بازدید 7148

امام هادي(ع) الگوى حق جويان و ستم ستيزان

اسدالله افشار
کد خبر: ۱۰۴۱۸۸
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۱ 16 June 2010
پيشوايان معصوم عليهم السلام انسانهاى كامل و برگزيده‏اى هستند كه به عنوان الگوهاى رفتارى و مشعلهاى فروزان هدايت جامعه بشرى از سوى خدا تعيين شده‏اند. گفتار و رفتار و خوى و منش آنان ترسيم «حيات طيبه‏» انسانى و وجودشان تبلور تمامى ارزشهاى الهى است.

آنان - به تعبير امام هادى عليه السلام - معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت‏بردبارى و حلم، بنيانهاى كرامت و ريشه‏هاى نيكان، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغهاى تاريكى‏ها، پرچمهاى پرهيزگارى، نمونه‏هاى برتر و حجتهاى خدا بر جهانيان هستند.

بدون شك، ارتباط با چنين چهره‏هايى و پيروى از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستيابى به كمال انسانيت و سعادت دو جهان است.

پيشواى دهم عليه السلام يكى از پيشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقى و كمالات نفسانى و الگوى حق جويان و ستم ستيزان است.

امام هادى پيوسته تحت نظر حكومت‏هاى جور بود و سعى مى‏شد آن حضرت با پايگاههاى مردمى و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با اين حال آن مقدار از فضائل اخلاقى كه از او بروز كرده، دانشمندان و شرح حال نويسان و حتى دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به تحسين و تمجيد آن وجود الهى واداشته است.

سيري كوتاه در زندگانی حضرت امام هادی (ع):

اكنون كه درآستانه شهادت امام دهم ،امام علي النقي الهادي (ع) قرار گرفته ايم ؛ فرصت را مغتنم شمرده وزندگي سراسر پربركت آن امام همام راباتوجه به مستندات تاريخي ، ديدگاه مورخين وصاحب نظران ،فهرست واردرذيل مرورومورد بررسي قرار خواهيم داد:

يكم) «امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد. پدرش پيشواى نهم،امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود. مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مى‏گويند. امام هادى - عليه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسيد.

دوم) امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود كه به ترتيب زمان عبارتند از:

1 - معتصم، برادر ماءمون (217 - 227) . 2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232). 3 - متوكل، برادر واثق (232 - 248). 4 - منتصر، پسر متوكل (6 ماه). 5 - مستعين پسر عموى منتصر (248 - 252). 6 - معتزّ، پسر ديگر متوكل (252 - 255).

امام هادى در زمان خليفه اخير مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در خانه خود به خاك سپرده شد.

سوم) حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هايش اندکی برآمده و سرخ و سفيد بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسيارمي کرد . امام آن چنان شکوه و هيبتی داشت که وقتی بر متوکل خليفه جبار عباسی وارد مي شد او و درباريانش بي درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمي خاستند . خلفايی که در زمان امام (ع ) بودند ، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی وامام همام حضرت هادی دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر مي کردند ولی همه ، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را ديده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود مي گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن مي پوشيد و زير پای خود حصيری پهن مي کرد . هر غمگينی که بر وی نظر مي کرد شاد مي شد . همه او را دوست داشتند . هميشه بر لبانش تبسم بود ، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود .

چهارم ) حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود . در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت .

 به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينند. و نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين (مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است". اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است.

پنجم) زندگي اجتماعي - سياسي امامان عليهم السلام صحنه‌ تامل برانگيز احساس مسئوليت ائمه‌ عليهم السلام در جهت حفظ دين و توسعه‌ آگاهي و شعور است. پايبندي به اصول و مباني دين در کنار توجه به اوضاع و احوال جامعه، سبب شده است تا مطالعه کنندگان تاريخ، مشترکات و تفاوت‌هاي قابل توجهي را در زندگاني آنان شاهد باشند. پس از شهادت حضرت رضا (عليه السلام)، رويکرد عباسيان نسبت به ائمه در ظاهر نيز روي به تندي و شدت گذاشت. امام جواد (عليه السلام)، به بغداد فراخوانده شد و مأمون به رغم اکراه امام جواد (عليه‌السلام)، با هدف کنترل هر چه بيشتر امام و نيز بازسازي چهره‌ خود در جامعه به عنوان قاتل حضرت رضا (عليه السلام)، دخترش را به عقد امام جواد عليه السلام درآورد و بدين ترتيب شبکه‌ جاسوسي خود را تا عمق خانه‌ امام نفوذ داد.

به گواهي تاريخ امام هادي (عليه السلام)، با زيرکي و دقت نظر الهي خود نه تنها توانست از کمند حيله‌ها در امان بماند، بلکه با سکونت در سامرا، علاوه بر خنثي کردن تبليغات اطرافيان خليفه و نيز با گرفتن فرصت هرگونه بهانه‌جويي از شخص خليفه، توانست در ادامه‌ فعاليت‌هاي امام جواد (عليه السلام)، شبکه‌ ارتباطي وکالت را بيش از گذشته سامان‌دهي، تثبيت و تقويت کند و از طريق بسط تشيع به شيوه‌ مکاتبه‌اي، موجبات آشنايي شيعيان را با شرايطي آتي، خصوصاً شرايط غيبت امام معصوم، فراهم آورد.در زمان امام هادي (عليه السلام)، اوضاع بغرنج‌تر شده بود. حکومتيان که ديگر نظير گذشته تنها از نژاد عرب نبودند، بر اساس تيره و نژاد به گروه‌هاي قدرت‌طلب درون دولت عباسي تجزيه شده بودند.

آشکارترين اثر اين اتفاق، زوال هيبت و عظمت مقام خلافت بود. چنانکه موضوع کشمکش بردگان، ترکان و اعراب در درون حکومت عباسي کاملا روشن شده بود. هم‌زماني و مقارنت دوره‌ کوتاه امامت حضرت هادي (عليه‌السلام)، با زمان خلافت شش خليفه از خلفاي عباسي، مويد تزلزل مقام خلافت و جنگ قدرت درون حاکميت است. همچنين خوش‌گذراني و هوسراني درباريان در اين دوره، شدتي بيش از پيش يافت و بالطبع دو نکته‌ مزبور، ظلم و خودکامگي گسترش يافت و موجبات نارضايتي بيشتر مردم فراهم آمد. از ميان اين شش تن، متوکل شخصيتي ويژه و استثنايي است. هوش و سياستش، قساوت و شدت عملش، بي‌بندباري و شهوت‌راني‌اش در کنار نفرت و کينه‌اش از حضرت علي (عليه السلام) دوره‌ خلافت او را نه تنها در ميان شش خليفه‌ معاصر امام، بلکه در تمام دوران خلافت عباسيان و حتي امويان، به دوره‌اي حساس تبديل کرده است.

ششم ) مهمترين نمونه‌هاي دشمني متوکل با اهل بيت عبارت است از:

1- نفرت از حضرت علي (عليه السلام) و تلاش براي تخريب شهرت و شخصيت او با فعاليت‌هاي تخريبي نظير برگزاري نمايش‌هاي مضحک در دربار که حتي با عکس العمل منتصر، فرزندش، روبرو شد.

 2- تخريب مرقد امام حسين (عليه السلام) و تبديل آن به زمين کشاورزي، همراه با مجازات زايران آن امام مظلوم و احداث پست‌هاي بازرسي جهت ممانعت از رسيدن زوار به مرقد شريف .

3- محاصره‌ اقتصادي علويان و محبان اهل بيت، آنچنان که موجبات نابودي آنان فراهم شود.

4- تلاش براي ايجاد يک جايگزين ضعيف براي رهبري شيعيان از طريق حمايت از موسي، برادر امام هادي (عليه السلام)، تا ضمن انحراف جريان امامت، فردي دست‌نشانده به رهبري مخالفان گمارده شود. 5- فراخواني امام هادي (عليه السلام)، به سامرا و اسکان ايشان در اين شهر که ماهيتاً شهري نظامي و محل سکونت سپاهيان و لشگريان متوکل بود.

هفتم ) در عصر امام هادى - عليه السلام - مكاتب عقيدتى متعددى همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج يافته و آراء و نظريات كلامى فراوانى در جامعه اسلامى پديد آمده بود و بازار مباحثى همچون جبر، تفويض، امكان يا عدم امكان رؤيت خدا، جسميت خدا، و امثال اينها بسيار داغ بود، از اينرو گاه امام در برابر سؤالهايى قرار مى‏گرفت كه پيدا بود از اين گونه آراء و نظريات سرچشمه گرفته است. نفوذ آراء و نظريات باطل از اين راه در محافل شيعه، ضرورت هدايت و رهبرى فكرى شيعيان را از سوى امام شدت مى‏بخشيد، از اينرو پيشواى دهم طى مناظرات و مكاتبات خود، بيپايگى مكاتب و آراء و نظريات باطل همچون جبرگرائى و جسميت خدا و... را با استدلالهاى روشن و قاطع اثبات مى‏نمود و مكتب اصيل اسلام را پيراسته از هر گونه تحريف و تفكر باطل، به جامعه عرضه مى‏كرد، و اين يكى از جلوه‏هاى عظمت علمى آن بزرگوار بود.

 مطالعه و برر سى حيات علمى امام نشان مى‏دهد كه اكثر مناظرات امام هادى (ع) پيرامون اين گونه موضوعات كلامى بوده و روايات متعددى از آن حضرت در اين زمينه نقل شده است كه برترى مبانى اعتقادى شيعه را بروشنى ثابت مى‏كند. به عنوان نمونه مى‏توان از نامه مفصل امام ياد كرد كه در پاسخ سؤال مردم اهواز درباره موضوع «جبر» و «تفويض» نگاشته و طى آن با بيان روشن و استلال قاطع، نظريه درست را كه نه جبر است و نه تفويض، اثبات كرده است .

هشتم) بعضى از افراد و گروههاى فرصت طلب با ادعاهاى دروغين و نشر مطالب بى‏اساس، در ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و گمراه كردن آنان نقش داشتند. اين گروهها كه منحرفان ازخط امامت دردوران امام هادي (ع) برشمرده مي شوند؛ به چند دسته تقسيم مى‏شدند:

- گروه غلات: از جمله گروههاى باطل و منحرفى كه در دوران امامت امام هادى (ع) فعال بودند، گروه غلات را بايد نام برد كه افكار و عقايد پوچ و منحط و بى اساسى داشتند و خود را شيعه وانمود مى‏كردند. آنان درباره امام غُلّو نموده براى او مقام اوهيّت قائل مى‏شدند و گاهى نيز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مى‏كردند و بدين وسيله موجبات بدنامى شيعيان را در ميان فرقه‏هاى ديگر فراهم مى‏كردند. امام هادى از اين گروه اظهار تبرى نموده با آنان مبارزه مى‏كرد و تلاش مى‏نمود كه با طرد آنان، اجازه ندهد لكه ننگى بر دامن تشيع بنشيند.

 سران اين فرقه عبارت بودند از: «على بن حسكه قمى‏»، «محمد بن نصير نميرى‏»، «حسن بن محمد» معروف به ابن بابا قمى‏»، «فارس بن حاتم قزوينى‏» و «قاسم بن يقطين قمى‏». «على بن حسكه‏» معتقد به الوهيت و ربوبيت‏حضرت هادى عليه السلام و رسالت و نبوت خود و سقوط همه واجبات و فرايض دينى بود. «محمد بن نصير نميري نيز با «ابن حسكه‏» در مسائل بالا هم عقيده بود، علاوه بر آنكه قائل به تناسخ بود و ازدواج با محارم و همچنين لواط را روا مى‏شمرد. پيشواى دهم(ع) در برابر افراد ياد شده و عقايد كفر آميز آنان موضع گرفت و ضمن اظهار بيزارى از آنان چهره پليد ايشان را براى همگان بر ملا كرد و يكى از آنان را كه وجودش براى جامعه اسلامى خطرناك بود «مهدور الدم‏» دانست و فرمان قتلش را صادر كرد.

- واقفيه، يعنى كسانى كه بعد از شهادت موسى بن جعفر عليهما السلام به خاطر يك سلسله انگيزه‏هاى نفسانى و دنيوى منكر شهادت آن حضرت شدند و در نتيجه، تن به امامت پيشواى هشتم (ع) ندادند، در پليدى و خباثت و انحراف از خط امامت كمتر از «غلات‏» نبودند، از اين رو، امام هادى(ع) در برابر آنان نيز موضع گرفت و لعن بر آنان را روا دانست. «ابراهيم بن عقبة‏» مى‏گويد: «به امام هادى(ع) نوشتم: فدايت‏شوم! من از بغض و كينه ممطوره (واقفيه) نسبت‏به حق آگاهى دارم، آيا مجاز هستم در قنوت نماز به آنان لعن كنم؟ فرمود: آرى. »

- صوفيان، گروه منحرف ديگرى در درون جامعه اسلامى بودند كه تحت پوشش زهد و كناره‏گيرى از دنيا به گمراه كردن توده‏هاى مردم و منحرف كردن آنان از خط امامت مشغول بودند. پيشواى دهم عليه السلام هم چون نياكان بزرگوار خود خطر اين گروه انحراف را به مسلمان گوشزد كرده آنان را از ارتباط و همنشينى با صوفيان بر حذر داشت.

نهم) امام هادى(عليه‏السلام) پس از قتل متوكل، هفت سال در دوران خلفاى بعدى زندگى كرد. اگر چه فشارهاى دستگاه در مقايسه با دوران متوكل كاهش يافت، ولى سياست‏هاى كلى دستگاه،به جز دوران مستنصر، در راستاى اسلام زدايى، تغييرى محسوس نداشت و امام همچنان در سامرا تحت مراقبت شديد نظامى، روزگار مى‏گذراند. سرانجام توطئه دشمنان امام هادى(عليه‏السلام) براى ايشان به ثمر رسيد و وى به دستور «معتز» و سمّ «معتمد» كه در آب يا انار ريخته شده بود، مسموم شد.«ابو دعامه» مى‏گويد: «امام در بستر بيمارى بود و من براى عيادت نزد ايشان رفتم. هنگام بازگشت فرمود: چون براى عيادت من آمدى، برگردن من حقى پيدا كردى و رعايت حق تو بر من واجب است. او در بستر بيمارى آرميده بود و شيعيان به ديدار امام مى‏آمدند. آن حضرت به صورت كتبى و شفاهى، امام پس از خود را به آنان معرفى كرد تا پس از شهادت او، شيعيان دچار سرگردانى نشوند».

امام هادى(عليه‏السلام)، در سوم رجب سال 254 ه . ق، به شهادت رسيد. «احمد بن داود» مى‏گويد: «اموال بسيارى را كه خمس و نذورات مردم قم بود، با خود به قصد تحويل دادن به اباالحسن مى‏بردم. هنگامى كه رسيدم، مردى كه بر شترى سوار بود، پيش من آمد و گفت: اى احمد بن داود و «اى محمد بن اسحاق»، من حامل نامه‏اى از سرورتان، ابالحسن هستم كه به شما نگاشته است: من امشب به سوى بارگاه الهى رخت بر مى‏بندم. پس احتياط كنيد تا دستور فرزندم، حسن(عليه‏السلام) به شما برسد. ما با شنيدن اين خبر بسيار ناراحت شديم و گريستيم، ولى اين خبر را از ديگران كه با ما بودند، مخفى داشتيم... .»

جان كلام:

عروج روح قدسی آن انسان وارسته جهان اسلام را غرق در ماتم و اندوه ساخت. شهادت مظلومانه آن بزرگوار شهر سامرا را پر از شیون و ناله کرد. تمامی دوستداران اهل بیت در غم فقدان گوهری تابناک عزادار شدند و آن سال را سال اندوه شیعه نامیدند. وامروز زمین آغوش گشوده است تا بار دیگر انسان پاکی از سلاله خاندان پیامبر(ص) را در خود جای دهد و او را به حیاتی برتر از این دنیای دون و در کنار اولیا و انبیا نوید دهد. شهادت جانگداز آن امام همام، امام علی النقی(ع) را به عموم شیعیان جهان تسلیت می گوییم.

منابع:

1- زندگانی امام هادی علیه السلام، باقر شریف قرشی.

2- تحليلى از تاريخ دوران دهمين خورشيد امامت، مركز تحقيقاتى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى . 3- سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى.

4- شيخ مفيد، الارشاد.

5- - امام هادى (ع)، سازمان تبليغات اسلامى، واحد ترجمه و تدوين، 1368 ه.ش.

6- مسندالامام الهادي(عليه‌السلام)، كشف الغمه، ج2، مروج الذهب، مسعودى، ج 4.

7- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، بحار الانوار، ج 50.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها