بازدید 17445
۴

قهرمان پاورلیفتینگ بازیچه زورگیری دختر جوان شد

ظهر ۸ خرداد، مردی با پلیس تماس گرفت و گفت از سوی یک زن و دو مرد در یک آژانس هواپیمایی زندانی شده است.
کد خبر: ۹۸۷۷۱۵
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۹ 01 July 2020

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه ایران، به دنبال این تماس و با هماهنگی‌های قضایی مأموران کلانتری ۱۴۵ ونک راهی محل شدند. با ورود به دفتر آژانس هواپیمایی در خیابان شیخ بهایی، مأموران در یکی از اتاق‌ها با مردی میانسال مواجه شدند که به سختی توانسته بود دست و پا و دهانش را باز کند.

مرد میانسال در تحقیقات گفت: برای گرفتن ویزای آلمان به این آژانس هواپیمایی آمدم. این دفتر را یکی از دوستانم به من معرفی کرده بود. آن روز برای پرداخت پول ویزا که ۴۳ هزار یورو و معادل ۸۲۳ میلیون تومان بود به دفتر آمدم. زن جوانی که خودش را مدیر آژانس معرفی کرد به همراه سه مرد در دفتر بودند. من تصور کردم که سه مرد جوان مشتری هستند یکی از آن‌ها هیکل ورزشکاری و تنومندی داشت. زن جوان مرا به اتاقی راهنمایی کرد. وقتی وارد اتاق شدم و روی صندلی نشستم ناگهان زن جوان به سه مردی که آنجا بودند اشاره کرد و آن‌ها وارد اتاق شده و دست و پا و دهانم را با چسب بستند و ۴۳ هزار یوروام را سرقت کردند. بعد از سرقت سه مرد و زن جوان مرا دست و پا و دهان بسته در اتاق رها کردند. نیم ساعتی از رفتن آن‌ها گذشت و من که متوجه شدم، آن‌ها از دفتر رفته‌اند و کسی آنجا نیست به سختی و درست مثل فیلم‌های خارجی دستم را باز کردم و با پلیس تماس گرفتم. تا مأموران خودشان را به اینجا برسانند، من پاهایم را نیز باز کرده بودم.

شناسایی مرد قوی‌هیکل

به‌دنبال این آدم ربایی و سرقت ۴۳ هزار یورویی، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت ادامه یافت. در بررسی‌های اولیه مشخص شد که دفتر آژانس هواپیمایی از مدتی قبل تعطیل بوده و آدم ربایان، بدون اطلاع از صاحب ملک وارد آنجا شده و نقشه خود را اجرا کرده‌اند.

در حالی که در این شاخه از تحقیقات، مأموران با بن‌بست مواجه شده بودند، آن‌ها به سراغ دوربین‌های مداربسته دفتر آژانس هواپیمایی و اطراف آن رفتند. بازبینی دوربین‌ها نشان می‌داد که سه مرد و زن جوان سوار بر خودرو پراید عبوری شده و آنجا را ترک کرده‌اند.

اما دوربین‌های مداربسته، سرنخ اصلی را در اختیار مأموران قرار داد و تصویر متهمان به‌دست آمد. از آنجا که یکی از متهمان بسیار قوی‌هیکل بود و چهره آشنایی داشت در اقدامات دیگر پلیسی هویت وی به‌دست آمد. او قهرمان پاورلیفتینگ و دارنده مدال طلا بود. با به‌دست آمدن هویت متهم تیم تحقیق راهی خانه او شده و مرد جوان را بازداشت کردند.

سودای زندگی در نروژ

با دستگیری مرد جوان، او ابتدا منکر سرقت و گروگانگیری شد، اما با توجه به مدارک پلیسی او به جرم خود با همدستی دو نفر از دوستانش و به دستور زن جوان اعتراف کرد.
با اعتراف امین؛ دو همدست او که یکی از آن‌ها کارمند یکی از ادارات و دیگری پیک موتوری بود بازداشت شدند. به دستور بازپرس ایرد موسی؛ تحقیقات برای دستگیری زن جوان ادامه دارد.

گفتگو با سردسته باند

چرا یک قهرمان ورزشی در نقشه سرقت شرکت کرده است؟
ماجرا برمی گردد به دو سال قبل. من لیسانس مدیریت کسب و کار دارم. اما بیشتر مربیگری می‌کنم و غریق نجات نیز هستم. آن زمان تصمیم داشتم ویزا بگیرم و به کشور نروژ بروم. در استخری که کار می‌کنم با فردی دوست شدم و او وقتی فهمید قصد مهاجرت دارم دوستش را که صاحب آژانس هواپیمایی بود به من معرفی کرد. به دفتر هواپیمایی رفتم و رئیس دفتر گفت برای رفتن به نروژ برای هر نفر باید ۱۲۰ میلیون تومان بدهی. من دو دختر دارم و با همسرم، هزینه رفتنمان خیلی زیاد می‌شد. از طرفی می‌ترسیدم که این پول‌ها را بدهم و در آخر هم موفق به رفتن نشوم. برای همین اول ۵۰ میلیون تومان به کوروش، رئیس دفتر هواپیمایی دادم و قرار شد مابقی را بعد از انجام کارهایمان به او پرداخت کنم. اما کوروش بعد از گرفتن پول به خارج رفت و مدتی بعد هم دفتر هواپیمایی تعطیل شد و ۵۰ میلیون تومانم را از دست دادم.

بعد چه اتفاقی افتاد؟
حدود دو ماه قبل از طریق همان دوستم که کوروش را به من معرفی کرده بود با خبر شدم او یک دفتر آژانس هواپیمایی در خیابان شیخ بهایی راه‌اندازی کرده است به دفتر جدید که رفتم با شیلا آشنا شدم او خودش را مدیر دفتر هواپیمایی معرفی کرد و گفت مسئولیت آنجا به عهده اوست و ۵۰ میلیون تومان بدهی‌ام را پرداخت خواهد کرد.

آیا به پولت رسیدی؟
چند وقت بعد کوروش با من تماس گرفت و گفت بدهی‌ات را می‌دهم، اما یک مشکل وجود دارد. او گفت با فردی معامله دارد و قرار است که از وی یورو بگیرد و در عوضش به او چک بدهد. کوروش گفت می‌ترسم که شیلا نتواند این معامله را بخوبی انجام دهد و سرش کلاه برود برای همین از من خواست که با شیلا در این معامله همراه باشم. طبق قرار، من نقش برادر شیلا را بازی می‌کردم و دو نفر از دوستانم را نیز با خودم بردم که مشکلی پیش نیاید.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
مرد میانسال که مغازه‌دار بود به دفتر آمد و شیلا او را داخل اتاق حبس کرد و بعد از بستن دست و پا و دهانش، یورو‌ها را از او گرفت و چهار نفری دفتر را ترک کردیم. با خودرو عبوری به میدان آزادی و از آنجا به میدان امام حسین (ع) رفتیم و در نهایت شیلا به من ۵ هزار یورو داد و گفت دیگر به تو بدهی نداریم.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۴
پول ویزا 820 میلیوووووون تومان میشه آیا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسرعموی من یکسال پیش از طریق یک دفتر مهاجرتی اقدام کرد برای اخذ ویزای شغلی کانادا، مدیر دفتر باهاش قرارداد بست که طی چند ماه یک شغل با حقوق 5000 دلار در کانادا براش پیدا میکنه و ایشون زندگی خوب و خوشی خواهد داشت! اما شرط اقدام این بود که 2 هزار دلار کانادا رو نقدی بهش بده، با هزار مکافات 2 هزار دلار رو تهیه کرد و دو دستی بهش داد، اما خبری از اخذ دعوت نامه شغلی نشده، به پسرعموم گفتم برو ازش شکایت کن، بنده خدا گفت دیگه پولی نداره بده وکیل برای شکایت از این دزد
ویزای آلمان 43 هزار یورو؟؟؟؟ چه خبر است؟؟؟ قطعا از راه صحیح و قانونی نبوده و باید تبعات آن را هم تحمل کنند ایشان! واقعا چرا ما همیشه دنبال راه میان بر و زرنگ بازی و زیر و رو کشیدن هستیم و وقتی عواقب آن را می بینیم فریاد و فغان مان به آسمان می رود؟؟!!
اینطوری که ایشون داستان تعریف کرد خودش کلا بی گناه جلوه داد :)
نه بدهی در کاره نه طلبی ... همه همدست بودن تو دزدی
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر