلی همینجاست:
بانک مرکزی با این حجم از اختیارات چرا نمیتواند بازار را آرام و ریال را تقویت کند؟ چرا تصمیم در لحظه بحران، اینهمه دیر میرسد؟ یا حتی برخی میگویند اگر بانک مرکزی واقعاً تعطیل شود و ساختمان میرداماد را اجاره بدهند، شاید وضع از این که هست بدتر نشود! یا اگر فرزین اصلاً به بانک مرکزی نیاید، شاید قیمتها کمتر تکان بخورد!
دلار ۱۱۸ و ۱۱۹ هزار تومانی فقط یک عدد نیست؛ علامت است. علامت اینکه ساختار تصمیمگیری ارزی بانک مرکزی به نقطهای رسیده که بازار جلو میدود و سیاستگذار دنبال نرخ؛ و اگر این چرخه اصلاح نشود، این قله جدید هم احتمالاً آخرین قله نخواهد بود.