بازدید 17215

بیمار عاشق پیشه پرستارش را کشت

دقایقی از بامداد شنبه ۸ خرداد گذشته بود که مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از وقوع یک قتل در خانه ویلایی خبر داد.
کد خبر: ۱۰۵۵۰۷۲
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۵ 30 May 2021

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه ایران، وقتی مأموران کلانتری ۱۶۳ ولنجک به محل مورد نظر رسیدند مرد میوه فروشی که در نزدیکی خانه ویلایی مغازه داشت به مأموران گفت: من در مغازه‌ام بودم که ناگهان پسر جوانی وحشت زده به مغازه‌ام آمد و در حالی که دنبال جایی برای مخفی شدن بود گفت که در این خانه یک قتل رخ داده و از من خواست با پلیس تماس بگیرم.

بدین ترتیب مأموران با دستور قضایی وارد خانه شدند و جسد مینا ۳۹ ساله را در حالی پیدا کردند که با ضربه‌های کارد به قتل رسیده بود. نخستین بررسی‌ها نشان می‌داد وی پرستار بیمارستان بوده و آن شب برای شرکت در میهمانی دوستش به خانه ویلایی رفته بود، اما ناگهان مرد ناشناسی وارد خانه شده و پس از دعوا و به قتل رساندن مینا فرار کرده است.

در حالی که تحقیقات برای شناسایی عامل این جنایت ادامه داشت ۴ ساعت بعد مأموران حراست یکی از بیمارستان‌های تهران در تماس با پلیس از حضور قاتل در بیمارستان خبر دادند. وقتی تیم جنایی به بیمارستان مورد نظر رفت مشخص شد این بیمارستان محل کار مینا - مقتول - است و متهم به قتل نیز با حضور در بیمارستان به همکاران وی گفته که مینا را به قتل رسانده و، چون عاشقش بوده به اینجا برگشته است.

بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت متهم دستگیر و در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.

متهم در بازجویی‌ها گفت: من مهندس عمران هستم ۶ ماه قبل برای درمان بیماری‌ام به بیمارستانی رفتم که مقتول هم پرستار همان بیمارستان بود. او با بقیه فرق داشت خیلی مهربان و خوش برخورد بود کم کم احساس کردم عاشقش شده‌ام وقتی مدتی از این دوستی گذشت به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم پذیرفت و قرار بود باهم ازدواج کنیم. اما مدتی بعد متوجه رفتار‌های مشکوک او شدم به همین خاطر در خودرواش ردیاب کار گذاشتم تا ببینم به کجا رفت و آمد دارد.

شب حادثه ردیاب نشان داد او به منطقه اوین درکه رفته است بلافاصله به آنجا رفتم خودرو مینا مقابل یک خانه ویلایی پارک شده بود وقتی به او زنگ زدم و پرسیدم کجایی گفت خانه‌مان هستم و کار دارم بعداً زنگ بزن. خیلی عصبانی شدم و به مینا گفتم چرا دروغ می‌گویی، بیا بیرون من پشت در خانه ویلایی هستم. اما او گفت اشتباه می‌کنی و تلفن را قطع کرد.

من هم زنگ خانه را زدم، ولی جوابی نیامد بعد دزدگیر خودرو مینا را که خودم برایش خریده بودم به صدا درآوردم و از دیوار بالا رفتم و وارد خانه شدم داخل خانه میهمانی بود مینا تا چشمش به من افتاد گفت چرا به اینجا آمده‌ای و با هم درگیر شدیم با دخالت میهمانان دعوا تمام شد و من به آشپزخانه رفتم تا آب بخورم، اما مینا دنبالم آمد و مرا به خاطر تعقیب کردنش و اینکه آبرویش جلوی دوستانش رفته است سرزنش کرد بعد هم گفت از من بدش می‌آید و دیگر مرا نمی‌خواهد. با شنیدن این حرف دیوانه شدم ناگهان چاقویی را که در آشپزخانه بود برداشتم و چند ضربه به او زدم که روی زمین افتاد، یکی از میهمان‌ها فرار کرد و از خانه بیرون رفت فهمیدم می‌خواهد به پلیس خبر دهد با عجله از خانه فرار کردم خودم بین راه به اورژانس زنگ زدم و کمک خواستم بعد هم کمی در خیابان‌ها پرسه زدم و بالاخره به بیمارستان محل کار مینا رفتم، چون خاطرات خوبی از آنجا و مینا داشتم به همکارانش گفتم که مینا را کشته‌ام، چون عاشقش بودم.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۲۰
همه اینها نتیجه روابط آزاد و بی قید و بند است. کم کم دارم فکر می کنم سخت گیری های قدیمی ها درباره این روابط، که خیلی هم ربطی به شرع و دین نداشت، بهتر از آزادی هایی است که جامعه مان را اینجور به گند کشیده است.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۹
اتفاقا مشکل اینه که انقدر روابط بسته هست که با 4 تا کلمه در سن 39 سالگی پسر فکر کرده عاشق شده. در جامعه ای که روابط در چارچوبهای مشخص و قانونمند تعریف شده باشه کمتر اینگونه مشکلات پیش میاد.
خسته نباشی دلاور!!!
کشت چون فکر می کرد صاحب اش هست.
اما چرا فکر می کرد صاحب اش است؟ چون برایش دزدگیر خریده بود؟
دیوانه روانی ! لطفا زودتر اعدامش کنید وگرنه چند انسان بیگناه دیگر را هم میکشد !
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۹
با هر گونه اعدامی مخالفم . نصیحتش کنید
تو روزگار ما چقدر این کلمه مقدس رو به لجن کشیدند... عشق نه هوس
ایشان فرهاد سریال "احضار" و پرستار، مائده نبود؟
روانی
چرا كسي به داد اين جامعه بيمار نميرسه ؟ چرا همه در اولين مرحله دعوا اولين چيزي كه به ذهن ميرسه كشتن آدم است ؟ مشكل كجاست ؟ ولنگاري ؟ ازدحام جمعيت ؟ ماهواره ؟ بي ديني ؟ كم شدن حوصله و كاهش سطح تحمل ؟
ننویسید عاسق پیشه. بنویسید ابله روانی
مردک خیلی نادان و بیسواد بودی علارقم اینکه گفتی مهندس عمران هستی . وقتی بهد گفت دوستت ندارد و از اینجا برو باید از اون محل گورد گم میکردی
دوستی خاله خرسه ، چون دوسش داشتم کشتمش !!! چه منطقیه آخه !
بر فرض بهت خیانت کرده ترکش کن ...
تف به این عشق و عاشقی امروزی ها که حتی معنی عشق رو هم نمیدونن.حیف واژه زیبای عشق که برزبان انسان های کثیف جاری بشه.
خداوند شفا بده
من اگر عاشق کسی باشم حاضر نیستم خاری به پاش بره ... حتی اگر مال من نشه
ابله، واقعا این جوانها چرا می خواهند ازدواج کنند نه عقل و نه منطق درست وحسابی دارند
روانی
اون زنه اگه واقعا میخواست با این ازدواج کنه باید پایبند میبود و دروغ نمیگفت
اقاسید علی میرزا جوانی بود اهل یکی از روستاهای طبس او در جوانی عاشق دختری بود بنام مریم اما با مخالفت خانواده ها او به مریم نرسید و مریم هم به اجبار با مردی دیگر از دواج کرد سید علی میرزا با دلی شکسته روستا را ترک کرد و زندگی را در خرابه های ارگ طبس را به زندگی در کنار خانواده اش ترجیح داد مردم او را دیوانه خطاب میکردند و دیگران به اذیت و ازار او مبپرداختند زندگی او خوراک فیلمنامه ها بود و یک کارگردان فیلمی بنام‌پ مثل پلیکان را با الهام از زندگی اوساخت او در زلزله در زیر اوار ارگ جان‌میسپارد مردم روستا دیگر او را نمیبینند هنگامی که کارشناسان میراث فرهنگی برای باز سازی ارگ اقدام میکنند در زیر یکی از اوار ها پیکر او را پیدا میکنند پیکر بعد از چند سال سالم و دستنخورده و قابل شناسایی بوده است مردم باشنیدن این خبر بشدت ناراحت میشوند و بزرگترین تششیع را براز او برگزار و او را در همان ارگ دفن میکنند تا تبدیل به بخشی از تاریخ منطقه شود .
حالا این مردک روانی دیوانه میگه من عاشق بودم
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار