نسل طلایی فوتبال ایران که قرار بود در اوج پختگی تیم را به جام جهانی ۲۰۲۶ برساند، حالا با افت جایگاه در فوتبال باشگاهی اروپا، نشانههایی از افول را بروز داده؛ افولی که میتواند مستقیماً مسیر تیم ملی را تحت تأثیر قرار دهد.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، برای تیمی که سالهاست رویای رقابت در جمع بزرگان فوتبال جهان را دارد تا بلکه بتواند از گروهش در جام جهانی صعود کند و در رقابت با تیمهای آسیایی، جامی را کسب کند، اوضاع هشدارآمیز پیش میرود. تیمی که تعدادی از بازیکنان باتجربه و قدیمیاش معتقدند بهترین نسل تاریخ فوتبال هستند، اما تاکنون بدون دستاورد و افتخار بودهاند و حالا یکی یکی دستاوردهای فردی خود را هم از دست میدهند.
تغییر مسیر فوتبال ایران از نسلی به نسل دیگر
فوتبال ایران زمانی نسلی از بازیکنان را در اختیار داشت که از میان آنها بازیکنانی چون علی دایی، مهدی مهدویکیا، وحید هاشمیان، علی کریمی، خداداد عزیزی، رحمان رضایی، جواد نکونام، آندرانیک تیموریان و حتی در پایان این نسل بازیکنی چون مسعود شجاعی از فوتبال آسیا مستقیم به یکی از پنج لیگ برتر اروپایی راه پیدا میکردند. پنج لیگ انگلستان، اسپانیا، ایتالیا، آلمان و فرانسه که در اروپا به «Top Five» معروف هستند، مقاصد جذابی برای فوتبالیستهای ایرانی بود، اتفاقی که سالهاست برای فوتبال ایران رقم نخوره و حضورهای مقطعی و کوتاه مدت برخی بازیکنان هم پس از سالها تلاش و ممارست در لیگهای سطح دوم و سوم اروپا، موفقیتآمیز نبود.
جهانبخش از ستارهای در هلند تا افول در انگلستان
به طور مثال علیرضا جهانبخش که مدتی در لیگ فوتبال هلند جزو بازیکنان مهم و تأثیرگذار باشگاههایی چون نایمخن و آلکمار بود، توانست خود را به لیگ برتر انگلستان و تیم برایتون برساند. او در سال ۲۰۱۸ تبدیل به گرانترین بازیکن تاریخ این باشگاه هم تبدیل شد، اما در سه سال حضورش در این باشگاه ناموفق بود و فقط در ۵۰ بازی حضور داشت و به عنوان آقای گل فوتبال هلند موفق به زدن ۲ گل در این تیم شد. کاپیتان تیم ملی پس از دوران کمفروغ در لیگ برتر جزیره، به هلند برگشت و پس از دوره دور از انتظار در فاینورد، حتی در سطح دوم فوتبال اروپا هم موفق نشد جایگاه سابق خود را به دست بیاورد و فصل گذشته تا آستانه نیم فصل بدون تیم مانده بود و در نهایت به هیرنفین پیوست، اما قرارداد او با هیرنفین هم تمدید نشد و حالا در ۳۱ سالگی، جهانبخش بدون تیم مانده و در تلاش برای پیدا کردن مقصدی تازه است. با اینکه گفته شده او از پرسپولیس و استقلال پیشنهادهایی داشته و خودش پاسخ رد داده، اما منابعی در باشگاه پرسپولیس این ادعا را رد کردند و گفتند جهانبخش اصلاً در لیست خرید این فصل سرخپوشان قرار نداشت.
دعوا سر نخواستن آمادهترین ستاره ایران
مهدی طارمی دیگر کاپیتان تیم ملی هم که مهرهای مؤثر در ریوآوه و پورتو پرتغال بود و به آقای گلی لیگ این کشور هم رسید، در حال حاضر تنها نماینده فوتبال ایران در پنج لیگ معتبر اروپایی است که در لیست فروش قرار گرفته؛ آن هم نه به عنوان یک ستاره تثبیتشده، بلکه بازیکنی که پس از انتقال به اینتر، امیدها را ناامید کرد و در اولین تابستان در لیست فروش قرار گرفت. طارمی از تابستان قبلی که به سطح اول فوتبال اروپا و تیم اینتر ایتالیا رسید، به یک باره تبدیل به ستارهای خاموش شد و انتقادها به سمتش روانه شده است. حالا پس از ۲۶ بازی و به ثمر رساندن فقط ۳ گل در این تابستان در لیگ فروش باشگاه ایتالیایی قرار گرفته است و حالا شایعاتی جدی درباره احتمال پیوستنش به تیمی از لیگ ترکیه منتشر شده، اما انگار او شرط گذاشته که در صورتی حاضر به جدایی از اینتر است که راهی تیمی اروپایی شود. در غیر این صورت احتمالاً اینتر مجبور به حفظ او و پرداخت دستمزد ۳.۵ میلیون یورویی طارمی خواهد بود، اما کاپیتان تیم ملی باید این ریسک را بپذیرد که در صورت اصرار به ماندن در اینتر و نخواستن او توسط سرمربی تیم، ممکن است از لیست خارج شود و فقط باشگاه اینتر مجبور به پرداخت دستمزد سنگین او شود.
روند معکوس آزمون و قدوس از اروپا به آسیا
سقوط تدریجی نمایندگان فوتبال ایران از سطح اول فوتبال اروپا یک زنگ خطر جدی است؛ آنهم در آستانه جام جهانی ۲۰۲۶ که فرصت بازسازی، شاید دیگر تکرار نشود. این وضعیت فقط هم به این دو بازیکن خلاصه نمیشود. سال گذشته سردار آزمون از رم ایتالیا به لورکوزن بازگشت، اما قهرمان بوندسلیگا این بازیکن را به دلیل آنچه بی انضباطی خواند در لیست فروش گذاشت و آزمون با سابقه درخشش در فوتبال روسیه و حضور در دو لیگ معتبر اروپایی (آلمان و ایتالیا) در اوج فوتبالش، امارات و تیم شباب الاهلی را به عنوان مقصدش انتخاب کرد. سامان قدوس هم که خارج از ایران و در سوئد درخشید و سپس میان تیم ملی ایران و سوئد، ایران را انتخاب کرده بود، پس از درخشش در فوتبال سوئد و رسیدن به لیگ فرانسه و سپس لیگ برتر انگلیس، بعد از قطع همکاری با برنتفورد، راهی لیگ امارات شد. در واقع حالا نهتنها دیگر بازیکنی از ایران در لیگهای انگلیس، آلمان، اسپانیا یا فرانسه بازی نمیکند، بلکه سطح کیفی مقصد بازیکنان ملیپوش ایرانی به شکل نگرانکنندهای کاهش یافته است. این نگرانی حالا باید در خصوص وضعیت طارمی و جهانبخش هم تا مشخص شدن مقاصد آنها همراه فوتبال ایران باشد.
پیامدهای یک سقوط آرام برای تیم ملی
این اتفاقها در حالی رخ میدهد که تیم ملی ایران، وارد سال منتهی به جام جهانی ۲۰۲۶ شده و امیر قلعهنویی برای ساختن تیمی رقابتی، نیاز به بازیکنانی دارد که در بالاترین سطح آمادگی باشند و حضور در لیگهای معتبر اروپایی نیز میتواند به آنها و سایر بازیکنان تیم اعتماد به نفس بدهد، اما جالب است که برخی از آنها حتی تبدیل شدن به بازیکن نیمکتنشین و بی عملکرد در لیگهای اروپایی را ترجیح میدهند به مهره مؤثر بودن در تیمهایی که شاید برای آنها مقصد جذابی نیست. اتفاقی که باعث میشود برخی از این بازیکنان حتی فوتبال بازی کردن را فراموش کنند و با این حال فقط به دلیل نام و سابقهاش که داشتند، بازهم جزو نفرات ثابت لیست تیم ملی هستند. حالا پرسش اساسی اینجاست؛ وقتی کاپیتانهای اول و دوم تیم ملی یا بدون تیم هستند یا در فهرست مازاد باشگاههایشان قرار گرفتهاند، چه انتظاری میتوان از ساختار تیمی داشت که باید در جام جهانی به همین مهرهها اتکا کند؟
جایگاه ثابت بی تیمها و چالش بی انگیزگی در جوانها
سال گذشته و دعوتهای پیدرپی علیرضا جهانبخش و سامان قدوس به تیم ملی در شرایطی که حتی تیم باشگاهی نداشتند، به خوبی نشان داد که در کادرفنی تیم ملی، بحرانی عمیق در فرآیند ارزیابی و انتخاب ملیپوشان وجود دارد. موضوعی که هم موجب بی انگیزگی بازیکنان جوان میشود و هم این وهم را به برخی بازیکنان میدهد که بدون تیم هم جایگاهی ثابت در تیم ملی دارند. عملکرد امیر قلعهنویی به خوبی این موضوع را نشان داده و بازیکنان جوانی که به اردو فراخوانده شدهاند، کمترین حضور را در ترکیب تیم ملی داشتهاند. حالا هم با اینکه زمان زیادی تا پایان نقل و انتقالات فوتبال دنیا باقی مانده، اما بلاتکلیفی و بدون مشتری بودن بازیکنانی چون طارمی و جهانبخش که کاپیتانهای تیم ملی هستند، هشداری جدی برای تیم ملی است. به این دلیل که هسته باتجربه تیم ملی ایران، عملاً در فضایی دور از رقابتهای جدی اروپا هستند و به مهرههایی غیر مؤثر در تیمهای خود تبدیل شدهاند.
چرا دیگر ستاره نداریم؟ بحران در آکادمیها
در یک نگاه کلانتر، باید پذیرفت که فوتبال ایران دیگر محصولی برای عرضه به بازارهای جدی فوتبال جهان ندارد. مقصد عمده بازیکنان جوان هم فوتبال امارات یا روسیه تحت تحریم است و اندک حضور برخی از بازیکنان در سالهای گذشته در لیگهایی چون پرتغال، بلژیک، لهستان و... همراه با ضرر فنی برای این بازیکنان و ضرر مالی برای برخی باشگاههایی ایرانی بوده که مجبور شدهاند برای بازگشت آنها مبالغی نجومی را برای رضایتنامه پرداخت کنند.
ستارهسازی در فوتبال ایران تعطیل شده که شاید بخشی از آن مربوط به وضعیت بغرنج آکادمیها و مدارس فوتبال شود که در سالیان اخیر صحبت از انتخاب پولی بیشتر بازیکنان شده است. حتی گاهی انتخاب بازیکنان ملیپوش در تیمهای زیر ۱۷ و زیر ۲۰ سال هم با این شائبهها همراه بوده که بخشی از این اتفاقات منجر به بالا آمدن بازیکنان معمولی و سطح پایین و بخش از آن هم منجر به سرخوردگی استعدادهای واقعی شده که حالا فوتبال ایران را خالی از ستاره کرده است. اندک بازیکنانی هم که در فوتبال ایران درخشیدهاند، گاهی بدون برنامهریزی حرفهای و مشاوره دقیق وارد لیگهای اروپایی میشوند و پس از یکی دو فصل ناموفق، راهی به امارات، قطر یا ترکیه نقل مکان میکنند؛ همان چرخه معیوبی که در نهایت به تضعیف کیفیت تیم ملی منتهی شده است.
بحران در میان با تجربههای تیم ملی ایران
برای تیمی که سودای صعود به دور دوم جام جهانی را در سر دارد [که البته در جام جهانی ۴۸ تیمی و صعود ۳۲ تیم به مرحله حذفی دیگر دستاورد محاسبه نمیشود]، نداشتن بازیکنان شاغل در لیگهای بزرگ اروپا نه فقط یک نقص، بلکه یک بحران است. تجربه، تاکتیک، آمادگی روانی و فشار بازیهای سطح بالا، چیزی است که در لیگهایی نظیر لیگ برتر، لالیگا، بوندسلیگا و سریآ بهتر حاصل میشود و هرچند برخی از بازیکنان فعلی تیم ملی تجربه حضور در پنج لیگ معتبر اروپایی را دارند، اما این تجربهها عمدتاً یا ناموفق بوده یا اینکه در حال حاضر آنها رو به افول هستند.
نیازمند چارهاندیشی پیش از خوردن به حسرت بی پایان
خیلی زمان است که وقت آن رسیده تا فدراسیون فوتبال به فکر بازسازی ریشهای مسیر توسعه بازیکنان ملیپوش و ستارهسازی اصولی باشد؛ اما هر سال این فرصتسوزی ادامه پیدا میکند. با این حال با نزدیک شدن به تغییر نسل فعلی این بحران نمایانتر شده و پیش از آنکه این سقوط آرام، به یک فاجعه واقعی در آینده ختم شود که همین حالا هم شمایلی از آن را شاهد هستیم [که تیمهای زیر ۱۷ و زیر ۲۰ سال ایران، حتی از رسیدن به مراحل انتخابی جام جهانی ردههای سنی خود بازماندهاند] باید چارهاندیشی کرد. فوتبال ایران حالا بیش از هر چیز، نیازمند بازنگری در سازوکار تربیت، معرفی و صدور استعدادهاست. در غیر این صورت، نه فقط جام جهانی ۲۰۲۶، بلکه سالهای پیشرو نیز با حسرت بی پایان همراه خواهد شد. حسرتِ نبودن، نرسیدن و فراموش شدن در صحنه فوتبال بینالمللی.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.