عکس آرشیوی است.
به گزارش تابناک، این ماجرای مرگبار شامگاه یکشنبه، ۲۲ شهریورماه گذشته برای پدر ۹۰ ساله خانواده شروع و ساعت ۲۱ دیشب پس از مرگ مرد مسن در بیمارستان به بازپرس محسن اختیاری اطلاع داده شد.
بازپرس مطلع شد پیرمرد ۹۰ سالهای ساکن محله یافتآباد تهران، در بیمارستانی حوالی محل سکونتش جان باخته است. این در حالی بود که پزشکان معالج، علت مرگ را مشکوک تشخیص و احتمال دادند او در اثر اصابت جسم سخت به سر و شکستگی جمجمهاش فوت کرده است. این مرگ مشکوک، خانوادهای را در بهت و اندوه فرو برد و پلیس را به تحقیق درباره پروندهای وادار کرد که کمکم رنگ و بوی جنایی گرفت و در نهایت ماموران اداره آگاهی را به سمت حقیقت هدایت کرد.
زمانی که خانواده این مرد مورد تحقیق قرار گرفتند، گفتند حال پدرشان ناگهان بد شد و او را به بیمارستان رساندند و در آنجا بعد از چند روز فوت کرد. به گفته یکی از پسران خانواده، متوفی ساعاتی قبل با همسر، فرزندان، عروسها و دامادهایش سر سفره شام بود و همه چیز عادی به نظر میرسید اما ناگهان حالش وخیم شد.
تحقیقات پلیس جنایی نشان داد که پسر ۴۱ ساله، سه هفته پیش با پدرش درگیری شدیدی داشته که شدت ضرب و جرح باعث شده پیرمرد به مدت یک هفته در بیمارستان بستری شود. پس از بهبود این مرد، خانواده برای آشتیکنان، مراسمی در خانه پدر ترتیب داد و همه فرزندان و نوهها را دعوت کردند. با وجود این، تلاش برای صلح و آشتیکنان پدر و پسر، به تراژدی ختم شد.
جنایت ناخواسته
متهم به قتل ۴۱ ساله است و اعتیاد شدیدی به شیشه دارد. او گریهکنان میگوید که عذاب وجدان تا وقتی نفس میکشد با او خواهد ماند.
چرا با پدرت درگیر شدی؟
من اصلا فکرش را هم نمیکردم که او به خاطر آن درگیری جانش را از دست بدهد. از چندین ماه پیش با خانوادهام درگیر بودم. من عاشق دختری به نام پرستو بودم و قرار بود با یکدیگر ازدواج کنیم و همه قول و قرارهایمان را گذاشته بودیم تا اینکه خانواده ام به خواستگاری اش رفتند اما آن شب میان خانواده ها دعوا شد و مقصر آن خانواده من بودند. همین موجب شد تا این وصلت به هم بخورد. پرستو هم دیگر جواب زنگها و پیام هایم را نمی داد. آخرین پیامش هم این بود که خانوادهاش مخالف ازدواج ما هستند.
همان موقع با پدرت درگیر شدی؟
نه. مدتی که گذشت کارت عروسی پرستو به دستم رسید و فهمیدم که ازدواج کرده است. انگار دنیا روی سرم آوار شد. باورتان نمیشود اما از همان موقع برای فرار از غصهای که داشتم به شیشه روی آوردم و معتاد شدم. حالا هم که در برابر اتهام قتل قرار گرفتهام، دلیلش همین شیشه است.
از روز درگیری با پدرت بگو، چه اتفاقی افتاد؟
آن روز میخواستم شیشه بخرم اما پول نداشتم. یه لحظه به خودم و حال و روزم فکر کردم و با خودم گفتم که خانوادهام مقصر بدبختی من هستند. این افکار به ذهنم هجوم آورده بود که پدرم را دیدم. با او درگیر شدم و با مشت و لگد به جانش افتادم. پدرم بی حال روی زمین افتاد و من فورا او را به بیمارستان بردم. دو سه روز بستری بود اما بعد مرخص شد. پزشکان گفتند که به خیر گذاشته. پدرم حالش خوب بود اما در مراسم آشتیکنان خانوادگی، ناگهان از حال رفت.
منظورت از مراسم آشتی کنان خانوادگی، چیست؟
شبی که پدرم را کتک زدم، با خانوادهام قهر کردم و رفتم. بعد از اینکه پدرم خوب شد و برگشت، خواهرها و برادرانم از من خواستند تا به خانه برگردم. آن شب همه دور میز شام بودیم و قرار بود آشتی کنیم که ناگهان حال پدرم بد شد و بعد از اینکه او را به بیمارستان رساندیم، جان باخت.
و حرف آخر؟
احساس بدی دارم، پشیمانم از اینکه پدرم را کتک زدم و باعث مرگ او شدم. امیدوارم خانواده ام مرا حلال کنند و ببخشند.
در ادامه و پس از تحقیقات اولیه، جسد برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی منتقل شد و نتایج نهایی به زودی اعلام خواهد شد. این در حالی است که تحقیقات برای بررسی جزئیات بیشتر ادامه دارد.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید