به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، مدرسه در سینمای ایران صرفاً یک لوکیشن آموزشی نیست و تقریبا در هر قصهای که یک شخصیت کودک یا نوجوان در آن وجود دارد، فیلمساز نیم نگاهی هم به مدرسه آن شخصیت دارد. حالا در این میان برخی فیلمسازان نگاه ویژهتری به این فضا دارند و مدرسه در آثارشان جزو لوکیشن های اصلی است و برخی نه، صرفا از این فضا به عنوان یک لوکیشن فرعی اما اثرگذار در روند پیشبرد داستان استفاده میکنند. از نگاه کارگردانان مختلف، کلاس درس و فضای مدرسه میتواند هم پناهگاهی امن برای نوجوانان باشد، هم صحنهای برای مواجهه با سختیها و تناقضهای زندگی واقعی.
مرور برخی آثار شاخص یک دهه اخیر نشان میدهد که مدرسه بعضاً فراتر از یک لوکیشن ساده عمل کرده است و درام اثر را از سطح فردی به سطح اجتماعی ارتقا داده و همواره بار استعاری و احساسی ویژهای به فیلمها بخشیده است.
مدرسه در سینمای ایران نهفقط محل یادگیری دروس، بلکه صحنهای برای بازنمایی معصومیت، امید، بحران و اخلاق است. مرور این آثار نشان میدهد که کارگردانان ایرانی از ظرفیت نمادین مدرسه برای طرح مسائل بزرگتر اجتماعی و انسانی بهره گرفتهاند؛ مسائلی که از رؤیاهای نوجوانان تا وضعیت زندگی آنها را در بر میگیرد. در این گزارش مروری داریم بر پنج نمونه از فیلمهای مهم یک دهه گذشته که مدرسه در آنها نقشی اساسی و فراتر از یک لوکیشن ساده داشته است که اتفاقا دو فیلم از میان آنها از جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان جوایز متعددی را کسب کردهاند.
تا یک هفته دیگر مهمترین رویداد در این حوزه یعنی سیوهفتمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان برگزار میشود. جشنوارهای که فیلمهای مهمی در این حوزه را به خود دیده است، فیلم سینمایی «خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی که در جشنواره ونیز خوش درخشید و توانست جایزه استعداد نوظهور این جشنواره را از آن خود کند، در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان نیز حضور داشت که از آن هم دست خالی بیرون نرفت. این فیلم در سیوسومین دوره جشنواره کودک و نوجوان به نمایش درآمد و توانست جوایز مختلفی کسب کند. پروانه زرین برای بهترین بازیگر توسط روحالله زمانی و پروانه زرین بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در بخش بینالملل از جمله این جوایز بود.
دیگر فیلمی که هنوز هم میتوان به عنوان یکی از فیلمهای خوب مدرسهای از آن یاد کرد فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» به کارگردانی محمدرضا خردمندان است که جوایز متعددی را از جشنواره کودک دریافت کرد. این فیلم در سیامین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان درخشید و موفق به کسب ۷ پروانه زرین از جمله بهترین فیلم نوجوان از نگاه داوران کودک و نوجوان، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نوجوان، بهترین بازیگر نوجوان از نگاه داوران کودک و نوجوان، بهترین فیلمنامه، فیلم منتخب یونیسف ایران، جایزه ویژه عشقی بزرگ برای جهانیان شد.
رؤیاهای نوجوانانه در «بیست و روز بعد»
فیلم «بیست و یک روز بعد» به کارگردانی محمدرضا خردمندان یکی از نمونههای مهم در پرداختن به جهان نوجوانان است. شخصیت اصلی یعنی مرتضی با بازی مهدی قربانی نوجوانی است که در عین حال که باید پشت نیمکت مدرسه بنشیند، بار مشکلات خانوادگی و بیماری مادرش را هم بر دوش میکشد. رؤیای فیلمسازی برای او پلی است میان دنیای کودکانه و مسئولیتهای بزرگسالانه. در این فیلم اما مدرسه کارکردی دوگانه دارد؛ از یک سو یادآور سن واقعی مرتضی و معصومیتش است و از سوی دیگر تضاد میان زندگی او و همکلاسیهایش را نشان میدهد، با تاکید روی این مسئله که شرایط زندگی تا چه میزان میتواند نوجوانی را از او بگیرد.
این حضور به مخاطب میفهماند که هرچند مرتضی در سن تحصیل است، اما بهناچار باید بار زندگی بزرگترها را به دوش بکشد. همین تضاد، نقطه اصلی تأثیرگذاری فیلم است.
مدرسه بهمثابه پناهگاه در «خورشید»
مجید مجیدی یکی از فیلمسازانی است که به دلیل نوع نگاهش به شرایط اجتماعی، همواره از نوجوانها به عنوان قهرمانان داستانش استفاده کرده است و در کارنامهاش آثاری با این حال و هوا دارد. فیلم سینمایی «خورشید» یکی از همان نمونههاست که به اعتقاد بسیاری از منتقدان درخشانترین استعاره از بازنمایی مدرسه بهعنوان فضایی برای نجات و امید است. نوجوانان فیلم، کودکان کاری هستند که روزشان در خیابانها و کارگاهها سپری میشود، اما مدرسه برای آنها معنایی متفاوت دارد.
این مکان، پناهگاهی است که معصومیت ازدسترفتهشان را بازمیگرداند و فرصتی میدهد تا با رؤیاها و استعدادهای خود دوباره پیوند بخورند. مجیدی با دوربینش نشان میدهد که ورود این بچهها به کلاس درس، نوعی بازگشت به حق طبیعی آنهاست؛ حقی که فقر و نابرابری اجتماعی از آنها گرفته است.
تضاد میان خیابان و مدرسه، از نظر بصری و معنایی، یکی از دستاوردهای مهم فیلم است. در واقع، مدرسه در «خورشید» صرفاً یک مکان آموزشی نیست، بلکه نمادی از امید اجتماعی است؛ جایی که کودکان میتوانند از چرخه کار اجباری رها شوند و بار دیگر هویت خود را بازسازی کنند.
پناهگاهی به نام مدرسه در «بمب؛ یک عاشقانه»
پیمان معادی در فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» زاویه دید تازهای به جنگ ارائه میدهد و بهجای تمرکز بر صحنههای تیراندازی و سکانسهای انفجار پشت خاکریزها، او جنگ را از درون یک مدرسه روایت میکند. جایی که نوجوانان در ظاهر به یادگیری درس مشغول هستند، اما در هر لحظه صدای آژیر قرمز و سایه بمباران حضور دارد.
شخصیت سعید با بازی ارشیا عبداللهی، نماینده نسلی است که همزمان با تجربه دوستیها و کشفهای ساده نوجوانی، با ترس از مرگ نیز مواجه شد. فضای مدرسه در این فیلم، یکی از شادترین و در عین حال درستترین تصاویر ارائه شده از مدرسه مخصوصا در دهههای پیشین است. سکانسهای مربوط به صحبتهای سیامک انصاری از مسئولان مدرسه پشت میکروفن، از سکانسهای جذاب این فیلم است. در کل میتوان گفت که مدرسه در این فیلم به سنگری تبدیل میشود که در آن نوجوانان تلاش میکنند معصومیت خود را در دل آن حفظ کنند، اما در عین حال، حضور جنگ در دل کلاس درس یادآور این حقیقت است که حتی امنترین مکانها هم از آسیبهای جنگ در امان نیستند. به این ترتیب، مدرسه در «بمب؛ یک عاشقانه» هم کارکرد عاطفی دارد و هم کارکرد نمادین.
الگوبرداری اخلاقی در «فروشنده»
در فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی، فضای مدرسه نقش کانونی اما غیرمستقیم دارد. عماد با بازی شهاب حسینی بهعنوان معلم ادبیات فارسی، در برابر دانشآموزان نوجوانش الگویی اخلاقی است. او در کلاس درس درباره انسانیت، فرهنگ و ارزشهای اخلاقی سخن میگوید اما وقتی زندگی شخصیاش با بحرانی جدی روبهرو میشود، تضادی بزرگ شکل میگیرد. مدرسه و دانشآموزان در این فیلم حضوری کوتاه اما پرمعنا دارند، آنها یادآور نسلی هستند که در حال آموختن ارزشهاست و نگاهشان به رفتار معلم، نشاندهنده سنجش عملی بودن آن آموزههاست.
شاید نتوان اثرگذاری مدرسه در این فیلم را به میزان دیگر فیلم مهم فرهادی یعنی «جدایی نادر از سیمین» در نظر گرفت، اما با این وجود مدرسه «فروشنده» را میتوان یکی از کلاسهای درس اخلاقگرا در سینمای ایران معرفی کرد، که از خلال گفتگوهای مطرح شده در آنجا نکات مهمی حداقل برای نسل نوجوانان و جوانان امروز به یادگار ماند، مثل این سوال مهم یکی از دانش آموزان که از معلمش پرسید: آقا آدم چطوری گاو میشه؟
مدرسه با نگاه کمدی
نمیتوان راجع به فیلمهای سینمایی اکران شده در دهه نود با محوریت مدرسه صحبت کرد و نامی از «ورود آقایان ممنوع» نیاورد، کمدی خوشساخت رامبد جوان که اگرچه تولید آن به سال آخر دهه هشتاد مربوط میشود ولی نوروز ۹۰ روی پرده رفت و وارد دسته فیلمهای دهه نودی شد. بیراه نیست اگر بگوییم این فیلم تماماً بر بستر مدرسه شکل گرفته و این لوکیشن و شخصیتهایش (دانشآموزان، معلمها، مدیر و...) به شالوده اصلی روایت تبدیل شدهاند. شخصیتهای این فیلم هم مابهازای بیرونی داشتند، مثل مدیر خشک و سختگیر مدرسه، معلمها و دانشآموزانی که شبیه به آنها را در زندگیمان زیاد میبینیم.
کمدی رامبد جوان با ورود معلم مرد به مدرسه دخترانه شکل میگیرد در طول کل فیلم ما شاهد نمایش شکافهای فرهنگی، تضاد نسلها و نگاه طنزآمیز به روابط انسانی هستیم. در این فیلم کلاس درس، مدرسه، معلم، مدیر، دانشآموزان و حتی والدین دانشآموزان، موتور محرک درام و منبع اصلی موقعیتهای کمیک هستند.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید