جبهه مقاومت اسلامی در سوریه هنوز در مراحل اولیه شکلگیری قرار دارد. این گروه از نظر نمادین نشانهای از تداوم محور مقاومت است، اما توان عملیاتی آن همچنان محدود است.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده «اسپشال اوراسیا» در مقالهای به بررسی تشکیل جبهه مقاومت اسلامی در سوریه پرداخته است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
تشکیل جبهه مقاومت اسلامی در سوریه (اولیالبأس) در اوایل سال ۲۰۲۵ نشانگر تثبیت یک بازیگر جدید حامی محور مقاومت است که به دنبال اتحاد جناحهای پراکنده تحت یک دستور کار ملیگرایانه و مذهبی برای مقابله با حضور اسرائیل، ترکیه و غرب در سوریه میباشد.
بیانیه رسمی این گروه که در سالروز درگذشت حسن نصرالله صادر شد، بر تداوم ایدئولوژیک این جنبش با محور مقاومت تأکید داشت و شهادت نصرالله را نه نشانه شکست، بلکه محرکی برای بسیج دوباره معرفی کرد.
این گروه که ریشه در نمادگرایی قرآنی و گفتمان ملیگرایانه دارد، خود را بهعنوان یک تشکل اصالتاً سوری معرفی میکند که با راهبرد ایران همسو است، اما تابع آن نیست.
برای تهران، اولیالبأس میتواند ابزاری کمهزینه برای حفظ فشار بر اسرائیل و نمایش پایداری ایدئولوژیک در دوران افول حزبالله باشد؛ با این حال مسیر آینده آن بستگی به جذب نیروهای محلی، حمایتهای منطقهای و اقدامات متقابل تلآویو در جبهه جولان دارد.
نکات کلیدی
جبهه مقاومت اسلامی در سوریه — گروهی تازهتأسیس و مستقر در سوریه در چارچوب محور مقاومت — خود را بهعنوان جنبشی ملیگرا و ضد اشغال معرفی میکند که مخالف حضور اسرائیل، ترکیه و غرب است، در حالیکه مدعی استقلال از فرماندهی خارجی میباشد.
ظهور این گروه میتواند به راهبرد تطبیقی ایران در حفظ بازدارندگی و نفوذ در سوریه پس از تضعیف حزبالله کمک کند و ابزاری کمهزینه و قابل انکار برای اعمال فشار بر اسرائیل در اختیار تهران بگذارد.
با وجود اهمیت نمادین، توان عملیاتی این گروه هنوز محدود است؛ تأثیر آن به سطح حمایت ایران و میزان تهدید تلقیشده از سوی اسرائیل یا ترکیه در جنوب سوریه بستگی دارد.
حقایق
در اوایل سال ۲۰۲۵، جبهه مقاومت اسلامی در سوریه (جبهة المقاومة الإسلامیة فی سوریا)، که با نام اولیالبأس (أولی البأس) نیز شناخته میشود، با صدور بیانیهای اعلام موجودیت کرد. این گروه نخستینبار در ۹ ژانویه ۲۰۲۵ با نام «جبهه آزادیبخش جنوب» (جبهة تحریر الجنوب) ظاهر شد، اما دو روز بعد، در ۱۱ ژانویه، نام و نشان فعلی خود را برگزید.
عبارت «اولیالبأس» بهصورت تحتاللفظی به معنای «دارندگان نیرو» یا «نیرومندان در نبرد» است و از عربی کلاسیک با مفاهیم قرآنی برگرفته شده که به مردمانی اشاره دارد که به پایداری، استقامت و قدرت رزمی شناخته میشوند — و مقاومت را امری الهی مشروع جلوه میدهد.
این گروه خود را بهعنوان جبههای «مقاومتی» و وحدتبخش معرفی میکند که با اشغال و عملیات اسرائیلی، ترکی و غربی در داخل سوریه مخالفت دارد. ادعا میکند در جنوب سوریه — بهویژه در استانهای قنیطره، سویدا و درعا — فعالیت دارد و در سخنانش همچنین دولت موقت مستقر در دمشق را به همکاری با قدرتهای خارجی و بیکفایتی متهم میسازد.
این گروه روایت اصلی از جنگ سوریه را رد میکند و آن را نه جنگ داخلی، بلکه «پروژهای صهیونیستی» میداند که در آن منافع تلآویو، واشنگتن، آنکارا و مسکو با پشتیبانی مالی کشورهای عرب خلیج فارس و هماهنگی گسترده اطلاعاتی تلاقی یافتهاند. همچنین گروههایی مانند هیئت تحریرالشام را ابزارهای پروژه اسرائیلی توصیف میکند.
ابوجهاد رضا، فرمانده جبهه مقاومت اسلامی در سوریه، که با نام مستعار رضا حسین نیز شناخته میشود، نخستین پیام ویدئویی خود را از جنوب سوریه منتشر کرد و در آن از سربازان، مبارزان و «آزادگان» خواست تا به صفوف جبهه مقاومت بپیوندند.
زمان انتشار این ویدئو بهطور نمادین با هشتادمین سالگرد تأسیس ارتش سوریه همزمان شد. این جنبش خود را انقلابی و ملیگرا معرفی میکند که به دنبال طرحی سیاسی مستقل است و میکوشد نیروهای پراکنده حامی مقاومت را متحد سازد.
ابوجهاد تأکید کرد که هدف این گروه کسب قدرت یا رقابت با دیگر جناحها نیست، بلکه «آزادسازی سوریه از اشغال و بازگرداندن تصمیمگیری ملی» است. او استدلال کرد که دولت الشرع — با وجود ادعاهایش درباره حاکمیت — چیزی جز پوششی برای اشغالهای چندگانه نیست.
به گفته او، دولت دمشق اکنون به ابزاری در دست سرویسهای اطلاعاتی ترکیه، ایالات متحده و اسرائیل (که گروههای مقاومت از آن با عنوان «رژیم صهیونیستی» یاد میکنند) تبدیل شده است.
از این رو، اولیالبأس اخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب سوریه را یکی از وظایف اصلی خود میداند و به نقضهای مکرر خط آتشبس سال ۱۹۷۳ و حملات گسترده اسرائیل به خاک سوریه اشاره میکند. همچنین دولت موقت سوریه را به دلیل سکوت در برابر تجاوزات اسرائیل، به همدستی با دشمن متهم میسازد.
در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۵، اولیالبأس اعلام کرد که خودروهای زرهی سبک و نیروهای خود را به استانهای قنیطره، سویدا، درعا، دمشق و حومه پایتخت اعزام کرده است. چهار روز بعد، این گروه رسماً آغاز عملیات نظامی خود علیه حضور اسرائیل در جنوب سوریه را اعلام کرد.
تحلیل
در واکنش به حملات هوایی اخیر اسرائیل و عملیات ترکیه، این گروه خود را بخشی از محور مقاومت معرفی کرد. اصطلاح «اولیالبأس» پیشتر توسط شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزبالله، برای توصیف مقاومت در برابر اسرائیل به کار رفته بود. با این حال، علیرغم اشتراکات نمادین و ایدئولوژیک با بازیگران همپیمان، این گروه بر استقلال سازمانی و سیاسی خود تأکید میکند.
رهبر گروه تأکید کرد که اولیالبأس با «خائنان» سازش نخواهد کرد، با «فروختگان» همنشینی نخواهد داشت و در کنار «خیانتپیشگان» گام نخواهد برداشت. این موضعگیری در واقع بخشی از راهبرد ارتباطی و جنگ اطلاعاتی گروه است تا خود را از سایر نیروهای اسلامگرای منطقه که با قدرتهای خارجی به سازش رسیدهاند (مانند طالبان یا برخی جناحهای وابسته به دولت الشرع) متمایز کند.
این گروه میکوشد خود را نیرویی بومی و سوری معرفی کند که صرفاً در خدمت مردم سوریه است و نه قدرتهای بیرونی. از اینرو، پیام اصلی و آشکار اولیالبأس، دعوت به بازگرداندن حاکمیت ملی سوریه بر سراسر کشور است.
رهبر این گروه در سخنرانی خود همچنین از «رخوت» و بیتحرکی موجود در میان مردم سوریه انتقاد کرد و گفت پس از سالها سرخوردگی، سوریها به رهبری نیاز دارند که بتواند اعتماد آنان را بازگرداند و برای مبارزه بسیجشان کند. شایعاتی که از منابع غیررسمی درباره طرح اسرائیل برای تقسیم سوریه به کانتونهایی تحت نفوذ خارجی منتشر شده، ممکن است به تقویت روایت این گروه و کمک به جذب نیروهای جدید بینجامد.
گفتمان این گروه بهشدت ضد اسرائیلی، ضد ترکی و ضد غربی است و بسیج نیرو را همزمان بهعنوان فرایندی نظامی و روانی-اجتماعی تبیین میکند. تمرکز اصلی بر آن است که مقاومت از اقدامات واکنشی صرف به پروژهای راهبردی تبدیل شود که بازدارندگی، فرسایش دشمن و ایجاد توازن جدید قدرت را در بر گیرد.
از نظر توان نظامی، ادعاهای عمومی گروه درباره سرنگونی پهپادها و حملات محدود، با تاکتیکهای واحدهای کوچک و دسترسی به پهپادهای تجاری یا نظامی میدانی (UAS) همخوانی دارد. بهنظر میرسد این جنبش از منابع انسانی محلی بهره میگیرد که شامل جوامع حامی مقاومت و رزمندگان پیشین در جنوب و مرکز سوریه هستند.
اگر مراکز فرماندهی و لجستیکی گروه در مکانهای قابل شناسایی متمرکز شوند، در معرض حملات دقیق اسرائیل قرار خواهند گرفت؛ زیرا برای تلآویو حفظ امنیت مرزها و جلوگیری از استقرار نیروهای خصمانه در امتداد جبهه جولان/قنیطره همچنان در اولویت است.
در حوزه عملیات اطلاعاتی، این گروه حضور فعالی در شبکههای اجتماعی و تلگرام دارد و از آنها برای جذب نیرو، انتشار روایتها و اعمال فشار بر بازیگران محلی استفاده میکند.
پیامدها برای ایران
از زمان شکلگیری این گروه، تمرکز تحلیلها بر نقش ایران قرار گرفته است. آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پیشتر وعده داده بود که «گروهی نیرومند و شریف در سوریه احیا خواهد شد» و افزوده بود: «سرزمینهای اشغالی سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهند شد.»
بیانیههای این گروه، شهادت رهبران — بهویژه حسن نصرالله — را نه پایان راه، بلکه تأییدی دوباره بر مسیر مقاومت میدانند. ظهور آن نشانهای از تلاشی برای یکپارچهسازی نیروهای پراکنده مقاومت در سوریه و همچنین پیامی سیاسی است: مقاومت با از دست رفتن رهبران پایان نمییابد، بلکه مشروعیت و شتاب بیشتری پیدا میکند. مسیر آینده این گروه به تعامل میان حمایت مردمی، پشتیبانی خارجی و شرایط در حال تغییر امنیتی منطقه وابسته خواهد بود.
برای تهران، این تحول هم دستاوردی ایدئولوژیک و هم راهبردی دارد. با تضعیف چشمگیر حزبالله در لبنان و بازگشت فشار تحریمها بر منابع ایران، تهران ممکن است اولیالبأس را ابزاری کمهزینه و قابل انکار برای حفظ فشار بر اسرائیل و نمایش پایداری محور مقاومت تلقی کند.
نشانههای اخیر از سوی ایالات متحده درباره پایگاه بگرام در افغانستان و طرح ترامپ در غزه، حاکی از آن است که واشنگتن ممکن است در پی تقویت حضور منطقهای خود باشد — امری که عدم قطعیت راهبردی برای تهران را افزایش داده و بر ضرورت تحکیم محور مقاومت بیش از پیش تأکید میکند.
اگرچه این گروه بهطور علنی هرگونه وابستگی رسمی به دولتهای خارجی را انکار میکند، اما شواهد منبعباز نشان میدهد که از نمادها و نشانههای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) و حزبالله الهام گرفته و گاه در سطح تاکتیکی با شبهنظامیان سوری همسو با ایران هماهنگی دارد.
با این حال، در حال حاضر هیچ مدرک روشنی از انتقال گسترده نیروهای خارجی یا وجود ساختار فرماندهی یکپارچه با تهران در دست نیست. بنابراین، نفوذ ایران احتمالاً در قالب کمکهای مادی، نقشهای مشاورهای و ایجاد فضای سیاسی حمایتی بروز مییابد، نه از طریق فرماندهی و کنترل مستقیم.
برای دمشق، گفتمان این گروه با روایتهای ضداسرائیلی و ضدترکی رژیم همراستاست و میتواند ارزش تبلیغاتی داشته باشد. با این حال، استقلال عملیاتی آن ممکن است کنترل دولت را دشوار کرده و با هدف اعلامشده الشرع مبنی بر اخراج نیروهای وابسته به ایران از خاک سوریه در تضاد قرار گیرد.
در سوی مقابل، اسرائیل بارها هشدار داده که اجازه استقرار هیچ نیروی خصمانهای را در نزدیکی مرزهایش نخواهد داد. جنوب سوریه همچنان شاهد نفوذهای تقریباً روزانه نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) بهویژه در استانهای قنیطره و درعا است.
به گفته سازمان دیدهبان حقوق بشر (Human Rights Watch)، نیروهای اسرائیلی که از دسامبر ۲۰۲۴ بخشهایی از جنوب سوریه را در اشغال خود دارند، درگیر جابهجایی اجباری غیرنظامیان و مصادره و تخریب خانهها شدهاند. در مصاحبهای که روزنامه «العربی الجدید» منتشر کرد، شواهدی ارائه شد که نشان میدهد اسرائیل قصد دارد یکی از خانههای مورد یورش را به پایگاه نظامی جدیدی تبدیل کند.
نتیجهگیری
اولیالبأس ابزاری کمهزینه برای ایران فراهم میآورد تا ضمن حفظ فشار بر اسرائیل، سوریه را در چارچوب شبکه بازدارندگی گستردهتر خود نگه دارد. پایگاه انسانی بالقوه این گروه شامل رزمندگان پیشین و هواداران محلیای است که از حضور نظامی خارجی و ضعف محسوس دولت مرکزی ناامید شدهاند.
در حال حاضر، احتمالاً حمایت ایران از این گروه عمدتاً در سطح ایدئولوژیک صورت میگیرد و ممکن است با کمکهای لجستیکی یا مالی محدود تکمیل شود، بدون آنکه به ساختار فرماندهی رسمی پیوسته باشد. رسانههای ایرانی پیشاپیش از این گروه استقبال کردهاند و با بازتاب دادن روایتهای آن، کوشیدهاند آن را بهعنوان تجلی اصیل مقاومت سوری معرفی کنند.
در میانمدت، اگر حزبالله نتواند از نظر عملیاتی بازیابی شود، تهران ممکن است بیشازپیش به اولیالبأس بهعنوان بازوی سوری محور مقاومت تکیه کند.
جبهه مقاومت اسلامی در سوریه هنوز در مراحل اولیه شکلگیری قرار دارد. این گروه از نظر نمادین نشانهای از تداوم محور مقاومت است، اما توان عملیاتی آن همچنان محدود است. اهمیت آینده آن بستگی خواهد داشت به میزان تعمیق حمایت ایران و اینکه اسرائیل یا ترکیه تا چه حد آن را بهعنوان تهدید امنیتی در اولویت خود قرار دهند.
با توجه به شرایط ژئوپولیتیک کنونی — بازگشت مجدد حضور آمریکا در خاورمیانه، تداوم تحریمها علیه ایران و تضعیف حزبالله — ارزش اصلی این گروه برای تهران در کارکرد ایدئولوژیک و سیاسی آن نهفته است. با این حال، فعالیتهایش میتواند منجر به تشدید درگیریهای محلی در جنوب سوریه شود و توازن شکننده منطقهای را بیش از پیش پیچیده سازد.