به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «خط مقدم» نوشته فائضه غفار حدادی درباره بازه زمانی مرداد ۱۳۶۳ تا دیماه ۶۵ از زندگی شهید حسن طهرانیمقدم پدر موشکی ایران است. اینکتاب ابتدای دهه ۱۳۹۰ چاپ شد و سالهای پایانی ایندهه به انتشارات شهید کاظمی واگذار شد.
مرور اینکتاب و روایت تاریخیاش درباره ایران موشکی و زحمات شهیدانی چون حسن طهرانیمقدم و امیرعلی حاجیزاده در روزهایی که ایران با قدرت و صلابت، خاکریز اول جبهه غرب و یهود بینالملل را میکوبد، بیلطف نیست.
***
حسن طهرانیمقدم، اوایل سال ۱۳۶۰ وارد آبادان شد و کار با خمپاره را آغاز کرد. برهه مورد اشاره، زمانی است که خمپاره، مهمترین سلاح سپاه پاسداران بود که البته تعداد معدودی قبضه خمپاره در اختیار داشت و در آبادانِ محاصرهشده، ۳ تیم خمپاره وجود داشت که گلولههای خود را بهطور سهمیهای از ارتش دریافت میکردند و سهمیه هر روز نیز یکگلوله بود. در آنروزگار کسی تصور نمیکرد روزی سپاه دارای توپخانه و سپس سلاحی مانند موشک دوربرد شود.
با اجرای موفقیتآمیز عملیات فتحالمبین بود که تعداد زیادی از توپهای ارتش بعث عراق به تصرف نیروهای ایرانی درآمدند و توپخانه سپاه تشکیل شد. شهید حسن باقری باور داشت تنها فردی که میتواند توپخانه سپاه را تشکیل دهد، طهرانیمقدم است. به همیندلیل او را به محسن رضایی فرمانده وقت سپاه معرفی کرد و غلامعلی رشید نیز او را احضار کرد و حکم راهاندازی توپخانه را به او ابلاغ کرد. اما اینابلاغ بهمعنای تشکیل یکواحد جدید و حل مشکلات نبود. چون توپهای غنیمتی ساخت شوروی بودند. در حالیکه توپهای باقیمانده از خریدهای محمدرضا پهلوی، آمریکایی بودند. به اینترتیب طریقه کار با توپهای غنیمتی، توسط اسرای عراقی به دست آمد و اینتوپها عملیاتی شدند.
با شروع جنگ شهرها که عملیات بمبارانهای هوایی و موشکباران شهرهای ایران را شامل میشد، نیاز به مقابلهبهمثل با صدام احساس میشد و توپهایی که از خط مرزی حداکثر بصره را هدف قرار میدادند، قدرت بازدارندگی چندانی نداشتند. بههمیندلیل قدم بعدی تشکیل واحد موشکی سپاه بود که اینماموریت به عهده حسن طهرانیمقدم گذاشته شد.
* اولینسفر طهرانیمقدم به سوریه
مرداد سال ۱۳۶۳ دعوتی از جانب سران سوریه و لیبی به وزارت سپاه رسید و باعث شد محسن رفیقدوست وزیر سپاه تعدادی از فرماندهان سپاه را با خود به ایندو کشور ببرد. به اینترتیب ۲۵ مسافر بویینگ هفتصدوسیوهفتی که از تهران برخاست و در دمشق نشست، از فرماندهان سپاه و مسئولان وزارت سپاه بودند. حسن طهرانی مقدم فرمانده وقت توپخانه سپاه و حسن شفیعزاده معاونش هم از مسافران اینهواپیما بودند. بهجز اینفرماندهان، سفرای ایران در سوریه و لیبی، یحیی رحیم صفوی، محمد باقری و احمد وحیددستجردی هم در اینسفر حضور داشتند. دو فروند فانتوم F4 اینهواپیما را را تا گذشتن از ترکیه و ورود به آسمان سوریه همراهی کردند که علت ایناسکورت اینگونه مطرح شده که با وجود بیطرف بودن ترکیه احتمال شیطنتهایی از جانب اینکشور به نفع عراق وجود داشت.
این، اولینسفری بود که حسن طهرانیمقدم به سوریه میرفت. او ششماه پیشتر در هشتم بهمن ۱۳۶۲ ازدواج کرده و البته دو روز پس از مراسم عروسی، راهی اهواز و جبهه شده بود. مشغله و گرفتاریهای جنگ هم باعث شده بود موفق شود روز ۱۲ فروردین ۱۳۶۳ به خانه برگردد.
طهرانیمقدم در اینسفر اول به سوریه، از توپخانه ساحلی، تجهیزات و موشکهای نیروی دریایی ارتش سوریه در بندر لازقیه بازدید کرد. او تا آنروز هیچموشکی را از نزدیک ندیده بود. به همیندلیل در بازدید یکروزه خود، سوالات زیادی از نظامیان سوری پرسید. در قدم بعدی، رفیقدوست، طهرانیمقدم را سرگروه بازدید از دانشکده آموزش توپخانه کرد که در شهر حلب قرار داشت. در ایندیدار نوع آموزش توپخانه و تعداد افسران و نوع توپخانهها و موشکهای موجود در ارتش سوریه برایشان تشریح شد. تنها چیزی که در دانشکده قدیمی توپخانه سوریه برای طهرانیمقدم جالب بود، سیستم هدایت آتش الکترونیکی و میدان تیر بزرگ بود.
شوروی مانند دیگر کشورهای تحت نفوذش، به سوریه هم موشک اسکاد B فروخته بود که ۳۰۰ کیلومتر برد داشت. در آنمقطع زمانی، دوربردترین سلاحهای ایران، نقاطی در فاصله ۲۴ تا ۳۰ کیلومتری را هدف قرار میدادند و بیشترین برد توپهای سپاه بهسختی تا بصره میرسید. شرایط جنگ هم طوری بود که ایران باید به هر نحوی شده بغداد را هدف قرار دهد. به همیندلیل تا پیش از سفر به سوریه، طهرانی مقدم به فکر ساختن توپی مثل توپهای ناوارون افتاده بود. در شرایطی که ایران هرگز دستش به موشک و سلاحهای به روز و پیشرفته نمیرسید، سلاحی چون ناوارون هم غنیمت بود. آنزمان تکنولوژی موشک فقط در دست دو کشور ابرقدرت بود. طهرانیمقدم آنطور که از خاطرات و روایات دوستانش برمیآید، میدانست آمادهسازی و پرتاب موشک به اینسادگی نیست که با دستکاری و اصطلاحاً انگولککردن یادش بگیرند. بنابراین نیاز به یکدوره آموزشی جدی بین فرماندهان سپاه احساس میشد.
دوشنبه ۱۵ مرداد ۶۳ آخرین روز حضور فرماندهان و مسئولان وزارت سپاه در سوریه بود که به بازدید از پادگان زبدانی گذشت. علت بازدید از اینمکان هم این بود که هنوز تیم محدودی از باقیماندههای لشکر ۲۷ محمدرسول الله در اینپادگان مستقر بود.
* لیبی و انبارهای پر از موشکش
فرماندهان سپاه صبح روز بعد عازم لیبی شدند. «برخلاف سوریها که در هر روز چند بازدید را هماهنگ کرده بودند، در لیبی فقط سه بازدید وجود داشت: بازدید از مدرسه دریایی و مدرسه هوایی و مدرسه توپخانه و موشکها.» (صفحه ۴۶) با ورود به لیبی و شروع بازدیدها، طهرانی مقدم متوجه شد لیبی هم مثل سوریه از نظر توپخانه چیزی اضافهتر از ایران ندارد. اما انبارهایش پر از موشکهای دوربرد اسکاد بی است که از شوروی خریداری شدهاند. بههمیندلیل طهرانیمقدم تصمیم گرفت راههای دستیابی و کانال مناسب رسیدن به اینموشکها را بررسی کند.
* تشکیل گروه حدید
مهر سال ۱۳۶۳ و پس از بازگشت به ایران بود که توسط رحیم صفوی احضار شد. رحیم صفوی پس از سفر اول، یکبار دیگر هم به سوریه و لیبی رفته بود. او به طهرانیمقدم گفت تیمی را برای دیدن دوره آموزشی موشک اسکاد بی به سوریه آماده کند. چون امیدهایی برای گرفتن موشک از لیبی به وجود آمده بود. محل آموزش سوریه عنوان شد و رحیم صفوی گفت سوریه برای کمککردن آمادهتر از لیبی به نظر میرسد. در آنمقطع دوسال از تأسیس توپخانه سپاه میگذشت.
چندی پیشتر، آیتالله هاشمی رفسنجانی از رفیقدوست خواسته بود با حافظ اسد درباره گرفتن موشک صحبت کند و اسد در جلسه علنی که دولتمردان و شاید نامحرمان حضور داشتند، چیزی از اینموضوع را به روی خود نیاورد. اما در خلوت به رفیقدوست گفت «تمامی کم و زیادشدن سلاحها و آرایش نظامیمان تحت نظارت شوروی انجام میشود و با وجود اینکه ما علاقهمند به پیروزی شما در جنگ هستیم، ولی به هیچ وجه امکان دادن موشک به شما را نداریم؛ یعنی در اصل، چنین اجازهای به ما داده نمیشود.» (صفحه ۵۵) اینماجرا در جلد اول خاطرات محسن رفیقدوست که انتشارات سوره مهر منتشر کرده نیز بهنقل از وی نقل شده است.
حافظ اسد به رفیقدوست گفت نمیتواند به ایران موشک تحویل دهد اما میتواند ترتیب برگزاری یکدوره آموزشی را برای ایرانیها بدهد تا طریقه آمادهسازی و پرتاب موشک را فرا بگیرند. اینپیشنهاد برای ایران که در محدودیت شدید بود و شاید در آینده موفق میشد موشکی از لیبی یا کشوری دیگر دریافت کند، غنیمت بود. چون یکماه پیشتر از صحبتهای رحیم صفوی با طهرانی مقدم، دو تن از نیروهای وزارت سپاه به لیبی رفته و منتظر و البته معطل دریافت موشکها بودند.
رحیم صفوی، امیرعلی حاجیزاده را که از سال ۶۰ وارد سپاه شده بود، بهعنوان جانشین طهرانیمقدم به او پیشنهاد داد تا وقتی خودش حضور ندارد، مدیریت کارها را به عهده بگیرد. نام «گروه حدید توپخانه سپاه» را هم پیشنهاد داد. حاجیزاده بهعنوان جانشین گروه حدید، اولین عضو اینگروه بود و چندروز بعد در جلسهای با حضور علی شمخانی قائم مقام سپاه شرکت کرد. در اینجلسه اعلام شد از این به بعد در هر جمعی حتی جمعهای خصوصی برای اشاره به فعالیتهای گروه حدید از کلمه رادار استفاده شود.
از سفرهای رفیقدوست و فرماندهان سپاه به سوریه و لیبی
* ۱۳ نفری که جور یک تیپ را کشیدند
برای هر پرتاب موشک اسکاد، حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر نیرو لازم بود. طهرانیمقدم با تکمیل فهرست اعضا و رساندنشان به ۱۳ نفر تلاش خود را برای پیدا کردن مترجم خوب آغاز کرد. با اضافهشدن دو تن مترجم به گروه، تیم حدید با ۱۵ نفر به سوریه اعزام میشد. افراد منتخب برای حضور در دوره چیزی از جزئیات نمیدانستند و فقط به آنها گفته شده بود برای آموزش به سوریه میروند.
بهدلیل تهیهنشدن ارز، پرواز گروه حدید دو روز عقب افتاد. علت اینتاخیر نیز این بود که بهدلایل امنیتی نباید در سوریه ارز تهیه میکردند. با ورود به سوریه، سوریها علاوه بر اسکاد B، برای آموزش موشک فراگ ۷ هم اعلام آمادگی کردند. دورهای که در نظر گرفته شده بود، ۶ ماهه بود اما بهدلیل تأکیدی برای که برای پاسخگویی سریع به حملات موشکی عراق وجود داشت، طهرانیمقدم گفت میتوانند دوره را دوماهه و حتی یکماهه تمام کنند. یکتیپ موشکی از ۵ گروه تخصصی تشکیل میشد که هر گروه باید پنجشش نفر نیروی متخصص میداشت. پنج تخصص ارائهشده در دوره آموزشی عبارت بودند از: پرتاب، تست، فنی، هدایت و هواسنجی. با اینحساب یکتیپ برای انجام کامل کار که آمادهسازی و پرتاب موشک بود به ۳۰ تا ۴۰ نفر نیروی آموزشدیده نیاز داشت. در صورتیکه اعضای گروه حدید که برای آموزش به سوریه رفتند، ۱۳ نفر بودند. بنابراین قرار شد هرکدام از نیروها بهجای یکتخصص، در کلاسهای چند تخصص شرکت کند. برای کوتاهکردن دوره به ۲ ماه هم باید کلاسها بهصورت همزمان برگزار میشد. بهدلیل وجود اینشرایط، دو مترجم نمیتوانستند همزمان در همه کلاسها شرکت کنند. بنابراین طهرانی مقدم با مشکل پیدا کردن یکمترجم دیگر روبرو شد. اینمشکل باعث شد یکی از اعضای گروه به ایران برگردد و با خود مترجمی را به سوریه ببرد.
همزمان، احمد وحید دستجردی مدیرکل اقلام دفاعی وزارت سپاه و دستیارش حسین جعفری که برای پیگیری و گرفتن موشکها در لیبی به سر میبرد، همچنان با اضطراب تحویل یا عدم تحویل موشکها دست به گریبان بود. بنا بود موشکها دو هفتهای تحویل داده شوند. اما انتظار ایندو از چندماه گذر کرده بود. مدتی قبل، با سفر آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت به لیبی، قذافی در چادر جلسات خود وعده تحویل موشک به ایران را قطعی کرده بود. محسن رفیقدوست هم پیش از رفتن به الجزایر که مقصد بعدی هیئت ریاست جمهوری بود همهچیز را برای وحید دستجردی توضیح داد و سپرد تا موشکها را نگرفتهاند به ایران برنگردند.
تا مترجم جدید به سوریه برسد تیم طهرانی مقدم بازدیدی از لبنان انجام داد. به اینترتیب به پادگان زبدانی رفته و سپس به بعلبک رفتند. همزمان با ایناتفاقات، حاجیزاده در ایران مشغول انتخاب نقطه مناسب برای برپایی پایگاه موشکی بود. برای اینکه برد موشکها به بغداد برسد، یکی از بهترین گزینهها، کرمانشاه بود. حاجیزاده با تلاش و پیگیری زیاد موفق شد نیمی از پادگان شهید منتظری را برای مأموریتهای موشکی حدید تحویل بگیرد. موضع پرتاب هم باید طوری میبود که از بیرون دید نداشته باشد و ترجیحاً لابهلای تپهها و کوهها محصور باشد. همچنین نزدیک شهر هم نباشد. برای نگهداری از موشکها به مکانی مخفی نیاز بود. این کار با کندن تونل در دل کوهی که کنار پادگان شهید منتظری کرمانشاه قرار داشت، انجام شد. کمی بعد هم گروه حفاظت اطلاعات حدید تشکیل شد.
دو ماه دوره فشرده برای آموزش اسکاد B و یکهفته برای آموزش فراگ ۷ در نظر گرفته شد. سوریها پیشتر در همانپادگانی که نیروهای ایرانی را آموزش میدادند، گروهی از یمن جنوبی را هم آموزش داده بودند. گروهی از استادان هم در دورهای برای آموزش تکنیسینهای لیبیایی به لیبی رفته بودند. طهرانیمقدم در خلال آموزشهایی که سوریها ارائه کردند، متوجه شد مستشاران روس، اطلاعات موشکی را فقط در حد اپراتوری منتقل کردهاند. بههمیندلیل سر کلاسها استادان را سوالپیچ کرده و مطمئن شده بود چیزی از طرز کار، نوع دستگاهها و مدارهای اسکاد بی نمیدانند. بلکه تنها علمی که در اینزمینه دارند، آمادهسازی و شلیک موشک است. روسها بهعنوان مستشار خارجی در پادگان رفت و آمد داشتند و با معیوبشدن کوچکترین قطعهای، سوریها را کنار زده و بدون اینکه اطلاعاتی ارائه کنند، آن را تعمیر میکردند.
در ادامه روند برگزاری کلاسها، با پیدا شدن یکمترجم دیگر از بین نیروهای خانه سپاه در سوریه، کار آموزش روانتر شد و سرعت گرفت.
برنامه روزانه نیروهای حدید در پادگان سوریه این بود که هر روز پس از نماز صبح که طهرانیمقدم به کوه نزدیک پادگان میرفت بهصف پشت سرش حرکت کنند و ضمن خواندن سرودهای حماسی، تا روشنشدن هوا به کوهنوردی و تربیت بدنی بپردازند. طهرانیمقدم از کندی روند تشکیل کلاسها ناراحت بود اما اینناراحتی با شنیدن خبری خوش تاحدودی کمتر شد؛ اینکه سرتیپ سوری توانسته بود از مقامات بالای ارتش، اجازه بگیرد ایرانیها بتوانند مطالب کلاسها را ضبط و در برخی موارد عکسبرداری کنند. به اینترتیب بهجای نقاشی اجزای موشک میتوانستند از قطعات آن عکس بگیرند. طهرانیمقدم هم که تاکید زیادی روی درسخواندن و مطالعه نیروها داشت، از سوریها درخواست کرد اساتید دوره آموزشی، پایان هر هفته از درسهای آنهفته امتحان بگیرند. بینظمیها باعث شد طهرانیمقدم برای جلوگیری از ادامه آنها این هشدار را بدهد که عوارض سهبار اول بینظمی، تذکر و بار چهارم اخراج از گروه و بازگشت به ایران خواهد بود.
با پایان دوره، مسئولین سوری گفتند کسی از ایرانیهای شرکتکننده در دوره اجازه ندارد جزوه یا تصویر یا نوار صوتی ضبطشدهای از کلاسها را با خود ببرد. همچنین مستشاران روس گفته بودند ایرانیها اجازه ندارند تست کلاهک بزنند و به همیندلیل باعث انحلال کلاسهای تست کلاهک انفجاری موشک شده بودند. اینماجرا باعث خشم شدید طهرانیمقدم شد که با اعتراض تندی به مسئولان سوری برخورد کرد. در نتیجه سرتیپ ترکی عزالدین یکی از فرماندهان سوری از طهرانیمقدم و گروه ایرانی عذرخواهی کرد و اجازه داد تیم حدید در عملیات تست سالیانه موشکها بهعنوان ناظر افتخاری حضور داشته باشد. تست سالیانه یک مانور پرتاب موشک واقعی با تمام جزئیاتش بود که روز شنبه ۲۴ آذر ۶۳ انجام شد.
دوره اسکاد B به پایان رسید و گروه ایرانی باید صبر میکرد دوره موشک فراگ ۷ نیز به پایان برسد. طهرانی مقدم دوره اینموشک را بهخاطر سادهتر بودن و شباهتش به توپخانه، از یک ماه به یک هفته کاهش داد و حضور در آن را برای نیروهای حدید اختیاری اعلام کرد. خبر خوب برای طهرانیمقدم و گروهش این بود که با هماهنگیهایی که انجام شد، سوریها جزوههای آموزشی را به سفارت ایران تحویل دادند تا از طریق پست سیاسی و محرمانه به ایران ارسال شوند. با رسیدن جزوهها به ایران طهرانی مقدم، تیمی را برای تهیه یککتاب آموزشی از اینجزوهها در نظر گرفت.
با گذشت دو ماه از بازگشت نیروها از سوریه، امتحاناتی از اعضای گروه حدید گرفته شد که طهرانیمقدم طهرانی مقدم از نتیجهشان راضی نبود. در نتیجه با جدیت با نیروها برخورد کرد و برای پنجروز بعد امتحان مجدد گذاشت.
شهیدان محمد شفیعزاده، طهرانیمقدم و حاجیزاده در تصویر
* تحویل موشکها
در ادامه، حسین جعفری ۸ موشک ۱۱ متری اسکاد بی از انبار ارتش لیبی تحویل گرفت و آنها را همراه کلاهک جنگی، تجهیزات زمینی، سوخت و متخلفاتشان در یکی از انبارهای فرودگاه طرابلس قرار داد تا هواپیمای باری ۷۴۷ ایران برسد. کار بارگیری موشکها دو هفته طول کشید و از لود مسترهای (مسئولان بارگیری) ارتشی باسابقه که بازنشسته اما راضی شده بودند در مأموریت شرکت کنند استفاده شد. لود مسترها در شب دوازدهم با توسل به معصومین و توکل موفق شدند دو فروند از موشکها را بار بزنند. «ظرفیت هواپیما همانقدر (دو موشک) بود. به اضافه سوختها که باید جدا از هم کنار موشکها گذاشته میشدند و میزان تبخیرشان هم کنترل میشد.» (صفحه ۱۷۳) به اینترتیب هواپیمای ۷۴۷ باید چهاربار دیگر میرفت و بارش را پیاده میکرد و برمیگشت تا همه ۸ موشک را به ایران منتقل کند.
برای میزبانی از موشکها دو شلتر یکی در پایگاه یکم شکاری مهرآباد و دیگری در پایگاه سوم شکاری همدان در نظر گرفته شد. بهجز ۷۴۷ باری که در مهرآباد به زمین نشست، «دو هواپیمای ایلوشین ۷۶ لیبی که یکی حامل گردان موشکی و یکی حامل تجهیزات بود، اوایل آذر ۶۳ در پایگاه شهید نوژه همدان فرود آمدند. هیچکس نباید از محموله آنها باخبر میشد.» (صفحه ۱۹۰)
مشکل مهمی که اینمیان وجود داشت، این بود که با اینکه تیم حدید آموزش کامل استفاده از موشکها را پشت سر گذاشته بود، لیبی یکگروه ارزیاب برای شلیک موشکها به ایران اعزام کرد که کار آمادهسازی و شلیک موشک باید توسط و زیر نظر آنها انجام میشد. فرمانده اینگروه مردی بهنام سلیمان بود که در بدو ورود به ایران از اقامت در هتل آزادی سر باز زد و هتل بهتری خواست. به همیندلیل هتل استقلال (شرایتون سابق) که آنزمان بزرگترین هتل پنجستاره ایران بود برای اقامت سلیمان در نظر گرفته شد و افراد گروهش نیز در منزلی در ونک اسکان داده شدند. تکبر و عیب و ایرادهایی که گروه لیبیایی در ابتدای حضور در ایران نشان دادند، باعث شد امیرعلی حاجیزاده برای آمادهشدن هرچه سریعتر سولههای موشک در پادگان شهید منتظری، خود آستین بالا زده و کف سولهها را آب و جارو کند. ایناتفاقات در حالی در جریان بودند که سلیمان میگفت علاوه بر فراهمبودن امکانات رفاهی و شرایط مطلوب برای نیروهایش و عدم دخالت ایرانیها در کارهای پرتاب، ایران باید گاهی موشکهایی بهسمت عربستان و کویت نیز شلیک کند.
* خروج موشک اول از تونل
پیش از آنکه حملات موشکیِ مقابله به مثل شروع شود، ۲۳ بهمن ۱۳۶۳ توپخانه ایران با موفقیت تاسیسات و ادارات دولتی و پادگانهای نظامی بصره و اطرافش را مورد هدف قرار داد. روال کار اینگونه بود که ایران همیشه یکشب قبل از مقابله به مثل، برای هشدار، گلولههای توپ منور شلیک میکرد تا مردم عراق شهر مورد نظر را که بنا بود هدف قرار بگیرد، ترک کنند./ اطلاعیههایی هم برای اطلاعرسانی به مردم بصره از رادیو ایران پخش میشد. ایناطلاعیهها به زبان عربی برای هشدار گلولهباران و تشویق مردم به خروج از شهر نوشته شده بودند.
در آنبرهه، عراق دیگر از حملات توپخانهای ایران به بصره واهمه نداشت. به همیندلیل بود که یکروز پس از حمله ۲۳ بهمن، ۶ موشک اسکاد بیِ عراق به اندیمشک، مسجد سلیمان و بهبهان برخورد کرد. همزمان هواپیماهای عراقی ایلام، اسلامآباد و گیلان غرب و آبادان و خرمشهر را بمباران کردند.
۲۶ بهمن هواپیماهای ایرانی به تلافی بمباران و موشکباران ۲۴ بهمنِ دشمن، مناطق صنعتی و نظامی عراق را بمباران کردند. با حمله متقابل دشمن به مناطق مسکونی اهواز و بوشهر و شهادت ۴۰ شهروند غیرنظامی، اینبار دیگر نوبت استفاده از موشک بود. در یادداشتهای روز ۱۴ اسفند آیتالله هاشمی رفسنجانی هم آمده که «سرانجام مقرر شد مقابله به مثل شود.» البته ایران در تقابل، دوباره با توپخانههای سپاه و ارتش اهداف صنعتی بصره را مورد هدف قرار داد و رادیو بغداد نیز اعلام کرد ۳۰ شهر ایران را با موشک و بمباران هوایی مورد حمله قرار خواهد داد.
۱۸ اسفند ۶۳ دو موشک از مجموع ۸ موشک واردشده از لیبی، از تونل خارج شدند. همزمان با دستور هاشمی رفسنجانی تیم موشکی بهطرف موضوع پرتاب حرکت کرد. در اینروز یعنی ۱۸ اسفند، عراق پیرانشهر، مسجد سلیمان و آبادان را مورد هدف قرار داد و ایران هم با توپخانه به شهرهای خانقین غربی، علیشرقی و بصره حمله کرد. تا اینمقطع امام خمینی (ره) اجازه هدف قراردادن بغداد را صادر نکرده بود و پیشنهاد فرماندهان نیز زدن موصل با موشک بود. اما برد موشک از کرمانشاه به موصل نمیرسید. بنابراین امیرعلی حاجیزاده مشغول تحقیق و بررسی شد که کرکوک و العماره بهعنوان هدفهای قابل دسترس به سید علی حسینی تاش معاون رحیم صفوی پیشنهاد شدند.
دستور پرتاب اولینموشک عصر روز یکشنبه ۱۹ اسفند به حسن طهرانی مقدم ابلاغ شد. هدف پالایشگاه کرکوک بود. اما گرهای در کار افتاد که به نظر حلنشدنی میآمد. موشک بهخاطر سرمای شدید هوا و یخزدگی لولههای هیدرولیک درونی، بهصورت عمود در نیامده و آماده پرتاب نمیشد. این در حالی بود که رادیو برونمرزی ایران از شب گذشته چندمرتبه مردم عراق را به خروج از منازل و شهرشان دعوت کرده بود. ۱۹ اسفند کاروان موشکی به مقر خود بازگشت و ۲۰ اسفند ساعت ۹:۳۰ شب برای دومینبار از پادگان شهید منتظری بهسمت نقطه پرتاب حرکت کرد. اینحرکت همزمان با شروع عملیات بدر در جبهههای نبرد بود.
* موشک دوم؛ بهسمت بغداد
با گذشت ۲ روز از شروع فعالیت آمادهسازی موشک، بالاخره با حل مشکلات فنی و عمودشدن موشک، ساعت ۳:۲۱ بامداد ۲۱ اسفند اولینموشک ایران با موفقیت بهسمت عراق شلیک شد. ساعات اولیه صبح همانروز هواپیماهای عراقی تهران را بمباران کردند که دو منزل در خیابانهای ظفر و زرگنده تخریب و سهنفر شهید شدند. با توجه به اینحمله، امام خمینی منع حمله به بغداد را برداشت و به قرارگاه موشکی حدید اعلام شد موشک دیگری را اینبار برای شلیک به سمت مناطق حساس و استراتژیک بغداد آماده کند. حسینیتاش به طهرانیمقدم اعلام کرد «آقای هاشمی رفسنجانی خواسته برای امشب موشکی به سمت بغداد شلیک شود.» اما اینعملیات منتفی اعلام شد. عراق نیز در واکنش به شلیک موشک ایران بهسمت کرکوک در رسانهها و بخشهای خبری خود اعلام کرد انفجاری باعث تخریب کارخانه سیمان در یک کیلومتری پالایشگاه کرکوک شده که حاصل بمبگذاری توسط فرد یا عمال ایرانی بوده است.
سران قوا شام ۲۲ اسفند درباره زدن موشک به بغداد با هاشمی رفسنجانی جلسه داشتند. حسن روحانی از جبهه و دیگران، برای شلیک موشک به بغداد اصرار کردند و در نهایت موافقت شد در آنشب موشکی بهسمت بغداد شلیک شود. اینبار هدف کاخ صدام بود. موشک اول با یککیلومتر خطا فرود آمده بود. اینبار و در اولینشلیکی که بهسمت بغداد میرفت، دکمه آتش توسط طهرانی مقدم فشرده شد.
۲:۴۰ دقیقه بامداد صبح ۲۳ اسفند موشک بهسمت بغداد رفت. صبح همانروز یکهواپیمای عراقی به آسمان تهران تجاوز کرد. دومینموشک ایران به ساختمان مرکزی بانک رافدین بزرگترین بانک دولتی عراق برخورد کرد. اینساختمان ۱۸ طبقه بود و در خیابان الرشید قرار داشت. علاوه بر مسائل سیاسی و اقتصادی و تجارت، مرکز استراق سمع سازمان اطلاعات و امنیت عراق هم در اینساختمان قرار داشت.
رادیو بغداد اینحادثه را نیز ناشی از بمبگذاری یکی از عمال ایرانی در آسانسور ساختمان عنوان کرد. در نتیجه مسئولان ایرانی به ایننتیجه رسیدند که تا اعتراف عراق به توانمندی موشکی ایران، باید به حملات ادامه دهند. روز ۲۳ اسفند همچنین از طرف ایران به سفیر شوروی اعلام شد تعدادی موشک در اختیار کشورمان قرار دهد. علیاکبر ولایتی بهعنوان وزیر امور خارجه هم راهی لیبی شد تا درباره دریافت موشکهای بیشتر مذاکره کند.
* نزدیکشدن موشکها به کاخ صدام
۲۴ اسفند، عراق در جبهههای نبرد از بمب شیمیایی استفاده کرد و در اثنای اقامه خطبههای نماز جمعه به امامت آیتالله خامنهای، بمبی بین نمازگزاران منفجر شد که ۱۳ نفر شهید و ۱۰۰ نفر مجروح شدند. اتفاق بعدی اینروز تهدید عراق به موشکباران شهرهای اصفهان، شیراز، همدان و تبریز بود.
در همینروز موشک دیگری از سمت ایران به بغداد شلیک شد که در منطقه الکراده فرود آمد. اینمنطقه نسبت به بانک رافدین به کاخ صدام نزدیکتر بود. به اینترتیب در حالی که ۵ موشک دیگر از محموله موشکی آمده از لیبی باقی مانده بود، موشکها به کاخ صدام نزدیکتر میشدند. موشک بعدی روز ۲۵ اسفند شلیک شد و روبهروی کاخ صدام به زمین نشست.
* کوبیدن ساختمان وزارت خارجه عراق
طبق خاطرات روز ۲۶ اسفند ۶۳ آیتالله هاشمی رفسنجانی، ولایتی و رفیقدوست که در سفر لیبی به سر میبردند، از توفیق در خرید موشکهای بیشتر خبر دادند. در حالیکه فقط سهموشک دیگر از محموله اول باقی مانده بود، هدفقراردادن بغداد ارزش روانی خوبی برای ایرانیها به ارمغان آورد. چون نیروهای درگیر در عملیات بدر، عقبنشینی کرده بودند و زدن بغداد، موجب تزریق روحیه به آنها میشد.
موشک بعدی ایران روز ۲۷ اسفند به ساختمان جدید وزارت خارجه عراق اصابت کرد و در پاسخ به آن، سههواپیمای عراقی به حریم آسمان تهران تجاوز کردند که بهناچار بمبهای خود را در بیابانهای اطراف ریختند و یکی از آنها توسط پدافند ساقط شد. همانروز محسن رفیقدوست به دفتر هاشمی رفسنجانی زنگ زده و اعلام کرد موشکهای خریداریشده جدید روز بعد به ایران میرسند.
شهیدان طهرانیمقدم و حاجیزاده در سفر حج
* انهدام مرکز نفتی الدوره و مجتمع مسکونی افسران
ساعت ۵:۲۷ دقیقه بامداد صبح روز ۲۸ اسفند موشک ششم بهسمت بغداد شلیک شد و به مرکز صنعتی و نفتی الدوره اصابت کرد. عراق با وجود اصابت ۶ موشک ایرانی به اهداف مهم، هنوز حملات موشکی را انکار میکرد. روز یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۶۴ دو کشتی ایرانی با موشک عراقی مورد هدف قرار گرفتند و هواپیماهای دشمن چند شهر را بمباران کردند. پس از مشورتی که هاشمی رفسنجانی در اینباره با احمد خمینی و آیتالله خامنهای داشت، بنا شد روز بعد موشکی بهسمت ساختمان رادیو تلویزیون عراق در بغداد شلیک شود. به اینترتیب اولینموشک ایران در سال ۶۴ ساعت ۴ بامداد روز ۵ فروردین شلیک شد و به مجتمع مسکونی افسران بلندپایه ارتش عراق برخورد کرد که در نتیجه آن ۱۳۰ افسر که ۲۰ تن از آنها فرماندهان بلندپایه ارتش عراق بودند، کشته شدند. در اینروز بود که عراق برای اولینبار اعتراف کرد ایران از حملات موشکی استفاده میکند.
* نابودی سربازان اهدایی مصر به صدام
روز بعد یعنی سهشنبه ۶ فروردین دستور شلیک هشتمینموشک که آخرینفروند محموله اول بود، صادر شد. اما اینموشک داستان جالبی دارد و نتیجه فرودش با هدف تعیینشده متفاوت بود. اینموشک به ترمینال مسافربری بغداد برخورد کرد و ۳۰۰ نیروی آموزشدیده و تازهنفس مصری که در حال تعویض با ۳۰۰ نیروی دیگر بودند، کشته شدند. در نتیجه ۶۰۰ نیروی مصری که برای کمک به عراق آمده بودند، کشته شدند. عراق هم در پاسخ، تهران را با هواپیما بمباران کرد که در نتیجه آن ۱۶ نفر شهید و ۱۹۰ نفر مجروح شدند.
* اولینباری که عراق حملاتش را متوقف کرد
در ادامه ایناتفاقات، آیتالله هاشمی رفسنجانی از محسن رفیقدوست که برای گرفتن موشک عازم سوریه بود، خواست اینمطالبه را از کره شمالی هم داشته باشد. یکشنبه ۱۱ فروردین ۶۴ عراق دوباره به آسمان تهران تجاوز کرد که در نتیجه آن ۱۳ شهروند شهید و ۱۰۰ نفر مجروح شدند. روز ۱۵ فروردین نیز ۳ موشک عراقی به کرمانشاه و همدان اصابت کرد که ۷۰ شهید و مجروح از شهروندان ایرانی گرفت. در پاسخ به اینحملات چندشهر عراق بمباران و چندین شهر نیز مورد حملات توپخانهای قرار گرفت و بنا شد پس از نمازجمعه روز ۱۶ فروردین موشکی بهسمت بغداد شلیک شود. خبر شلیک اینموشک توسط هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه اعلام و خود موشک نیز بعدازظهر بهسمت بغداد شلیک شد. عراق در روز شنبهای که از پی آمد، به بهانه سفر دبیرکل سازمان ملل به ایران حمله به شهرها را متوقف کرد. ایناولینبار بود که ضربات موشکی ایران موجب توقف جنگ شهرها شده بود.
* عراق دوباره موشک میزند
کمی بعد، صدام با بهانه اینکه ایران قصد ترور امیر کویت را داشته دوباره حملات موشکی و هوایی به شهرها را از سر گرفت. به اینترتیب هواپیماهای دشمن شهرهای تهران و ایلام و گیلان غرب و کرند را بمباران کرده و به شهرهای کرمانشاه و اسلام آباد غرب نیز موشک زده شد. دستور اولینماموریت دوره جدید گروه موشکی حدید نیز عصر روز ۶ خرداد ابلاغ شد.
با صدور دستور مقابلهبهمثل موشکی، تیم لیبیایی از آمدن پای سکوی پرتاب شانه خالی کرد. اینکار پیشتر نیز انجام شده بود. با مذاکرات طهرانیمقدم با سلیمان رئیس گروه، گردان فنی لیبیاییها، پای سکوی پرتاب آمد. اینموشک بهعنوان یازدهمین موشک ایران، ساعت ۳:۵۰ بامداد ۷ خرداد ۱۳۶۴ بهسمت عراق شلیک شد و به مرکز کامپیوتر وزارت دفاع عراق و باشگاه افسران در نزدیکی میدان الکاشفه بغداد برخورد کرد.
* قطع موج دوم حملات موشکی ایران
گروه حدید روز ۱۱ خرداد یکموشک دیگر بهسمت بغداد شلیک کرد که به مرکز رادیو و تلویزیون عراق اصابت کرد و موجب قطع کامل برنامههای رادیو و تلویزیون شد. سیزدهمین موشک نیز روز ۲۰ خرداد شلیک شد و یکمنطقه نظامی را هدف قرار داد. با شلیک موشک بعدی که عصر ۲۵ خرداد (فردای روز قدس) بهسمت بغداد شلیک شد، موج بمباران و موشکباران شهرهای ایران برای بار دوم متوقف شد.
* تلاش برای تحویل محموله سوم
روز عید فطر سال ۶۴ طهرانی مقدم همراه با هاشمی رفسنجانی، ولایتی و محسن رفیقدوست و بعضی از نمایندگان مجلس و سران نظامی به لیبی و سوریه رفت. در اینسفر درباره گرفتن سومینمحموله موشکی بدون پرداخت حتی یکدلار صحبت شد. هرکدام از موشکها حدود دو و نیم میلیون دلار قیمت داشتند. البته قذافی هم در اینمقطع مانند ابتدای کار سخاوتمندانه عمل نمیکرد. ایرانیها بهجز ۸ موشک اول، ۸ موشک دیگر از او تحویل گرفته بودند که تنها یکموشک از محموله دوم باقی مانده بود. هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای خود که مربوط به روز ۳۱ خرداد ۶۴ هستند نوشته قذافی در دیدار با او، از اینکه ایران تا به حال عربستان را مورد هدف قرار نداده گلایه کرد و گفت بیشتر انتظار داشتیم عربستان را بزنید! در اینسفر بنا شد لیبی به ایران کمکهای موشکی و راداری کند.
طهرانیمقدم در اینسفر از پایگاه هوایی طرابلس بازدید کرد و سالن اورهال هواپیماهای میراژ و میگ ۲۵ را دید. او موفق شد اطلاعاتی درباره موشکهای SAM و مشخصات هواپیماهای میگ بگیرد.
هیئت ایرانی پس از لیبی، راهی سوریه شد. طهرانیمقدم در مسیر سوریه در هواپیما از رفیقدوست درخواست کرد یکی از موشکهای دریافتی، به مجموعه مهندسی وزارت سپاه داده شود تا با مهندسی معکوس موفق به ساخت نمونه داخلی از آن و در نتیجه از هزینههای مختلف و استفاده از مستشاران لیبیایی راحت شوند.
* تحویل سومینمحموله و پیشرفتهای طهرانیمقدم
تابستان سال ۶۴ حسین جعفری سومینمحموله موشکی ایران را از لیبی تحویل گرفت. همینزمان حسن طهرانی مقدم مسئولیت تشکیل یکدوره آموزش موشکی را به سید مهدی وکیلی سپرد. اینآموزشها با توافقاتی با دانشگاه خواجهنصیر همراه بود. با دانشگاه افسری امام علی هم برای خوابگاه و غذا مذاکره شده بود. برای ساخت تونل متحرک هم روابطی با دو استاد دانشگاه تهران برقرار شد تا قالبهای خاصی برای بتن طراحی شوند که قابلیت پیچومهرهشدن را داشته باشند.
اقدام بعدی تشکیل مجموعه مهندسی رزمی بود. چون کمی پیشتر یکی از اعضای تیم مهندسی قرارگاه خاتمالانبیا خیانت کرده و اطلاعاتی را به بیرون درز داده بود، گروه حدید باید انجام موضوعات تخصصیتر را هم خود به عهده میگرفت. به اینترتیب طهرانی مقدم دستور تشکیل مجموعه مهندسی رزمی گروه حدید را از محسن رضایی گرفت.
اواخر زمستان ۶۴ امام خمینی دستور تشکیل نیروهای سهگانه سپاه را صادر کرد که با تشخیص فرماندهان رده بالا، بخش موشکی از توپخانه جدا و زیرشاخه نیروی هوایی قرار گرفت. سپاه تصمیم داشت کمبود هواپیما را با موشک جبران کند. پس از عملیات والفجر ۸ نیروهای ایرانی روحیه و انرژی گرفته بودند و طهرانیمقدم باور داشت اگر عملیاتها با همین رویه پیش بروند جنگ از نظر نظامی تمام است. به اینمعنی که نوبت سیاستمداران است که جنگ را با پیروزی به پایان برسانند.
* شروع دوباره حملات توسط عراق و مذاکره ایران با کره شمالی
پس از موفقیت عملیات والفجر ۸، عراق دوباره در مرداد ۶۵ حملههای هوایی و موشکی خود به شهرهای ایران را آغاز کرد. در همینبرهه، عربستان تولید نفت خود را بیشتر کرد تا جای خالی ایران در بازار نفت را پر کند. عراق هم تمرکز بمبارانهای خود را روی پایانههای صادراتی نفت ایران گذاشت. دولت بعثی عراق، همزمان مراکز اقتصادی و شهرها را هم میزد. به اینترتیب در شرایطی که عراق طی دو هفته ۳۶۰ پرواز به داخل خاک ایران انجام داده بود، چارهای جز احضار دوباره گروه موشکی حدید نبود.
۱۹ مرداد ۶۵ دستور شلیک اولینموشک دوره جدید صادر شد. ساعت ۱:۲۵ بامداد روز ۲۰ مرداد بود که پانزدهمین موشک بهسمت بغداد شلیک شد و به پالایشگاه الدوره اصابت کرد. روز بعد عراق با هواپیماهای سوپراتاندارد ذخایر نفتی جزیره سیری ایران را هدف قرار داد. همانروز محسن رفیقدوست به طهرانی مقدم خبر داد کره شمالی درخواست ایران برای مذاکره درباره دریافت موشک را پذیرفته است. در اینسفر که طهرانیمقدم هم حضور داشت، کرهایها بهخاطر اصرارهای رفیقدوست پذیرفتند تیم ایرانی نمونه موشک و سکو را پیش از خرید ببیند و تاییدشان کند. اینموشکها ساخت شوروی نبودند بلکه کره شمالی خود آنها را ساخته بود.
با مذاکرات تیم ایرانی با کره شمالی، بنا شد ایران از اینکشور موشک بخرد. اینموشکها مانند موشکهای اهدایی لیبی نبودند. بلکه اولینمحموله خرید موشکی ایران محسوب میشدند.
سفر فرماندهان سپاه به کره شمالی
موج جدید حملات عراق با زدن پالایشگاه تبریز و اطراف سردشت، مریوان و مهاباد شروع شد. بلافاصله از طرف هاشمی رفسنجانی ابلاغ ماموریت شد. این بار هم لیبیاییها اعلام نافرمانی کردند و گفتند پای سکو نمیآیند. آنها به طهرانیمقدم گفتند «بهشرطی موشک را شلیک میکنیم که هدف بعدی شما عربستان باشد.» اینبار طهرانی مقدم با جدیت برای سلیمان خط و نشان کشید و با تندی با او صحبت کرد که بهناچار پای سکوی پرتاب آمد.
مقصد موشک، مرکز پلیس مخفی بغداد بود. موشک شامگاه ۲۰ شهریور شلیک شد. خاطره اینموشک در خاطرات هاشمی رفسنجانی اینگونه یاد شده است: «در منطقهای نزدیک منطقه هتلها خورده و تلفات زیادی داشته است. با هدف مرکز پلیس مخفی عراق زدهایم. مجلس عراق اعلام کرد ساختمانهایی از استخبارات عراق هم آنجا بوده است.» موشک بعدی هم روز ۲۴ شهریور همزمان با روز عاشورا شلیک شد. روز بعد صدام در یک سخنرانی اعلام کرد برای تلافی اینحمله عجله نمیکند و به اینترتیب دوباره بمباران و موشکباران شهرها متوقف شد.
* عراق: گروه موشکی ایران را نابود کردیم
اتفاق بعدی که از پی آمد، این بود که مسئولان حفاظت اطلاعات گروه حدید با دستگیری چندجاسوس و شنود مکالمات دشمن، متوجه شد پادگان شهید منتظری بهزودی توسط دشمن بمباران میشود. یکی از جاسوسها راننده تاکسیای در کرمانشاه بود که با افشای هویتاش مشخص شد سرگرد جاسم و از اهالی کردستان عراق است. طهرانی مقدم با اطلاع از ایناتفاقات، بهسرعت دستور تخلیه پادگان را داد و نیروها و تجهیزات به پادگان امام علی خرمآباد منتقل شدند.
بمباران سنگین و چندمرحلهای پادگان شهید منتظری روز ۲۰ آبان ۶۵ انجام شد. رادیو بغداد نیز ساعاتی بعد اعلام کرد مجموعه موشکی ایران صد در صد از بین رفته است. همزمان با پادگان شهید منتظری چندنقطه دیگر نیز بمباران شدند که در نتیجه، تولید پالایشگاه تبریز و اصفهان قطع شد و نیروگاه برق اصفهان نیز از کار افتاد و ۴۰۰ مگاوات برق از شبکه سراسری ایران کم شد.
اما چندروز بعد از اینبمباران بود که ماموریت جدیدی برای زدن بغداد به یگان موشکی حدید ابلاغ شد که برای احیای پادگان شهید منتظری، حمله از همان نقطه قبلی و پادگان انجام شد؛ یعنی از پادگانی که ۱۰ روز پیش بمباران شده بود. اینموشک روز اول آذر شلیک شد. عراق نیز روز بعد با هواپیماهای خود بندرهای امام خمینی و سربندر و ماهشهر را در کنار شهرهای اسلام آباد و کرمانشاه بمباران کرد. پس از اینحملات که مردم زیادی را کشتند، بار دیگر برای یگان موشکی اعلام ماموریت شد و بیست و یکمین موشک بهسمت بغداد روانه شد. اینماموریت آخرین ماموریتی بود که لیبیاییها در آن حضور داشتند و از آن پس در هیچحمله موشکی دیگر ایران حضور پیدا نکردند.
* سرپیچی صریح لیبیاییها
روز ۲ دی بود که دستور جدیدی به طهرانی مقدم رسید. علتش هم بمباران اسلام آباد و بمباران سهباره کرمانشاه توسط میگهای ۲۵ در یک روز بود. بنا بود روز بعد عملیات کربلای ۴ در شلمچه آغاز شود. اینبار لیبیاییها بهطور صریح سرپیچی کردند. هاشمی رفسنجانی دستور شلیک را تجدید کرد اما طهرانی مقدم نتوانست موشک را عملیاتی کند. در نتیجه جلسهای با حضور محسن رضایی، حاجیزاده و چندنفر دیگر برگزار شد و رضایی چندبار اینسوال را تکرار کرد که «آیا خودتان میتوانید موشک را شلیک کنید؟» و طهرانیمقدم هربار پاسخ مثبت داد. رضایی همچنین در اینجلسه گفت بعید است لیبی دیگر به ما موشک بدهد. اینجلسه و وضعیت بهوجود آمده در حالی بود که کمتر از ۱۰ موشک دیگر باقی مانده بود.
با هماهنگی محسن رضایی، طهرانی مقدم و تیمش روز بعد به مجلس رفته و با هاشمی رفسنجانی دیدار و گفتگو کردند. هاشمی در اینجلسه بهدلیل سری بودن مکالمات، محافظانش را نیز مرخص کرد. او در گفتگو با طهرانی مقدم گفت «ولایتی امروز به او خبر داده اینبار در سفر لیبی نتوانسته محموله بعدی بار موشک را بگیرد و اینمیان کسی دخالت کرده است.» طهرانی مقدم هم قول داد با استعداد تیم خودی موشک را شلیک کنند.
پشتپرده ماجرا از اینقرار بود که عراق برای شناسایی کشوری که به ایران موشک داده بود، یکتیم اطلاعاتی را تشکیل داد. ایننیروهای اطلاعاتی هم توانستند از شماره سریال روی لاشه موشک متوجه شوند منشا تحویل موشکها لیبی بوده است. اینقضیه با ماجرای مک فارلین همزمان شد و عراق در اعتراض به آمریکا تصمیم گرفت ارتباط خود را با آمریکا کم، و با شوروی تقویت کند. آمریکا هم برای جبران و ترمیم روابط با عراق، قول همراهکردن قذافی را به صدام داد. یک هفته پیش از تمرد لیبیاییها، حاجیزاده و چندنفر نیروی فنی به کره شمالی رفته بودند تا تستهای تحویلگیری موشکها را انجام دهند و در صورت سالمبودن، آنها را بارگیری کنند. حتی اگر موشکها به زودی به ایران میرسیدند، قرار بود سکوهایشان از راه دریا بیایند و آمدنشان حداقل ۲ ماه طول میکشید. در نتیجه کارشکنی لیبیاییها ضربه سختی به جریان جبران حملات موشکی عراق زد.
* خرابکاری لیبیاییها
اما تیم لیبیایی، علاوه بر نیامدن پای سکوی پرتاب، اقدام به خرابکاری در سیستمهای سکوها کرده بود که ایرانیها بههیچوجه نتوانند اقدام به شلیک موشک کنند. در اینخرابکاری، کلید حساس جعبه زنجیره آتش برداشته شده بود. سکوها نیز قفل شده و حرکت نمیکردند. در نتیجه وقتی خودروی سکو روشن میشد، جلو نمیرفت چون پین قفلکننده گاردان سکو توسط لیبیاییها برداشته شده بود. چند دنده از دندههای گیربکس (جعبهدنده) سکو نیز شکسته شده و نیاز به ساخت گیربکس جدید بود. تکنیسینهای لیبیایی، ترازهای مغناطیسی داخل جعبههای آتش را نیز برداشته بودند. بین اتصالات کلیدها و سیمهای سکوی پرتاب نیز نایلونگذاری شده و دستگاهها دوباره بستهبندی شده بودند. با رفع اینمشکل توسط نیروهای حدید، برق دستگاهها وصل و مانیتورها روشن شدند. تابلوی کنترل قنداق موشک نیز توسط لیبیاییها جدا شده و فقط سیمهایش باقی مانده بود. پیچهای نگهدارنده موشک هم جزو موارد مفقودی بودند.
* بالازدن آستینها
با اطلاع از خرابکاری در سیستمهای دو سکویی که موشکها را شلیک میکردند، طهرانی مقدم از رفیقدوست خواست تیمی از مهندسان وزارت سپاه را به خرمآباد بفرستد؛ همانتیمی که دوسال پیش در پروژه مهندسی معکوس ساخت موشک اسکاد B مشغول شده بود. با زحمت زیاد هماهنگ شده بود اعضای اینگروه به سوریه بروند اما سوریها که تبعات موشکیشدن ایران و حساسیت آمریکا را روی اینقضیه میدانستند، دوره آموزشی را به تعدادی بازدید اولیه محدود کرده و از زیر آموزش فرار کرده بودند.
در حالیکه طهرانیمقدم از سمت مقامات بالا تحت فشار شدیدی قرار داشت، تیم مهندسی تصمیم گرفت تکتک اجزای سکو را باز و پس از بررسی دوباره سر هم کنند. همچنین قرار شد سهنفر از نیروها به کره شمالی بروند و کلید حساس بخرند. امیرعلی حاجیزاده هم که در کره به سر میبرد، با شنیدن اتفاقات رخداده و عدم توفیق در شلیک موشکها، کار تست و تحویل گرفتن موشکهای جدید را به گروهش سپرد و خود با آنسهنفر به ایران برگشت. هفتهشت کلید حساس به ایرانیها فروخته شده بود و حاجیزاده تصمیم داشت با همانهواپیمایی که به ایران میآمد، دو موشک هم بیاورد.
همانطور که بیان شد، با شکستهشدن چنددنده از دندههای گیربکس سکوهای پرتاب، گروه حدید باید سراغ مهماتسازی وزارت دفاع میرفت تا گیربکس جدید ساخته شود. با تلاش عجیب و غریب و شبانهروزی نیروها، گیربکس جدید سکو در کمتر از ۴۸ ساعت ساخته شد.
۱۲ روز گذشت و تیم مهندسی به کمک نیروهای فنی و پرتاب، با تخته چوبی یکتابلوی کنترل قنداق درست کرد. همهچیز به نظر آماده میآمد که گروه متوجه شدند قسمت مربوط به خدمه شماره ۴ سکو کار نمیکند. در نتیجه سراغ خدمه شماره ۴ لیبیایی بهنام صابر که در تهران بود رفته و از زیر زبانش طریقه کار اینقسمت را کشیدند.
با دو هفته تاخیر، همه تستهای پرتاب انجام شده و شب پرتاب فرا رسید. اما باز هم با بروز اشکال از تابلوی هدایت، پرتاب موشک بهسمت بغداد لغو شد و گروه حدید به خرمآباد بازگشت. اما طهرانیمقدم پیش از بازگشت به مقر، با مشکل دیگری روبرو شد. مشکل هم این بود که سکوی قنداق بالا نمیرفت تا به موشکِ عمودشده چسبیده و آن را بخواباند. به علاوه کابل ضخیمی از درون سیستمِ هدایت پاره شده بود.
در شانزدهمینروزی که گروه طهرانیمقدم روی موشک کار میکرد و اینتلقی به وجود آمده بود که همه مشکلات حل شدهاند، مشخص شد لیبیاییها شیر هیدرولیک سکو را بستهاند و سر فلکهاش را از جا کند و با خود بردهاند. در نتیجه موشک بهمدت ۱۸ ساعت بهحالت عمودی ماند و افقی نشد. در نهایت هم بدون درستشدن مشکل شیرفلکه به حالت افقی درآمد. این بار هم تست و پرتاب لغو شد و تیم مهندسان و گردان فنی شب و روز فردا را روی سیستم هدایت کار کردند و برای سیستم هیدرولیک هم یک فلکه مناسب پیدا کردند. لوازم دیگری را هم از سکوی دیگر درون تونل برداشتند تا مورد استفاده قرار بگیرد.
لغو پرتاب موشک در دو شب گذشته با شروع عملیات کربلای ۵ همزمان بود و عراق هم با خیال راحت از عدم پاسخ موشکی ایران، به تلافی شروع کربلای ۵، رامهرمز، نهاوند، اصفهان و بروجرد را بمباران و موشکباران کرد.
* آن ۱۷ شبانهروز
پایان روایت کتاب «خط مقدم»، پایانی شیرین و غرور آفرین است. اینکه نیروهای ایرانی در نهایت صبح روز یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۶۵ موفق شدند موشک را بهسمت هدف شلیک کنند و آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود نوشت: «این توفیق نیروهای ایرانی در راهاندازی سایت موشکی فتح مهمی است.» به اینترتیب موازنه نبرد موشکی با صدام دوباره برقرار شد و دشمن بعثی متوجه شد در ازای حملات موشکی به شهرها، پاسخ درخور دریافت میکند.
پس از بررسیها و کارشناسیهای انجامشده نیز محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران نامهای به امام خمینی (ره) نوشت و ضمن ارائه گزارش کار، اعلام کرد مستشاران لیبیایی، ۲۵ قطعه از دستگاههای موشک و سکوی پرتاب را برداشته و به سفارت لیبی منتقل کرده بودند که مشکلات ناشی از اینکارشکنی طی ۱۷ روز کار شبانهروزی حسن طهرانیمقدم و تیمش برطرف شدند.
صادق وفایی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.