جام جم«تروريسم دريايي» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم عباس محمدنژاد است كه در آن ميخوانيد:
حمله نظاميان رژيم صهيونيستي به كاروان كشتيهاي آزادي نوع ديگري از تروريسم دولتي اين رژيم را به نمايش گذاشت، آن هم «تروريسم دريايي».
750 فعال بينالمللي از بيش از 40 كشور جهان قصد داشتند با چندين كشتي بيش از 10 تن كمكهاي پزشكي، مصالح ساختماني، چوب، ساختمانهاي پيشساخته براي كساني كه منازلشان در جنگ اخير غزه تخريب شده و 5000 دستگاه ويلچر براي معلولان نوار غزه ارسال كنند كه در نزديكي سواحل غزه از هوا و دريا مورد حمله كماندوهاي رژيم صهيونيستي قرار گرفتند. در اين حمله تروريستي بيش از 20 تن شهيد و 50 نفر زخمي شدند.
اين كه زمينههاي چنين اقدام تروريستي از سوي صهيونيستها چيست را بايد مستقيما در سياستهاي آمريكا و حمايتهاي بيدريغ اين كشور و همچنين متحدان هميشگي كاخ سفيد يعني فرانسه و انگليس از رژيم جعلي اسرائيل جستجو كرد. آنجا كه در ادامه حمايتهاي همهجانبه آمريكا از تلآويو، كنگره آمريكا كمك 210 ميليون دلاري براي اين رژيم تصويب ميكند، آنجا كه پيشنويس قطعنامه كشورهاي اسلامي را در محكوميت آدمكشي دريايي رژيم صهيونيستي وتو ميكند، آنجا كه مانع از ارجاع پرونده جنايات جنگي اين رژيم «معروف به گزارش گلدستون» به شوراي امنيت ميشود و دهها مورد ديگر كه غرب را شريك جرم صهيونيستها در جنايات اين رژيم ميكند.
البته در كنار اين موضوع نيز نبايد از سكوت كه بدتر از آن حمايت برخي كشورهاي عربي از رژيم جعلي اسرائيل است، گذشت، كشورهايي كه نه تنها در 3 سال محاصره غذايي و دارويي و حياتي 5/1 ميليون زن، مرد و كودك در غزه كمكي به اين مردم نكردند كه خود نيز با جلوگيري از ارسال كمكهاي انساندوستانه به اين منطقه بر آلام اين مردم بيدفاع افزودند و در راستاي سياستهاي تلآويو عمل كردند. با وجود اين، پيامدهاي اقدام جديد رژيم صهيونيستي براي اين رژيم خوشايند نخواهد بود. آمريكا، انگليس و فرانسه ميتوانند در شوراي امنيت مانع از صدور قطعنامهاي شديداللحن عليه اسرائيل شوند اما آيا ميتوانند وجدانهاي بيدار شده ميليونها انسان در سراسر جهان را ناديده بگيرند كه اعتراض خود را در تظاهراتهاي ضدصهيونيستي به نمايش گذاشتهاند؟ آيا اسرائيل با سانسور شديد خبرهاي مربوط به حمله به ناوگان آزادي ميتواند اقدام خود را توجيه كند؟
رسالت«پويايي خط امام» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سيد مرتضي نبوي است كه در آن ميخوانيد:
چرا خط امام خميني(ره) پويا، زنده و جاودان است؟ براي اينکه خط امام، امتداد خط آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد(ص) است. براي اينکه خط امام، همان خط قرآن و عترت رسول خدا(ص) است. بي دليل نيست که حضرت امام(ره) وصيت نامه سياسي - الهي خود را با حديث ثقلين آغاز مي کنند. اني تارک فيکم الثقلين، کتاب الله و عترتي - اهل بيتي- فانهما لن يفتر قاحتي يردا علي الحوض. حضرت امام از راز نهفته در اين حديث پرده بر مي دارند. آن راز اين است که اين دو ثقل، اين دو وزنه يعني ثقل اکبر و ثقل کبير، يعني قرآن و عترت از يکديگر جدايي پذير نيستند.
چرا خط امام خميني(ره) پويا، زنده و جاودان است؟
براي اينکه خط امام، امتداد خط آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد(ص) است. براي اينکه خط امام، همان خط قرآن و عترت رسول خدا(ص) است. بي دليل نيست که حضرت امام(ره) وصيت نامه سياسي - الهي خود را با حديث ثقلين آغاز مي کنند.
اني تارک فيکم الثقلين، کتاب الله و عترتي - اهل بيتي- فانهما لن يفتر قاحتي يردا علي الحوض.
حضرت امام از راز نهفته در اين حديث پرده بر مي دارند. آن راز اين است که اين دو ثقل، اين دو وزنه يعني ثقل اکبر و ثقل کبير، يعني قرآن و عترت از يکديگر جدايي پذير نيستند.
قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن، هرگز! همين جا متوجه مي شويم، آنها که مي گويند کتاب خدا براي ما کافي است، يا آنها که مي گويند عترت براي ما کافي است، راه صواب نمي پيمايند. اگر حضرت امام چارچوب (پارادايم) عدم جدايي دين و سياست را مطرح فرمودند و گزاره «سياست ما عين ديانت ما است» را بيان کردند، به دليل آن است که قرآن و عترت از هم جدا شدني نيستند. در تاريخ اسلام آنجا فاجعه پيش آمده که اين دو منبع الهام بخش بشريت را از هم جدا کرده اند و بين آن دو فاصله انداخته اند. بر عکس آثار افتخار آميز حکومت علوي و الگوي گرانقدر «معنويت سياسي» مرهون پيوند قرآن و عترت در دوران چند ساله ولايت اميرمومنان علي عليه السلام است.
وقتي قرآن و عترت به هم پيوند مي خورند ما شاهد پويايي (ديناميک) اسلام سياسي مي شويم، همان اسلامي که منشاء انقلاب بزرگ اسلامي به رهبري امام خميني(ره) شد، پشتوانه امام خميني(ره) در برپايي و رهبري انقلاب اسلامي نيز، قرآن و عترت بود. امروز منبع الهام بخش رهبر معظم انقلاب اسلامي - حضرت آيت الله خامنه اي- قرآن و عترت است. به همين دليل است که يکي از توصيههاي مکرر معظم له به مردم بويژه جوانان فرهيخته ما اين است که با قرآن انس بگيريد و به همين دليل است که ايشان در اوج فتنهها و در گرداب حوادث به آقايمان امام زمان (عترت) متوسل مي شدند و ديده ايم اين تمسک و توسل به قرآن و عترت چگونه کار ساز است و معجزه مي کند. توسل و تمسک به قرآن و عترت نقطه اتصال و پيوند ناگسستني مردم ما و رهبري است. چنگ زدن به قرآن و عترت روح «ولايت فقيه» است. رمز کار آمدي، به روز بودن، نوآوري، خلاقيت، تاثيرگذاري و گفتمان سازي رهبري اسلامي، يعني ولايت فقيه در تمسک به قرآن و عترت است.
ابتكار«شب خونين حقوق بشر» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم آرمان حورسند است كه در آن ميخوانيد:
هر چند تاريخ هفتاد سال اخير خاور ميانه سرشار از جلوههاي توحش غير قابل باور رژيم صهيونيستي عليه بشريت بوده و فجايعي چون دير ياسين، صبرا، شتيلا، قانا و جنگ اخير غزه ترديدي در سبوعيت بي حد و مرز ارتش اين رژيم باقي نگذاشته است، اما شايد زماني که فعالين حقوق بشر قبرسي که کمپين کمک به غزه را با مشارکت گروههاي اروپايي سامان ميدادند و نيز موسسه غير دولتي ترکيهاي که با شوق امداد رساندن به بزرگ ترين گروه انساني به گروگان گرفته شده، يعني ساکنين غزه، کاروان آزادي را به راه انداختند در بدترين حالت نيز گمان نميبردند با دد منشانه ترين شکل واکنش، توسط يک ارتش منظم و در عملياتي طرح ريزي شده مورد هجوم قرار گرفته و شاهد کشته و زخمي شدن هم راهان خويش باشند.
شش کشتي حامل ده هزار تن کمکهاي اوليه مانند غذا و دارو و ششصد فعال حقوق بشر از بيست کشور مختلف در حالي که در آبهاي بين المللي و در فاصله نود مايلي ( يکصد و پنجاه کيلومتر) ساحل غزه قرار داشتند توسط هليکوپترها و قايقهاي تندرو آن چنان مورد هجوم قرار گرفتند که به گفته منابع خبري قريب به هفتاد کشته و زخمي بر جاي گذاشته اند و مطابق معمول جلسه فوق العاده شوراي امنيت براي بررسي اين مسئله با وتوي ايالات متحده نسبت به قطعنامه تصويبي بي اثر ماند.
سواي اينکه محاصره غزه به بهانه جلوگيري از دست رسي گروههاي فلسطيني به سلاح و در نتيجه آن وقوع نسل کشي آرام و بي صداي ناشي از کمبود دارو و غذا، خود عملي خلاف حقوق بين الملل بوده و شايسته واکنش جهاني دولتهاي مسئول است اما در نوشتار حاضر کوشيده ميشود صرفاً واقعه اخير را مورد مداقه قرار داده و مسئوليت مرتکبين آن را بررسي نماييم .حقوق بشر دوستانه هر چند در ابتداي تشکيل سازمان ملل متحد و در منشور آن مورد تصريح قرار نگرفته است اما تحولات حقوق بين الملل عمومي، پس از ورود به دهه نود ميلادي با تاکيدات فراوان بر اهميت اين موضوع همراه بوده است.
شوراي امنيت به عنوان يکي از مهم ترين ارکان صلاحيت دار سازمان ملل، در قطعنامههاي متعدد از جمله 788 در مورد ليبريا يا 1270 در خصوص سيرالئون به اين موضوع اشاره نموده و در قطعنامه 1483 در خصوص عراق، صراحتاً بر نقش حياتي سازمان ملل در مورد حقوق بشر دوستانه تاکيد مينمايد.
تهران امروز«در رثاي آزادي» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
جنايت شنيع و نفرتانگيز رژيم صهيونيستي در درياهاي آزاد به كشتي آزادي كه حامل كمكهاي بشردوستانه مدافعان حقوق بشر و دوستداران مردم فلسطين از كشورهاي مختلف جهان بود و كشتار افراد بيسلاح و صلح دوستي كه تنها هدفشان ياري رساندن به مردم در محاصره قرار گرفته غزه بود نشان داد كه عربدهجويي غرب درباره حقوق بشر و كرامت انساني، تنها وهم وهنآلودي است كه اذهان افكار عمومي جهان را هدف قرار داده است تا با تخدير افكار به بهانه حمايت از حقوق بشر، پرده انكار بر تمامي اعمال و مقاصد ضدانساني خويش بكشند.
اهل اصطلاح، پوشش حق و حقيقت را كفر مينامند اما جنايت آشكار و رفتار عفونتزده رژيم «بنياسرائيل» همان اندك پردهها و پوشش را از روي حق زير پانهاده شده ملت فلسطين و مردم آزاده جهان به كنار زد تا كفر مضاعف سردمداران صهيونيسم و غرب سلطهگر را برملا سازد. انكار نميتوان كرد كه صهيونيسم بيپدر و مادر نيست، صهيونيسم پدري دارد و مادري، پدر آن تفكر ضدانساني فاشيسم است و مادر آن، امپرياليسمي كه كودك خونخوار خود را با خون ملتهاي زيرسلطه سيراب ميكند.
رژيم صهيونيستي نشان داد كه پايبند به هيچ يك از اصول پذيرفته شده در موازين و مناسبات و حقوق بينالمللي نيست، گرچه اين موضوع، تازه نيست و مسبوق به سابقه است اما جنايت دريايي تلآويو، نشان داد كه بهرغم تمام تكاپوهاي تبليغاتي دستگاههاي تبليغاتي و رسانهاي غربي، رژيم صهيونيستي هرگز رژيمي كه مطيع و منقاد موازين بينالمللي باشد، نيست.
وطن امروز«جنگ با صلح!» عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدي امامقلي است كه در آن ميخوانيد:
پس از آنکه رژيم غاصب اسرائيل و جهان غرب در جنگهاي 33 روزه لبنان و22 روزه غزه با شکستهايي مفتضحانه روبهرو شدند، با حمله ددمنشانهاي به ناوگان آزادي که براي کمک به غزه روي آبهاي بينالمللي در حرکت بود، پرده ديگري ازعمق جنايت عليه بشريت را درانظار بينالمللي رقم زدند.قطع نظر از انعکاس اخبار واصله از اين جنايت بينالمللي که روز گذشته در صدر اخبار رسانهها قرار گرفت، نکتهاي قابل تامل به نظر ميرسد و آن اينکه چگونه تهور و گستاخيهاي بينالمللي يک رژيم بدان حد ميرسد که اقتدار ملل آزاده جهان را ناديده گرفته و به مسلماناني که در پي صلح و براي کمک به مسلمانان ديگر شتافتهاند، حملهور شده و با قتل عام آنها جهانيان را با حيرت و شگفتي يک جنايت بينالمللي روبهرو ميسازد؟بيشک يکي از دلايل اين جنايت بينالمللي، جانبداري غرب و عمال غربي است که در دولتمردان آمريکايي،انگليسي، رسانههاي غربي و نهايتا هر آنکس که همنوا با رژيم خونخوار اسرائيل با غزه سر ستيز دارد، خلاصه ميشود.
در ايران بويژه در وقايع پس از انتخابات، جريان مغلوب انتخابات دهم رياست جمهوري به سرکردگي ميرحسين موسوي، خاتمي و کروبي با تحرکات و مواضع راديکالي خود پردههايي از فتنه را رونمايي کردند تا جاييکه از سوي هواداران و لايههاي فعال آنها، شعار «نه غزه، نه لبنان » مطرح شد و اين درحالي بود که چند روز پيش از طرح اين شعار (در روز قدس سال گذشته) سايت وابسته به رژيم صهيونيستي آن را براي جنبش مخملي ايران، طراحي و پيشنهاد کرده بود. ناگفته نماند طرح اين شعار و گزارههاي مشابه آن که برگرفته از پيشنهاد اسرائيليها بود، پيش از اين نيز درمواضع ميرحسين موسوي و مهدي کروبي که در تبليغات و مناظرههاي تلويزيوني تصريح ميکردند ماجراي فلسطين و مظلوميت ملتهاي لبنان و فلسطين به ما ربطي ندارد! به خوبي آشکار بود.
از اين رو بود که ميرحسين نه تنها طرح شعار «نه غزه، نه لبنان» را هرگز محکوم نکرد بلکه با نفي آرمانهاي جمهوري اسلامي، درصدد توجيه آن نيز برآمد ! ميرحسين موسوي در اولين کنفرانس خبري خود در فروردين 88 با بيان اينکه «نوع مطرح کردن هولوکاست را مناسب نميدانم» عنوان کرد: «ما در سياست خارجي خود بايد از هر کار ناپسندي خودداري کنيم و بايد آن را از حالت پدافندي به يک امر فعال و پويا تبديل کنيم و ما ميتوانيم چهره ايران را در کل جهان ارتقا داده و مشکلات را کاهش دهيم.»
وي در بيانيهها و سخنرانيهايش، سياست خارجي دکتر احمدينژاد در قبال فلسطين، لبنان وغزه را به باد انتقادهاي راديکالي خود گرفت.(25/خرداد/88) «به دليل نبود سياستهاي روشن، ماجراجويي و بيتدبيري، وضع پيراموني ما، وضع خوبي نيست و يک وضع تهديدکننده عليه ما شکل گرفته است. ما بدترين حالت را در سياست خارجي و روابط بينالملل داريم و به نظر ميرسد ساير تحريمها و فشارهاي بيشتري را شاهد باشيم.» (بيانيه شماره 13): « اينک بر اثر سياست خارجي غلط و «ماجراجويانه» دولتي که مردم ما بدان دچار شدهاند، کشور در آستانه بحرانهايي قرار گرفته است که بيشترين خسارت آن را قشرهاي محروم خواهند پرداخت» .
كيهان«بازي با الفاظ راهبرد جديد آمريكا» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي خوانيد:
پنجشنبه گذشته باراك اوباما، استراتژي جديد امنيت ملي آمريكا را منتشر كرد. براساس قوانين ايالات متحده، دولتهاي اين كشور در ابتداي هر دوره از زمامداري خود بايد گزارشي حاوي راهبردهاي امنيت ملي آمريكا را به كنگره ارايه دهند. در اين گزارش تلاش مي شود تا تهديدهاي امنيتي احتمالي عليه آمريكا برشمرده شده و به راه حلهاي آن نيز پرداخته شود.
اين اولين گزارش دولت اوباما دراين باره پس از به قدرت رسيدن وي در ژانويه 2009 مي باشد. براساس سند ارايه شده، اصلي ترين تهديد امنيتي براي آمريكا، تروريسم و مهمترين دشمن اين كشور شبكه القاعده تعيين شده است. اين راهبرد بر 4 محور به عنوان منافع ملي دراز مدت تاكيد كرده است؛ امنيت، شكوفايي، ارزشهاي ملي و نظم بين المللي.
وجه عمومي سند جديد، برخاسته از خوي دموكراتيزه اوباما، طبعاً از اسناد منتشر شده در زمان بوش جمهوري خواه نرمتر بوده و الفاظ فريبنده اي در آن به كار رفته، اما ماهيت جرياني كه آمريكا را رهبري مي كند - فارغ از مهرههاي چيده شده در پازل حاكميتي اين كشور- يكسان بوده و مهمترين مشخصه آن مشي «سلطه جويانه» قدرتهاي حاكم بر كاخ سفيد است.
در 2 گزارشي كه بوش ارايه كرده بود، جنگ طلبي موج مي زد و از واژههاي «دفاع» ، «جنگ» ، «پيشگيري» و «مبارزه با تروريسم» به كرات استفاده شده بود. در حاليكه در گزارش استراتژي جديد اوباما، بر واژههايي چون «مبادله» و «همكاري» بيشتر تاكيد شده است.
جمهوري اسلامي«براي حفاظت از ميراث امام» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
اگر نهضت امام خميني هيج نتيجهاي جز سرنگوني رژيم فاسد شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران به بار نياورده بود، باز هم تاريخ ايران و آحاد مردم ايران از 1357 تا همه نسلها بايد خود را مديون اين نهضت و شخص امام خميني بدانند كه توانست چنين كار بزرگي را انجام دهد.
محصول نهضت امام خميني فقط اين جابجائي نبود، بلكه يك فهرست بلند از كارهاي بزرگ در كارنامه اين مرد الهي ثبت است كه هر كدام از آنها ميتواند براي حيات يك انسان افتخاري بزرگ محسوب شود. بعضي از اين كارها اينها هستند.
- آشنا ساختن مردم ايران با اسلام ناب كه اسلام آزاديخواهي، آزادانديشي، كرامت ا نساني، ارزشمداري و استقلال است.
- برداشتن غل و زنجيرهاي در اسارت طاغوتها بودن از دست و پا و فكر مردم ايران و تبديل كردن آنها به الگوي مبارزه عليه ستمگران.
- منفور ساختن فرهنگ استبداد و استعمار نزد مردم ايران كه تا قبل از انقلاب اسلامي تلاش ميشد به عنوان يك فرهنگ مثبت ترويج شود.
- معرفي اسلام به عنوان مكتب مبارزه با ظلم و استبداد و استعمار و به ثبت رساندن اين واقعيت در تاريخ ايران و جهان.
- خط بطلان كشيدن بر تز دروغين لنين و ساير سران ماركسيسم كه ميگفتند: "دين افيون تودههاست".
- تأمين استقلال واقعي ملت ايران به دست خود ملت و در سايه تعاليم دين اسلام.
- حاكم ساختن فرهنگ قرآن و اهل بيت بر زندگي مردم و استوار ساختن بنيان خانواده بر شالوده ايماني و اعتقاد ديني.
- اثبات اين واقعيت كه يك ملت بدون اتكا به قدرتهاي استعمارگر شرقي و غربي ميتواند با تكيه بر مكتب الهي و اعتماد به نفس، در برابر قدرتهاي تا بن دندان مسلح داخلي و خارجي پيروز شود.
- ابطال تز استعماري "جدائي دين از سياست" و اثبات اين واقعيت جاري شده بر زبان شهيد مدرس كه "ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست".
- اثبات اين واقعيت بسيار مهم كه يك ملت با تكيه برايمان و برخورداري از وحدت كلمه ميتواند در برابر بزرگترين قدرتها و ابرقدرتها بايستد و پيروز شود.
- تزريق اعتماد به نفس به ملتي كه قرنها تحقير شده بود و به او باورانده بودند كه نميتواند پيشرفت كند و هميشه بايد دست نياز به سوي ديگران دراز كند، و تبديل چنين ملتي به جامعهاي كه به گوهر گرانبهاي "ما ميتوانيم" رسيد و راههاي پرپيچ و خم علم و صنعت را به سرعت طي و قلههائي را نيز فتح كرد.
- توجه دادن مردم به قدرت دفاعي خود در برابر تهاجم دشمنان بگونهاي كه يك ملت تازه انقلاب كرده و فاقد نيروهاي نظامي منسجم و امكانات كافي براي مقابله با دشمن مهاجم، توانست در 8 سال جنگ تحميلي با قدرتي شگفتآور حماسههاي بزرگ بيافريند و توطئههاي ابرقدرتها، كه با تمام توان نظامي و فني و مالي از متجاوز حمايت ميكردند، را خنثي كند و نام خود را به عنوان پيروز اين نبرد سنگين به ثبت برساند.
آفرينش«چشم انداز ورود بانکهاي خارجي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش است كه در آن ميخوانيد:
برکسي پوشيده نيست که بانک و بانکداري ايراني در جايگاهي فروتر از بانکداري جهاني قرار دارد در اين حال با تصويب ورود بانکهاي خارجي به ايران به نظر مي رسد گام مهمي در راستاي تحول ساختارهاي نظام بانکي و مالي کشور برداشته شد. با نگاهي به نظام بانکي کشور در سه دهه اخير دولتي و ملي شدن بانکها، ايجاد بانکهاي خصوصي دو تحول عمده نظام بانکي بودکه اکنون با مجوز مجلس براي ورود بانکهاي خارجي به کشور مرحله سوم و مهمي در نظام بانکي کشور اتفاق افتاد.
در واقع ورود بانکهاي خارجي به کشورهاي در حال توسعه نسخه اي آزموده شده است نسخه اي که بي شک در کنار پيامدهاي مثبت فراوان، مضراتي را نيز مي تواند براي کشوري ميزبان داشته باشد. در اين راستا درگذشته و هم اکنون کشورهاي بسياري با آزادسازي نظام مالي و انجام اقدامات گسترده توانسته اند با استفاده از ورود بانکهاي خارجي اهداف اقتصادي خود را پيگيري کنند اهدافي که بيش از هر زمان اقتصاد کشور را به اقتصادهاي کشورهاي ديگر مرتبط خواهد کرد.
نظام و ساختار بانکداري ايراني اينک پس از طي تحولاتي در يک دهه اخير کوشيده است تا با افزايش کارايي خود را اصلاح کند اما اين ساختار همچنان با اشکالات و معايب عمده اي روبرو بوده است اشکالاتي که به نگاه بسياري نتوانسته است روند توسعه در کشور را شتاب بخشد در اين حال ورود بانکهاي خارجي هرچند هنوز مقررات و ضوابط آن چندان مشخص نشده است اما مي توان اثرات بسيار آن را بر بانکهاي ايراني و بطور کل بر اقتصاد کشور متصور شد.
در اين راستا از آنجا که ورود بانکهاي خارجي دسترسي بنگاهها، صنايع و شهروندان کشور را به منابع جديد و متنوع فراهم مي کنند باعث افزايش قدرت انتخاب و گزينش مشتريان بانکها خواهد شد امري که باعث ايجاد فضاي رقابتي در ميان بانکهاي داخلي و خارجي مي شود امري که باتوجه به بالا بردن کارايي و خدمات در بين بانکهاي داخلي خواهد شد و به نوعي باعث قدرت گرفتن نظام بانکي داخلي مي شود. در عين حال نبايد از تاثير منفي ورود بانکهاي خارجي بر کاهش اعتبار بانکهاي داخلي در کوتاه مدت چشم پوشي کرد.
آرمان«نمايش چهره غير انساني» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم دکتر حسين علايي است كه در آن ميخوانيد:
سرانجام پس از چند روز که موضوع اعزام کشتيهاي حامل کالاهاي بشر دوستانه براي مردم غزه صدر اخبار رسانههاي کشورهاي عربي و اسلامي قرار داشت، صبح روز دوشنبه نيروهاي ويژه ارتش اسرائيل به يکي از شش فروند کشتي حامل کمکهاي مردمي براي ساکنان در محاصره نوار غزه ، حمله کرد و طبق گزارشها 10نفر کشته و بيش از پنجاه نفر از سرنشينان آن مجروح شدند.اين جنايت اسرائيل در حالي صورت گرفت که بسياري از تحليلگران بر اين باور بودند که حداکثر گامي را که رژيم صهيونيستي در مقابل اين ابتکارخواهدبرداشت، توقيف کشتيها و بردن آنها به يکي از بنادر اسرائيل خواهد بود.
اما به دليل اينکه از سوي افکار عمومي مردم جهان اين اقدام بشردوستانه يک کار درست و صحيح محسوب ميشد، اسرائيل حاضر نشد شرايطي را به وجود بياورد که از نظر افکار عمومي به عنوان يک رژيم جنايتکار محکوم نشود. وليکن متاسفانه مشاهده شد که اسرائيل به رغم تمام خوشبينيها به اين کشتي حمله کرد و جنايت جديدي را آفريد.
حال اين سوال مطرح ميشود که چرا اسرائيل چنين اقدامي را انجام داد؟به نظر ميرسد پس ازگذشت سه سال از محاصره نوار غزه که يک و نيم ميليون فلسطيني در بزرگترين زندان جهان، بدون امکان دريافت مواد غذايي و مصالح ساختماني به سر ميبرند، برخي از سازمانها و نهادهاي مدني تلاش داشتند با اين اقدام بشر دوستانه به صورت نمادين محاصره غزه را بشکند.اين يک فعاليت درست و اصولي بود که ميتوانست افکار عمومي مردم جهان را نسبت به وضعيت وخيم فلسطينيها در نوار غزه جلب بکند و راهي را براي نجات اين مردم از محاصره دائمي باز نمايد و اگر اين شيوه اي که انجام شد، که مردم به صورت خود جوش حرکت بکنند به طرف نوار غزه و کمکهاي خودشان را به آنجا برسانند، و با موفقيت توأم ميشد، طبيعتا گروههاي بيشتري به طرف نوار غزه به راه ميافتاد و ميتوانست برنامه اسرائيل براي تداوم محاصره غزه را بدون استفاده از زور و سلاح و با يک حرکت مدني و مردمي با شکست فاحش مواجه کند.
دنياي اقتصاد«چالش بزرگ اقتصاد ما و گزينههاي پيش رو» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه در آن ميخوانيد:
1 - در همايش يک روزهاي که هفته گذشته در تهران و تحت عنوان «همايش بهرهوري و برنامه پنجم توسعه» برگزار شد و تعدادي از اقتصاددانان صاحب نام و نمايندگان مجلس در آن شرکت داشتند.
يکي از سخنرانان با بررسي شرايط جمعيتي کشور و ورود متولدين دهه 60 به بازار کار، نتيجه گرفت که طي چند سال آينده، بايد همه ساله يک تا 2/1 ميليون شغل در کشورايجاد شود واين مساله را يکي از مهمترين چالشهاي فراروي دولتها در سالهاي پيش رو دانست. پيشتر نيز وزير کار و امور اجتماعي از تصميم دولت برايايجاد 1/1 ميليون شغل در سال خبر داده بود. (1)
2 - طي دو سال گذشته، مساله شدت و ضعف رکود اقتصادي در کشور و ظرفيت واقعي مورد استفاده صنايع ، همواره مورد بحث و مناقشه بوده است. اتاق بازرگانيايران از فعال بودن کمتر از 50 درصد واحدهاي صنعتي کشور سخن گفته، در حالي که رييس شرکت شهرکهاي صنعتيايران اعلام کرده است که 86 درصد از واحدهاي موجود در شهرکهاي صنعتي مشغول فعاليت هستند.اين مناقشه ميتوانست به سهولت توسط نهادهاي مسوول آمارهاي اقتصادي کشور، حل و فصل شود که متاسفانه تحقق نيافته است.
البته آماري که اخيرا توسط معاون بانک مرکزي ارائه شد و رشد توليد ناخالص داخلي کشور را در سال 87، معادل نيم درصد اعلام کرد (که به معناي رشد سرانه منفي است)، دراين رابطه بهاندازه کافي گويا است. اگر در سال 87 که ما بالاترين رقم درآمدهاي نفتي را داشتيم، توليد ناخالص داخلي فقط نيم درصد رشد داشته، رشد صفر درصدي يا حتي منفي در سال 88 که درآمدهاي نفتي ما بسيار کمتر بوده، دور از ذهن به نظر نميآيد. در هر حال رکود و کسادي بازارها، براي فعالان اقتصادي که از نزديک دستي بر آتش دارند، واقعيتي ملموس است و از ديدگاه آنها نيازي به اثبات آمارياين مساله احساس نميشود.
با اين همه، مطالعهاي که توسط يکي از کارشناسان کشورمان در مورد شرايط شهرکهاي صنعتي صورت گرفته، کاري سودمند و قابل تقدير است.
اين محقق، بر اساس آمار و ارقام ارائه شده توسط «پايگاههاي اطلاعرساني شهرکهاي صنعتي» ، نتيجه گرفته است که ارزيابي اتاق بازرگانيايران بسيار نزديکتر به واقعيت به نظر ميآيد. مطالعهايشان نشان ميدهد که واحدهاي غيرفعال در هريک از شهرکهاي صنعتي و نيز در استانهاي مختلف کشور، با يکديگر تفاوتهاي چشمگير دارند، اما با در نظر گرفتن همه عوامل بهاين نتيجه رسيده است که «تا حدياين گفته محمد نهاونديان، رييس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران در مورد رکود 50 درصدي شهرکهاي صنعتي در کشور تاييد ميشود» .(2)
جهان صنعت«جنايت در شکلي تازه» عنوان سرمقاله ي روزنامه جهان صنعت است كه در آن ميخوانيد:
پس از حمله وحشيانه 22 روزه رژيم صهيونيستي به غزه، اولين اجلاس جهاني که به اين موضوع واکنشي در خور نشان داد اجلاس داووس در بهمنماه 87 بود که نخستوزير ترکيه در حضور دبيرکل سازمان ملل و دبير کل اتحاديه عرب، شيمون پرز صهيونيست را قاتل صدا زد و با ترک جلسه، يکي از جنجاليترين مباحثهها ميان دو چهره بينالمللي را ساخت و روابط مساعد تلآويو- استانبول را وارد دور تازهاي کرد.
صداي بلند اردوغان شوک و عصبانيت پرز را به همراه داشت و گمانهزنيها را بر کدورتهاي گستردهتر ميان دو کشور و احتمال انتقامجويي صهيونيستها از ترکيه استوار کرد تا اينکه کشتي حامل کمکهاي بشردوستانه ترکيه مورد حمله مستقيم اسراييل واقع شد تا علاوه بر قتل انسانهاي بيگناه، بشردوستي و صلح جهاني مورد حمله قرار گيرد.
از سوي ديگر زمان اين حمله نيز مشابهت نزديکي به حمله صهيونيستها در سال 87 به غزه دارد.
آن زمان المپيک چين بود و اکنون ايام جامجهاني فوتبال.آن زمان بسياري درگير رويدادي جهاني بودند اما اين بار کشتار 20 انسان بيگناه و گروگانگيري 612 نفر از صلحجويان شرايطي ايجاد کرد که پيش از اين سابقه نداشت.
بر اين اساس ميتوان اين پيشبيني را مطرح کرد؛ غاصبان صهيونيست با انتقامجويي ددمنشانه خود از ترکيه به دنبال فضاسازي براي ظلم بيشتر به غزه است و بعيد نيست اگر جامعه جهاني کوتاه آيد فاجعهاي انساني در غزه ايجاد و بار ديگر نسلکشي تازهاي آغاز شود.هرچند جامعه جهاني به هوش بود اما بايد پذيرفت برخوردي در شان وقاحت اسراييليان نداشته و بايد بيشتر به اين نکته پرداخت که صهيونيستهاي اسراييل به هيچ مرامي در دنيا پايبند نيستند چه رسد به قانون و محکوميت در سازمان ملل!
پول«اقتصاددان ايراني؛ مقدمه يا ذيالمقدمه؟» عنوان سرمقاله روزنامه پول به قلم مهرداد خدير است كه در آن ميخوانيد:
يکي از دلايلي که دولتها در ايران ديدگاههاي صاحبنظران اقتصادي را چندان جدي نميگيرند و نسخههاي آنان را راه درمان نميدانند اين است که اقتصاددانان ايراني هنوز خود بر سر اصول به اتفاق نظر نرسيدهاند و در حالي هر يک از دريچهاي سري بيرون ميآورد و ديدگاه خود را مطرح ميسازد که در اندروني رابطهاي با يکديگر ندارند.
اصول مشترک به فهم مشترک و نهايتا به زبان مشترک ميانجامد و با اين زبان مشترک ميتوان سخن گفت، نقد کرد و راهکار ارايه داد. نگاهي به مجادلات علماي اقتصاد در اين سرزمين اما نشان ميدهد که همچنان و هنوز بحث بر سر بديهيات است. همانگونه که فرض اوليه گفتوگوي دو اديب پارسي زبان اين است که سعدي را استاد سخن بدانند و فرض اساسي مباحثه دو فقيه اينکه ارجاع به کتاب و سنت را بپذيرند يا در رياضيات، بحثي بر سر قواعد نداشته باشند.
در اقتصاد نيز مادام که زبان مشترک ايجاد نشود و مفاهمه حاصل نيايد، ناظر بيروني درنمييابد که اقتصاددان ايراني در پي چيست. يکي از دريچه اقتصاد اسلامي بانک را بنگاه رباخواري ميخواند، ديگري از پنجره اقتصاد آزاد به تبعيت از توماس فريدمن پول را کالايي مثل ديگر کالاها قلمداد ميکند که در بنگاهي به نام بانک عرضه ميشود.
سومي از منظر نهادگرايي نه آن است و نه اين و چهارمي مُصر است که روزنه اقتصاد دولتي را باز و گشوده نگاه دارد. پس به سخن واحدي نميرسند که از آن پيام قابل انتقالي حاصل آيد و اينگونه است که دولتها هم راه خود را ميروند.