داریوش مهرجویی، کارگردان پیشکسوت سینمای ایران در یک سال اخیر بارها از قصدش برای تولید «سنتوری ۲» سخن گفته، هنوز نتوانسته سرمایهگذاری برای تولید فیلمش بیابد؛ اتفاقی غمانگیز که نزدیک شدن فضای سینمای ایران را به استانداردهای فیلمسازی به تصویر میکشد و نشان میدهد، تهیه کنندگان دیگر به هر نامی اعتماد نمیکنند.
به گزارش «تابناک»، «نارنجیپوش»، «چه خوبه برگشتی» و «اشباح» سه فیلم سینماییِ آخر داریوش مهرجویی، هر یک ضعیفتر از قبل و ناامیدکنندهتر بود. «اشباح» آخرین ساخته مهرجویی آنچنان غیرحرفهای و سردستی ساخته شده بود که تماشاگران در کاخ جشنواره فیلم فجر با سوت و کف از آن استقبال کردند و یک ملودرام تبدیل به یک کمدی شد.
مهرجویی که میدانست چه شرایطی در سالن اصلی برج میلاد انتظارش را میکشد، سرما خورد به جشنواره نیامد که
شرح این ماجرا را «تابناک» همان زمان گزارش کرد. در همان زمان نقدها درباره این فیلم نیز مطرح شد؛ اما مهرجویی با بدترین ادبیات قابل تصور منتقدان را نواخت و همچون کیمیایی حاضر نشد، ضعف اثرش را بپذیرد. نتیجه این بود که «اشباح» یک شکست کامل -چه در فضای سینمایی و چه در عرصه تجاری- در کارنامه مهرجویی بر جای گذاشت.
این کارگردان پیشکسوت برای بازگشت به دوران اوج، تلاش کرد، «سنتوری ۲» را بسازد؛ اما در یک سال و اندی اخیر که بارها از برنامههایش برای ساخت این اثر و انتخاب خواننده و عوامل این فیلم سخن گفته، هیچ سرمایه گذاری حاضر نشده به میدان بیاید و داریوش مهرجویی را در پروژه تازهاش تأمین کند و بدین شکل ساخت «سنتوری ۲» فعلاً منتفی شد.
مهرجویی در این باره گفته است: «
شما یک تهیه کننده پیدا کنید که یک میلیاردونیم بتواند هزینه کند، من فیلم سنتوری را می سازم. متاسفانه ما مشکل مالی داریم و تاکنون هم کسی برای این کار جلو نیامده است. شرایط ما مثل دوران رنسانس شده است و من تنها کسی را می خواهم که که این هزینه را در اختیار من قرار بدهد و من سنتوری2 را مثل یک تابلوی نقاشی خواهم کشید.»
شرایط مهرجویی به طرز عجیبی شبیه به مارتین اسکورسیزی پس از عدم استقبال از «نیویورک، نیویورک» (۱۹۷۷) و تکرار نشدن موفقیت «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) است؛ مسألهای که باعث شده بود اسکورسیزی بسیار گوشه گیر شده و ناامیدانه رو به اعتیاد و کوکایین آورد، به گونهای که گفته میشود، وزنش به ۴۰ کیلوگرم رسیده بود و دایم با زخم معده سر و کار داشت!
با این حال، پافشاریهای همیشگی و چند ساله دنیرو که در آن دوران زوج سینمایی این کارگردان بود، زمینهساز کلید خوردن پروژه «گاو خشمگین» شد و سرانجام در ۱۹۸۰ این اثر به ثبت رسید تا بار دیگر قدرت اسکورسیزی برای منتقدان مشخص شود. دنیرو میگوید: «
به او گفتم، مارتی اگر قبول کنی حاضرم توی فیلم، خودم را واقعاً بکشم!»
در این سو، کارگردان «گاو» هرچند پیشنهاد کاری ندارد، بابت ساختههای ضعیف پیشینش به هیچ عنوان ناراحت نیست و اتفاقاً خیلی سر حال، نوشتن چندین جلد کتاب را پی میگیرد! اسکورسیزی پس از «نیویورک، نیوریورک» مسیر فیلمسازیاش را تصحیح کرد و گام به گام آثار قویتری ساخت؛ اما در مقابل مهرجویی حتی حاضر نشده سناریست فیلمهایش را تغییر دهد و این نقش را به صورت مطلق به همسرش، وحیده محمدی فر سپرده است.
در واقع سینمای ایران در حال نزدیک شدن به فضای حرفهای است و سرمایه گذاران ایرانی همچون سرمایه گذاران هالیوودی حاضر نیستند در پروژهای، بودجهای میلیاردی هزینه کنند که ریسک بازگشتش بسیار بالاست؛ اما در مقابل مهرجویی قصد ندارد به فضای حرفهای نزدیک شود و حداقل اشتباهش را در فیلمهای بعدیاش تکرار نکند؛ در غیر این صورت، پس از «چه خوبه برگشتی»، شاهد تولید «اشباح» نبودیم.
میتوان چنین دریافت که سرمایه گذاران سینمای ایران به مرور حرفهایتر میشوند و قبل از سرمایه گذاری روی پروژههای سینمایی با خود فکر میکنند، آیا این پروژه توان بازگرداندن هزینههایش را دارد و شاید یکی از دلایل رشد بلیت فروشی سینمای ایران، این تفکر حرفهای سرمایه گذاران باشد؛ اما در مقابل هنوز راه درازی تا نگاه حرفهای کارگردانهای سینمای ایران باقی است؛ نگاه حرفهای که در یک جمله خلاصه میشود: «سینما بدون تماشاگر بیمعناست».