ای که همه نگاه من خورده گره به روی توتا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی توگر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه اتبر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تومستی هر نگاه تو به ز شراب و جام میکی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تودر قفس خیال تو تکیه زنم به انتظارتا که تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی تو