چند سال پیش یکی از دانشگاههای غربی از دوست هنرمندی برای نمایش آثارش دعوت کرد. پس از بازگشت او به ایران خانه کتاب جلسهای ترتیب داد و او با نمایش فیلم و عکسهای سفرش گزارش مفصلی از آنچه در آنجا رخ داده و دیده بود را به حاضران ارایه کرد.
به گزارش «جهان صنعت»، گذشته از همکاری همهجانبه دانشگاه دعوتکننده از او برای برگزاری نمایشگاهش آنچه بخش اعظم گفتهها و فیلم و عکسهایش را تشکیل میداد، اقدامات شهرداری آنجا برای ترویج و ارتقای شاخههای گوناگون هنری بود. از 24 ساعته بودن کار سالنهای سینما و تئاتر و گالریها گرفته تا بهکارگیری فراوان آثار هنری در جایجای شهر.
او میگفت: جایی نبود که با اثری هنری روبهرو نشوی و در هر ساعت شبانهروز که اراده میکردی میتوانستی به دیدن فیلم و تئاتر و گالری بروی.
گزارش مهیجمجسمههای شکیل و ظریف و با ابهت در کنار نقاشیهای گوناگون از سبکهای مختلف و بناهای زیبا و جالب با معماریهای چشمنواز و معرفی آثار هنرمندان گوناگون در ویترینهای شهری با استفاده فراوان شهرداری از نظر و خلاقیت هنرمندان حتی در طرحهای فضای سبز و نیمکت و سرپناه از جمله مواردی بود که این هنرمند نقاش با هیجانی جوشان برای حاضرین تشریح کرد و گزارش آن در کتابها چاپ شد.
چندی پیش که در نشست مطبوعاتی معاون هنری وزارت ارشاد حضور داشتم وی از جمله وظایف این معاونت را تسهیل روند پخش آثار ساری و جاری کردن هنر در زندگی مردم دانست. همانجا به یاد خاطره آن روز خانه کتاب و گزارش جامع و پر مطلب دوست هنرمندمان افتادم و با خود گفتم چگونه میشود مردمی را که از دیدن و آگاهی یافتن از جلوههای گوناگون هنری در محیط زندگی خود و مجامع عمومی محرومند به هنر علاقهمند کرد. آیا برگزاری چند نمایشگاه و جشنواره که در محلی محفوظ و معین و برای مدتی محدود برقرار میشود، میتواند چنین انگیزهای بیافریند یا باید مظاهر این آثار به شکلی دایمی و در دسترس در میادین و معابر و خیابانها و مراکز گوناگون از ادارات گرفته تا بیمارستانها و پارکها و حتی مساجد وجود داشته باشد تا چشم مردم با آنها انس گرفته و روحشان تحتتاثیر آن به زیباییها گرایش یابد.
ممنوعیت آموزشیخواستم به آموزشوپرورش بهایی ویژه دهم و از نقش بسیار موثر و فراگیر آن در این مهم بنویسم که متاسفانه با خبر ممانعت از آموزش موسیقی در مدارس حتی در قالب طرحهای فوق برنامه و با خواست اولیا و پرداخت هزینه از طرف آنان روبهرو شدم.
در حالی که آموزش موسیقی باید از سنین کودکی آغاز شود و آمیختگی این هنر با روح لطیف و پاک کودکان از آنان نابغههای بلند آوازهای در این عرصه بسازد، آموزشوپرورش کشورمان نه تنها مانند بسیاری از کشورهای توسعهیافته که جایگاه ویژه و بستری برای خود در حوزههای گوناگون هنری از جمله موسیقی ساختهاند، در اندیشه شکوفایی و بلندنامی فرزندان ایران در این عرصه از هنر نبوده و امکان آموزش رایگان آن را جزو مواد آموزشی فراهم نمیآورد، بلکه از آموزش کودکان ایرانی حتی با هزینه والدین آنها نیز در این رشته هنری ممانعت میکند! این در حالی است که ایران پیشینه ارزشمند و افتخارآفرینی در زمینه موسیقی و انواع سازها در دنیا دارد که این میراث لطیف و جهانپسند را باید به دست نسل آینده خود بلندآوازه و نامدار کند.
این دوری برنامهریزان فرهنگی و آموزشی کشور با متولیان هنری ضربههای سنگینی به جایگاه بسیار قابل توجه و تاثیرگذار ایران در جهان وارد خواهد آورد که جبران آن هر چه بگذرد، دشوارتر میشود.در ایران زمینی که هنر را تنها نزد مردمان آن میشمردند و بس، چه شده که آموزش هنر به نوباوگان تیزهوش و مستعد را ممنوع کرده و جوانان فردا را به دام موسیقیهای گمراه زیرزمینی میکشانند!
دوباره به گفتههای حمید شاهآبادی معاونت محترم هنری وزارت ارشاد برمیگردم و به یاد میآورم که در پی ایجاد موسیقی فاخر و اعزام گروههای موسیقی به خارج از کشور هستند و با خود میگویم: این موسیقی فاخر را چه کسانی باید بسازند؟ آنها که با دلسوزی اولیای خود برای آموزش موسیقی به دامن بیگانه رفتهاند و از منبع ارزشمند و سرشار استادان ایرانی در وقت خود به دلیل ناآگاهی و بیتدبیری برنامهریزان آموزشی و تربیتی بیبهره ماندهاند! ما چگونه میخواهیم با این ممانعتها و دوریها هنر را با زندگی مردم بیامیزیم و با آثار فاخر خود با دنیای هنردوست تعامل کنیم؟