روزنامه «جمهوری اسلامی» درباره خصال رفتاری امام نوشت: مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام در قم بود نقل میکردند، روزی با امام در حال رفتن به درس مرحوم آقای شاهآبادی بودیم؛ فصل زمستان بسیار سردی بود.
از کنار مدرسه حجتیه عبور میکردیم که دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و لباس میشوید (نمیدانم مال خودش بود یا کلفت بود) میدیدیم که یخهای رودخانه را میشکست و کهنه میشست بعد دستش را از آب بیرون میآورد و مقداری با دمای بدنش گرم میکرد و دوباره میشست.
امام قدری به او نگاه کرد و بعد به من فرمود: شما بروید بعد من میآیم. عرض کردم: چه کاری دارید اگر امری هست بفرمایید. گفتند: نه شما بروید و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباسها را شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد نشانی آن خانم مستمند را از او گرفته بودند.
هر چه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود، میفرمودند: چیزی نبود. بعد معلوم شد به آن خانم گفتهاند: شما بیایید منزل من، دستور میدهم آب گرم کنند و شما دیگر اینجا نیایید و با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمکتان میکنم.
واقعیت این است که کمک به محرومین، سیره عملی امام بود اگر معظم له میفرمود: «گمان نمیکنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغهنشینان فایده داشته باشد و یک موی این سر کوخنشینان و شهیددادگان به همه کاخنشینان جهان شرف و برتری دارد» باوری است که حضرت امام در طول حیات پر برکت خویش به آن پایبند و آن را عملی کرده است.
خاطره مطرح شده عمق اعتقاد امام به تودههای زجر کشیده و محروم را به خوبی ترسیم کرده است و این موضوع مهمی است که متأسفانه از سوی برخی مسئولان به فراموشی سپرده شده است.