به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، مستند «بنز ایرانی» با وجود نمایش محدود آن در جشنواره سینما حقیقت در سال ۱۴۰۳ و توقیف شش ماهه آن در سازمان سینمایی دولت چهاردهم، این روزها وارد چرخه نمایش خانگی شده و با حضور یکی از پلتفرمهای نمایش آنلاین در دسترس مخاطبان است. رضا استادی کارگردان اینفیلم، سابقهای سی ساله در روزنامه نگاری دارد و رمان و کتاب غیرداستانی هم در کارنامه خود ثبت کرده است. البته فیلم کوتاه و نیمه بلند داستانی هم ساخته است.
«بنز ایرانی» قصه ساخت بنز در ایران است؛ اما فیلمی صنعتی محسوب نمیشود و بیش از آنکه به ساخت اینخودرو بپردازد، قصه پُر غصه ساخته نشدن بنز را در ایران روایتمیکند؛ خودرویی که زمانی قرار بود با چهار میلیون تومان به دست مشتری ایرانی برسد و تاکسی تهران شود اما در نهایت فاصله میلیاردی خود را با مشتری عادی همچنان حفظ کرده و کالایی برای اشراف است نه مردم عادی.
در فرصتی که دست داد، با رضا استادی کارگردان، نویسنده و تهیه کننده این مستند به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
* آقای استادی فضای مجازی در سالهای اخیر با انبوهی از تولیدات رسانهای و تصویری مواجه است که هر محتوایی هم دارند. درباره تولید بنز در ایران هم چند کلیپ و فیلم کوتاه در چنین فضایی وجود دارد. از دید شما چه ضرورتی برای تولید اثر در اینباره وجود داشت؟
در طول مدت زمان چهارساله ساخت فیلم تا پیش از نمایش آن در جشنواره سینما حقیقت در آذر ۱۴۰۳ بارها این سوال را از خودم پرسیدم.البته مخاطبی که فیلم را دیده باید به این سوال پاسخ دهد اما من در بنز ایرانی برخلاف آن کلیپها تلاش نکردهام تا فیلمی درباره اتوموبیل بسازم. اگر به عدم تولید بنز در ایران اشاره کردهام؛ چرایی آن را توضیح دادهام. به سراغ آدمهایی رفتهام که دست اندرکار این پروژه بودهاند و هیچ اثری از آنها نبوده و نیست. مثلا محمد صادق نصرتلو در مقام یک مهندس در دو مقطع درگیر پروژه تولید بنز بوده اولین و آخرین مصاحبهاش را مقابل دوربین این مستند انجام داده است.عکسها و فیلمهای موجود در این فیلم منحصر به فرد و نود درصد آنها اولین بار است که نمایش داده میشود. چنین فرصتی در یک کلیپ نیست. در آنجا سرعت انتشار مهم است اما مستند باید به دنبال چرایی و ماندگاری باشد و به ابهامهای پیرامون یک موضوع به صورت دقیق پاسخ بدهد.
* چرا بنز ایرانی؟ چرا فیات و کادیلاک نه؟ چرا پورشه ایرانی نه؟
«بنز» برند خاصی است. در دنیا نماد کیفیت و دوام است. به قولی «سگ جان» است. اما در ایران چه پیش و چه پس از انقلاب نماد اشرافیت و طاغوت بوده است. در فیلمهای پیش از انقلاب که تعدادی از آنها نیز در این مستند نمایش داده شده؛ آدم بدها همیشه بنز سوار میشدند. پس از انقلاب هم که نماد اشرافیت شد. خود این تناقض برای من جالب بود و فیلم در اطراف این تناقض شکل گرفت.
* به همیندلیل فیلمتان لحنی طنز دارد؟
فیلم لحنی طنازانه دارد و این لحن در ادامه شکل گرفت. نزدیک بود تناقض ذاتی ماجرا فیلم را به یک اثر اجتماعی-اقتصادی تلخ تبدیل کند. اینکه در دورهای قرار بوده اتوموبیل بنز تاکسی تهران شود اما نشده. اینکه در دورهای آمبولانسهای نعش کش بنز بودهاند و بعدها همین امکان هم از شهروندان دریغ شده.از این موارد در فیلم زیاد بود اما این تلخی مخاطب امروز را آزار میدهد. آن هم مخاطبی که اساسا اهل مستند نیست. به همین دلیل سعی کردم لحنی طنازانه به فیلم بدهم تا از بار این تلخی کاسته شود.
* نریشن داریوش کاردان هم کمک کرده.
داریوش کاردان هنرمندانه گفتار متن جدی فیلم را به شکل خاصی بیان کرد و ظرفیتهای طنز اثر را چند برابر کرد.این کار بسیار سختی است که قابل شرح و توضیح نیست. نوع طنز فیلم طنز موقر و وزینی بود که نمیتوانست جلف و دم دستی باشد و فقط داریوش کاردان میتوانست این ظرافت را ایجاد کند و به این بخش از فیلم سر و شکل بسیار خوبی بدهد.
* نحوه تعاملتان با آقای کاردان چهطور بود؟
از کودکی برنامههای طنز داریوش کاردان را دیده و شیفته شخصیت استاد خرناس بودم. در دو سریال کلاه پهلوی و معمای شاه که مدیر روابط عمومی آن بودم؛ افتخار آشنایی با او را پیدا کرده بودم. در نهایت نسخه راف کات فیلم را دید و پیشنهادهای بسیار خوبی مطرح کرد و با اعمال آنها،طی جلسهای پنج ساعته کل گفتار متن ضبط شد.
* موسیقی هم از جمله ظرفیتهای خوب فیلم است.
بخش قابل توجهی از فضای طنز را موسیقی میسازد. مسئولیت این بخش به عهده فرشاد مشفقی بود. موسیقی برای مستند معمولا «انتخابی» است و کمتر پیش میآید موسیقی نوشته شود اما چندماه زمان صرف این بخش شد و با گفتوگوهای مختلف و پیشنهادهای مختلف از سوی مشفقی، به این فرم موسیقی رسیدیم که در دل خود تناقضی زیبایی دارد و کاملا با فضای فیلم همراه است و حس تناقض فیلم را تشدید میکند.
* برای ساخت این فیلم و جست و جوی سابقه تاریخی این موضوع ارتباطی هم با آلمان برقرار کردید؟ احیانا کمپانی بنز؟
بله. از طریق کلوپ رسمی مرسدس بنز در ایران با کمپانی بنز مکاتبه کردم. سوال و جواب رد و بدل شده داخل فیلم هست.پاسخ مفصلی به سوالهای من داده نشد. انگار ترسی از امریکاییها داشتند و هنوز هم دارند. با خبرنگاران ایرانی در آلمان هم برای این فیلم گفت و گو کردم و اذعان داشتند آلمانیها به شدت خود را بدهکار صهیونیستها و امریکاییها میدانند و به همین دلیل در مسائل مرتبط با ایران به شدت دست به عصا هستند. البته در فیلم ابهامی از این جهت وجود ندارد و مطالب روشن است.
* واقعا بنز موضوعی بوده که مسعود رجوی و منافقان هم درگیر آن بودهاند؟
بله. به واسطه فرهنگ ساده زیستی رایج در پس از انقلاب، پشت کردن مسئولان به بنزهای ضد گلوله و سوار شدن بر اتوموبیل پیکان باعث شد کار منافقین برای ترور مسئولان راحتتر شود. اما در نهایت ملاحظات امنیتی باعث روی آوردن دوباره مسئولان به بنز شد.
* بهعنوان اولین مستند یک روزنامهنگار و رماننویس، تجربه سختی بود؟ پیچیدهترین بخش کار کدام بود؟
روزنامهنگاری اگر درست و اصولی انجام شده باشد،روحیه تحقیق و پژوهش و پیگیری و دم غنیمت شماری خوبی در مستندساز ایجاد میکند.رمان نویسی هم این امکان را ایجاد میکند که بتوانیم برای موضوع مستند «قصه» بسازیم و ماجرا را در این بستر روایت کنیم تا فیلم برای مخاطب جذابتر باشد.ایراد بسیاری از مستندهای ایرانی این است که خیلی جدی و خشک و اتو کشیده هستند و به همین دلیل با مخاطب عام ارتباط برقرار نمیکنند.
ترکیب این تواناییها در ساخت فیلم خیلی به کمک آمد. مثلا در جایی که اتوموبیلها در بندر خرمشهر در حال ترخیص هستند؛ هیچ برنامه ریزی قبلی برای فیلمبرداری نداشتم و با دیدن صحنه تخلیه اتوموبیلها فکر کردم که باید این صحنه را فیلمبرداری کنم و همزمان در ذهنم داستان پردازی میکردم تا متناسب با خط اصلی داستان فیلم برداری را ادامه دهم.
اینتجربهها کار ساخت فیلم را آسان کرد اما این نوع مستندسازی که سراغ یک سوژه برویم کار سختی است و بهترین شکل مستندسازی یافتن یک شخصیت جالب و پیگیری آن برای یک دوره زمانی مشخص است و در نهایت ساخت فیلمی مستند که این روزها نیز زیاد این شکل از فیلمسازی را میبینیم.
* سال ۱۴۰۳ کتاب پرونده مختارنامه هم از شما منتشر شد. این کتاب هم تاثیری در ساخت این مستند داشت؟
بین ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۶ مدیریت روابط عمومی سریالهای مختلفی را به عهده داشتهام.از مختارنامه تا یوسف پیامبر و معمای شاه و سریال پریا و... این فعالیت تجربه خوبی برایم ایجاد کرد. مشخصا آنچه در مختارنامه دیدم را در کتاب پرونده مختارنامه ثبت و ضبط کردم و در ساخت این مستند بسیاری از تجربههایم را به کار گرفتم.
فیلمسازی فقط جنبههای زیبایی شناختی و هنری نیست و گاهی نحوه تعامل با مسوولان برای دریافت آرشیو و هماهنگی فیلمبرداری و کنترل هزینهها بسیار مهم است که در بنز ایرانی هم این بخش بسیار به کمک من آمد.
* اتفاقا از اینناحیه بنز ایرانی قابل انتقاد است که زیباییشناختی خاصی نسبت به فیلمهای مستند دیگر ندارد. تصاویر در مصاحبهها شلخته است و دوربین بلاتکلیف. تصاویر خوب فیلم محدود به مکانهایی مانند پیست اتوموبیلرانی و چند جای دیگر است. البته این ضعفها در تدوین فیلم و ریتم تُند آن کمتر به چشم میآید. اینوضعیت حکمتی داشته؟
بله این ایراد به فیلم وارد است. علت هم دارد. مثلا در جایی که شادروان یزدانی خرم مقابل دوربین قرار میگیرد،تصاویر مربوط به جلسه شورای مرکزی حزب موتلفه است که در همان مکان ضبط شده است. مصاحبه دیگر ما با غلامرضا نعمت زاده وزیر اسبق صنایع بوده است. جست و جو کنید و ببینید آخرین بار چه زمانی با این فرد پیشکسوت مصاحبه شده است؟! اگر قرار بر حضور دوربین فیلمبرداری و تیم حرفهای در چنین مکانهایی بود قطعا مصاحبهها تحت الشعاع قرار میگرفت.
این، یک تمهید بود که با دوربینی کوچک در چنین مکانهایی حضور داشته باشم که این مساله فرم کار را قاعدتا تحت تاثیر قرار میدهد.البته به نظرم در شرایطی که این روزها دیگر تصاویر قتل و آدمکشی را به راحتی در تلویزیون هم میبینیم؛ فرم میتواند اصالت چندانی نداشته باشد و بهای بیشتری برای محتوا قائل باشیم و ببینیم تصویر چه چیزی را منتقل میکند. نباید اجازه بدهیم نخبه گرایی و فرم پدر سینمای مستند را دربیاورد و آثاری تولید شوند که فقط در جشنوارهها قابل نمایش است و مخاطب عام رغبتی به تماشای آنها ندارد.
* باز هم سراغ ساخت مستندهای صنعتی میروید؟
بنز ایرانی بیشتر مستندی جامعه شناسانه و اجتماعی است و من این سبک از کار را دوست دارم. فیلمی که این روزها مشغول آمادهسازی آن برای جشنواره سینما حقیقت ۱۴۰۴ هستم، مستندی درباره برادران خیامی به عنوان موسسان ایران ناسیونال است. فیلمی که تمرکزی بر صنعت خودرو ندارد و جنبههای اجتماعی زندگی این دو برادر را به تصویر میکشد.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید