بازدید 7957

اساس مُلك

شهید آیت الله مطهری
کد خبر: ۶۳۶۸۲
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۸:۵۵ 11 September 2009
"لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم‏ الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم‏ الله من ینصره و رسله بالغیب‏إن الله قوی عزیز"(حدید؛ 25)

"إن الله یأمر بالعدل و الاحسان وإیتاء ذی‏القربی و ینهی عن الفحشاء و المنكر و البغی یعظكم لعلكم تذكرون"(نحل؛ 90)

این دو آیه كریمه از دو سوره است و هر كدام در یك جای از قرآن است. در هر دو آیه، از یك مطلب یاد شده و آن موضوع عدالت است. البته هر آیه مطلب اضافه‏ای نسبت به دیگری دارد. در آیه اول می‏فرماید: "ما پیغمبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آن‌ها كتاب و مقیاس و وسیله اندازه‏گیری فرستادیم تا مردم بر میزان‏ عدالت عمل كنند؛ آهن فرستادیم كه فلزی محكم و با صلابت است و منافعی‏ برای حیات بشر در بردارد؛ علت دیگر فرستادن پیغمبران این است كه آمدن‏ آن‌ها وسیله امتحانی باشد و معلوم و روشن شود كه چه كسی به یاری حق و اهل‏ حق می‏شتابد و چه كسی نمی‏شتابد؛ خداوند نیرومند و غالب است".

در آیه دوم می‏فرماید: "خدا امر می‏كند به عدالت و به نیكی و كمك و صله‏ارحام؛ و نهی می‏كند از كارهای زشت و بد و ظلم؛ خداوند پند می‏دهد تا شما متذكر بشوید".

در آیه اول، هدف كلی ادیان آسمانی را برقرار شدن موازین عدالت ذكر می‏كند، و در آیه‌ی دوم، به‌عنوان یك اصل از اصول و مبانی كلی اسلام و به‏‌عنوان معرفی روح اسلام، می‏فرماید خداوند به عدل و احسان امر می‏كند و از فحشاء و زشت‌كاری‌ها و بدی‌ها و ظلم‌ها نهی می‏كند.

موضوع عدل و احسان، خصوصاً موضوع عدل ، گذشته از این‌كه در خود قرآن‏ كریم مكرر ذكر شده، در تاریخ اسلام و در میان مسلمین فصلی طولانی دارد - چه از نظر علمی در تاریخ علوم اسلامی و چه از نظر عملی و اجرایی در تاریخ‏ اجتماعی و سیاسی اسلام و چون واقعاً یكی از اركان اسلام اصل عدل است، شایسته است كه در اطراف آن صحبت شود، مخصوصاً ما شیعیان كه یكی از اصول دین را عدل می‏دانیم.

عدل از اصول دین

اصول دین را پنج چیز می‏شماریم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد. عدل و امامت اختصاصاً در شیعه از اصول دین شمرده شده و گاهی این دو را به‏ نام دو اصل مذهب می‏نامند كه البته مقصود، این است كه از نظر اسلام‏‌شناسی این مذهب و از نظر دید پیشوایان این مذهب، عدل و امامت هم از اصول اسلام است. پس معلوم می‏شود از نظر مذهب و طریقه ما، اصل عدل بسیار مهم است و در ردیف ‏مسائلی از قبیل مسائل اخلاقی نیست.

لذا به همین مناسبت در این شب‌های‏ عزیز كه فرصتی هست، تا حدی كه مقدور است، در اطراف این اصل و تاریخچه آن كه با سرنوشت ما و وضع حاضر ما بستگی دارد مطالبی به عرض‏ شنوندگان می‏رسانم، به‌علاوه این‌كه این شب‌ها تعلق دارد به امام عادل علی‏الاطلاق، مجسمه عدل و مساوات، شیفته حق و انصاف، نمونه كامل بشردوستی‏ و رحمت و محبت و احسان، مولای متقیان علی(ع) كه حتی دیگران‏ درباره‏اش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود؛ (و قتل فی محرابه لشدة عدله).

دشمن طاووس آمد پر او ای بسا شه را بكشته فر او
گفت من آن آهوام كز ناف من ریخت آن صیاد خون صاف من

جود بهتر است یا عدل؟

اول جمله‏ای از خودش در جواب سؤالی نقل می‏كنم: كسی از علی مرتضی سلام‏‌الله‌علیه پرسید آیا جود بهتر است یا عدالت؟ "أیهما أفضل؟ العدل‏ أو الجود؟ فقال علیه‌السلام: العدل یضع الامور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها" فرمود عدل بهتر است از جود به دلیل این‌كه عدل هر چیزی را در جای خود قرار می‏دهد و هر حقی را به ذی‌حق واقعی خود می‏رساند، اما جود و بخشش، امور را و جریان‌ها را از محل خودشان و مدارشان خارج می‏كند. جود این است كه آدمی از حق مسلم خود صرف‌نظر كند، به دیگری كه ذی‌حق نیست جود كند. پس جود اشیاء را از موضع خود خارج می‏كند.

عدل وضع نعمتی بر موضعش نی به هر بیخی كه باشد آبكش
موضع رخ شه نهی، ویرانی است موضع شه، پیل هم نادانی است

"و العدل سائس عام، و الجود عارض خاص" دیگر این‌كه‏ عدالت سائس و اداره كننده عموم است، چیزی است كه پایه و مبنای زندگی‏ عمومی و اساس مقررات است، اما جود و بخشش یك حالت استثنایی است‏ كه در موقع خاص كسی به كسی جود می‏كند و ایثار می‏كند. جود و ایثار را نمی‏توان مبنای اصلی زندگی عمومی قرار داد و براساس‏ آن‌ها مقررات و قانون وضع و آن را اجرا كرد.

 اگر جود و احسان و ایثار تحت قانون و مقررات لازم‌الاجراء درآید، دیگر جود و احسان و ایثار نام‏ ندارد؛ به‌اصطلاح از وجودش عدمش لازم می‏آید. جود و ایثار وقتی جود و ایثار است كه هیچ قانون و مقررات حتمی و لازم‌الاجراء نداشته باشد و آدمی‏ صرفاً به‌خاطر كرم و بزرگواری و گذشت و نوع‌دوستی و بلكه حیات‌دوستی جود كند. پس بنابراین عدل از جود افضل است. این بود جواب علی مرتضی(ع) در مورد افضلیت عدل از جود.

هرگز یك انسانی كه تفكر اجتماعی ندارد و با مقیاس‌های فردی اندازه‏گیری‏ می‏كند این‌طور جواب نمی‏دهد، نمی‏گوید عدل از جود بالاتر است. امام علی(ع) در این سخن بسیار پر قیمت خود، به عدل‏ از نظر اجتماعی نگاه می‏كند و با مقیاس اجتماعی اندازه‏گیری می‏كند. این‏ سخن، سخن كسی است كه فلسفه اجتماعی روشنی دارد.

جود و عدل از دیدگاه اخلاق فردی

علمای اخلاق جود را از عدل بالاتر دانسته‏اند، اما علی مرتضی(ع) در كمال صراحت می‏گوید عدل به این دلیل و این دلیل از جود بالاتر است. البته این دو نظر از دو زاویه و دو دیدگاه است، اگر تنها از جنبه‏ فردی و اخلاق شخصی مطلب را مطالعه كنیم، جود از عدل بالاتر است.

از نظر ملكات اخلاقی، ملكه جود و ایثار بالاتر است از ملكه عدالت، زیرا شخص‏ عادل از آن جهت كه شخصاً و از نظر اخلاق شخصی و فردی عادل است، در این‏ حد از كمال انسانی است كه به حق دیگران تجاوز نمی‏كند، مال كسی را نمی‏برد، متعرض ناموس كسی نمی‏شود، اما آن كه جود می‏كند و ایثار می‏نماید ، نه تنها مال كسی را نمی‏برد بلكه از مال خود و دست‌رنج خود به‏ دیگران جود می‏كند، نه تنها نوبت كسی را نمی‏گیرد، نوبت خود را هم‏ احیاناً به دیگران می‏دهد، نه تنها بر كسی جراحتی وارد نمی‏آورد، بلكه در بیمارستان‌ها و میدان‌های جنگ و در كلبه‏ها و خانه‏های بی‌نوایان به سر وقت‏ بیماران و مجروحین می‏رود، دارویی به كام‌شان می‏ریزد، مرهمی به جراحت‌شان‏ می‏گذارد، مجاناً شغل پرستاری بیماران را برای خود انتخاب می‏كند، نه‏ تنها خون كسی را نمی‏ریزد، بلكه حاضر است خون خود را فدای خیر جامعه كند. پس از نظر ملكات اخلاقی و صفات شخصی البته جود از عدل بالاتر است، بلكه طرف قیاس نیستند.

عدل و جود از نظر اجتماعی

اما از نظر زندگی اجتماعی چطور؟ از نظر زندگی اجتماعی و از جنبه عمومی‏ كه افراد اجتماع را به صورت یك واحد در می‏آورد، از این نظر كه بنگریم‏، می‏بینیم كه عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله پایه‏های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به‏ منزله رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست‏ باشد بعد نوبت به زینت و رنگ آمیزی و نقاشی می‏رسد. اگر " خانه از پای بست ویران است"، دیگر چه فایده كه "خواجه دربند نقش ایوان" باشد؟ اما اگر پایه محكم باشد، در ساختمان بی‌نقاشی و بی‌رنگ‌آمیزی هم‏ می‏توان زندگی كرد. ممكن است ساختمان فوق‌العاده نقاشی خوب داشته باشد و ظاهرش جالب باشد، اما چون پایه خراب است، یك باران كافی است آن‏ را بر سر اهلش خراب كند.

به‌علاوه همین جودها و احسان‌ها و ایثارهایی كه در مواقعی خوب و مفید است‏ و از نظر جود كننده فضیلتی بسیار عالی است، از نظر گیرنده فضیلت نیست‏. حساب او را هم باید كرد، حساب اجتماع را هم باید كرد. اگر رعایت‏ موازنه اجتماعی نشود و حساب نكرده صورت بگیرد، همین فضیلت اخلاقی‏ موجب بدبختی عمومی و خرابی اجتماع می‏گردد.

صدقات زیاد و اوقاف زیاد و حساب نكرده‏، نذورات زیاد و حساب نكرده در هر جا كه وارد شده مانند سیل جامعه را خراب كرده، روحیه‏ها را تنبل و كلّاش و فاسد‌الاخلاق بار آورده، لطمه‏ها و خساراتی وارد آورده كه كمتر از لطمات و خسارات یك سپاه جرار نبوده، مصداق كلام خدا بوده درباره بعضی انفاقات كه می‏فرماید:

"مثل ما ینفقون فی هذه الحیوة الدنیا كمثل ریح فیها صر اصابت حرث‏ قوم ظلموا أنفسهم فأهلكته و ما ظلمهم الله و لكن أنفسهم یظلمون" (آل‌عمران؛ 117)

مثل انفاق‌هایی كه در این دنیا می‏كنند و عنوان انفاق و صدقه و امثال‏ این‌ها به آن‌ها می‏دهند، عیناً مثل باد سختی است كه با سرما همراه است و می‏رسد به زراعت مردمی كه ظلم به نفس كرده‏اند و همه آن زراعت‌ها را ازبین می‏برد. خداوند به آن‌ها ستم نكرده، خودشان به خودشان ستم كرده‏اند.

جامعه را هرگز با جود و احسان نمی‏توان اداره كرد. پایه سازمان اجتماع‏ عدل است. احسان و جودهای حساب نشده و اندازه‏گیری نشده كارها را از مدار خود خارج می‏كند. امام سجاد(ع) فرمود:

 "كم من مفتون بحسن القول‏ فیه، و كم من مغرور بحسن الستر علیه و كم من مستدرج باحسان‏ إلیه" (تحف‌العقول؛ صفحه281)

 بسیاری از مردم از بس خوب‌شان را و مدح‌شان را گفتند فاسد شدند، بسیاری از مردم چون از عیب‌شان چشم‏پوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند، مغرور شدند، بسیاری از مردم هم چون به آن‌ها احسان شد و از راه احسان‏ زندگی و كارشان اداره شد، متدرجاً در غفلت فرو رفتند.

این است معنی سخن علی مرتضی(ع) كه فرمود: "العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها". عدل جریان كارها را در مجرای خود قرار می‏دهد، اما جود جریان‌ها را از مجرای اصلی خارج می‏كند. بسیاری از مردم ابتدا كه می‏شنوند علی، مظهر كامل جود و سخا، عدل را از جود برتر دانسته تعجب می‏كنند كه چطور می‏شود عدل از جود بالاتر باشد؟

 یعنی چه علی(ع) كه سرآمد اهل جود و ایثار و كرم است، درباره جود و كرم می‏فرماید كه جود و كرم، كارها را از جریان خودش خارج می‏كند؟ اما با بیانی كه كردم و دوجنبه‏ای كه توضیح دادم، معلوم شد كه ما تا كنون به عدل‏ وجود از یك جنبه نگاه می‏كرده‏ایم و آن جنبه اخلاقی و جنبه فضیلت شخصی و نفسانی قضیه بوده و البته از این جهت مطلب همان‌طور است، اما جنبه‏ دیگر مهم است و آن جنبه اجتماعی قضیه است و ما تاكنون كمتر از این جنبه‏ فكر می‏كرده‏ایم و علت این‌كه كمتر فكر می‏كرده‏ایم این است كه مدت زیادی‏ نیست كه بشر به ارزش مطالعات اجتماعی پی برده و قوانین اجتماعی را شناخته، در سابق، كم و بیش بعضی از مفكرین عالی‌قدر ما توجه داشته‏اند، اما به صورت علوم مدونی نبوده است، لهذا در قضایا فقط به جنبه‏های‏ اخلاقی و فردی آن‌ها نگاه می‏كرده‏اند.

من یاد ندارم تاكنون كسی در كتابی در اطراف این جمله كه عرض كردم‏ بحثی كرده باشد و حال آن‌كه این جمله در نهج البلاغه است و در دسترس همه‏ بوده. به نظرم علتش این است كه این جمله با مقیاس‌های اخلاقی نمی‏توانسته‏ در نظرها معنی درست و قابل توجهی داشته باشد، اما امروز كه به بركت‏ پیشرفت علوم اجتماعی، مقیاس‌های دیگر غیر از مقیاس‌های اخلاقی به دست مارسیده، می‏فهمیم كه چه كلام پرارزشی است و چقدر این سخن از زمان خودش، بلكه از زمان سیدرضی(ره) كه سخنان علی(ع) را گردآوری كرد و به‌نام‏ نهج البلاغه به صورت كتابی درآورد، جلوتر و بالاتر است. هیچ ممكن نبود در آن زمان، خود سیدرضی كه جمع كننده این كلمات است و حتی بوعلی‏سینا كه بزرگ‌ترین فیلسوف عصر گردآوری نهج البلاغه است، بتواند همچو حقیقت اجتماعی عالی را بیان كند...

عدالت، فلسفه اجتماعی

غرضم از نقل این سؤال و جواب این بود كه توجه پیدا شود كه علی مرتضی(ع) به عدل از چه دیده‏ای می‏نگریسته؟ آیا از جنبه فردی و شخصی نگاه‏ می‏كرده یا بیشتر به جنبه اجتماعی توجه داشته؟ این سؤال و جواب و تحلیلی كه در جواب فرمود معلوم شد كه به جنبه‏ اجتماعی مطلب توجه داشته. این است كه از یك طرف از سخنان علی(ع) و از طرف دیگر از عمل او مخصوصاً از طرز عملی كه در دوره زعامت و حكومت ‏خود انجام داد معلوم می‏شود كه عدالت به صورت یك فلسفه اجتماعی اسلامی‏مورد توجه مولای متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامی تلقی می‏كرده و از هر چیزی بالاتر می‏دانسته، سیاستش بر مبنای این اصل تأسیس شده بود، ممكن نبود به‌خاطر هیچ منظوری و هدفی كوچك‌ترین انحراف و انعطافی از آن‏ پیدا كند، و همین امر یگانه چیزی - بلی یگانه چیزی- بود كه مشكلاتی زیاد برایش ایجاد كرد، و ضمناً همین مطلب یك مفتاح و كلیدی است برای یك‏ نفر مورخ و محقق كه بخواهد حوادث خلافت علی را تحلیل كند.

علی(ع) فوق‌العاده در این امر تصلب و تعصب و انعطاف‌ناپذیری به خرج می‏داد. درباره تصلب علی(ع) در امر عدالت، كه از نظر و تعبیری باید گفت‏ عدالت و از نظر و تعبیری باید گفت حقوق بشر، همین بس كه فلسفه‏ پذیرفتن خلافت را بعد از عثمان، به هم خوردن عدالت اجتماعی و منقسم شدن‏ مردم به دو طبقه سیر سیر و گرسنه گرسنه ذكر می‏كند و می‏فرماید:

"لولا حضور الحاضر، و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما أخذ الله علی العلماء أن‏ لا یقاروا علی كظه ظالم و لا سغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها، و لسقیت آخرها بكأس أولها".

اگر نبود كه عده‏ای به عنوان یار و یاور به در خانه‏ام آمدند و بر من‏ اتمام حجت شد ، دیگر این‌كه خداوند از دانایان و روشن‌ضمیران عهد و پیمان گرفته كه هر وقت اوضاعی پیش آید كه گروهی آن‏ قدر اموال و ثروت‌ها و موهبت‌های الهی را به خودشان اختصاص بدهند و آن‌قدر بخورند كه از پرخوری بیمار شوند و عده‏ای آن‌قدر حقوق‌شان پایمال بشود كه‏ مایه سد جوعی هم نداشته باشند، در همچو اوضاع و احوال، این دانایان و روشن‌ضمیران نمی‏توانند بنشینند و تماشاچی و حداكثر متأسف باشند. اگر همچو وظیفه‏ای را در حال حاضر احساس نمی‏كردم كنار می‏رفتم و افسار خلافت‏ را در دست نمی‏گرفتم و مانند روز اول پهلو تهی می‏كردم.

دنیای گشاده عدالت و دنیای تنگ ظلم

بعد فرمود: "إن فی العدل سعه ، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه‏ أضیق"، عدالت بیش از هر چیز دیگر گنجایش دارد كه همه را راضی‏ كند. یگانه ظرفیت وسیعی كه می‏تواند همه را در خود جمع كند و زمینه‏ رضایت عموم واقع گردد عدالت است. اگر كسی در اثر انحراف طبیعت و در اثر حرص و آز، به حق خود و حد خود قانع نباشد و قناعت به حق بر او فشار بیاورد، جور و ظلم به او بیشتر فشار خواهد آورد. زیرا دو نوع فشار به روح آدمی وارد می‏شود: یكی فشار و ضغطه‏ای است كه‏ عوامل محیط و اجتماع وارد می‏آورند، تنه‏ای است كه دیگری به انسان می‏زند، ضربه و شلاقی است كه دیگری وارد می‏آورد، حبس و زندانی است كه دیگری‏ او را گرفتار كرده است.

یك نوع دیگر فشارها و ضغطه‏هایی است كه از داخل روح، بر آدمی وارد می‏آید مثل فشار حسد، فشار كینه، فشار انتقام‌جویی، فشارحرص و آز و طمع. اگر عدالت اجتماعی برقرار شود، از لحاظ عوامل خارجی‏ تأمین پدید می‏آید ، زیرا در آن صورت كسی نمی‏تواند به حق دیگری تجاوز كند، از این جهت كسی نمی‏تواند روح او را در تنگی و فشار قرار دهد. و اما اگر عدالت برقرار نشد و میدان، میدان زور و ظلم و غارت و چپاول شد، آن‌ها كه تحت فشار عوامل روحی حرص و طمع هستند، مطامع‌شان بیشتر تحریك‏ می‏شود و بیشتر تحت فشار قوی این عامل‌ها قرار می‏گیرند و رنج می‏برند، پس‏ كسی كه محیط عدالت بر او فشار آورد، محیط ظلم بیشتر او را می‏فشارد.

ابن‌ابی‌الحدید می‏گوید: بعد از قتل عثمان، مردم در مسجد جمع شده بودند كه‏ ببینند كار خلافت به كجا می‏كشد، و چون غیر از علی(ع) كسی دیگر نبود كه مردم به او توجهی داشته باشند و از طرفی هم عده‏ای بودند كه رسماً خطابه‏ می‏خواندند و سخنرانی می‏كردند و در اطراف شخصیت علی(ع) و سوابق او در اسلام صحبت می‏كردند، مردم هجوم آوردند و با علی(ع) بیعت كردند. آن‏ سخنان را كه فرمود مرا رها كنید و دیگری را بگیرید، زیرا اوضاع آینده‏ چنین و چنان است و به‌علاوه من كسی نیستم كه از آنچه خود می‏دانم كوچك‌ترین‏ انحرافی پیدا كنم، در همین وقت بود كه آمده بودند بیعت كنند و به‏‌عنوان اتمام حجت در اول كار خود، آن سخنان را ایراد كرد.

علت اصلی انحراف مسلمین از عدل اسلامی

وقتی این سؤال مطرح می‏شود كه چرا با اینكه در اسلام این‌قدر به اصل‏ عدالت توصیه شد، به آن عمل نشد، و بلكه طولی نكشید كه جامعه اسلامی‏ سخت دچار بی‌عدالتی شد و انواع بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌ها به وجود آمد، وقتی كه این سؤال مطرح می‏شود، آن چیزی كه در درجه اول و زود به فكر همه‏ می‏رسد این است كه مسؤول این كار، عده‏ای از خلفا بودند و آن‌ها سبب شدند كه این دستور خوب، اجرا و تنفیذ نشد، زیرا اجرای این دستور، اول باید از طرف خلفا و زعمای مسلمین بشود و آن‌ها سوء‌نیت داشتند و شایستگی آن‏ مقام بزرگ را نداشتند و مانع اجرا و تنفیذ این اصل شدند و در نتیجه در جامعه اسلامی انواع بی عدالتی‌ها و تبعیض‌ها به وجود آمد.

این جواب درست است، اما به این معنی كه یكی از علت‌ها این بود كه آن‌ها كه می‏بایست اجرا كنند اجرا نكردند و بر ضد آن عمل كردند. تاریخ خلفای اموی و عباسی گواه صادق این مطلب است.

بد تفسیر شدن عدالت

اما تمام علت این نیست. یك علت مهم دیگر هم هست كه اثرش از علت‏ اول اگر بیشتر نباشد كمتر نیست. امشب می‏خواهم در اطراف این علت بحث‏ كنم. آن علت این است كه اصل عدل در اسلام از طرف عده‏ای از پیشوایان و علمای اسلام بد تفسیر و توضیح داده شد و با آن‌كه عده دیگری در مقابل آن‌ها مقاومت كردند، فایده‏ای نكرده و دسته اول پیش بردند.

یك قانون خوب و عالی در درجه اول باید خوب تفسیر شود و در درجه دوم‏ باید خوب اجرا و تنفیذ گردد. اگر خوب تفسیر نشود، فرضاً آن‌ها كه متصدی‏ اجرا و تنفیذ هستند بخواهند خوب اجرا كنند، فایده ندارد، زیرا همان‌طوری اجرا می‌كنند كه تفسیر شده، و اگر هم قصد خوب اجرا كردن نداشته‏ باشند برای آن‌ها چه بهتر، وقتی متصدیان تفسیر قانون، مطابق با نیات‏ سوء اجراكنندگان تفسیر كردند، عملاً و نتیجتاً خدمتی به آن‌ها كرده‏اند و آن‌ها را از زحمت و دردسر مردم نجات داده‏اند، خواه آن‌كه تفسیر كنندگان‏ از اول قصدشان این باشد كه به قانون و مردم خیانت كنند، و یا همچون‏ قصدی نداشته باشد، فقط روی كج‌فهمی بد تفسیر كنند.

در تفسیر اصل عدل همین‌طور شد. غالباً و شاید همه كسانی كه منكر این‏ اصل در اسلام شدند - به شرحی كه عرض خواهم كرد- سوء‌نیتی نداشته‏اند، فقط روی قشری فكر كردن و متعبدمآبانه فكر كردن، مسلمانان را به این روز انداختند. این بود كه برای اسلام دو مصیبت پیش آمد: یكی مصیبت سوء‌نیت در اجرا و تنفیذ كه از همان اوایل در اثر قرار نگرفتن چرخ خلافت روی محور اصلی خود، به صورت تفضیل نژاد عرب بر غیرعرب و تفضیل قریش بر غیرقریش و به صورت آزاد گذاشتن دست عده‏ای در حقوق و اموال و محروم كردن عده دیگر پیش آمد، و قیام علی(ع) در خلافت بیشتر برای مبارزه با این انحراف بود و بالأخره هم منجر به شهادتش‏شد، و بعد هم در زمان معاویه و سایر خلفا شدت یافت.

مصیبت دیگر از طرف عده‏ای قشری‌مآب و متعبدمآب وارد شد كه روی یك‏ سلسله افكار خشك، به یك نوع توضیح‏ها و تفسیرهای كج و معوج پرداختند كه‏ آثارش هنوز هم باقی است.

منبع: كتاب بیست گفتار
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
عدالت نامی غریب و مظلوم در کشور ما
جای استاد خالیست که ببینند نه عدل مانده ونه جود ، نه مروت مانده ونه فتوت ، نه دین واقعی مانده ونه دیانت و. . . . . . ،
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان