کاری با تحلیلهای مغرضانه و صرفاً سیاسی نداریم؛ اگر محمود کریمی شب گذشته از ایران نمیخواند، آنها حرف دیگری میزدند و میگفتند که دیدید باز هم تغییر نکردند و حالا که او از ایران و خاک ایرانِ آمیخته به نام عاشورا و کربلا میخواند قطعاً باز هم طور دیگری دیگری حرف خواهند زد، اما همین که او آماده آمده بود تا برای ایران و اسلام بخواند و این داستان با دغدغه رهبری نیز منطبق بود، اتفاق ویژه ای بود که بازتاب بسیاری هم داشت.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، این که در حسینیه امام خمینی و در جمع یاران رهبر انقلاب، از مرز پر گهر با حزن عاشورایی خوانده می شود، روایتگر تصور و تصویر تازه تری است که سالها دغدغه اش را داشته ایم و گاه با نامهربانی ها، در برابرش ایستادگی ها و دیوارهایی بود.
تلفیق ایران و اسلام در شعری که یکی از نمادهای ملیگرایی و وطن پرستی محسوب میشود در دورانی که کشور بدان نیاز دارد و جامعه مشتاقش است، حالا وظیفه یک مداح را به خوبی نمایان میکند و موقعیت شناسی او را به تصویر میکشد. هر چند زمان زیادی را برای درک این تلفیق و ترکیب از دست داده ایم و به جایش چه شعرها و مداحیهایی شنیده ایم که صرفاً به گسستهای اجتماعی دامن زده اند. .
مداحی برای امام حسین(ع) یا عاشورا چنین چیزی است و در چنین قالبی معنا پیدا میکند. محمود کریمی صدایش، مثلِ رودی خروشان، از جایی دور میآمد؛ از اعماقِ تاریخ، از دلِ خاکِ کربلا، از قلبِ تپندهی این سرزمینِ پرآفتاب و پراز طلوع ها وغروبها. مداحی بود که فریاد ایران عاشورایی را سر داد. این جنس مداحی سرود همه ایرانیان می تواند باشد.
این همان آغاز راه است و حالا محمود کریمی و همراهانش و همکارانش باید شعرهای دیگری نیز آماده کنند که بگوید: ایران؛ نه یک جغرافیایِ خشک و خالی، که تنفسگاهِ میلیونها انسانِ زنده، انسانهایی با گنج های داشته و رنجهایِ انباشته، با کامروانی ها و با آرزوهایِ سرکوبشده، با عشقهایِ به وصال رسیده و ناکام است.
محمود کریمی تلفیق خوبی ارائه داد. اما این شعر ادامه دارد . ادامه اش می تواند شنیدنی تر باشد. حرف های بسیاری از همین جا آغاز می شود. حواسمان اما باید باشد که بار دیگر در دام انتزاعیات نیفتیم و به یک ایران کلی بسنده نکنیم که نهایتش می شود شعار. اسلام هم همواره در معرض همین آسیب بوده است و ارزش های ملموس نتوانسته ایم برای نسل های متعدد تعریف کنیم. همه چیز گنگ می زند انگار.
ایرانِ عاشورایی، ایرانِ ما، خاکی نیست که تنها بر نقشهها باقی مانده باشد؛ تمام تاریخ و جغرافیای ایران است. ایران، یعنی آن پیرمردِ ترکزبانی که در کوچهها هنوز هم برایِ نوادهاش از فردوسی قصه میگوید. همان خراسانی که ترجمه حیدربابای شهریار می خواند. ایران، یعنی آن دخترِ بلوچی که زیرِ آفتابِ سوزان، کتابهایِ مدرسهاش را مثلِ گنجی در آغوش میفشرد. ، آن پسر بلوچی است که در کویر سوزان به جای مدرسه، شنهای داغ را خط میزند و آرزو میکند روزی کسی صدایش را بشنود. ایران، حافظ قرآنی است که در روستاهای محروم و دور از نگاه دیگران خدمت می کند.
ایران، آن کارگر خوزستانی است که در زیر آفتاب سوزان نفت، تن خستهاش را به ماشینهای غولآسا میسپارد و در عوض هیچ نمیگیرد جز یک جیره ناچیز نومیدی. ایران، شهیدی است که در حمله ناجوانمردانه اسرائیل، خونش می ریزد؛ چه نظامی باشد چه غیرنظامی. آن نسل آلفایی است که غیرتمندانه در برابر دشمن، فضای مجازی را بمباران می کند. آن نخبه ای است که با بالاترین مدرک از برترین دانشگاهها، برای خاطر آیین متفاوتش، نتوانسته در عرصه ای که باید، بدرخشد اما هنوز ایستاده است و با آن شرایط، با کارگری روزگار می گذراند.
و من، در این جمع انبوه، در میان این همه چهرههای مشتاق و خسته، فریاد میزنم که یا حسین، فریاد ما تنها برای عزاداری نیست. فریاد ما برای بیداری است، برای برابری است، برای یکی بودن است. اصلا چه چیزی بهتر از ایمان و وطن که ما را گرد هم جمع کند. ایمان برای همگرایی با آنها که با ما هم عقیده اند و وطن برای همگرایی با آنها که اعتقادی متفاوت دارند اما در این خاک نفس می کشند. حتی انها که از این خاک کوچیده اند و در گوشه غربت، دور از وطن، روزگار می گذارانند.
ایران اگر زنده است به خاطر تک تک مردمی است که هنوز، با وجود همه تازیانههای روزگار، عاشقانه به آن چسبیدهاند. و امروز وقت آن است که شعر تازهای سروده شود، شعری که نه از مرگ و جنگ، که از زندگی بگوید، نه از نفرت، که از عشق بگوید. عشق به این خاک، عشق به این مردم، عشق به آنهایی که سالهاست در حاشیههای تاریک تاریخ فراموش شدهاند؛ از هر قوم، از هر دین، از هر زبان. و تا وقتی که یک نفر در این سرزمین نادیده گرفته ش.د، همه نادیده ایم و صدای هیچکداممان شنیده نخواهد شد. از عشق و زندگی می سراییم و جهان را بدان دعوت می کنیم و آنگاه که دشمنی ها باز درصدد کاشتن بذر نفرت باشند، نخبگان و اندیشمندان و مبارزان، همیشه پای کار خواهند بود.
و اسلام اگر زنده است به خاطر حماسه های جاویدان همین مردمان بوده است و گرنه آیین بی مردم، عاقبتش فراموشی است.
"با نامِ حسین(ع)، برایِ ایران بمانیم و برای ایرانیان بخوانیم...".
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.