خاطره‌بازی با سینمای دفاع مقدس/

عرفانی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا در سینمای جنگ/«ما غلط کنیم تو کار خدا فضولی کنیم!»

یکی از صحنه‌های خوشایند «دیده‌بان» حضورش در سنگر، خواندن نماز و بعد پهن سفره ناهار است. این‌سفره، با تصویری که قاب دوربین از آن می‌دهد، به‌واقع یک‌سفره درویشی با نان و آب است که حاجی نقشه منطقه را همان‌جا پهن کرده و دیده‌بان را توجیه می‌کند.
کد خبر: ۱۳۳۰۲۵۸
| |
475 بازدید

عرفانی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا در سینمای جنگ/ ما غلط کنیم تو کار خدا فضولی کنیم!

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، ابراهیم حاتمی‌کیا یکی از چندکارگردان شناخته‌شده سینمای دفاع مقدس است و گونه‌های مختلفی از این‌سینما را هم از عرفانی و نمادگرا تا صرفا قصه‌گو و معترض در کارنامه خود ثبت کرده است. به‌عنوان «روبان قرمز» که پس از جنگ ساخته شد، فیلمی کاملا نمادگراست. اما «دیده‌بان» که سال ۱۳۶۷ ساخته و خرداد ۶۸ اکران شد، در عین نمادگرا بودن، فیلمی عرفانی و از جهاتی، عارفانه‌ترین فیلم حاتمی‌کیاست و حتی برخی از منتقدان، آن را بهترین فیلم این‌کارگردان می‌دانند. 

با شروع فیلم، پس از چندثانیه کوتاه از نمای کناری قامت دیده‌بان، وارد نمای دوربین و به‌اصطلاح POV او می‌شویم که نفربر خودی را در حال برگشت از خط مقدم تعقیب می‌کند. قاب دوباره از دوربین دیده‌بان بیرون آمده و هیکل او را در حال دوربین‌کشیدن به نفربر به تصویر می‌کشد. در همین‌لحظات است که موسیقی تیتراژ بالا می‌آید و چندثانیه بعد هم عنوان «دیده‌بان» با این‌موسیقی حماسی همراه می‌شود. نکته خوب و مهم این‌فیلم و تیتراژش هم این است که بازیگر نقش اولش، چهره نیست.

موسیقی حماسی سیدمحمد میرزمانی که بیشتر روح نظامی دارد تا عرفانی، نفربر را تا زمانی که نزدیک و نزدیک‌تر، و در نهایت با خمپاره دشمن متوقف می‌شود، همراهی می‌کند. پیش از پایان موسیقی و تیتراژ، نام محسن مخملباف به‌عنوان تدوین‌کننده و عبدالله باکیده هم به‌عنوان مدیر تولید روی تصویر نقش می‌بندند. باکیده سال ۱۳۷۰ فیلم سینمایی «پوتین» را کارگردانی کرد.

پس فیلم با حادثه زدن نفربر پشتیبانی شروع می‌شود و این‌جمله دوست دیده‌بان که «می‌دانی که با تیربار نمی‌شود جلوی تانک را گرفت.» در همین یکی‌دو دقیقه اول مشخص می‌شود مرد دوربین‌به‌دست باید برود جلو؛ جایی‌که نفربر از آن‌جا برمی‌گردد و نیروهای خود با تانک‌های دشمن درگیرند. این‌اطلاعات از طریق چند دیالوگ کوتاه رد و بدل می‌شود: «اون‌همه تانک و فقط تو؟» و از همین‌ابتدا روح عرفانی اثر خود را نشان می‌دهد؛ جایی‌که مرد در پاسخ به دوست زخمی‌اش می‌گوید: «تو که نمی‌خوای منم‌منم کنم!» پس شخصیت درگیر تردید و جنگی درونی است که آیا به دام غرور و تکبر می‌افتد یا نه. همین‌دغدغه سال‌ها بعد در فیلم ضدجنگ «ملکه» محمدعلی باشه‌آهنگر تصویر شده بود که دیده‌بان ایرانی درگیر این‌فکر بود که با دادن گرای یک‌نقطه و هدایت آتش توپخانه می‌تواند جان آدم‌ها را بگیرد و نگیرد.

عرفانی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا در سینمای جنگ/ ما غلط کنیم تو کار خدا فضولی کنیم!

هندل‌زدن موتور و جاکن‌شدنش دوباره با موسیقی حماسی همراه می‌شود. لبخندی هم که مرد رزمنده دارد، نشان از خوشنودی‌اش می‌دهد؛ انگار به ضیافت و مهمانی می‌رود (که در مسیر قصه مشخص می‌شود یک‌مسیر و سلوک عارفانه است.) مرد موتورسوار که به‌سمت خط مقدم درگیری می‌رود، با رسیدن به نفربر خمپاره‌خورده، توقف می‌کند. دوباره تردید در چهره بازیگر شخصیت نمایان است و در نهایت موتور را کنار نفربر پارک کرده و داخل بدنه آهنی نفربر خشایار می‌شود. تصویر خدمه زخمی نفربر با موسیقی جدیدی از‌ آن‌چه تا به حال شنیدیم، همگام می‌شود؛ این‌یکی تلفیق غم و حماسه با هم است و در هماهنگی کامل با تصویر زخمی‌های خوابیده در کف نفربر. 

در درون نفربر است که باید معمای شخصیت مرد رزمنده که ابتدا دوربین به دست داشت و با موتور قصد رفتن به خط را داشته مشخص شود. یکی از زخمی‌های نفربر از مرد می‌پرسد «تو دیده‌بانی؟» و اضافه می‌کند جلو به او احتیاج است. همین تاکید بر احتیاج‌داشتن به مرد دیده‌بان که حالا دیگر از حرفه‌ و تخصص‌اش (دیده‌بانی) مطمئن هستیم، برای او باعث درگیری درونی و جدال با نفس خودکامه می‌شود. با بیرون آمدن از نفربر، دیده‌بان متوجه می‌شود خمپاره‌ای به موتورش خورده و باید با پای پیاده خود را به خط برساند. این، اولین‌پیامِ عرفانی و از عالم ملکوت برای اوست. باید نه با موتور که با پای خودش، طی طریق کند! آن‌هم نه پای جسم بلکه پای دل! از این‌جاست که نمایش نمادهای عارفانه فیلم شروع می‌شوند. دوربین، بسته قدم‌های دیده‌بان را از کنار کیلومترشمار آتش‌گرفته موتور می‌گیرد. بعد به قدم‌زدن در مسیر می‌رسیم که ابتدا صدای خمپاره‌ها و بیم مرگ او را می‌ترسانند و یاد آن غزل حافظ می‌افتیم که «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی» در نتیجه مجنون می‌شود و به خمپاره‌ها لبخند می‌زند. اما چرا مجنون می‌شود؟ چون با پناه‌گرفتن در زمین گلی و خاکی، متوجه خمپاره‌ای می‌شود که کنار سرش به زمین می‌خورد اما عمل نمی‌کند. این هم از تصاویر مورد علاقه حاتمی‌کیاست که سال‌ها بعد در سریال «خاک سرخ» هم به تصویرش کشید؛ خمپاره و آرپی‌جی ای که به هدف می‌خورد اما منفجر نمی‌شود.

عمل نکردن خمپاره باعث بازتر شدن نگاه دیده‌بان می‌شود؛ اگر بناست کشته شود، بی اذن خدا نخواهد بود. ضمن این‌که صحنه عمل‌نکردن خمپاره در ابتدای فیلم، مکمل همان‌صحنه‌ای است که انتهای فیلم و پیش از شهادت می‌بینیم؛ وقتی گلوله آرپی‌جی دشمن به بالای سرش می‌خورد و باز عمل نمی‌کند.

دیده‌بان یک‌بار دیگر شروع به دویدن می‌کند؛ این‌بار صدای انفجار خمپاره‌ها را به جای ضرب مردانه یا رقص عارفانه گرفته و شروع به دویدن می‌کند. هر ضرب خمپاره، مساوی با یک‌قدم اوست. اما پس از چنددقیقه طی طریق با این‌روش، ظاهرا باز هم درگیر غرور و شادی کاذب می‌شود و از جاده بیرون می‌آید. در نتیجه پایش در گل گیر کرده وریتم را از دست می‌دهد. به همین‌دلیل صدای خمپاره‌ها باز برایش ترسناک می‌شود و هنگامی که روی زمین می‌نشیند تا پناه بگیرد، صدای آن‌قدم‌ها و ضرباهنگ دویدن می‌رود و دور می‌شود و او می‌ماند. این‌بار دیده‌بان مقابل آبگیری کوچک است. با یک‌حدیث نفس کوتاه، آب را گل می‌کند و با ریختن اشک و سوز و آه از جا بلند می‌شود. این‌صحنه هم یادآور آن‌بیت معروف محمدرضا آقاسی می‌افتیم که «شیعه باید آب‌ها را گِل کند/خط سوم را به خون کامل کند»

عرفانی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا در سینمای جنگ/ ما غلط کنیم تو کار خدا فضولی کنیم!

پس از ایستادن دوباره دیده‌بان، در حالی‌که کلاه گلی خود را شسته و رُفته، موسیقی شاد حماسی روی تصویر نشسته و دوربین ضمن این‌که POV شخصیت (افق رو به جلو) را نشان می دهد با سرعت جلو می‌رود و از زمین فاصله می‌گیرد. گویی سالک برای رسیدن به محل وصل پر می‌گیرد و با سماعی عارفانه پیش می‌رود.  

تا این‌جای فیلم هرچه بوده، عرفان و حدیث نفس شخصیت بوده. بعد از دویدن و پر گرفتن دیده‌بان به‌سمت خط، تصویر کات خورده و دوربین پشت خاکریز ایرانی‌ها را نشان می‌دهد؛ جایی‌که همه منتظر برگشت نفربر و آوردن دیده‌بان هستند. شروع این‌فصل از فیلم، تصویر بسته دست مردد امدادگر گردان است که قصد دارد با قیچی، بخشی از پرچم سفید «انا فتحنا لک فتحا مبینا» را ببرد تا از آن به‌عنوان باند برای زخمی‌ها استفاده کند. این‌تصویر هم بیانگر کمبودهای امکانات در جبهه‌هاست، هم بیانگر ایمان رزمنده‌ها. در نهایت هم دست مردد، بخشی از سفیدی پرچم (جایی که هنوز به متن آیه نرسیده) را می‌برد. مخاطب آگاه توجه دارد که این‌پرچم با متن کامل آیه، همان‌پارچه‌ای است که در پایان‌ فیلم روی پیکر بی‌جان دیده‌بان را می‌پوشاند.

با ورود دیده‌بان به جمع رزمنده‌های خط و گفتگو با فرمانده، صداهای بیشتری را می‌شنویم و فیلم که تا این‌جا بیشتر از چندجمله و دیالوگ نداشته، فصل جدید خود را شروع می‌کند؛ پاس‌دادن از حوزه عرفان به حوزه نظامی و درگیری فیزیکی با دشمنی که با تانک‌هایش در حال پیشروی و رسیدن به خط خودی است. در همین‌فصل است که تاثیر دوبله و صداگذاری در فیلم مشخص می‌شود. «دیده‌بان‌» هم مانند خیلی از فیلم‌های جنگی دهه‌های ۱۳۶۰ و ۷۰ اگر این‌دوبله را نداشت، فیلمی نبود که می‌شناسیم. بار این‌دوبله خوب به دوش زنده‌یاد ایرج رضایی به‌عنوان مدیر دوبلاژ بوده که از مرحوم منوچهر والی‌زاده به‌عنوان گوینده نقش اصلی استفاده کرده و دیگر گویندگان دوبلاژ را با این‌ترکیب پشت خاکریز فیلم «دیده‌بان» چیده است: ژرژ پطروسی به‌جای فرمانده (حاجی)، مرحوم شهروز ملک‌آرایی به‌جای حسن (آرپی‌جی‌زن)، سعید مظفری به‌جای رضا (دوشکاچی)، تورج نصر به‌جای رسول (بیسیمچی)، امیرمحمد صمصامی به‌جای رزمنده جوان و در نهایت محمد عبادی به‌جای برادر مجروح و نابینای رسول که خود حاتمی کیا نقشش را ایفا کرده است. در همین‌زمینه بد نیست به این‌نکته اشاره کنیم که انتخاب صدای محمد عبادی برای این‌نقش، هوشمندانه بوده است. چون این‌صدا با وجود شباهتش به صدای خسرو خسروشاهی، صدای خسروشاهی نیست اما معصوم و حزین است و احساس درونی مجروحان بیمارستان کوچک درون سنگر را منتقل می‌کند. 

دیگر نکته عرفانی «دید‌ه‌بان» مربوط به صحنه‌ای است که حسن می‌خواهد با یک‌گلوله آرپی‌جی به مصاف تانکی که از روبرو می‌آید برود و حاجی به او می‌گوید احتیاط کند! حسن می‌پرسد احتیاط برای خودش یا حفظ قبضه آرپی‌جی و می‌گوید اگر تنها موشک داشته هم هدر برود، خودش هم مثل قبضه بی‌مصرف می‌شود. حاجی با شنیدن این‌حرف خشمگین شده و سعی می‌کند قبضه را از حسن بگیرد. اما حسن می‌گوید شوخی کرده و حاجی حرف نهایی را به او می‌زند: «پس کو توکل‌ات؟» این‌گفتگو هم دربرگیرنده همان‌بحث عرفانی اراده خداوند و البته تذکر آیه «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» است که شلیک را تو می‌کنی، اما به اراده فرد دیگری به هدف می‌خورد. 

 یکی از صحنه‌های خوشایند «دیده‌بان» حضورش در سنگر، خواندن نماز و بعد پهن سفره ناهار است. این‌سفره، با تصویری که قاب دوربین از آن می‌دهد، به‌واقع یک‌سفره درویشی با نان و آب است که حاجی نقشه منطقه را همان‌جا پهن کرده و دیده‌بان را توجیه می‌کند. کلیت مساله را هم این‌گونه بیان می‌کند که اگر تا شب نتوانیم خط را حفظ کنیم، سقوطش حتمی است. پل ارتباطی با عقبه هم نفربر بود که حالا دیگر نیست چون مورد هدف قرار گرفته و از دور خارج است. 

عرفانی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا در سینمای جنگ/ ما غلط کنیم تو کار خدا فضولی کنیم!

حاجی، در گفتگویش با دیده‌بان از الفاظ جالبی ازجمله گزارش رسمی و گزارش سری استفاده می‌کند. پس از همه صحبت‌های رسمی و توجیه نظامی می‌گوید گزارش سری این است که «این‌ابرهه (نیروی زرهی دشمن) ابابیل می‌خواهد. می‌خوام جرات کنم و بگم ابابیل‌اش با تو!» در همین‌رد و بدل شدن دیالوگ‌های حاجی و دیده‌بان است که اسم دیده‌بان مشخص می‌شود: «برادر عارفی» و دیده‌بان هم موضع و نگاه عرفانی خود را به مساله بیان می‌کند: «برادر حمید! به ما می‌گن هدایتگر آتیش! ما غلط می‌کنیم تو کار خدا فضولی کنیم! اصل هدایت دست اونه! و ما رمیت اذ رمیت!» جالب است که شخصیت حاجی هم در محاسبات نگارش فیلمنامه، اشتباه نمی‌کند و نمی‌گوید «تو ابابیل باش!» بلکه می‌گوید «ابابیل‌اش با تو!»

شخصیت حاجی پیش از بیان جمله مهم «ابابیلش با تو»، جمله مهم دیگری خطاب به دیده‌بان دارد؛ «وقتی دیدم توی جاده می‌آی، تنها ندیدمت!» بنابراین دیده‌بان رسالت و وظیفه‌ای دارد که با نگاه عرفانی قابل درک است. وقتی هم چندگلوله آرپی‌جی که دیده‌بان به‌عنوان چشم‌روشنی با خود آورده تمام می‌شود، حاجی به او می‌گوید «چشم‌روشنی شما هم تموم شد. حالا این تو و این‌خط!» اما نگاه عرفانی حاتمی‌کیا که بیانگر چالش و جنگ درونی دیده‌بان با نفس اوست و جمله حاجی را تکمیل می‌کند، جایی است که او جلوی سنگر بیمارستان، برادر رسول (با بازی حاتمی‌کیا) را می‌بیند و وقتی مجروح اسمش را می‌پرسد، می‌گوید «اسم چه دردی دوا می‌کنه؟ یه حقیر سراپا تقصیر!» این‌جمله در تطابق کامل با عرفان و نفس‌کشی قرار دارد؛ دیده‌بان در عین این‌که مهره تاثیرگذاری است و می‌تواند ابابیل بالای سر دشمن باشد، خود را یک حقیر سرا‍پا تقصیر می‌بیند و به‌خاطر داشتن همین‌نگاه است که می‌تواند تاثیرگذار باشد. او جمله مهم دیگری هم دارد؛ جایی که رزمنده جوان را به کمکش فرستاده‌اند و رزمنده متوجه حرکت مخفیانه عراقی‌هایی می‌شود که می‌خواهند خاکریز ایرانی‌ها را دور زده و خودی‌ها را قیچی کنند. وقتی رزمنده جوان مجروح شده و به دیده‌بان می‌گوید وبال و مزاحم او شده، دیده‌بان چنین‌پاسخ عارفانه‌ای می‌دهد: «بنده خوب خدا هرجا باشه اسباب خیره! امکان نداره هرز بره!»

فینال و پایان‌بندی «دیده‌بان» جایی است که سعی می‌کند به رزمنده جوان مجروح که شهید شده بپیوندد و با دادن گرا و مختصات جغرافیایی خود به توپخانه خودی، برای عراقی‌هایی که قصد قیچی‌کردن خودی‌ها را داشتند، جهنم برپا کند. با طنز و کنایه هم این‌جمله را پشت بی‌سیم می‌گوید «خوش‌انصافا! ما رو هم توی جهنم جا دادید؟» این‌ایمان و یقین صددرصدی پس از لحظه‌ای حاصل می‌شود که گلوله آرپی‌جی عراقی‌ها بالای سرش برخورد کرده و منفجر نمی‌شود. این‌جاست که برادر عارفی، با معرفت و یقین کامل دل به شهادت می‌دهد و نقطه پایانی را بر کارنامه عارفانه خود می‌گذارد. 

عرفانی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا در سینمای جنگ/ ما غلط کنیم تو کار خدا فضولی کنیم!

این‌میان نمی‌شود به نمادهایی که حاتمی‌کیا پیش روی قاب دوربین گذاشته، توجه نکرد. این‌نمادها در حرکت پن دوربین از راست به چپ دیده می‌شوند؛ موج و صدای دریا، قمقمه‌‌ای که از دهانه‌اش قطره‌قطره آب می‌ریزد و در نهایت دیده‌بان که با پهلوی دریده و صورت آرام روی زمین می‌افتد. احتمالا حاتمی‌کیا از قرار دادن ترکش توپ و خمپاره‌ها در پهلوی دیده‌بان هدفی داشته و خواسته ارادت رزمنده‌ها به حضرت فاطمه (س) را نشان دهد. چون دیده‌بان هم پس از آن‌که گرای خود را به توپخانه خودی می‌دهد، می‌گوید «شما رو جان زهرا تمومش کنید!» (موضع مرا بکوبید!)

در پایان هم پرچم «انا فتحنا لک فتحا مبینا» که امدادگر با وسواس آن را قیچی و به‌عنوان باند استفاده می‌کرد، به‌طور کامل پیکر دیده‌بان شهید‌شده را می‌پوشاند. دوربین هم از ساعت کامپیوتری دیده‌بان که تایمرش بوق می‌زند، زوم‌بک می‌کند و تصویر بازتری از پیکر دیده‌بان می‌دهد. در این‌تصویر زخم پهلوی دیده‌بان، پرچم روی پیکرش و ساعتی که تایمرش مرتب بوق می‌زند به مخاطب نشان داده می‌شود؛ دیده‌بان دیگر از قید و بند تن رهاست و به نقطه رهایی رسیده است. 

صادق وفایی

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# دیدار پزشکیان و ترامپ # خروج از ان پی تی # مکانیسم ماشه # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
آیا موافق ملاقات ترامپ و پزشکیان هستید؟
الی گشت