به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، فرح دیبا سال ۱۳۵۲ در مصاحبه با مجله بول، از آمادگی برای رانندگی آمبولانس در اسرائیل و مدیون بودن فرزندش(رضا پهلوی) به یک پزشک اسرائیلی سخن گفته بود.
مصاحبه فرح دیبا، با مجله بول[1] که بازتاب آن در سند در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۵۲ (۱۶ دسامبر ۱۹۷۳) [2] ذکر شده است بیانگر روایتی جنجالی است. فرح در این سند، از آمادگی خود برای رانندگی آمبولانس در اسرائیل و مدیون بودن فرزندش، رضا پهلوی، به یک پزشک اسرائیلی سخن گفته است. این اظهارات، که در بستر روابط پیچیده و پنهانی رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی و در میانه تنشهای سیاسی خاورمیانه پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ بیان شدهاند، نهتنها از منظر سیاسی و دیپلماتیک، بلکه از حیث هویتی و فرهنگی نیز به شدت مورد نقد قرار میگیرند. سخنان فرح، که میتوان آنها را نشانهای از خودکاهی مقام سلطنتی و ابراز نوعی وابستگی یا سرسپردگی به رژیم صهیونیستی دانست، در تضاد آشکار با شأن و جایگاه مورد انتظار از یک شخصیت رسمی در رأس نظام سیاسی ایران قرار دارد.
اظهارات فرح در این مصاحبه، که در آن صراحتاً از مدیون بودن به رژیم صهیونیستی و تمایل به خدمت در آن سخن میگوید، مصداق بارزی از این وابستگی و انحراف از شأن ملی به شمار میرود. این سخنان، که در ظاهر با زبانی عاطفی و انسانی بیان شدهاند، در بستر سیاسی و تاریخی، نهتنها شأن ملکهای را که باید نماد عزت و استقلال ملی باشد به سطحی نازل تنزل میدهد، بلکه بهعنوان سندی از همسویی رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی، که در آن زمان به دلیل اشغال سرزمینهای فلسطینی و تجاوز به حقوق ملتهای منطقه مورد نفرت عمومی بود، قابل تحلیل است.
از سوی دیگر، تکذیب اولیه این گزارش توسط کاخ سلطنتی و تأیید ضمنی بعدی آن، نشاندهنده سردرگمی و ضعف رژیم پهلوی در مدیریت افکار عمومی و حفظ وجهه ملی است. این تناقضگویی، که در متن سند نیز به آن اشاره شده، بیانگر تلاش ناکام رژیم برای پنهانسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی در برابر حساسیتهای ملت ایران و جهان اسلام است که نیازمند بررسی تاریخی است.
نشریه «بول» علیرغم وجود خارجی، هنوز در آرشیوهای آنلاین اسرائیل قرار نگرفته و دسترسی به آن برای تأیید وثاقت و یا عدم وثاقت این سند، امکان پذیر نیست. در چنین شرایطی، برای بررسی وثاقت بیشتر این روایت میتوان به سراغ سایر نشریههای اسرائیلی رفت تا با بررسی آنها بتوان مطالبی نزدیک با این روایت را جست و جو کرد. چنین کاری این چشمانداز را ترسیم میکند که صحت چنین روایتی بر اساس منابع عبری نمیتواند از بنیاد ساختگی و دور از واقعیت باشد. برای مثال، نشریه HaOlam HaZeh, גיליון ، در ۷ مارس ۱۹۷۹ نیز روایتی نزدیک به روایت «بول» را مطرح میکند:
«یکی از محرمانهترین اسرار اکنون پس از خلعِ شاه فاش شد. پس از اینکه شاه از شاهدخت سورائیه (همسر سابق) جدا شد چون او فرزندی برایش نیاورد، همسر فعلی او — 'فره دیوا' (فرح دیبا، ملکه) — نیز در بچهدار شدن مشکل داشت. مسئله به درمان دکتر/گینکولوگ مشهورِ اسرائیلی پروفسور יוסף (یوسف) אשרמןِ» (مرحوم)» سپرده شد. فرح به اسرائیل آمد و در آنجا درمانهای مختلفی برایش انجام شد، از جمله تلقیح مصنوعی با استفاده از اسپرمی که از تهران به آنجا فرستاده شد. او باردار شد. آشرمن در زمان تولدِ وارثِ تخت (رضا) حضور داشت و پس از آن تا زمان مرگش بارها در دربار رفتوآمد داشت و جزو دوستان خانواده شمرده میشد».
منبع اصلی آرشیوِ آنلاینِ این مجله در thisworld.online قابل مشاهده است: (https://thisworld.online/1979/2166?utm_source=chatgpt.com).
این تنها شماره از نشریه «HaOlam HaZeh» نیست که چنین روایتی را مطرح میکند و در شمارههای دیگری نیز از این نشریه، نام پزشکی اسرائیلی و نقش آن در تولد فرزند فرح که قرار است ولیعهد ایران باشد وجود دارد.
با توجه به این شواهد، نمیتوان این امر را که فرح، با توجه ویژگیهای شخصیتیاش و در فضای غالب بر روابط سیاسی ایران و اسرائیل در دوره پهلوی، بهپاس نقش اساسی یک پزشک اسرائیلی در تولد فرزند ولیعهدش، چنین جمله ستایشآمیزی را که «حاضرم در اسرائیل راننده آبولانس شوم» و یا «فرزندم را مدیون اسرائیل هستم» بهطور کامل دور از ذهن و از بن ساختگی در نظر گرفت.
تصاویر اسناد:
متن سند:
تاریخ سند: ۲۵/ ۹/ ۱۳۵۲
از : پیتر لکلارک ـ پاریس سرویس آی.بی.سی «مخصوص بول» شهبانوی ایران ملکه فرح دیبا که هم اکنون از پاریس بازدید خصوصی می نمایند امروز به من افشاء کردند که فرزند خود را به اسرائیل مدیون هستند.
مادر تاجدار در حالی که عکسهای فرزند ارشد خود رضا پهلوی ولیعهد را به من نشان می دادند برای من تعریف کردند که تنها به خاطر معالجه صمیمانه پروفسور یوسف آشرمن، پزشک اسرائیلی امراض زنانه، رضای جوان به دنیا آمده است.
ملکه فرح اظهار داشتند که «به خاطر علل مختلفی به مرحوم پروفسور آشرمن ظلم شده است» و من امروز می خواهم این بار سنگین را از روی قلب خود بردارم و از این پزشک عالیقدر و اصیل ترین انسان تشکر نمایم که تنها به خاطر معالجه صمیمانه وی موفق شدم فرزندانم را به دنیا آورم.
شهبانو که امروز هم با وجود چند زایمان و پیشرفت سن زیبایی سلطنتی خود را حفظ کرده اند به من گفتند: همسرم و من با پروفسور آشرمن روابط دوستانه داشتیم.
شبی که خبر درگذشت او را شنیدم گریه کردم و برای آنچه که جهان از دست داد و من شخصا از دست دادم متأسف شدم.
گریه کردم زیرا نتوانستم در مراسم آخرین ابراز احترام به شخصی که زندگیم را نجات داد شرکت نمایم.
آنچه که توانستم انجام دادم ولی بیش از ارسال یک دسته گل توسط یک دوست مشترک، دسته گلی که بر روی آرامگاه او در روز تشییع جنازه گذاشته شد، کار دیگری نتوانستم انجام دهم.
از معظم لها سؤال کردم که درباره اسرائیل چه احساسی دارند.
ملکه با احتیاط در حالی که هر کلمه از سخنان خود را می سنجیدند گفتند: «من هرگز فراموش نخواهم کرد که پروفسور آشرمن اسرائیلی بوده است و به این کشور توجه خاصی داشته است، ولی تو باید بدانی که من در درجه اول یک زن مسلمان و وفادار به مذهب و ملت خود هستم.
نمی توانم حتی فکر این را بنمایم که حرم الشریف در دست خارجی ها باشد.
پرسیدم که هنگام آغاز جنگ اخیر چه احساس کردید؟ پاسخ دادند: گریه کردم...
تمام شب گریه کردم...
زن نمی تواند به آرامی درباره جنگ فکر کند...
هر زنی در درجه اول مادر است...
چگونه می توان فکرش را کرد که این همه فرزندان این همه مادران در جنگ جان خود را از دست می دهند، در حالی که می توان با صلح تمام این مسائل را حل کرد.
می خواستم کاری انجام دهم.
فکر کردم داوطلب «هلال سرخ» گردم و راننده آمبولانس شوم، ولی سلامتی من این اجازه را به من نداد.
حاضر بودم به عنوان ابراز تشکر حتی برای اسرائیل نیز رانندگی آمبولانس بنمایم.
آری، همیشه به یاد خواهم داشت که فرزندان این کشور برای من چه کرده اند.
علم پزشکی یک موضوع انسانی است موضوعی که بین ملل و مرزها فرقی نمی گذارد...
برای نجات این فرزندان از مرگ هر کاری می کرد...
تعلق ملی هیچگونه اهمیتی ندارد...
من فکر می کنم که اگر مردم جهان ـ و نه تنها پادشاهان ـ شخصا برای جلوگیری از جنگ کمک می کردند و کاری انجام می دادند، شاید جهان از این بهتر بود.
فراموش نکن که من هم فرزندانی دارم...
بانوی «صاحب قیافه با شکوه سلطنتی» برای یک لحظه سکوت کردند و سپس مطلبی را به یاد آورده و افزودند : «او همیشه به من می گفت که انسانی که یک فرزند به دنیا می آورد مثل اینست که جهان تازه ای بوجود آورده است.
وقتی که از این جمله تعجب کردم معظم لها از عقلای ملت یهود این گفته را بازگو کردند که «هرکس جان یک نفر را نجات دهد مثل اینکه تمام جهان را نجات داده است...
سیپورا زیو خبرنگار «بول» اضافه می کند : اولین مطلبی را که شهبانو فرح دیبا طی سخنان خود یادآوری کردند پنج سال پیش برای اول بار در مجله «بول» منتشر شد.
این گزارش در تمام جهان منعکس گردید و دایره مطبوعاتی کاخ سلطنتی ایران آن را بلافاصله تکذیب کرد.
در گزارش مربوط به اینکه پروفسور آشرمن نشان افتخار از شاهنشاه ایران دریافت کرده است گفته شده که وی در معالجاتی که در راه تولد و وارث شاهنشاهی ایران صورت گرفته کمک نموده است.
چندی بعد پس از اینکه خبرنگار بول موفق شد عکس پروفسور آشرمن را در جوار والاحضرت پس از تولد به دست آورد از محافل مطلع به خبرنگار بول گفته شد که خبر صحت دارد.
یک ماه بعد از آن «بول» طی مقاله ای تمام واقعه را منتشر کرد.
در یک مورد دیگر، همسر وارث تخت و تاج حبشه یعنی شاهزاده مالنیک در بخش امراض زنان تل هشومر معالجات مشابهی نمود.
این بار عوامل اسرائیلی کوشش کردند که خبر را مستور نگهدارند و از آگاهی عمومی مردم اسرائیل جلوگیری کنند.
در نتیجه پنج سال بعد، در مقابل چشم مسئولین این سکوت، انفجاری روی داد، و حبشه مثل سایر کشورهای آفریقایی که از اسرائیل (با سکوت) کمک زیادی دریافت می کرد مناسبات خود را با سر و صدا قطع نمود، زیرا که در جهان ما کمک محرمانه کمک نیست.
پینوشت:
[1] «בול / Bul» هفتهنامه اسرائیلی فعال بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۹بود.
[2] بر اساس وبسایت رسمی فرح پهلوی، نامبرده در ۱۹۷۳ بهطور رسمی از چین و فرانسه دیدار کرده است. (https://farahpahlavi.org/official-visits/?utm_source=chatgpt.com)
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید