جمهوري اسلامي«رژيم قاهره و استمرار محاصره غزه» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
نيروهاي باصطلاح امنيتي رژيم كمپ ديويدي قاهره از ورود صدها تن از فعالان و مخالفان استمرار محاصره غزه كه خواهان ورود به اين منطقه بوده اند، جلوگيري به عمل آوردهاند.
اين درحاليست كه صهيونيستها با همفكري "توني بلر" نخستوزير اسبق انگليس و رئيس كميسيون 4 جانبه سرگرم اجراي طرحي هستند كه ضمن استمرار محاصره غزه و حفظ فشار بر فلسطينيها در مقياس محدودي اجازه دهند برخي كمكها زير نظارت شديد ارتش صهيونيستي به نوار غزه منتقل گردد.
براي درك موقعيت كنوني در جبهه فلسطين لازم است اين مسائل در معرض يك ارزيابي اجمالي قرار گيرد تا نقش و جايگاه رژيم قاهره در اعمال فشار عليه فلسطينيها بهتر قابل درك باشد.
1 - فعالان سياسي با تلاش در جهت كمك رساني به غزه سعي دارند از يكطرف افكار عمومي جهان را نسبت به وخامت اوضاع غزه در پرتو محاصره 3 ساله آگاه سازند و از طرف ديگر با اعمال فشار عليه صهيونيستها، اين محاصره را بشكنند و اثرات آن بر زندگي پررنج و محنت فلسطينيها را به حداقل ممكن برسانند. لكن مسئله اينست كه علاوه بر ارتش صهيونيستي كه غزه را از طريق زمين و دريا به محاصره در آورده، اين رژيم قاهره است كه گلوگاه ارتباطي "رفح" را مسدود ساخته و اجازه براي ارسال غذا، دارو، سوخت و ساير مايحتاج اوليه را صادر نميكند.
ابتكار«مشكلي به نام دوستان فاقد بصيرت!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم اميد حسيني است كه در آن ميخوانيد:
حوادث تلخي كه پس از انتخابات سال گذشته شاهد آن بوديم، شرايط خاصي را در جامعه به وجود آورد كه به فتنه سال 88 معروف شد. متاسفانه بر اثر غبار فتنه، برخي افراد، شخصيتها و چهرههاي موثر كه بايد از همان ابتدا به صحنه ميآمدند و از نظام و انقلاب قاطعانه دفاع ميكردند، در برههاي دچار شك، شبهه و ترديد شدند و درك صحيح حوادث برايشان تا مدتي سخت شد! دقيقا به همين علت بود كه رهبر معظم انقلاب در سخنان مختلف خود بارها بر بصيرت و شناخت دقيق فتنه و برنامه دشمن در حوادث بعد از انتخابات تاكيد ميكردند.
بصيرت البته تنها محدود به شناخت فتنه و جريان فتنه نبوده و نيست، جنبه ديگر بصيرت اين است كه نيروهاي انقلاب، شرايط جامعه را به خوبي در نظر داشته باشند و در دفاع از عقايد و آرمانهاي خود و در تبيين درست ارزشهاي انقلاب همواره با بصيرت عمل كنند و از افراط و تفريط اجتناب كنند. اما اين روزها گويا، بصيرت هم براي برخي افراد معنا و مفهوم خاصي پيدا كرده است.
حوادثي كه در روزهاي گذشته در شهر مقدس قم اتفاق افتاده، نيازمند بررسي دقيق و همه جانبه است و ما به عنوان نيروهاي منتسب به جريان حزباللهي و اصولگرا، وظيفه داريم كه موضعمان را در اين خصوص روشن كنيم.
اين حوادث از اعتراض جمعي از طلاب و روحانيون و مردم قم به حضور كروبي در اين شهر آغاز شد. با توجه به نقش آقاي كروبي در فتنه سال گذشته و اتهامات بياساس و ناجوانمردانهاي كه وي به نظام اسلامي زد و اصراري كه همچنان بر رفتار خود دارد، كاملا طبيعي است كه مردم عزيز و انقلابي كشور به او حساس باشند. اين حساسيت باعث شده است كه حضور آقاي كروبي در شهرها و مراسمهاي مختلف، دائما مورد اعتراض و واكنش مردم قرار بگيرد.
از سوي ديگر اين واكنش طبيعي، متاسفانه گاهي با حوادث و حاشيههاي تلخي همراه ميشود كه اصل آن حركت و اعتراض مردمي را زير سوال ميبرد. ماجراهايي كه در روزهاي اخير در شهر قم اتفاق افتاد، از اين قبيل است. متاسفانه اعتراض ساده و منطقي جمعي از طلاب و روحانيون شهر قم به حضور كروبي در اين شهر، به مسائلي كشيده شد كه جاي هيچگونه توجيهي را باقي نگذاشته است. اين اعتراض ساده كه خود به تنهايي بزرگترين پيام را براي سران فتنه داشت، با حمله برخي افراد به دفتر آقاي صانعي و آسيب رساندن به اموال اين دفتر، به انحراف كشيده شد.
در اينجا ذكر چند نكته ضروري به نظر ميرسد.
رسالت«تاملي در اعترافات تاج زاده» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
فتنه فرقه سبز از چند خاکريز نظام عبور کرد اما با سد بصيرت مردم، هوشياري مردم و آگاهي اکثريت نخبگان روبرو شد. لذا در9 دي و22 بهمن عقب نشست. اوايل که دستگاه قضا و امنيت حساب و کتابي داشت شماري از کساني که گرفتار قانون و دادگاه بودند هم در دادگاه و هم در بيرون اعترافاتي کردند که نااهلان و نامحرمان آن را حمل به اين معنا کردند که آنها تحت شکنجه مجبور به اعتراف شده اند. به دلايلي روند آن دادگاه ها متاسفانه متوقف شد.
کساني هم بودند که دردادگاه ژست مقاومت گرفتند و گفتند ما ايستاده ايم، آنها مدعي بودند از سد سين جيم بازجو يا بازجويان به سلامت عبور کرده اند و حاضر به اعتراف نيستند.يکي از اين جماعت فرقه سبز که به اصطلاح سرموضع بود جناب آقاي مصطفي تاج زاده بود. او اخيرا بيانيه اي مفصل تحت عنوان «پدر مادر ما باز هم متهم هستيم» صادر کرده و عقايد جديد خود را با رونمايي از عقايد قديم بيان کرده است. او با آنکه تردستي بازجوي خود را انکار مي کند اما در صدور اين بيانيه حرف هايي زده است که نوعي اعتراف به جرائم وتوجيه مجازات وي تلقي مي شود. طبيعي است که نمي تواند مدعي باشد که اين حرف ها از سوي بازجوي وي به او القاء شده است چرا که حرف هاي خود را در قاب «مقاومت» و «استقامت» بيان کرده است!
او با آنکه تردستي بازجوي خود را انکار مي کند اما در صدور اين بيانيه حرف هايي زده است که نوعي اعتراف به جرائم وتوجيه مجازات وي تلقي مي شود.
طبيعي است که نمي تواند مدعي باشد که اين حرف ها از سوي بازجوي وي به او القاء شده است چرا که حرف هاي خود را در قاب «مقاومت» و «استقامت» بيان کرده است!
قبل از واکاوي بيانيه وي و روان پژوهي مواضع اعلام شده تاج زاده لازم مي دانم از گفتگوي آقاي سعيد حجاريان مندرج در ويژه نامه سياسي روزنامه ايران تحت عنوان «رمز عبور» ياد کنم.سعيد حجاريان سه جمله کليدي در اين مصاحبه در مورد شهيد سيد اسدالله لاجوردي دارد که واقعا شنيدني است. لازم به توضيح است مصاحبه حجاريان مندرج در ويژه نامه ايران1000 روز قبل از حوادث کنوني گرفته شده است و در محيطي کاملا فارغ از فضاي امروز!
تهران امروز«يك گام مهم به سوي مردمسالاري» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امير دبيريمهر است كه در آن ميخوانيد:
موافقت نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي با يك فوريت طرح اصلاح موادي از قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران در جلسه علني ديروز مجلس اين نويد را به مردم ميدهد كه كشور در آيندهاي نه چندان دور شاهد گامي ديگر به سوي مردمسالاري برخواهد داشت و آن هم انتخاب شهرداران شهرهاي مراكز استان و شهرهاي بالاي 200هزار نفر به صورت مستقيم و با راي مخفي مردم است.
امروزه شهرداران شهرهاي بزرگ در مقام بالاترين مدير اجرايي شهر بيشترين تعامل و ارتباط را با شهروندان دارند و تاثيرگذاري تصميمهاي شهرداران بر زندگي شهروندان نيز بسيار بيشتر از مقامات سياسي است از اين رو حق طبيعي شهروندان است كه شهردار را با راي مستقيم خود برگزينند و شهرداران نيز با تكيه بر راي مردم به عنوان مستحكمترين عامل مشروعيت بخشي از اقتدار و مسئوليت بيشتري براي مديريت شهري برخوردار شده و در قبال وظايف خود نيز بهطور آشكار پاسخگوي مردم خواهند بود.
در اغلب شهرهاي بزرگ و پيشرفته جهان نيز شهرداران كه نماد حاكميت ملي محسوب ميشوند با راي مستقيم مردم انتخاب شده و ارتباط مستقيم با مردم دارند و اساسا تقويت حاكميتهاي محلي و تفويض امور مديريت شهري به شهرداران منتخب مردم يكي از شاخصهاي اصلي مردمسالاري در جهان مدرن است. در مراكز استانها و شهرهاي بزرگ ايران نيز بيشترين خدمات مورد نياز مردم در حوزه وظايف مستقيم يا غيرمستقيم شهرداريهاست و مردم علاقهمند هستند با انتخاب مستقيم شهردار، حق بيشتري در اعمال نظارت بر شهرداريها داشته باشند و با ارزيابي صلاحيتها، تجارب و برنامههاي نامزدهاي شهرداري مشاركت مستقيم در عزل و نصب شهرداران ايفا كنند. تصويب يك فوريت طرح مذكور اين اميد را در كشور ايجاد كرده است تا اين طرح به تصويب نهايي رسيده و يكي ديگر از عرصههاي مشاركت سياسي و اجتماعي مردم گشوده و نهادينه گردد.
در اينجا لازم است برخي از شبهات و مسائلي توسط مخالفان طرح ميشود را مورد نقادي قرار دهيم از جمله اينكه برخي انتخاب شهردار با راي مستقيم مردم را با نظارت شوراهاي شهر در تضاد ديدهاند. بايد گفت اين دو مقوله هيچ ارتباطي با هم ندارند.
يعني هم ميتوان شهردار را با راي مستقيم مردم انتخاب كرد و هم ميتوان وظيفه نظارت بر او را از طرف مردم به شوراي شهر تفويض كرد. چنانچه رئيسجمهوري با راي مستقيم مردم انتخاب ميشود ولي مجلس شوراي اسلامي بر عملكرد او نظارت ميكند و حتي امكان عزل او را دارد. همين قاعده در خصوص شهرداران منتخب مردم هم حاكم است. نكته بعدي كه جا دارد نمايندگان محترم مجلس در طرح مذكور آن را اصلاح كنند، صدور حكم شهرداران منتخب مردم از سوي وزير كشور و استانداران است كه با اين كار به شكل رسمي و تشريفاتي شهرداران را وابسته به دولت معرفي ميكنند. در حالي كه ضرورتي ندارد شهرداران به عنوان مديران منتخب مردم وابسته به قوه مجريه باشند و اين حكم ميتواند با يك سوگندنامه در شوراي شهر جايگزين شود.
كيهان«تاكتيك گاز انبري در جنگ چهارم»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
9 سال از آغاز جنگ جهاني چهارم مي گذرد. جنگ جهاني چهارم اصطلاحي بود كه توسط نو محافظه كاراني چون ژنرال مايكل هيدن رئيس بعدي سيا و جيمز وولسي رئيس وقت سازمان CIA باب شد. وولسي مقارن اردوكشي پنتاگون به افغانستان گفت جنگ جهاني چهارم با 21 كشور آغاز شده و 25 سال- تا سال 2026 ميلادي- طول مي كشد. رئيس سازمان سيا نام يكايك اين كشورها را كه همه كشورهاي اسلامي و از جمله ايران بودند، ذكر كرد. هدف از اين جنگ، انهدام اسلام سياسي، تغيير مرزهاي جهان اسلام و نابودي تمدني بود كه پس از دوره فترت، دوباره در حال سر برآوردن و چالش با تمدن سابقاً مدرن و «دمده» شده غرب بود. در كمتر از 2 سال (حد فاصل سال هاي 2001 تا 2003 ميلادي- 1380 تا 1382 شمسي) دو همسايه شرقي و غربي ايران به تسخير ارتش آمريكا درآمد.
اين دوره مقارن با دولت دوم خاتمي و مجلس ششم است. آمريكا گارد كاملا هجومي به خود گرفته بود و در اين ميان جريان سياسي حاكم بر دولت و مجلس با آميزه اي از 3 مؤلفه خوش باوري، ترس و خيانت، با مهاجمان مواجه شد. دولت وقت دور از چشم مسئولان عاليرتبه نظام به مهاجمان امدادرساني كرد تا آسان تر بتوانند افغانستان را اشغال كنند. تلخي اقدام جبراني دولت بوش آن قدر زياد بود كه خاتمي و وزير خارجه وي چند بار به طور علني از بي وفايي و جفاي كاخ سفيد گله كردند. در ماجراي ديگر، واشنگتن جواب سربالا به نامه محرمانه و سازش طلبانه دولت وقت ايران داد. آنها خود را در موضع قدرت و طرف مقابل را تسليم طلب مي يافتند. بنابراين دليلي نداشت امتياز بدهند.
حلقه خطا و خيانت، با اقدام بي سابقه 135 نماينده مجلس در انتشار نامه سرگشاده به رهبر معظم انقلاب و درخواست سر كشيدن جام زهردر چالش هسته اي كامل شد. كساني همان زمان در مجلس، لزوم تدوين طرح سه فوريتي براي فشار به دولت و پذيرش پروتكل الحاقي را زمزمه مي كردند. آنها هر چه در برابر دشمن، خوش گمان و سر به زير و مرعوب مي نمودند، به عربده كشي و لات بازي تمام عيار در برابر نظام و مردم روي آورده بودند كه ماجراي تحصن مجلس ششم عليه نظام و خروج از حاكميت و صف آرايي براي جلوگيري از برگزاري انتخابات مجلس هفتم نمونه هاي شاخص آن بود. كار خطاهاي استراتژيك به خيانت هاي استراتژيك كشيده بود و اين بيش از همه، مهاجمان را جسور و اميدوار مي كرد. طيفي از اصلاح طلبان همان خيانتي را مرتكب مي شدند كه به گفته اميرمؤمنان(ع) اشعث بن قيس مرتكب شده و «شمشير دشمن را به سوي قوم و قبيله و خويشان خود دلالت كرده بود».
مردم سالاري«از فروپاشي آمريکا تا موضوع قانونمندي در ميان مردم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم دکتر نعمت احمدي است كه در آن ميخوانيد:
مصاحبه هاي رئيس جمهور هميشه شنيدني است يا لااقل نگارنده علاقه دارم مصاحبه هاي رئيس جمهور را به دقت تماشا کنم. بر اين باورم مجريان برنامه هيچ گاه نخواسته يا نتوانسته اند مصاحبه اي چالشي را با رئيس جمهور برگزار کنند.
درصدد نقد عملکرد مجريان نيستم و قبلا مطلبي تحت عنوان " فرصتي که ازدست رفت "دراين مورد نوشته ام که چاپ شد. شايد اين بخت و اقبال وجود داشته باشد که براي يک بارهم که شده کسي به عنوان مجري روبروي رئيس جمهور بنشيند و مثلا زماني که رئيس جمهوراعلام مي کند" امپراطوري آمريکا فروپاشيده است يا فرو خواهد پاشيد" سوال کند آقاي رئيس جمهوراين نهايت آرزوي شماست يا آثار آن را مي بينيد و به صورت محسوس چند نمودار از آثار فروپاشي را اعلام کنيد.
متاسفانه امپراطوري آمريکا توانسته با قدرت اقتصادي خود يا به گفته رئيس جمهور گدائي راي يا " مضموني ازاين دست " چهار قطعنامه تحريم را عليه ايران در شوراي امنيت به تصويب برساند يا با قداره کشي، خليج فارس را جولانگاه نيروي دريائي خود قراردهد و ازهمه مهمترودردوسوي مرزهاي ما -شرقي و غربي - نيرو پياده کند و ازنظراقتصادي هم اجازه ندهد شرکت ها يا کشورها بيش از 20 ميليون دلار در صنايع نفتي ايران سرمايه گذاري کنند يا اينکه آمريکا توانسته بازي با دلار را به عنوان جنگي عليه اقتصاد جهاني به راه اندازد و ديگرارزها درمقابل دلارهرروزه ارزش خود را ازدست مي دهند.دولت ايران مدتها قبل کوشش کرد سبد ارزي ايران را از دلاربه يورو تبديل کند و با کاهش ارزش يورو گفته شد که دولت 45 ميليارد يورو را مي خواهد تبديل به طلا يا دلارکند.
البته صحت و سقم اين خبررا بايد مسوولين بانک مرکزي تائيد کنند.فروپاشي امپراطوري آمريکا آرزوي هرمسلماني است، زيرا اين آمريکاست که به عنوان حامي اصلي رژيم صهيونيستي باعث شده که ملت فلسطين به محاصره کامل درآيند اما اين که آيا امپراطوري آمريکا فروپاشيده است، مساله ديگري است.
نگارنده براين باورم که رئيس جمهور،آرزوي ملت هاي مسلمان و ايده آل مردم آزاده را که انشا»الله روزي محقق خواهد شد امري محتمل مي دانند; و هم اکنون دولت آمريکا را مضمحل شده مي دانند،حال اينکه حداقل درعالم واقع چنين تصورونظري آنهم ازسوي رئيس قوه مجريه و بيان آن در مصاحبه اي زنده به پرسشي مهم تبديل شده است که پس چرا هنوزآمريکا مدعي قدرت نمايي است؟...
ايران«رفتاري خسارتبارتر از بدحجابي» عنوان يادداشت روز روزنامه ايران به قلم جعفر عادلي است كه در آن ميخوانيد:
1- هرگاه از وضعيتي نامطلوب در حوزههاي اجتماعي رنج ميبريم، براي بيان گلايهها و مطالباتمان، ابتدا از اين كه «جامعه ديني» بايد چنين و چنان باشد، سخن ميگوييم، حال آن كه جامعه ديني يا جامعه ديندار جز با پذيرش احكام و آموزههاي دين از سوي افراد جامعه مفهوم پيدا نميكند. بنابراين پذيرش بايستههاي دين از سوي اكثريت مردم، «جامعه ديني» را شكل ميدهد، اما چنانچه حكومت ديني بر سر كار باشد، در اين صورت وظايف حكومت در قبال تبليغ، ترويج و تبيين احكام فردي و اجتماعي دين مهمتر از افراد جامعه است و حكومت ديني نميتواند بدون انجام وظايف خود، از جامعه مسئوليت بخواهد. از اين رو ممكن است به ميزان غفلت و كمكاري عدهاي، جامعه به همان اندازه از دينداري فاصله بگيرد.
2- جامعه ديني به معناي اكثريت مردم دينباور با روشهاي اجبار يا ارعاب شكل نميگيرد، بلكه پذيرش واقعي و حقيقي آموزهها و احكام دين صرفاً برپايه ايمان، باور قلبي و عشق معنا دارد. بنابراين التزام افراد جامعه به بايدها و نبايدهاي دين صرفاً به واسطه پذيرش دروني و براساس انتخاب آنان مقبول و مطلوب است و با ادبيات ارعابآميز صورت نميپذيرد. اي كاش علماي دين «لااكراه في الدين، قد تبين الرشد من الغي» را براي عموم مردم تفسير كنند تا تكليف جامعه با آنچه خداوند اراده كرده و آنچه بعضي از ما به نام خدا تدبير و تبليغ كردهايم، روشن شود.
3- و اما يك پرسش: اكثريت مردم، اصول و احكام دين خود را از چه كساني ميآموزند؟ با توجه به اين واقعيت كه «الناس علي دين ملوكهم» بنابراين چنانچه در رويكرد و عملكرد جامعه نسبت به دين، انحراف يا نوعي بيتفاوتي پديدار شد، منطقي و عادلانه آن است كه در گام نخست به سراغ «ملوك» برويم، اما در وضعيت فعلي، هرگاه غيرت ديني ما در قبال انحرافات و كجرويهاي اجتماعي و اعتقادي بخشي از افراد و گروهها به جوش ميآيد، بلافاصله از اين دسته از مردم و جوانان يقهگيري ميكنيم. حال آن كه انصاف و عقل حكم ميكند براي كاهش دامنه آسيبها و پيشگيري از بروز موارد جديد، ابتدا سراغ آن دسته از چهرههاي اثرگذار و آموزگاران و مدعيان برويم كه به علت غيرعامل بودن درباره آنچه كه جامعه را بدان دعوت ميكنند، يا به علت كمكاري و كمتعهدي نسبت به تبليغ و تبيين آموزههاي ديني از راههاي جذاب، يكي از اصليترين علل انحرافات و غفلتهاي عمومي جامعه هستند. اگر برخي از چهرههاي تأثيرگذار جامعه گرفتار دنياطلبي، عدالتگريزي، رياكاري و اهل حشر و نشر با طبقههاي مرفه و بيدرد شوند و عالمان پاك و دردمند هم در برابر اين وضعيت سكوت و مدارا كنند، آيا بايد عوامالناس و حتي نخبگان سياسي و علمي را به علت الگو گرفتن از خواص مذكور مورد شماتت و مجازات قرار داد؟ رعايت حداقل انصاف و عقل حكم ميكند كه برخورد انتظامي و تنبيهي با «مفسد» و «فاسد» بايد همزمان صورت گيرد.
آرمان«ضرورت تداوم بازي برد- برد» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم دکتر کيهان برزگر است كه در آن مي خوانيد:
زماني که اوباما به عنوان رئيس جمهورآمريکا روي کار آمد، نگاههاي خوش بينانه و بدبينانه در داخل ايران استنباط متفاوتي داشتند. نگاه خوشبينانه اين بود که اوباما بهدنبال تغيير سياست يکجانبهگرايي جرج بوش و بازي برد- برد مبتني بر نفع متقابل با ايران خواهد بود. در مقابل نگاه بدبينانه معتقد بود که روي کار آمدن اوباما براي ايران حتي يک چالش جديد است و او با استفاده از اهرم زمان و ايجاد اجماع در سطح جهاني مرحله به مرحله ايران را بيشتر در تنگنا قرار ميدهد. حرکت دولت آقاي احمدينژاد در برگزاري کنفرانس خلع سلاح هستهاي در تهران، حضور فعال در کنفرانس تجديد نظر ان پي تي در نيويورک و سپس "بيانيه هسته اي تهران" با مشارکت ترکيه و برزيل براي تبادل سوخت، به نوعي بر ماهيت صلح آميز برنامه هستهاي ايران تاکيد و به اهداف و مقاصد هستهاي ايران در سطح افکار عمومي جهاني مشروعيت بيشتري داد. در سطح داخلي نيزصدور بيانيههاي مختلف از سوي گروههاي سياسي داخل کشور پس از صدور بيانيه تهران در حمايت از اين بيانيه خود نوعي بازي برد- برد بود.
البته بازي ايران در صدور بيانيه تهران فرصت بود به اين جهت که اعتماد سازي کرد و فضاي جديدي در سطح بينالمللي ايجاد کرد. هر چند چين و روسيه به سوي غرب رفتند. چرا که احساس کردند در شوراي امنيت زير سوال خواهند رفت! سياست جديد هستهاي ايران به گونهاي سياستهاي اوباما براي ايجاد اجماع جهاني عليه کشور را زير سوال برد و اين در کنار عوامل ديگر باعث شد که آمريکا به سوي قطعنامه جديد با هدف در موضع ضعف قرار دادن ايران پيش برود. براي همين بود که آمريکا بلا فاصله اعلام کرد که عليرغم تصويب قعطنامه جديد راههاي ديپلماسي همچنان باز است. اما بايد پذيرفت که تصويب قطعنامه جديد بر ديوار بي اعتمادي موجود ميان ايران و آمريکا افزوده است.
زماني که بحث تبادل سوخت هستهاي در اکتبر 2009 مطرح شد در داخل ايران اين بحث در لايههاي مختلف مورد ارزيابي قرار گرفت و به همين دليل ايران براي چنين تصميم استراتژيک نياز به زمان بيشتر داشت و در نهايت در قالب بيانيه تهران شکل پيشرفتهتر آن را پذيرفت. هر چند آمريکا دلايل خاص خود را مطرح ميکند از جمله اينکه ايران در طي زمان ذخيره اورانيوم بيشتري انجام داده است. اما بايد توجه داشت که پيشنهاد مبادله سوخت در شرايط سياسي ايران نياز به متوازن شدن درلايههاي سياسي داخل کشورداشت.
تصويب قطعنامه اخير همچنين نشان داد که ايران بايد نوع نگاه خود به نقش بازيگران جهاني همچون روسيه و چين را بازتعريف کند. به بيان ديگر نوع رفتار اين دو کشور نشان داد که اين دو بازيگر تا چه اندازه حاضرند منافع جهاني خود را با منافع اقتصادي زودگذر و روابط با ايران پيوند بزنند و اينکه جمهوري اسلامي ايران براي ورود به بازيهاي استراتژيک درموضوعات جهاني چالشهاي جدي حتي از سوي قدرتهاي بزرگ سنتي و رقيب همچون روسيه و چين خواهد داشت و اين نياز دارد که نوع نگاه ايران به نقش بازيگران جديد بازتعريف شود.
آفرينش«فسادمالي و اقتصاد متمرکر»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش است كه در آن ميخوانيد:
فسادمالي پديده اي با مصاديقي چون اختلاس، رشوه، اخاذي، تصرف غيرقانوني، پولشويي و ... است. در واقع اين پديده امري جهان شمول بوده و عمري به درازاي تاريخ داشته دراين حال، اکنون نيز کشورها متناسب با درجه توسعه يافتگي خود چنين پديده اي را در اقتصادخود حس مي کنند. در اين راستا کشور ما همچون بسياري از کشورهاي درحال توسعه با اقتصاد متمرکز، جايگاهي نامطلوب در اين مورد داشته چنانچه آمار بانک جهاني نيز براين امر تاکيد مي ورزد.
آنچه مشخص است علل فسادمالي در ايران همانند بسياري از کشورهاي ديگر علل گوناگون فرهنگي، سياسي و اقتصادي داشته که در پيوند با يکديگر زمينه ساز ايجاد فسادمالي در کشورمي شود. در اين بين هرچند قوانين بسياري همچون موادي از قانون اساسي (همچون اصل 149، 52، 53) به علاوه قوانين مدني و حقوقي براي جلوگيري از اين پديده شوم به تصويب رسيده اما بنا به دلايل گوناگون اقتصادي، فسادمالي در ايران همچنان وجود دارد.
نخست آنکه تا زماني که بخش بزرگي از اقتصادکشور دولتي است و دولت عملا انحصارگر بزرگ موقعيت ها و امتيازات است، پديده شوم فسادمالي توسط کارکنان در هر پست و مقامي صورت مي گيرد.
دوم آنکه فقر، خود عاملي براي شکل گيري فسادمالي مي شود و هم معلول فسادمالي است و تا زماني که تا حدزيادي برطرف نشود خود پتانسيل عمده اي براي شکل گيري فسادمالي مي شود.
قدس«الزامهاي فرهنگي و اجتماعي حجاب» عنوان سرمقاله روزنامه روزنامه قدس به قلم دکتر اسدالله بادامچيان است كه در آن ميخوانيد:
اين روزها در خصوص مسأله حجاب و عفاف در جامعه صحبتهاي فراواني مي شود و اظهارنظرهاي گوناگوني با موضوع چگونگي برخورد با بد حجابي و اصلاح اين ناهنجاري مطرح است. در اين ميان، توجه به برخي نکات ضروري به نظر مي رسد.
1. مسأله حجاب در همه دنيا به دو موضوع وابستگي نزديک دارد.دين و فرهنگ بومي هر کشور، تأثير مستقيمي بر رفتارهاي اجتماعي و فردي شهروندان آن دارد. کشور ما نيز از اين امر مستثنا نيست؛ لذا شاهديم که هيچ گاه در فرهنگ ايراني- اسلامي، چيزي به نام برهنگي و فحشا بروز و ظهور عمومي نداشته و هميشه امري ناپسند بوده و هست.
در ايران دو فضاي عمومي فرهنگي حاکم است. يک فضا، فضاي اسلامي است که در آن نوع پوشش در برابر عموم داراي مبناي اساسي پوشيدگي است که قطعاً از سوي هر فرد مسلمان که به مباني ديني و مذهبي خود پايبند است، بايد رعايت شود.
ممکن است کسي هم اسلام را قبول نداشته باشد، اما چون در کشوري زندگي مي کند که فضاي غالب آن به سمت اسلام سوق يافته و قوانين آن هم برگرفته از دستورات شرع مقدس است، بايد به قانون احترام بگذارد و از نقض آن به هر بهانه اي خودداري کند.
در اين خصوص، خاطره زيبايي از امام راحل نقل مي شود که ايشان وقتي در «نوفل لوشاتو» ساکن بودند از قرباني کردن گوسفند به دليل نقض قانون فرانسه خودداري و به همراهان خود اعلام کردند، چون ما در اين کشور زندگي مي کنيم، بايد به قوانين آنها نيز احترام بگذاريم.
2. فضاي سنتي و فرهنگ باستاني مردم کشور ما، هيچ گاه با برهنگي و ابتذال همراه نبوده است.
ما در هيچ نوشته يا نقش به جاي مانده از دوران کهن کشور خود برهنگي را نمي بينيم، يا اينکه در هيچ يک از آثار به جاي مانده ديده نشده است که زني را به فرمانروا يا پادشاهان آن دوران هديه کنند. لذا مي بينيم که زن هم در اسلام و هم در فرهنگ باستاني ايرانيان از جايگاه قابل احترام و پوشيده اي برخوردار بوده است.
در فرش پازيريک که اولين فرش بافته شده جهان به شمار مي رود، تصوير دو زن ديده مي شود که در کنار آتشداني ايستاده اند و کاملاً پوشيده اند و حتي سر آنها نيز به وسيله چادري پوشيده شده است.
دنياي اقتصاد«تحريمها و ديپلماسي اقتصادي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛روابط ايران و اروپا هر روز تيرهتر ميشود.
آغازگر اين وضع، اروپاييها بودند كه در مقطعي به پيشبرد قطعنامه پيشنهادي آمريكا در شوراي امنيت سازمان ملل كمك كردند و در مرحلهاي ديگر از اين هم جلوتر رفته و از اعمال تحريمهاي تازه و فراتر از قطعنامه شوراي امنيت سخن گفتند.روسيه و چين از قطعنامه چهارم تحريم (مانند سه قطعنامه قبلي) حمايت كردند؛ اما هنوز راجع به تحريمهاي احتمالي اروپا موضع نگرفتهاند. در اين شرايط اگرچه ميدان بازي براي ديپلماتهاي ايراني تنگتر شده، اما هنوز همه درها بسته نشده است و با ديپلماسي اقتصادي فعال ميتوان از اين مخمصه سياسي خلاص شد.
امروز ايران فقط با «احتمال اجراي مفاد قطعنامه چهارم» مواجه است و تحريم اروپا و همكاري روسيه و چين با آنان، احتمالات دورتر به شمار ميروند.تاريخ روابط ايران با بازيگران بينالمللي در همه دوران پس از انقلاب اسلامي و حتي پارهاي مقاطع قبل از انقلاب نشان ميدهد كه از درون روابط اقتصادي و تجاري، راهحلهاي مطمئنتري بيرون ميآيد تا ديپلماسي به تنهايي.رجوع به گذشته نشان ميدهد حتي در دورهاي مانند سال 1375 كه روابط ايران و اروپا به فراخواندن سفيران هم رسيد، روابط تجاري و همكاريهاي اقتصادي هرگز قطع نشد؛ زيرا اقتصاد تنها حوزهاي است كه رهبران سياسي اروپا و حتي آمريكا نميتوانند براي مدتي طولاني درهاي آن را به روي شهروندان خود ببندند.
جهان صنعت«اقتصادي بينديشيم» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم حميد باستاني است كه در آن ميخوانيد:
نزديک به يکسال از حضور دوباره محمود احمدينژاد بر صندلي رياستجمهوري ميگذرد و سال پنجم از حضور وي در اين کسوت رو به پايان بوده اما هنوز هم بسياري از وعدههاي اقتصادي وي در حد وعده است.
وي که مهمترين وعده اقتصادي ايام انتخابات دوره هشتم رياستجمهوري خود را بر آوردن درآمد نفت بر سر سفره مردم ايران گذارده بود و حتي در همان ايام در برخي تراکتهاي تبليغاتياش نيز مطرح شده بود و يکي از روزنامههاي حامياش نيز آن را تيتر يک خود کرده بود اين وعده را از اصل انکار کرد اما فارغ از اينکه چرا آن را در همان ايام رد نکرد بايد گفت همين موضوع باعث شد تا راي بسياري از طبقه متوسط و ضعيف جامعه را از آن خود کند. به هر حال در ادامه و در ايام رياستجمهوري او در دولت نهم و دور بعدي انتخابات ديگر اين جمله از او شنيده نشد که پول نفت را به سفرههاي مردم ميآورد اما وعدههاي اجتماعي و سياسي چون مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، بهبود وضعيت معيشتي و اقتصادي آحاد جامعه مطرح شد که هيچگاه مقياسي براي کنترل دقيق آن از سوي مردم ارايه نشد.
در عين حال در اين پنج سال عدالتگستري، رفع تبعيض اجتماعي، بالا بردن قدرت خريد مردم در حالي هدفگذاري شد که سفرهاي استاني بر حجم وعدههاي رنگارنگ ميافزود ولي در عين حال برداشت از آمار بيکاري، نرخ تورم و... متفاوت از گذشته شد. بانک مرکزي به جاي اعلام ميزان واقعي تورم به انتشار ميزان رشد يا توقف رشد تورم اقدام کرد و اين رويه را هنوز ادامه ميدهد (به استناد گفتههاي محمود بهمني رييس کل بانک مرکزي).
پول«اميدهاي تازه در عسلويه» عنوان سرمقاله روزنامه پول به قلم اکبر ترکان است كه در آن ميخوانيد:
پس از مدتها قرارداد شش فاز توسعه پارسجنوبي بسته شد و اين واقعه را شايد بتوان خوشترين خبر حوزه نفت دانست.
بسته شدن اين قرارداد نشان ميدهد که وزير کنوني نفت اهميت پارسجنوبي را به خوبي درک کرده و آن را جدي گرفته است.
تمام اقدامات اخير نيز همسويي براي توسعه پارسجنوبي و درک اهميت آن را نشان ميدهد.نکته مثبت ديگر اين قرارداد، اعطاي اين قرارداد به پيمانکاران داخلي است. گرچه در شرايط فعلي چارهاي جز اين نيست اما با اين حال اعطاي اين پروژه به پيمانکاران داخلي، باقي بخشهاي داخلي را نيز فعال ميکند، چرا که پيمانکاران داخلي پروژهها را به اصطلاح خرد- کوچک- کرده و به پيمانکاران دست دوم ميسپارند و... اين امر نيز قدمي بسيار لازم است و گريزي از آن نيست. اما جاي بسي خوشبختي است که وزير نفت تا به اين حد به پارسجنوبي اهميت داده است بهخصوص اينکه تمام قواي دولت به اين سمت تمرکز پيدا کرده، اوراق مشارکت ارزي و ريالي براي آن فروخته شده و مجلس نيز بودجه قابل توجهي به آن اختصاص داده است. همه اينها نشانگر آن است که توجه همه مسئولان به اهميت پارسجنوبي جلب شده و اهميت آن را درک کردهاند.اما ذکر يک نکته نيز بسيار ضروري است و آن واقعبيني در اعطاي زمان کار به پيمانکاران داخلي است؛ چرا که زمان 35ماه براي اجراي چنين پروژهاي بسيار کم است.