ای یار ناسامان من! از من چرا رنجیدهای؟وی درد و ای درمان من! از من چرا رنجیدهای؟ای سرو خوشبالای من! ای دلبر رعنای من!لعل لبت حلوای من! از من چرا رنجیدهای؟بنگر ز هجرت چون شدم، سرگشته چون گردون شدموز ناوکت پرخون شدم، از من چرا رنجیدهای؟گر من بمیرم در غمت، خونم بِتا در گردنتفردا بگیرم دامنت، از من چرا رنجیدهای؟من سعدیِ درگاه تو، عاشق به روی ماه توهستیم نیکوخواه تو، از من چرا رنجیدهای؟