آژیر خطر برای همه/ احساس ناامیدی، تبعیض و بی پناهی عامل اعتراضات مردم/سوار بر موج اعتراضات بحق مردم/اجرای مردمی اصل ۲۷/تئوری احمدی نژاد چیست؟
واکاوی تجمعات اخیر و نگرش اقتصادی دولت، جراحان سیاست در سالن اجلاس، آقای روحانی با مردم حرف بزن، جدال لفظی بر سر ایران در پارلمان عربی، جای خالی مناظرههای حزبی، تفاهم ملی برای بهبود وضعیت اقتصادی، تجمعات صنفی و موج سواری ضد انقلاب از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز شنبه نهم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اخبار تجمعات اعتراضی بخشی از مردم در برخی شهرها در فضای مجازی دست به دست چرخیده بود و روزنامهها در اولین روز کاری هفته با گزارشها و تحلیلها، یادداشتهای خود در شماره امروزشان برای اولین بار از رسانههای رسمی کشور به واکاوی و پوشش خبری آن پرداخته اند. تجمع اعتراضی که روزنامه خراسان از آن با تعبیر تجمع معیشتی تعدادی از مردم مشهد که با بی تدبیری هایی، مورد سوءاستفاده مخالفان انقلاب قرار گرفت، یاد میکند و در سرمقاله امروز خود آن را از چند زاویه مورد تحلیل قرار داده و نتیجه گیری میکند. این روزنامه همچنین در گزارشی با تیتر «اعتراضات معیشتی مردم و سوء استفاده فرصت طلبان» که در صفحه نخست گنجانده، به بررسی اعتراضات اخیر پرداخته است.
روزنامه آرمان امروز، اما تیتر نخست خود با عنوان «آژیر خطر برای همه» را از گزارش خود برای تجمعات معیشتی اخیر مردم انتخاب کرده است و چند یادداشت از جمله «واکاوی تجمعات اخیر و نگرش اقتصادی دولت» را منتشر کرده است.
روزنامه ابتکار نیز سرمقاله امروز خود به قلم محمد علی وکیلی با عنوان «چندسکانس ازخسارتهای انقلابی نماها» با اشاره به بیانات اخیر رهبری درباره انقلابی نماها ضمن انتقاد از رفتارهای بخشی از انقلابی نماها نوشت: انقلابیونِ اصلی و سیلی خوردههای انقلاب، به وسیله انقلابی نماها رانده شدند. کارنامه سی ساله نظام را زیر سؤال بردند و همه دستاوردهای این سه دهه را غیرمنصفانه تخریب کردند.
روزنامه شرق که تیتر اول خود با عنوان «زیر ۷۰۰ هزار تومان شرط یارانه نقدی» به نقد روشهای حذف یارانه بگیران اختصاص داده است خبر تجمعات اعتراضی اخیر را در گزارشی با عنوان «اعتراض شهری» پوشش داد و روایت کرد.
روزنامههای منتقد دولت از جمله وطن امروز با عناوینی همچون «انتقاد مردم را بشنوید» و پاسخگو باشید» در کنار تصویر اسحاق جهانگیری، سیبل تجمعات اعتراضی اخیر را دولت دوازدهم نامید و با انتقاد از واکنش جهانگیری به این اعتراضات عنوان باید پاسخگو باشید را در نیم صفحه اول امروز خود برجسته کرد. این روزنامه همچنین سخنان روز گذشته سید عزتالله ضرغامی در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران که در طی آن گفته است: مردمی که به گرانی اعتراض میکنند همان مردم ۹ دیاند. را در صفحه نخست خود پوشش داد.
اما روزنامه کیهان ضمن انتشار بخشهای ویژه ۹ دی تیتر اول خود را عنوان «فتنهگران دیروز گرای تحریم میدادند امروز چوب لای چرخ اقتصاد میگذارند» انتخاب کرد. این روزنامه همچنین در گزارشی با تیتر «برخورد جناحی با گلایههای اقتصادی مردم خیانت است» برای اعتراضات معیشتی اخیر تعبیر گلایههای اقتصادی به کار برد و جناحی کردن آن را خیانت قلمداد کرد.
در ادامه یادداشت ها، گزارشها و سرمقالههای تعدادی از روزنامهها از جریانات سیاسی مختلف کشور درباره موضوع روز را مرور میکنیم؛
آژیر خطر برای همه
آرمان تیتر یک شماره امروز خودر را به تجمعات اخیر معیشتی مردم مشهد اختصاص داد و نوشت: در روزهای پایانی هفته خبرهایی از تجمع در مشهد روایت شد؛ تجمعی که پنجشنبه در مشهد و جمعه در چند شهر دیگر برگزار شد، اگرچه بیمجوز بودند و به همین خاطر واکنشهایی را برانگیخت، اما نکته قابل تأمل این است کسانی در پس این تحرکات قرار داشتهاند که در سپهر سیاسی ایران نه اصولگراهای شناخته و ریشهدار هستند و نه اصولگرایان میانهرو که دیرزمانی است از تندرویها فاصله گرفتهاند و بهعنوان جریانی قدیمی و موثر در فضای سیاسی ایران قائل به پرنسیپهای شناخته شدهای هستند. دلواپسانی که در پس این ماجراها پنهان شدهاند، همان کسانی هستند که در چند انتخابات گذشته به معنای تام و تمام، ناکامان بودهاند و از زمانی که با از دست دادن اقبال مردمی – به دلیل رو شدن دستهایشان، خالی بودن انبان تجربه و دانششان- جایگاه خود را از دست رفته میبینند، تلاش میکنند از آبی که گلآلود کردهاند ماهی خود را صید کنند. آنها به هزار زبان فریاد میزنند که سهمی ویژه میخواهند و باید حتی اگر رای مردم را ندارند، بازهم سهمی در قدرت داشته باشند.

اگر چه همگان بر این نکته اتفاق نظر دارند که باید به مطالبات برحق مردمی پاسخ داد و چه بسا بشود تاکید کرد که پاسخ دولت به مطالبات برحق مردمی باید سریعتر باشد و لازم است که مردم در جریان کارها و تصمیمها قرار بگیرند، اما برخاستن صدای ناکوک حیرتآور است. آنها بیجایگاه مقبول درمیان مردم و حتی درمیان همان مردمی که مطالبات خود را فریاد میزنند، کنسرت غریبی از مطامع سیاسی و جناحی خود را به راه انداختهاند. برای مثال حمید رسایی چنین ابراز نظر کرده: «آقای روحانی و رسانههای اقماریش که تمام هم و غمشون برگزاری کنسرت خصوصا در مشهد بود حالا که تعدادی از مردم مشهد در اعتراض به وضع موجود به خیابان ریختن و دسته جمعی کنسرت مرگ بر روحانی رو اجرا کردن چرا عصبانین و این مردم رو سانسور میکنن؟» آیا لازم است به آقای رسایی یادآوری کرد که مردم مشهد اگر قرار بود چنین فریادی سردهند چهار پنج ماه قبل به او رای نمیدادند و همراهان او را در شورای شهر مشهد انتخاب نمیکردند. اما حیف که تجربه نشان داده به چنین گویندهای، با چنین سطحی از استدلال سخنی نمیتوان گفت.
در سوی دیگر یکی از دلواپسان شناخته شده که محسن هاشمی در مواجهه رودررو به او گفت: سخنان مشکوک میگویی، واکنش نشان داده است. یامینپور هم در اینستاگرام آورده: امیدوارم پیش از آنکه وزرای امنیتی-اطلاعاتی گزارش داده باشند که چطور میخواهند معترضین را ساکت کنند، وزرای اقتصادی فکری برای بهبود اوضاع کرده باشند. یامینپور با این سخن چیزی برای پنهان کردن نگذاشته و خود را به میان بازار افکنده است. دلواپسان از فردای انتخابات اردیبهشت پرونده هجمه به دولت روحانی را گشودند؛ پروندهای که بخشهای مختلف دارد. آنها روزی اخبار تحریف شده منتشر کرده و روز دیگر درصدد سیاهنمایی درباره عملکرد دولت بودهاند، اما این همه حاصلی برای آنها نداشته و همچنان در دلواپسی فرورفتهاند و به همین دلیل از نهانخانهها برآمده و سعی دارند بر موج مطالبات بحق مردمی سوار شوند که زخمخورده سیاستهای دلواپسانه همانها بودهاند. دلواپسان فراموشکارند، آنها فراموش کردهاند که روحانی دولت یازدهم را در چه شرایطی از دولت مورد پسند آنها تحویل گرفت. اسحاق جهانگیری به نکته مهمی اشاره کرد که مراقب باشید که زنگ خطر به صدا درآمده که اگر شما شروع کننده باشید، پایان دهنده نخواهید بود.
احساس ناامیدی، تبعیض و بی پناهی عامل اعتراضات مردم
محمد سعید احدیان مدیرمسئول خراسان نیز در سرمقاله امروز این روزنامه به تحلیل اتفاقات دو روز گذشته مشهد پرداخت و نوشت: تجمع معیشتی تعدادی از مردم مشهد که با بی تدبیری هایی، مورد سوءاستفاده مخالفان انقلاب قرار گرفت، از دو جهت قابل تحلیل است اول چرایی ماجرا، دوم درسهایی که باید گرفت.
در چرایی شکل گیری این اتفاق دو سطح از عوامل قابل احصا است سطح اول دلایلی است که صحنه ماجرا را توضیح میدهد و شامل فراخوان، شروع تجمع، پیوستن به حلقه اولیه، نحوه برخورد نیروی انتظامی، گسترش جمعیت و تغییر شکل صحنه (اعم از تغییر شعارها تا تغییر شکل اعتراض) و پایان تجمع و تصویرسازی در فضای مجازی میشود. ورود در این سطح از بحث اهمیت زیادی دارد، اما به دلایل مجال اندک، نیاز به شنیدن نگاههای مختلف بحثی است که میتوان آن را به فرصتی دیگر موکول کرد، اما همین قدر میتوان اشاره کرد که عدهای از مردم با نیت مطالبات معیشتی و با شعارهای گرانی تجمع را آغاز کردند و مورد حمایت دیگران قرار گرفتند، اما در نهایت پس از اتفاقات کوچک و بزرگی که افتاد، با موج سواری عدهای پیکان اعتراض معیشتی به سمت مخالفت با نظام تغییر جهت داد.
اما سطح دوم عوامل که به بستر و زمینهها برمی گردد، از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. مجموعهای از عواملی که در ادامه ذکر خواهد شد باعث شده است در بخشی از جامعه به ویژه در دو قشر طبقه محروم و طبقه متوسط ضعیف شده، احساسی ایجاد شود که میتوان آن را با سه مولفه توضیح داد اول احساس ناامیدی از این که در ظاهر قرار نیست گشایشی در حل مسائل آنها صورت بگیرد، دوم احساس تبعیضی که میگوید مشکلات موجود فقط مربوط به آن هاست و نه برای «ازما بهتران» و سوم احساس بی پناهی که میگوید ملجأ و پناهگاهی ندارند که حرف آنها را «بفهمد و پیگیری» کند یا حداقل «بشنود و همدردی» کند. این همان بستری است که اگر در جهت حل آن حرکتی ملموس آغاز نشود یا اگر با درک نشدن آن فراگیر شود باید نگران آینده، تکرار اتفاقاتی مشابه و با توجه به وجود دشمنانی قسم خورده شاهد ناامنی شدید و تبدیل شدن به سوریهای دیگر بود.
به جای «تکرار» توهمات انتقاد مردم را بشنوید
میکائیل دیانی طی یادداشتی در وطن امروز شنبه ۹ دی نوشت: اتفاقات روز پنجشنبه در مشهد و چند شهر دیگر، فضای رسانهای کشور- بویژه فضای مجازی- را تحت تاثیر قرار داده است. تحلیلهای مختلفی در این باره منتشر میشود بویژه آنکه رسانههای بیگانه و ضد انقلاب تفسیرهای غلط و غیرواقعی از این تجمعات میدهند که همه اینها نشان میدهد رسانههای رسمی بویژه رسانه ملی باید به میدان بیایند و ضمن نشان دادن آنچه در واقعیت رخ داده است، جلوی تفاسیر غلط و غرضورزانه رسانههای ضدانقلاب را بگیرند. در همین مجال میتوان به چند نکته حائز اهمیت درباره این تجمعات اشاره کرد.
اول- باید بدانیم تفاوتی بین مردم معترضی که در تجمعات اعتراضی مشهد و چند شهر دیگر شرکت کرده بودند با مردمی که در راهپیمایی ۹ دی ۸۸ و ۲۲ بهمن هر سال شرکت میکنند، نیست. این مردم همان مردمند با این تفاوت که ضمن پایبندی به نظام و رهبری، از دولت به دلیل عدم تحقق وعدههایش گلهمندند. این همان نکته است که رهبر انقلاب سال گذشته در دیدار مردم آذربایجان بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن مطرح کردند که «مسؤولان، این حضور مردمی را به حساب گلایه نداشتن آنها از فعالیتهای ما مسئولان نگذارند، مردم گلهمندند، مردم با تبعیض و کمکاری و بیاعتنایی به مشکلات میانهای ندارند».

دوم- کسانی که در این تجمعات شرکت کردهاند نیز باید این را بدانند که طرح شعارهای انحرافی از سوی هر کس در این تجمعات مطالبات اصلی آنها را زیر سوال میبرد و ظرفیت حمایت را از آنها میگیرد، لذا باید مردمی که از شرایط موجود گلهمندند این هوشیاری را نیز داشته باشند که برخی تمام تلاششان آن است که از محمل مطالبات بحق آنها سوءاستفاده کرده و جریان را به ضرر مردم پیش ببرند.
سوم- برخی تصور میکنند اتفاقی که در مشهد رخ داده است، بیسابقه بوده و این برای نخستینبار است که در جمهوری اسلامی اعتراضاتی بدین شکل در حال رخ دادن است و اتفاقا تحلیلهای غلط و غیرواقعی برخی رسانههای ضدانقلاب نیز مبتنی بر بیسابقه بودن اینگونه اعتراضات است؛ حال آنکه اتفاقا در نیمه اول دهه ۷۰، در آن زمان که کارگزاران مانور تجمل و اشرافیت را در دولت سازندگی به راه انداخته بودند و شکاف طبقاتی بین مسئولان و مردم شدت گرفته بود، مشابه همین تجمعات اعتراضی به وجود آمد. در آن سالها مهمترین این تجمعات اعتراضی در مشهد، شیراز، اراک، قزوین و اسلامشهر رخ داد که برخی از آنها جمعیت چند ده هزار نفری داشت. آن زمان دولت هاشمی افزایش نیروهای پلیس ضدشورش و برخورد امنیتی با معترضان به جای رسیدگی به مطالبات و حل مشکلات آنها را در دستور کار قرار داد که اتفاقا نتایج معکوس بر سرمایه اجتماعی نظام داشت.
سوار بر موج اعتراضات بحق مردم
مصطفی درایتی فعال سیاسی مشهد در بخشی از یادداشت خود که در روزنامه اعتماد با عنوان سوار بر موج اعتراضات بحق مردم درباره تجمعات اعتراضی اخیر چاپ شده است، نوشت: واکنشهایی که به این اعتراضات از سوی برخی چهرههای شاخص مشهد صورت گرفت، نشان داد تحلیلهایی در مورد راهاندازی اعتراضات از سوی مخالفان دولت مستند است. اینکه ابتدا برنامهریزی و هماهنگی صورت گرفته، اما قرار نبوده تا این حد گسترده شود.
کسانی که تصور میکنند از دنبال کردن مخالفتها با این سبک و سیاق چیزی نصیبشان میشود باید در نظر داشته باشند که با این روش ممکن است مشکلات جدیتری برای کشور رخ بدهد. به هر صورت اگر دعواهای سیاسی به کف خیابان کشیده شود، معلوم نیست چه اتفاقی رخ خواهد داد، همانطور که در این اعتراضات شاهد بودیم. آغاز این اعتراضات گرچه با مخالفان دولت بود، اما جریانهای دیگر بر این موج سوار شدند. انباشتگی مطالبات به ویژه در حوزه اقتصادی کم نیست ولی اینگونه رفتارهایی که از برخی مخالفان دولت سر میزند و شعارهایی که علیه ریسجمهوری مستقر و قانونی سر میدهند ممکن است از طرف دولت تحمل شود و اتفاقی چندان غریب به حساب نیاید، اما نباید از خاطر برد که اگر این انباشتگیها به سمت و سویی دیگر بروند قطعا از کنترل خارج خواهد شد. مطالبات را باید ساماندهی کرد. صدای مردم را باید شنید و به اعتراضات طبیعی مردم اهمیت داد، اما نباید به این اعتراضات شکل تصنعی داد.
مخالفان دولت باید توجه داشته باشند که بانی اینگونه مشکلات اقتصادی چه جریانی بوده و حالا دولت باید تاوان دهد. امروز دیگر فضای اطلاعرسانی به مردم محدود نیست و اینگونه نیست که مردم متوجه نباشند مدیریت جریان اصولگرا چه میراثی برای مردم باقی گذاشته است که حالا ساماندادن به آن به سادگی میسر نیست.
این فراخوانها مسبوق به سابقه بوده، اما هیچوقت منجر به این اعتراضات گسترده نشده است. در واقع به نظر میرسد گروهی میخواستند اعتراضی را علیه دولت آغاز کنند، اما برنامهریزیکنندگان تصورش را هم نمیکردند افرادی ورود کنند که مسبب همه اتفاقات را دولت نمیدانند و ماجرا از اعتراض به گرانی و معیشت فراتر برود.
اجرای مردمی اصل ۲۷
قانون گزارشی با عنوان اجرای مردمی اصل ۲۷ قانون اساسی را با توییت محمود صادقی، نماینده مردم تهران آغاز کرد که نوشته است: طبق اصل ۲۷ قانون اساسی و نظر شورای نگهبان، راهپیمایی بدون حمل سلاح نیاز به مجوز ندارد. ولی قانون احزاب برخلاف قانون اساسی و برخلاف نظر شورای نگهبان آن را منوط به اخذ مجوز کرده است. اگر اعتراضات مردمی سازماندهی شده باشد مسئولان دولتی باید پاسخگو باشند.
به جای پاسخگویی، به تئوری توطئه پناه نبریم. برگزاری راهپیمایی بدون حمل سلاح از حقوق اساسی مردم است. دولت باید در عمل به حقوق اساسی مردم احترام بگذارد نه در شعار و ایجاد تشکیلات غیرضرور معاونت حقوق شهروندی.
این روزنامه در ادامه گزارش خود نوشت: در روزهای گذشته کشور شاهد برخی اعتراضات مردمی با عنوان «نه به گرانی» بودهاست. اعتراضاتی که زمینهداشته است و میتوان آن را ناشی از یک پروسه دانست که در ادامه به آن اشاره میشود.

انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ با بیشتر انتخاباتهای نظام جمهوری اسلامی ایران تفاوت داشت؛ انتخاباتی که هم میتوانست به دور دوم ریاستجمهوری روحانی منتهی شده و هم از سوی دیگر سبب شود روحانی تنها رییسجمهور زنده تک دورهای باشد. رقبا با یکدیگر مبارزه میکردند و با تمام تلاشی که به وجود آمد، دوقطبی رخ داد. رقابت اصلی میان روحانی و رئیسی در پیش بود. مردم در اردیبهشت این سال به پای صندوق آمدند ولی دوقطبی ایجاد شده تنها دلیل رای دادن به روحانی نبود بلکه مردم با توجه به مسائل مختلف (برجام، سخنگفتناز حقوقشهروندی، مهارتورم، رفعحصر و هزاران وعده شیک و قشنگ دیگر) رای به روحانی را دوباره تکرار کردند. اما از همان فردای تحلیف اوضاع متفاوت شد؛ بیتوجهی به انتقادها، چرخشهای محسوس، انتخاب برخی وزرا، گرانیهای مختلف و هزاران تغییرات دیگر کمکم به دلسرد شدن مردم کمک کرد. مردمی که با هزاران امید به دولت دوم روحانی نگاه داشتند، دچار یاسی کمرنگ شدند؛ یاسی که میتواند پیش زمینه یک دلزدگی اجتماعی باشد.
برخی از حامیان روحانی از روزهای ابتدایی دولت که بدعهدیها را مشاهده کرده بودند، مدام و از روی دلسوزی به دولت انتقاد میکردند وهر روز از همین طریق اشتباهاتی را که در پی گرفته بود گوشزد میشد. از سوی دیگر مخالفان و دشمنان روحانی نیز دست روی دست نگذاشته بودند و مشاهده نمیکردند.
آنها فعالیتهای گستردهای را برای ضربه وارد کردن به رقیب خود در دستور کار داشتند و هر روز با پول، قدرت و رسانهای که در اختیارشان بود ضعفهای ناچیز و چشمگیر دولت را فریاد میزدند، اما بیشک این دلسوزی برای مردم نبود و بیشتر برای زیر سوال بردن روحانی و تسویهحساب به دلیل شکست عظیم اردیبهشت صورت میگرفت.
روزگار در جریان بود و روزی نبود که مالباختگان موسسات اعتباری به خیابانها نیایند و اعتراض نکنند. ولی همچنان گوش دولت نمیشنید یا مانند برخی بازههای زمانی نمیگذاشتند به گوشش برسد.
مردم در جامعه و در کف خیابانها شاهد درگیریهای جزئی، شعارهای خفیف و هزاران ماجرای دیگر بودند ولی مسئولان شعارهای بالادستی سر میدادند و از توسعههایی سخن میگفتند که برای ملت نان شب نمیشد.
در این بین محموداحمدینژاد وارد میدان شد. وی که در مبارزه با قوهقضاییه نیاز به لشکر داشت، با دفاع از مالباختگان و آنهایی که مشکلات معیشتی فراوانی داشتند، سعی کرد تا ژست اپوزیسیون بگیرد و مردم را به سمت خود بکشاند ولی آنگونه که باید موفق نشد.
او در رسانههای خود و از طریق افرادی که داشت اظهارات مختلفی را بیان میکرد تا خشم مردم را نسبت به دولت و برخی دستگاههای حاکمیتی افزایش دهد. از نبود عدالت گرفته تا شکم گرسنه مردم، در دستور کار او قرار گرفته بود.
ماجراها همچنان ادامه داشت و همه تنها نظارهگر وضعیت بودند. رسانهها نیز در این بین سکوت کردهبودند و سخن خاصی نمیگفتند ولی برخی شخصیتها در گوشه و کنار سخنانی را بیان میکردند که با هدف زیر سوال بردن اقدامات دولت برنامهریزی شده بود. شخصیتهای محافظهکار که دل خوشی از روحانی و طرفداراش نداشتند، هر روزه برای ناامید کردن ملت از ناکارآمدیهای دولت میگفتند. البته سطحجامعه و بازار نیز با آنها همزبان بود، زیرا تورم و رکود گلوی مردم را فشار میداد ولی شاید نباید دل مردم خالی میشد.
در ادامه راه ماجرا به ایستگاههای هفتم و هشتم دی رسید. روزهایی که بسیاری از جریانهای مخالف روحانی برای تسویه حساب فراخوان اعتراضی دادند تا مردم را به خیابانها بکشند و اوج ماجرا از مشهد شروع شد.
از ساعات ابتدایی روز، برخی جریانها به خیابانها آمدند و پشت عنوان مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری شعارهای تندی علیه شخص رییسجمهورو دولت سردادند. رسانههای جمعی و رسمی از پوشش این رویدادها خودداری میکردند ولی فضای مجازی از فیلمها و اخبار مربوط به این ماجراها پر شدهبود. در این بین برخی از دشمنان نظاماسلامی که به دنبال سوءاستفاده از معضلات کشور هستند، از فرصت بهره بردند و شروع به فضاسازی علیه کشور کردند. فضاسازی که هیزم آتش آن را برخی مخالفان روحانی بنزین ریخته بودند.
تئوری احمدی نژاد چیست؟
احمد غلامی سردبیر شرق در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان ترفند احمدی نژاد به نقد روشها و منشهای احمدی نژاد در قبال مسائل و مشکلات کشور پرداخت و نوشت: آنچه احمدینژاد مبدع آن شده بود، گذشتن از خط قرمزهای اخلاقی بود که آبشخور آن سنتی هزارساله است. او با عبور از این خطوط قرمز، آنها را به خطوط فرضی و نسبی تقلیل داد و بر همگان اثبات کرد که میشود فرضیات اخلاقی را زیر پا گذاشت. اینک گرچه برخی احمدینژاد را سرزنش میکنند، بسیاری راه و رسمش را در زندگی روزمره و سیاست پیشه کردهاند. تئوری احمدینژاد برخاسته از دو ایده اصلی است: بیتعهدی و فراموشی. او اثبات کرده است که در برابر هیچکس و هیچچیز تعهد ندارد، جز خودش و قدرت برای خودش. مبنای این ایده را «فراموشی» سامان میدهد. فراموشی تعهد در برابر دیگران. فراموشی درباره آنچه گفته و کردهایم. فراموشی فجایعی که به بار آوردهایم. احمدینژاد میتواند فراموش کند، چون در طول هشت سال بسیاری را دچار فراموشی (کوری سفید) کرده است. برتری او نسبت به دیگران شجاعتش در بهرهبرداری از بیتعهدی و فراموشی است. همان فراموشیای که در تمام سطوح جامعه رسوخ کرده است. مردمی نالان از بدعهدیها، رودستخوردنها و سوءاستفاده مکرر از آمال و رؤیاهاشان. مردمی که یاد گرفتهاند احمدینژادبودن هم چیز بدی نیست، دستکم با پیشهکردنِ سنت اخلاقی او شاید بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
گفتهاند سیاست، مردم را میسازد و مردم، سیاست را. کدامیک از سیاستمداران ما به حرفهایی که میزنند باور دارند و پای آن میایستند! بهجز تعداد انگشتشماری که به گفتههای خود معتقد و متعهدند، مابقی هر آنچه میگویند فراموش میکنند و به آن عمل نمیکنند؛ و مهمتر اینکه پس از مدتی خلاف آن را میگویند؛ چون باور دارند مردم هم آن را فراموش کردهاند و هم این را فراموش خواهند کرد. گویا مردم با سیاست و سیاستمداران به توافقی نسبی رسیده بودند؛ اما این توافق چندان پایدار نخواهد بود؛ ازاینرو احمدینژاد هرازچندگاهی بازمیگردد و بعید است تا ساکتش نکنند، ساکت شود. او فقط به خودش تعهد دارد. درست مانند برخی از فعالان سیاسی، برخی از نمایندگان مجلس و حتی برخی از مردم. آن زمان کار از دست در رفته است که مفاهیمی، چون فرهنگ و سیاست از بین برود. وجه غالب سیاسیون و اهالی فرهنگ، از نویسندگان و روشنفکران، به سنت اخلاقی احمدینژاد خو کردهاند. از منتهیالیه راست به منتهیالیه چپ میروند و برعکس. گاه هم فریادی برمیآورند: ما سیاسی نیستیم، هرچه میکشیم از سیاست است. هیچکس نه تنها از این حرفها متحیر نمیشود بلکه از آن استقبال هم میکند.
جامعهای اینچنینی، سنت اخلاقی احمدینژاد در تمام سطوح آن رسوخ خواهد کرد. برای رهایی از این فراموشی تاریخی، کارِ وجدانهای آگاه سنگین است؛ وجدانهایی که هنوز به انسانبودن و انسانشدن باور و تعهد دارند. آنچه امروز ما وارث آن هستیم آغازگاهش از بیاعتنایی به تعهد است. چه کسانی به تعهد بیتعهدیکردند تا آن را خواسته یا ناخواسته خنثی کنند؟ چه کسانی ریشه تعهد را آگاهانه زدند؟ چه کسانی تعهد را به سخره گرفتند و آن را از منظر انداختند؟ چه کسانی بستر را برای احمدینژاد آماده کردند و چرا انتظار دارند از پس این چراها، مبدع اخلاق فراموشی و بیتعهدی کنار برود.
آنهم در زمانهای که بیش از هر زمان دیگر بیتعهدی در سیاست جا باز کرده است و ترفندهای احمدینژادی گاه برای فریب مردم و گاه برای زدن دولت روحانی به کار گرفته میشود.
الف واژه می بینید جدا نوشته می شود
ب ادارت نه بنویسیم ادارات
ج می توان جدا نوشته می شود
د می کند جدا نوشته می شود
......
ای بابا یکم روی املات کار کن دیگه داداشم
کتاب جامه شناسی اصلا به درد شما نمی خوره
رابینز
پدیدهء هزارهء سوم است
غم و درد بسیار بزرگ که سال هاست بر دل من سنگینی می نماید:
بارها درکانادا وایران شنیده ام:ایران کشور منصوب به حضرت علی می باشد وعده ای برای شام شب نان خالی هم ندارند. افراد به خاطر یک عمل جراحی و یا دانشگاه فرزند فقیر می شوند. عده ای مرد و زن فقط به خاطر فقر به فساد مبتلا می شوند. مثل اینکه مظلومیت حضرت تمامی ندارد.
سؤال، چرا مردم ایران عموما از وضعیت اقتصادی، گرانی، بیکاری، درمانی وخدمات آموزشی گله مند وشاکی بوده به راحتی زیر بار قوانین، بخصوص مالیات ها نرفته و احساس بی عدالتی وبی امنی می نمایند. همیشه نگران آینده هستند؟ برعکس چرا مردم کانادا عموما از وضعیت اقتصادی، قیمت ها، بازار کار، خدمات درمانی وخدمات آموزشی راضی بوده به راحتی زیر بار قوانین، بخصوص مالیات ها ی جدید و افزایش قیمت ها رفته و احساس بی عدالتی و بی امنی نمی نمایند. آنها نگران آینده مالی نیستند واز آرا مش نسبی برخوردارند؟
اول در کانادا، تجمل گرایی وچشم هم چشمی و خودنمایی و رقابت مادی فرهنگ رایج نیست. اکثرأ مردم به داشته خود راضی هستند. آنها برای خود زندگی می کنند نه برای دیگران. متاسفانه بسیاری در ایران نه تنها در راه خدا زندگی نمی نمایند، بلکه برای دیگران زندگی می کنند. مسکن و پوشاک و خوراک را طوری نمی خواهند که خدا می خواهد ویا لااقل خود بخواهند. به این دلیل رقابت مادی شدید شده و فشار زیاد آن با توجه به تفاوت توانایی ها باعث عدم رضایت و نگرانی دایمی می شود. لازم است سریالهای تلوزیونی در مذمت این عادات ساخته و ارایه شود.
دوم، در کانادا مالیات ها و عوارض خیلی بالا و بیشتر از ثروتمندان دریافت می شود. وبرای طبقات متوسط و محروم وناتوان به اندازه منطقی امکانات وجود دارد. حداقل ها برای همه مردم مانند مسکن وخوراک وازدواج وکار، تحصیل و بهداشت، وزندگی شرافتمندانه برای همه حتی افراد پیر و ناتوان و بیمار تامین می باشد. در ایران عملأ مردم مرفه مالیات قابل توجهی نداده و از امکانات ملی خیلی بیشترسود برده و منفعت زیادی از قیمت برق و آب و گاز و بنزین وغیره می برند.
سوم، در کانادا نود درصد اقتصاد نظیرهمه بانک ها و بیمه ها خصوصی می باشند. در نتیجه سوء استفاده خیلی کم بوده و مردم احساس بی عدالتی و تبعیض خیلی کمی دارند. کارکنان دولت ازامکانات ویژه برخودار نبوده و شرکت های محدود دولتی نیز بایستی سود ده بوده و از حمایت دولتی برخودار نیستند.مثلا ایر کانادا از هیچ حمایت دولتی بهره مند نبوده و مسافران دولتی نیز موظف از استفاده از سرویس آنها نمی باشند. من با یکی از کارکنان وزارت خارجه کانادا که مدتی در تهران ماموریت داشت در مونترال ملاقات داشتم. او گفت حقوق ومزایای کارکنان وزارت خارجه کانادا در حد سایر کارکنان دولت بوده و اگر کسی عاشق سفر و دیدن دنیا نباشد ارزش آوارگی و مشکلات آن را ندارد. پزشکان معمولا با 250-400 هزار دلار بدهی بابت شهریه و هزینه تحصیل وارد کار می شوند. برای حفظ کیفیت کار فقط تعداد مشخصی در روز وهفته حق ویزیت و یا عمل مریض را دارند. حق الزحمه پزشکان مستقیما توسط د ولت پرداخت و امکان فرار مالیاتی وجود ندارد.
کانادا صادر کننده نفت و گاز می باشد. ولی همه تاسیسات نفتی خصوصی بوده و فقط دولت مالیات می گیرد. قیمت نفت و گاز آزاد بوده و دولت ومجلس دخالتی ندارند.
سوال: آیا استفادن از علوم فنی،عقلی و اقتصادی واجتماعی و فرهنگی غرب خوب است یا بد؟
گروهی می گویند هر چه از غرب می آید بد وپلید است واز آن بایستی دوری گزید.. در مقابل عده ای زیاد می گویند برعکس هر چه ما داریم بد و قدیمی است وهر چه از غرب می آید خوب و پسندیده است و ما بدون دانستن علل و شرایط آن بایستی چشم وگوش بسته وبدون نیاز به دانستن علت ومناسبت آنرا قبول و اجرا نموده که ضامن سعادت ما می باشد. البته گروه دوم بیشتر در بین جوانان ، حتی مومنین طرفدار دارد. هر دو گروه مرتکب اشتباه بزرگی شده اند. نه به این شوری شور نه به آن بی نمکی. به نظر من هر فرهنگی خوبی و بدی دارد.
من به فرزندانم همیشه توصیه می کنم: شما که با دو فرهنگ اروپایی- آمریکای شمالی و ایرانی آشنا هستید، سعی نمایید تا می توانید خوبی های هر دو فرهنگ را گرفته و از بدی ها ی هر دو فرهنگ جدا دوری گزینید. متاسفانه بعضی ها فقط بدی های هر دو فرهنگ را می گیرند. از غربی ها کار بسیار و قانون مداری را یاد نگرفته، فقط مشروب خواری را یاد گرفته واز فرهنگ ایرانی درس خواندن جدی را یاد نگرفته و تجمل گرایی و پز دادن ایرانی را هم رها نمی نمایند.
همیشه در فکرمن بوده وهست که همیشه یا باید خودم تحقیق کرده ودر موضوعی صاحب نظر شوم یا از فردی که مغرض نبوده و در آن موضوع دانایی و تجربه کافی دارد پیروی و تقلید نمایم تا به آن نقطه برسم. درنتیجه من بشدت مخالف تقلید کورکورانه و بخصوص تقلید از نادان و بی تجربه در موضوع و تقلید از اکثریت بدون آگاهی بوده و هستم. از نظر من تقلید آگاهانه نه تنها نکوهیده و بد نیست، خیلی هم مفید و کار ساز بوده و سرعت کارها را بشدت افزایش می دهد. از نظر من قدم اول تقلید آگاهانه شناخت دقیق اهداف و شرایط ساخته فیزیکی و عقلی یا فکری یک نمونه و از همه مهمتر شناخت دقیق اهداف و شرایط ساخته فیزیکی و عقلی یا فکری که در اختیار داریم می باشد. بعد باید مطالعه بنماییم که آیا اینها قابل تطبیق بوده و قابلیت اجرا در محیط جدید دارد یا نه؟ نقشه راه و زمانبندی و چگونگی تغییرات مورد نیاز برای رسیدن به اهداف ما چیست؟
علت مشکلات اقتصادی و فرهنگی ایران:
به قول کانادایی ها این که علوم موشکی نیست که به تخصصص های متفاوت و خیلی پیشرفته نیاز داشته باشد. اگر به سیستم مالیاتی کشورهای مختلف در چهار هزارسال اخیر توجه کنیم . به ایران وروم و مصر وچین و اروپا وآمریکا وغیره در قرون متفاوت بنگریم به سادگی می توان دریافت که روش ساده و مشخصی وجود داشته ودارد.
1- مخارج عمومی دولت توسط مردم آن کشور تامین می شده و می شود.
دولت ها همواره برای مخارج خود و متناسب آن و به منا سبت های متفاوت نظیر هزینه های جاری، هزینه های طرح های عمرانی و حتی دفاع ازمملکت مالیات های جدید، دایم وموقت وضع نموده اند. در قدیم که بیشتر تولیدات کشاورزی و دامپروری بود، عمده مالیات از آنها تامین می گردید. در جنگی برای تامین مخارج برای دارنده هر رأس الاغ مالیات تأیین نمودند. در حال حاضر عمده مالیات از املاک ، خودرو، بنزین، حساب بانکی و ثروت باد آورده بخصوص در نتیجه توسعه شهر و روستا، تولیدات صنعتی و واردات ودارایی ها و درآمد های دیگرمی باشد. همواره و هر ساله بر اساس نیاز جاری نیزمنابع مالیاتی جدید شناسایی و اعلام می شود. مثلا در کانادا مالیات و کسورات بسیار وجود دارد به طوریکه از حقوق دریافتی هر فرد ماهانه حدود یک سوم کسر می شود.
همواره مخارج عمومی مملکت ها توسط مردم آن کشورها تأمین شده و می شود. تنها فرقی که درطی قرون متمادی در دریافت و هزینه مالیات ها وجود داشته و دارد درجه عدالت مالیاتی می باشد. یک حاکم با انصاف بوده ومالیات را براساس درآمد و هزینه هر خانواده دریافت و خرج مالیات بیشتر برای تاسیسات عمومی و رفاه مردم خرج می نمود نظیر شاه عباس صفوی که ساخت و ساز زیادی نموده وامپراتوری ایران را زنده و ارتشی نیرومند پدید و امپراطوری عثمانی را مغلوب وهر چشم طمع هر خارجی را کور نمود. دیگری مثلا قاجاریه مالیات سنگین بدون توجه به درآمد طبقات پایین اخذ می نموده و بیشتر عایدی برای دربار و اطرافیان خرج می شد. در حال حاضرنیز در شرق و غرب به همین منوال می باشد. تنها تفاوت در قوانین وساختار اقتصادی می باشد که چند درصد عایدات ملی به چه کسانی و طبقاتی می رسد.
اول شهرداری ها، در غرب شهرداری ها مثل شرکت تجاری بایستی سود ده بوده و مقداری از هزینه های دولت را هم تامین نمایند. مثلا شهرداری دیترویت آمریکا ورشکست شد و قسمتی از شهر متروکه و آب وبرق و خدمات شهری قطع می باشد.
شهرداری ها بر اساس ارزش املاک تجاری و مسکونی و حتی زمین های خالی در محدوده خود و هزینه جاری و عمرانی ضریب مالیاتی را تغییر و مالیاتی وضع و یا می بخشند.
کانادا کشور هزار دریاچه و از پرآب ترین کشورها می باشد. ولی آب مصرفی که توسط شهرداری ها اداره می شود بسیار بسیار گران است. در تابستان ها وقتی صورت حساب آب می آید، داغ من تازه شده و همیشه به خانم می گویم تو که من را بیچاره کردی، مگر اینجا ایران است که با شلنگ آب حیاط تمیزمی نمایی. درکانادا شهرداری به هیچوجه تراکم نمی فروشند .نقشه و اجازه نوع ساخت جدید را نمی دهند. مثلا در محله من در آتاوای کانادا بیش از پنجاه سال است که فقط حق ساخت حداکثریک دو طبقه می دهند وهیچ راه دیگری جود ندارد. یک سال برف زیاد آمد و شهرداری مجبور شد پول بیشتراز بودجه برای پاکسازی خیابان ها هزینه نماید. شورای شهر برای سال بعد و برای یکبار به مالیات سالانه هر ملک که خیلی سنگین هم هست 58 دلار اضافه نمود.
هر وسیله الکترونیک که خریداری نمایی بایستی مالیات محیط زیست تا صد دلار بپردازی. در فرانسه که من ساکن بودم برای داشتن تلوزیون رنگی که خریدیم مالیات سالانه می پرداختیم. فامیلی که در آلمان کار می کند می گوید چون در ماشین و محل کار تجاری اش از رادیو استفاده می نماید هر ماهه مالیات می دهد.
در ایران که من سال شصت خورشیدی سرپرست یک شهرداری بودم مشاهده نمودم عوارض شهرداری،اعم از دروازه ای ونفتی ونوسازی و کسب وگورستان وغیره فقط تکافوی یک سوم حقوق ماهانه کارکنان را می دهد. شهرداری چاره ای جز فروش تراکم و باز کردن دهان مقابل دولت مرکزی برای کمک برای ادامه حیات ندارد.
دوم دولت ها، در کانادا بودجه سالانه دولت ها ربطی مهم (به غیر از مقدار مالیات آن) به قیمت جهانی نفت و گازنداشته و هیچ ربطی به قیمت دلار آمریکا نداشته وبر اساس مالیات می باشد.
در ایران 60-70% بودجه بر اساس فروش نفت و گاز و مشتقات و واردات اجناس خارجی به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم می باشد. در نتیجه این خریداران نفت و گاز هستند که می توانند بودجه دولتی را کم و زیاد نمایند. دولت ها صرفنظر از خط سیاسی برای حفظ حیات چاره ای جزفروش نفت و گاز و مشتقات و واردات از خودو لوکس تا میوه و غیره ندارند.
به گفته وزیر محترم اقتصاد ایران : از مجموع 218 هزار میلیارد تومان درآمد نقدی دولت در سال 1395که تاکنون حاصل شده است، حدود 100 هزار میلیارد تومان (46%) توسط سازمان امور مالیاتی و گمرک وصول شد و حدود 70 هزار میلیارد تومان آن مربوط به وزارت نفت است (32%)
گمرک عوارض از واردات کالای خارجی می گیرد که در نتیجه عملا حتی در حال حاضر بیش از 50 درصد درآمد دولت مستقیم و یا غیر مستقیم از فروش نفت وگاز می باشد. پس همیشه به نحوی چاقوی خارجیان زیر گلوی دولت ایران صرفنظر از خط سیاسی اش می باشد. در نتیجه مشاهده می نماییم که همواره واردات کالای خارجی دارای مزیت و نیاز بوده و تولید و اشتغال داخلی تحت فشار و مورد بی مهری قرار می گیرد.
دولت ها همواره و دایما با کسر بودجه شدید مواجه و محتاج و مجبوراز چاپ اسکناس و استقراض از بانک مرکزی و افزایش بی رویه و بسیار خطرناک نقدینگی می باشند.
سوم مسؤلیت های دولت و مجلس و پلیس ودادگاه:
در ایران دولت و پلیس و دادگاه در دعواهای مالی بین افراد مسؤل بوده و هزینه زیادی برای تعقیب و زندانی کردن بدهکاران مالی متقبل وصرف می شود.
برعکس برای امنیت اجتماعی هزینه و نیروی زیادی مصرف نمی شود.
دادگاه ها و کلانتری ها خیلی شلوغ بوده و با توجه به زیادی شکایات و کمبود پرسنل و امکانات گرفتن حکم از دادگاه خیلی طول می کشد.
براحتی مطابق شرح وظایف ، وقوانین افراد در کلانتری توقیف و سپس به دستور دادستان توقیف موقت و یا زندانی می شوند.
در واقع الان از خزانه ملی که متعلق به همه است بی دلیل برای عده ای خاص خرج می شود. مثال: معامله تجاری رخ داده و عده ای سود برده ومعمولا مالیات درست حسابی پرداخت نمی شود. حالا اگر چکی برگردد ویا اختلافی رخ دهد دولت و پلیس و دادگاه عملا مجانی سرویس می دهند. پیش از ازدواج بدون توجه به توانایی فرد مهریه تعیین می شود.
مالیاتی برای مهریه پرداخت نمی شود ولی اگر به اجرا گذاشته شود عملا ملت خرج پلیس و دادگاه وزندان را می پردازد.
کانادا، دولت و پلیس و دادگاه به هیچ وجه در دعواهای مالی مداخله ننموده و پولی و هزینه ای برای تعقیب و زندانی کردن بدهکاران مالی متقبل نمی شوند. البته فرد می تواند با تحمل هزینه سنگین مستقیما به دادگاه مراجعه و مال برای توقیف و فروش معرفی نماید.
برعکس برای امنیت اجتماعی هزینه و نیروی زیادی مصرف می شود.
سوم، مخارج دولت برای مردم و مسؤلیت ها
کانادا، دولت در قیمت گذاری معمولا دخالت نمی کند و حفظ منافع مصرف کنندگان رعایت بهداشت و ایمنی و اجرای قراردادها می باشد.
مثلا قیمت بلیط بنزین ، بلیط هواپیما وقیمت دارووقیمت غذای رستوران ها به دولت ربطی ندارد. کنترل و مجازات دولت محدود به کیفیت، بهداشت، ایمنی و اجرای تعهدات و پرداخت خسارت به مصرف کننده می باشد. بانک ها خود قیمت خدمات را تعین و با هم رقابت می نمایند.
هیچ پولی برای تیم های ورزشی حتی تیم ملی پرداخت نمی شود. برعکس آنها مالیات زیادی هم می پردازند.
خدمات درمانی مجانی و مستقیما توسط دولت پرداخت می شود. خدمات اجتماعی و وام تحصیلی بیشتر از مکفی می باشد.
صادرات و وادرات در ایران:
متاسفانه عملا صادرات عمدتا محصولات نفتی و یا گازی و یا مشتقات آن می باشد.
متاسفانه عملا واردات عمدتا محصولات کشاورزی و دامی و یا وابسته به آن می باشد.
نقل قول از روزنامه جام جم:
واردات و صادرات در سال 1395
صادرات غيرنفتي ايران در دوازده ماهه سال 1395 در مجموع به 43 ميليارد و 930 ميليون دلار رسيد كه اين ميزان در مقايسه با سال 1394 به ميزان 3.54 درصد رشد داشته است.
همچنين واردات ايران درسال 1395 به 43 ميليارد و 684 ميليون دلار رسيد كه درمقايسه با سال 1394 به ميزان 5.16 درصد رشد نشان مي دهد.
در سال گذشته وزن كالاهاي وارداتي ايران در مجموع به 33 ميليون و 399 هزار تن رسيد در حالي كه در اين مدت 129 ميليون و 648 هزار تن انواع كالا صادر شد.
اقلام عمده صادراتي
سال گذشته بخش پتروشيمي در صادرات كارنامه خوبي داشت و در مجموع ارزش صادرات محصولات پتروشيمي ايران با 9 درصد افزايش به 14 ميليارد و 340 ميليون دلار رسيد.
ارزش صادرات ميعانات گازي هم در سال گذشته بهبود يافت و با ثبت بهترين عملكرد درسال گذشته ارزش صادرات اين كالا با 56 درصد افزايش به 7 ميليارد و 329 ميليون دلار رسيد اما در در خصوص صادرات ساير كالاها در مجموع شاهد كاهش 10 درصدي در صادرات بوديم.
اقلام عمده صادراتي كشورمان در سال 1395 نيز به ترتيب شامل ميعانات گازي به ارزش 7ميليارد و 320 ميليون دلار ، روغن هاي سبك و فرآورده ها به جز بنزين به ارزش 2 ميليارد و 479 ميليون دلار، گازهاي طبيعي مايع شده به ارزش 2 ميليارد و 79 ميليون دلار، پروپان مايع شده به ارزش يك ميليارد و 222 ميليون دلار و گازهاي نفتي و هيدوركربورهاي گازي شكل مايع شده به ارزش يك ميليارد و 204 ميليون دلار بود. با اين حال متوسط قيمت هرتن كالاي صادراتي كشورمان درسال 1395 به 339 دلار رسيد و 25 درصد در مقايسه با سال 1394 كاهش يافت كه اين رقم نشان دهنده تمايل بيشتر صادركنندگان ايراني به خام فروشي است.
اقلام عمده وارداتي
اقلام عمده وارداتي درسال 1395 شامل ذرت دامي به ارزش يك ميليارد و 413 ميليون دلار، لوبياي سويا به ارزش 909 ميليون دلار، وسايل نقليه موتوري با حجم سيلندر 1500 تا 2000 سي سي به ارزش 893 ميليون دلار، قطعات منفصله جهت توليد خودروي سواري به ارزش 782 ميليون دلار و برنج به ارزش 690 ميليون دلار بود.
تعجب بسیار بزرگ من:
برای من بسیار جای تعجب دارد که افراد بسیاری درایران با دکترای اقتصاد، تحصیل و کار در غرب هیچگونه و یا به سختی منابع مالیاتی جدید معرفی می نمایند. به قول کانادایی ها این که علوم موشکی نیست که به تخصصص های متفاوت و خیلی پیشرفته نیاز داشته باشد. شاید دلیل آن آسانی خرج کردن منابع نفت و گازبوده ویا خودشان دوست ندارند مالیات بپردازند. یا فکر می کنند مردم توان پرداخت مالیات جدید را ندارند. این که ساده است و نبوغ زیادی نمی خواهد. اول از متولین و اجناس و اموال خاص که مورد مصرف کمتر و یا ناچیز طبقات محروم ومتوسط می باشد مالیات گرفته و خرج طبقات محروم ومتوسط نمایید. سپس وقتی طبقات محروم ومتوسط نسبتا (تامین اجتمایی و بهداشت ودرمان وغیره) توانمند شدند، قیمت خدمات دولتی را سود ده نمایید. در نتیجه طبقات محروم ومتوسط نه تنها تحت فشار قرار نمی گیرند، حتی بی نیازو از حامیان خواهند ماند












