
به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، هفته کتاب و کتابخوانی، هرساله در آبانماه برگزار میشود. طی سال های گذشته غیر از برنامه 24 آبان ماه که مختص به روز بزرگداشت کتاب و کتابخوانی و کتابداران است، عموم جامعه شاید اصلا باخبر هم نشوند اواسط آبان به هفته کتاب و کتابخوانی اختصاص دارد.
اگر در این هفته سری هم به کوچه و خیابانهای پایتخت زده باشید، غیر از حد فاصل میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر خبری از تبلیغات شهری نیست؛ البته چند و چون این اتفاق خود یک قصه مفصل دارد و نیازمند یک گزارش مجزاست.
در هفته کتاب و کتابخوانی غیر از ابتکار کتابفروشان برای تبلیغ کتاب و ارائه تخفیف 10 تا 20 درصدی، برگزاری برنامه های نقد و بررسی و رونمایی کتاب توسط ناشران و فرهنگسراهای مختلف برنامه ویژه دیگری وجود ندارد. اگر ما هم بتوانیم از همه این غصه ها بگذریم که چرا هفته کتاب و کتابخوانی انقدر در گوشه عزلت قرار گرفته و بدون توجه از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می شود؛ باید یک سوال بزرگ بپرسیم و آن اینکه چطور توقع داریم مردم با کتاب آشتی کنند و اعداد و ارقام سرانه مطالعه جابه جا شوند؟
کتابگردی و ادراک آن
هفته کتاب و کتابخوانی اگرچه در طول این سال ها در سکوت و آرامش میگذرد، اما در روزهای پایانی خود یک پویش به نام کتابگردی دارد؛ پویشی که به اعتقاد یکی از خبرنگاران قدیمی حوزه کتاب هرسال آب میرود و کوچک تر می شود.
پویش کتابگردی به ابتکار احمد مسجدجامعی شکل گرفت و هدف از آن، توجه به کتابفروشیهای محلی و حمایت از آنها برای ادامه کارشان بود. مسجدجامعی به واسطه سالها حضور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با بسیاری از اهالی قلم و نشر آشناست و سابقه رفاقت دیرین با آنها دارد و از مشکلات آنها باخبر است. در دورههای ابتدایی این ایده بسیاری از مسئولان فرهنگی کشور سعی کردند در این روز در هر نقطهای از کشور که حضور دارند، سری به کتابفروشیهای محلی بزنند.
پویش کتابگردی در نوع خود ایده مناسبی بود و در فضایی مطرح شد که بسیاری از کتابفروشیها در تب و تاب خاموشی ابدی و یا تغییر کاربری بودند، اما با این اوصاف به عاملی برای حضور مداوم مردم در کتابفروشیها بدل نشد. در دورههای مختلف، برخی کتابفروشیهای مطرح سعی کردند با دعوت از سلبریتیها در آن روز مخاطبان را به کتابفروشی بکشانند که حضور این چهرهها در کتابفروشیها وضعیت عجیب و غریبی را حاکم میکرد و اوقات حاضران بیشتر به گرفتن سلفی میگذشت. شاید بتوان ایرادی هم به روز برگزاری کتابگردی گرفت. این روز در یکی از روزهای پایانی آبان برگزار میشود؛ روزهایی که عامه مردم با بی پولی آخر ماه دست و پنجه نرم میکنند!
این مشکلات را شاید بتوان مشکلات کوچکی شمرد که در روز کتابگردی وجود داشت؛ یعنی تنها دغدغه برگزاری کتابگردی در آخر ماه و حضور چهرهها و شلوغی کتابفرشیها. اما امروز در روز کتابگردی خبری از این اتفاقات نیست. از تعداد کتابگردان هر سال کاسته میشود و تقریبا غیر از خبرنگاران قدیمی حوزه کتاب و کتابخوانی که از سال های گذشته مطلع اند روزی به کتابگردی اختصاص دارد، خبرنگاران دیگر اطلاعی از چند و چون ماجرا ندارند. بعضی از خبرنگاران قدیمی هم دیگر دلیلی برای حضور در کتابگردی نمیبینند؛ شاید همگی با یکسوال مواجه اند: «خب که چی؟».
نباید از حق گذشت که اینموضع صحیح است. چراکه با برگزاری روز کتابگردی چند سوال مهم در ذهن نقش میبندد. کتابگردی احمد مسجدجامعی چه مشکل مهمی از کتابفروشان را برطرف کرده است؟ آیا در این حضور چند چهره سیاسی (که در طول سالهای گذشته خبری از حضور آنان نیست) در کتابفروشیها مردم را کتابخوان میکند؟ آیا حضور سلبریتیها (که در طول سالهای گذشته خبری از حضور آن ها نیست) مردمی را که پولی برای خرید کتاب ندارند، مجاب میکند که از نان شب و مایحتاج ضروری خود صرف نظر کرده و پول خود را برای خرید کتاب هزینه کنند؟
سوال مهمتر این است که حتی اگر مردم به هر ترتیب کتابی را هم خریدند، آن را خواهند خواند؟ آنها با دیدن یک گروه چند نفره که مقابل یک کتابفروشی مشخص از یک ون پیاده می شوند و داخل کتابفروشی می روند، متعجب میشوند.
کتابفروشی های کوچک نباید فراموش شوند
روز کتابگردی در طول این سال ها مختص بازدید از کتابفروشی هایی است که همگی از کتابفروشیهای معروف پایتخت هستند؛ فروشگاههایی که مخاطبان خود را در طول سال دارند و شاید نیازی به شنیدن «خسته نباشید» و درد و دلشان از سوی اهالی حوزه کتاب نیست. به راستی سرنوشت کتابفروشیهای کوچک که در طول این سال ها خارج از رانت و باندبازی های مختلف دولتی و غیردولتی تنها با عشق و علاقه کار کردند چه می شود؟ آیا محکوم اند به اغذیه فروشی و بوتیک لباس تغییر کاربری دهند؟ هرچند که به نظر راقم این سطور باید قدیمی های حوزه نشر و کتابفروشی های بزرگ هم به عنوان سرمایه حفظ شوند اما کتابفروشی های محلی و کوچک نباید از یاد بروند.
باید پذیرفت کتابگردی شاید در سالهای گذشته فروش برخی کتابفروشی ها را بالا میبرد اما در حال حاضر تبدیل به یک رویداد نمایشی شده است. یعنی اگر میخواهیم چراغ یک کتابفروشی محلی روشن بماند، باید جز کارهای زیربنایی و اصلاح ساختارها، فکری هم به حال شیوه برگزاری نمایشگاههای کتاب کرد. برگزاری این نمایشگاه ها در قالب یک فروشگاه بزرگ همراه با ارائه تخفیف باعث میشود مردم تهیه کتابهای خود را محدود به این نمایشگاه ها کرده و دیگر به کتابفروشیهای محلی مراجعه نکنند.
کتابگردی یا شوآف فرهنگی؛ مسئله چیست؟
با جامعهای روبه رو هستیم که بالقوه به کتاب علاقهمند هستند و بالفعل از آن محروم. سوال مهم این جاست که چقدر با مجموعه رویدادی مانند کتابگردی فضای کتابخوانی در کشور تقویت و نزدیکی مخاطبان با کتاب و کتابخوانی تسهیل شده است. در ایام هفته کتاب برای مثال به چند محل که بالقوه پتانسل جمعیتی بالایی برای مطالعه داردند سر زدیم و سعی کردیم میان کتاب و آنجا آشتی برقرار کنیم؟ چند مدرسه؟ چند دانشگاه؟ چند مسجد؟ چند سرای سالمندان؟ چند زندان؟ شده یکبار یک مسئول دولتی و شبه دولتی در هفته کتاب، نیمی از روزش را برای این صرف کند که به مسافران نزدیکترین ایستگاه اتوبوس یا متروی محل کارش کتاب (ولو با تامین از محل بودجه دولتی) اهدا کند و یا به صورت چهره به چهره از آنها برای حضور در کتابفروشیها دعوت کند؟ شده به جای گرفتن عکسهای با خندههای عجیب و غریب در زمان بریدن روبان افتتاح فلان کتابفروشی سری به چند مرکز نگهداری از کودکان بیسرپرست بزنیم و سعی کنیم پیوندی عمیق میان آنها و کتاب ایجاد کنیم؟ آیا برگزاری این همه جشنواره و رویداد کمخاصیت و نخنما مهمتر از حرکتهای مردمی است که بتواند بخشهای بالقوه کتابخوان را به جامعه بالفعل کتابخوان پیوند دهد؟
روز کتابگردی با رویکردی مردمی و در یک ابتکار در قالب حرکتی خودجوش شکل گرفت، اما طی سالها به جای تقویت وجهه مردمی تبدیل به یک حرکت کم خاصیت شده که در آن به چند کتابفروش سالخورده سر میزنند و سلام و علیکی میکنند و برق فلاش دوربین های خبری بیشتر از چرخ اقتصادی کتابفروشان کار می کند. شاید وقتی کتاب با عموم مردم به جز آنها که همیشه دوستش داشتند غریبه شده و در عصر ظهور تکنولوژیهای عجیب و غریب، باید به همین حرکت غریبانه آب رفته اکتفا کرد و همین را هم قدر دانست؛ حتی اگر نمادین باشد! شاید!
فاطمه میرزاجعفری