دختر جوان اسير فساد و اعتياد

من بعد از مدتي به طور غيابي طلاق گرفتم و اين بار با جواني آشنا شدم که خيلي ساده و زودباور بود. متاسفانه اين جوان ساده لوح را براي اين که تحت کنترل خودم در بياورم به دام موادمخدر انداختم و تا مدتي خرج و مخارج زندگي و هزينه هاي تهيه مواد از طريق او جور شد.
کد خبر: ۱۸۸۱۰۴
|
۱۳ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۲ 04 September 2011
|
10671 بازدید
خراسان: در منجلاب فساد و اعتياد غوطه ور شده ام و براي اين که بچه هايم قرباني کارهاي خطايم نشوند آن ها را به يکي از مراکز نگهداري کودکان بدسرپرست تحويل داده ام.

من در مدت کوتاهي به اين ريخت و قيافه درآمده ام و حالا ديگر مردان بوالهوس نيز نگاهم نمي کنند و...

«شيوا» در بيان قصه تلخ زندگي اش به کارشناس اجتماعي کلانتري طبرسي جنوبي مشهد گفت: ۱۷ ساله بودم که عاشق پسري جوان شدم و هرچه خانواده ام گفتند اين آدم  اهل زندگي نيست به حرف هاي آن ها توجهي نکردم و با اين عشق احساسي خودم را بيچاره و بدبخت کردم.

من براي رسيدن به مرد روياهايم دست به خودکشي زدم و اگر تنها چند دقيقه خانواده ام مرا ديرتر به بيمارستان رسانده بودند جانم را از دست مي دادم. پدر و مادرم که واقعا نگرانم بودند در آن شرايط از ترس آبرويشان با ازدواج من موافقت کردند و پا به خانه مردي گذاشتم که فاسد و بوالهوس بود و به موادمخدر اعتياد داشت.

زن ۲۴ ساله افزود: من از اين زندگي خيري نديدم و پس از آن که خام وعده هاي يکي از دوستان شوهرم که براي استعمال موادمخدر به خانه ما رفت و آمد داشت شدم از همسرم طلاق گرفتم و با اين جوان ازدواج کردم. اما اين مرد نيز از شوهر قبلي ام بدتر از آب درآمد. او مرا به دام موادمخدر و اعتياد انداخت و سپس رهايم کرد و به دنبال کارهاي زشت خودش رفت.

من بعد از مدتي به طور غيابي طلاق گرفتم و اين بار با جواني آشنا شدم که خيلي ساده و زودباور بود. متاسفانه اين جوان ساده لوح را براي اين که تحت کنترل خودم در بياورم به دام موادمخدر انداختم و تا مدتي خرج و مخارج زندگي و هزينه هاي تهيه مواد از طريق او جور شد.

من و اين پسر جوان به طور کاملا مخفيانه و پنهاني با هم ازدواج کرديم. اما پس از چند ماه او با موتورسيکلت تصادف کرد و چون کلاه ايمني به سر نداشت به علت ضربه وارد شده به سرش جان باخت. بعد از مرگ اين مرد فهميدم باردار هستم و با شرمندگي به خانه خاله ام رفتم.

من تا زمان وضع حمل درآن جا بودم و سپس نوزاد سه ماهه و فرزندي که از شوهر اولم داشتم به مرکز نگهداري کودکان بدسرپرست سپردم و خودم به معتادي ولگرد تبديل شدم که ديگر برايم مهم نبود چه کار مي کنم، کجا مي روم و ... .

زن جوان اشک هايش را پاک کرد و گفت: من در خانواده اي بزرگ شدم که پدر و مادرم بين پسر و دختر خيلي فرق مي گذاشتند. همين باورهاي نادرست بود که باعث شد حس خود کم بيني در وجودم عميق شود و فريب چرب زباني هاي خياباني را بخورم.

تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# قیمت طلا # مذاکره ایران و آمریکا # قیمت سکه # کالابرگ # حقوق بازنشستگان # انفجار بندرعباس
نظرسنجی
توافق نهایی ایران و آمریکا تا چه زمانی انجام می شود؟
الی گشت