
این گزارش، روایتی است از اینکه ناوهای جنگی چگونه کار میکنند، چه کلاسهایی دارند و ایران چگونه توانسته از دل دشوارترین محدودیتها، یک سپر دریایی مدرن بسازد.
به گزارش تابناک؛ در دنیای امروز که مرزها تنها خطوطی روی نقشه نیستند و هر کشور باید هزاران کیلومتر دورتر از سواحلش چشم بگشاید، ناوهای جنگی تبدیل شدهاند به همان مشت آهنینی که هم پیام میدهند، هم دفاع میکنند و هم در لحظه لازم، پاسخی میدهند که هیچ کشور متخاصمی فراموشش نمیکند. ناوهای جنگی فقط چند هزار تن فولاد شناور نیستند؛ یک «آسمان کوچک»، یک «پایگاه شناور»، و یک «شهر» با موتورهایی که میتوانند هفتهها و ماهها بدون توقف نفس بکشند. هر ناو جنگی یک اکوسیستم پیچیده است؛ از سامانههای راداری که تا چندصد کیلومتر را میکاوند تا موشکهایی که از دل اقیانوس میتوانند نقطهای در ساحل را نابود کنند. و ایران هم با تمام محدودیتها و تحریمها توانسته لایهای از این قدرت را بسازد و لایههایی را از کشورهای دوست خریداری کند.
برای فهمیدن اینکه یک ناو جنگی چگونه عمل میکند، باید از قلب آن شروع کرد: جایی که موتورهای عظیم، ژنراتورها و محورهای انتقال نیرو، چند هزار تُن فولاد را با سرعتی بیش از ۵۰ کیلومتر بر ساعت روی آب میکشند. در کلاسهای بزرگتر، مثل ناوهای هواپیمابر یا رزمناوها، این قلب با انرژی هستهای کار میکند و همین باعث میشود ناو ماهها بیوقفه در دریا بماند. اما در ناوشکنها، ناوچهها و کوروتها، معمولاً از ترکیب موتورهای دیزلی و توربینهای گازی استفاده میشود—یک جور چیزی شبیه موتورهای جت هوایی اما در نسخه دریایی. این موتورهای گازی قدرتی تولید میکنند که میتواند یک ناو را با وزنی بیش از شش هزار تن، مانند یک غول بیدارشده، روی آب به حرکت درآورد.
از موتور که فاصله بگیری، وارد بخشهای حیاتی بعدی میشوی: سامانههای راداری. رادارهای هوایی، رادارهای سطحی، رادارهای کنترل آتش—هرکدام مدام محیط را اسکن میکنند و نقشهای لحظه به لحظه از اتفاقات روی آب و آسمان میسازند. در نسلهای جدید ناوشکنها مثل کلاس «آرلی برک» آمریکا یا کلاس «۵۲D» چین، این رادارها فازی و آرایهای هستند؛ یعنی بدون چرخش مکانیکی و تنها با تغییر جهت پرتو، در کسری از ثانیه چند هدف را همزمان رهگیری میکنند.

سامانههای جنگ الکترونیک نیز یکی از ستونهای دفاع دریاییاند. یک ناو مدرن باید بتواند خود را از دید موشکهای راداری پنهان کند یا مسیر آنها را منحرف کند. به همین دلیل ناوها مجهز به اخلالگرها، طعمههای حرارتی و چف هستند؛ همان رشتههای فلزی ریز که در هوا پخش میشود و تصویر راداری جعلی ایجاد میکند تا موشک گمراه شود.
وقتی صحبت از کلاسبندی ناوهای جنگی میشود، معمولا مردم عادی همه را یکچیز تصور میکنند، اما واقعیت این است که هر کلاس برای هدفی خاص طراحی شده. ناوچهها بدنهای کوچکتر دارند، برای گشتزنی در ساحل، مقابله با زیردریاییها و حفاظت از مرزهای دریایی. کوروتها از ناوچهها هم کوچکترند اما چابک و ارزان، مناسب برای عملیات سریع. ناوشکنها اما ستون فقرات نیروی دریایی مدرناند؛ بزرگ، مجهز، چند منظوره و توانمند در پدافند هوایی، درگیری سطحی و ضد زیردریایی. رزمناوها نسل بزرگتر ناوشکنها هستند؛ با قدرت آتش بسیار زیاد. هواپیمابرها که دیگر خود دنیای جداگانهاند: پایگاه هوایی شناور.
ایران از دهههای گذشته تا امروز سعی کرده بر اساس محدودیتها و نیازهای جغرافیاییاش، ترکیبی هوشمندانه از این کلاسها داشته باشد. ایران یک نیروی دریایی اقیانوسی به مفهوم آمریکایی ندارد؛ اما یک نیروی دریایی «منطقهای قدرتمند» ساخته که در تنگه هرمز، شمال اقیانوس هند و دریای عمان حرفی برای گفتن دارد.
در گذشته، ناوهای ایران عمدتاً از آمریکا خریداری شده بودند: ناوهای کلاس بایندر و چند شناور ارزشمند دیگر. اما سیاسیت های دنیا و فروشنده این جنگ افزار ها در مقابل انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران و همچنین جنگ و تحریمهای بعد از آن این مسیر را قطع کرد. از دهه ۸۰ ایران مجبور شد با ظرفیت داخلی ناو بسازد. اولین گامها، ساخت ناوچههایی مثل «جماران» بود؛ ناوچهای از کلاس موج که بهنوعی نقطه شروع عصر جدید نیروی دریایی ایران شد. جماران یک ناوچه ۱۴۰۰ تنی بود با موشکهای نور، توپ ۷۶ میلیمتری، رادارهای بومی و سطح فناوری قابل قبول. بعد از آن «دماوند»، «سهند» و «دنا» آمدند هرکدام نسل تکاملیافتهتر قبلی.

اما نقطه عطف واقعی، «ناوشکن دنا» و «ناوشکن سهند» بودند. دنا با رادار آرایهفازی، سامانههای موشکی دوربرد، پیشران بهبود یافته و قدرت دریانوردی طولانیمدت، یک پیام واضح داشت: ایران حالا میتواند ناو دوربرد بسازد. همین که دنا توانست سفر چند ماهه تا اقیانوس اطلس را انجام دهد، نشان داد که صنایع دریایی کشور از مرحله ساحلی عبور کرده.
در کنار این ناوهای سطحی، شناورهای دیگری نیز نقشهای خاص دارند. مثلاً ناو لجستیکی «مکران» که در اصل یک نفتکش تغییر کاربرییافته است، اما امروز به یک پایگاه شناور تبدیل شده با قابلیت حمل پهپاد، هلیکوپتر و پشتیبانی از ناوگان در آبهای دور. در جنگ دریایی، لجستیک اهمیتش کمتر از موشک نیست؛ بدون سوخت و مهمات، هیچ ناوی نمیتواند ماموریتی را ادامه دهد. مکران این مشکل را حل کرده و تبدیل به یک ناو بندر راهبردی برای نیروی دریایی ایران شده است .

ایران همچنین چند شناور تندرو از کلاسهای مختلف دارد؛ از عاشورا تا ذوالفقار و انواع قایقهای تندرو مجهز به موشکهای کروز و دریایی. این قایقها در نبرد دریایی نامتقارن برگ برندهاند. در مقابل ناوهای سنگین دشمن، این قایقها میتوانند با سرعت ۸۰ تا ۹۰ کیلومتر بر ساعت حمله کنند، موشک شلیک کنند و پراکنده شوند؛ تاکتیکی که سالهاست آمریکا را در خلیجفارس سردرگم کرده.
اما قلب قدرت دریایی ایران فقط در ناوها نیست؛ در موشکهاست. موشکهای کروز دریایی «قدیر»، «نور»، «قادر»، «کوثر» و مدلهای جدیدتر مثل «ابومهدی» و «هویزه». اینها میتوانند از ساحل، از ناو، یا حتی از پهپاد شلیک شوند. در جنگهای مدرن، هر ناوی که اول شلیک کند، معمولاً پیروز است. موشکهای ابومهدی با برد بیش از هزار کیلومتر، ایران را در موقعیتی قرار میدهد که از فاصلهای خارج از دسترس بسیاری از ناوهای دشمن، درگیری را آغاز کند.

نکته مهم دیگر، دفاع هوایی ناوهاست. بسیاری فکر میکنند دفاع یک ناو فقط چند توپ و موشک است؛ اما دفاع واقعی یک شبکه است. رادار اصلی هدف را میبیند، سامانه مدیریت جنگ مسیر شلیک را محاسبه میکند، موشک سامانه میانبرد مسیر را دنبال میکند و توپهای ضد موشک در ثانیههای آخر، اگر لازم باشد، همه چیز را پوشش میدهند. ایران با سامانههایی مانند «کمند» نسخه بومی فالانکس آمریکایی توانست این حلقه دفاع نزدیک را کامل کند.
در عمل، یک ناو مدرن چیزی شبیه یک اتاق عملیات پر از صفحههای نمایش است. افسر عملیات سطحی روی نقشه اهداف سطحی را دنبال میکند، افسر هوایی مسیر پهپادها و جنگندهها را زیر نظر دارد، افسر جنگ الکترونیک سیگنالهای اطراف را تحلیل میکند و فرمانده، مانند کارگردان یک فیلم پیچیده، همه را هدایت میکند. لحظه تصمیمگیری در جنگ دریایی گاهی کمتر از ۱۵ ثانیه است. در این ۱۵ ثانیه، یک ناو باید هدف را ببیند، آن را تهدید تشخیص دهد، سیستم تسلیحات را فعال کند و شلیک کند. کوچکترین اشتباه میتواند به قیمت غرق شدن یک شناور چندصد میلیون دلاری تمام شود.
ایران در سالهای اخیر روی پهپادهای دریایی نیز سرمایهگذاری کرده. پهپادهایی با برد زیاد که میتوانند از ناوهای بزرگ و پایگاههای ساحلی بلند شوند و مساحت عظیمی از دریا را رصد کنند. تصور کن ناوی که تا ۲۰۰ کیلومتر جلوتر را با چشم پهپادش میبیند چنین ناوی قبل از اینکه دشمن حتی رادارش را روشن کند، یک تصویر کامل از میدان نبرد دارد.
با نگاهی به کلاسهای مختلف ناوهای دنیا، میتوان فهمید که هر سطح از فناوری، بازتاب قدرت صنعتی یک کشور است. ناوشکنهای کلاس «آرلی برک» آمریکا، «دهلی» هند، «آتاگو» ژاپن، «دیتایپ ۵۲دی» چین، یا ناوچههای مدرن اروپا مانند FREMM و MEKO همه نشان میدهند که هر کشور چگونه نیازهایش را تعریف کرده است. ایران هم با ساخت کلاس موج، دنا، سهند و پروژههای جدیدتری که در حال توسعهاند، در حال رسیدن به نسل میانی ناوهای مدرن است.

ناوهای جنگی فقط ابزار جنگ نیستند؛ ابزار پیامدهیاند. ناوی که وارد منطقهای میشود، بدون شلیک حتی یک گلوله، پیامش را فرستاده: «ما اینجاییم و توان حضور هم داریم.» ایران، با ناوهایی که اکنون دارد و ناوهایی که در راهاند، از یک نیروی دریایی صرفاً ساحلی به یک نیروی دریایی منطقهای در حال توسعه تبدیل شده نیرویی که میتواند هزاران کیلومتر دورتر از مرزهایش مأموریت انجام دهد، پهپاد به پرواز درآورد، از ناوگانش پشتیبانی کند و مهمتر از همه، حضور داشته باشد.
و این حضور در عصر جدید جنگها، خود نوعی بازدارندگی است؛ بازدارندگیای که نه فقط بر موشک یا ناو، بلکه بر ترکیب تکنولوژی، تاکتیک و تجربه افسرانی تکیه دارد که سالها روی آبهای آزاد زندگی کردهاند. ایران، با توجه به محدودیتهای شدید، شگفتانگیز عمل کرده و اگر روند توسعه ناوهای نسل جدید ادامه پیدا کند، شاید چند سال دیگر ایران صاحب ناوهایی باشد که نه فقط در منطقه، بلکه در مقیاس جهانی نیز حرفی برای گفتن داشته باشند.