بازدید 18970
۳
مرور روزنامه‌های چهارشنبه ۲۷ اسفند؛

اعتراض به قرائت بناپارت ـ بيسمارك از ظريف و سليماني

در آخرین روزهای سال و در حالی که ظریف و سلیمانی در بیشتر رسانه‌های ایرانی، ‌چهره‌های سال انتخاب شده‌اند، روزنامه جوان به مقایسه این دو با بیسمارک و بناپارت اعتراض کرده است. تحولات بخش انرژی با توجه به افتتاح رسمی فاز ۱۲ پارس جنوبی و ادامه تحلیل‌های متفاوت روزنامه‌ها از مذاکرات هسته‌ای، دیگر مطالب مهم روزنامه‌های چهارشنبه آخر سال هستند.
کد خبر: ۴۸۴۶۴۳
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۰ 18 March 2015
در آخرین روزهای سال و در حالی که ظریف و سلیمانی در بیشتر رسانه‌های ایرانی، ‌چهره‌های سال انتخاب شده‌اند، روزنامه جوان به مقایسه این دو با بیسمارک و بناپارت اعتراض کرده است. تحولات بخش انرژی با توجه به افتتاح رسمی فاز ۱۲ پارس جنوبی و ادامه تحلیل‌های متفاوت روزنامه‌ها از مذاکرات هسته‌ای، دیگر مطالب مهم روزنامه‌های چهارشنبه آخر سال هستند.

اعتراض به قرائت بناپارت ـ بیسمارک از ظریف و سلیمانی


روزنامه جوان در یادداشتی با تیتر فوق نوشته: تطابق و مقایسه افراد، پدیده‌ها و تحولات با نمونه‌های تاریخی آن مسأله رایجی است که در بیان آدمی به وفور یافت می‌شود. رد یا تأیید دیدگاه‌ها و استدلال جهت حقانیت یا ابطال آن معمولاً با رجوع به نمونه‌های تاریخی اتفاق می‌افتد.

محمد قوچانی، سردبیر مهرنامه در ویژه‌نامه نوروزی آن تلاش زیادی نموده است تا از یک قافیه تنگ، مدلی اروپایی برای هم‌افزایی و همسویی دکتر ظریف و سردار سلیمانی بیابد.

واقعاً خوانش غربی چه کاربردی برای این تطبیق دارد؟ استفاده از واژه‌های قلمبه سلمبه و آسمان ریسمان کردن نظرات مارکس و قرینه‌سازی از بناپارت و بیسمارک برای قرابت ذهنی خواننده چه فایده‌ای برای مخاطب امروز جامعه ایران دارد؟ بیماری روشنفکری ما طبیعتاً فقط مختص خود روشنفکران نیست. برخی افراد دیگری هم داریم که دوست دارند در حوزه روشنفکری و تئوریک شناخته شوند و یکی از شاخصه‌های آن را استفاده از مفاهیم ناآشنا برای مردم بومی خود می‌دانند.

وقتی شروع به خواندن سرمقاله مهرنامه می‌کنیم، به این واژه‌ها که پشت سر هم چیده شده است برمی‌خوریم. «هلفدونی»، «بورژوازی»، «کاخ تویلری»، «کرابولیتسکی»، «کارل مارکس»، «لوئی بناپارت»، «بناپارتیسم اسلامی»، «سزاریسم»، «اسپارتاکوس»، «عصر مترنیخ»، «سوسیالیستی»، «لیبرالیستی»، «فاشیسم»، «پاتریمونیالیسم»، «استالینی»، «سلطانیسم»، «دولت بناپارتی»، «رایشتاک»، «جمهوری وایمار»، «رئال پولتیک» و... علاوه بر آن برای تقریب به ذهن خوانندگان نسبت به جایگاه و مأموریت ظریف و سلیمانی، لوئی بناپارت را معادل سلیمانی و اتوفون بیسمارک را به عنوان پایه‌گذار رئال‌پولتیک و معادل ظریف استفاده نموده است. نسبت سپاه با سیاست را که تا دیروز چیز بدی بود، در گذشته مثبت دانسته است و نهایتاً این دو فرد را با دیدگاه‌های کارل مارکس و بناپارت و بیسمارک مقایسه می‌کند و نتیجه می‌گیرد که این مدل‌‌ همان مدل فرانسه دیروز است.

این همه زحمت و مقدمه برای اثبات چه چیزی به خواننده است؟ یعنی همین طور به زبان ساده نقش همسو و تکمیل‌کننده برای این دو نفر قائل شویم، امکان ندارد؟ چرا! پس علت چیست. علت پرستیژ «دانایی» و آوردن مدل و القای پژوهشی بودن مطلب به خواننده است. اما آنچه خواننده بومی دریافت می‌کند، اینکه ذهن نویسنده مملو از داشته‌هایی است که مال خودمان نیست. اگر قرار بود نمونه‌های تاریخی را برای تقریب به این روابط به کار بگیریم چه اشکال داشت، مثلاً عباس‌میرزا ـ امیرکبیر را در جنگ‌های ایران و روس و ارزنه‌الروم مقایسه کنیم یا ولایتی و محسن رضایی را در جنگ تحمیلی مقایسه کنیم. البته و متأسفانه ایشان تلویحاً در قافیه‌ای گرفتار شده‌اند که سیدضیا و رضاخان را نیز در مثال‌آوری بعد از بناپارت و بیسمارک از قلم نینداخته‌اند. بالاخره امروز نیروهای سپاه نیروهای لوئی بناپارت هستند و ظریف بیسمارک؟ یا نیروهای جمهوری اسلامی و امام و انقلاب هستند؟ واقعیت این است که این دو فرد به مانند آن دو فرانسوی داعیه خود بودن ندارند و قیاس مع‌الفارق است. این دو سرباز ملت، رهبری و اسلام هستند و فقط انجام وظیفه می‌کنند که البته با خط‌کش روشنفکری این ادبیات خنده‌دار و شاید توهین‌آمیز جلوه نماید.

فاز ١٢میلیارد دلاری بالاخره به بهره‌برداری رسید


شروع بهره‌برداری از فاز دوازده میدان گازی پارس جنوبی، بار دیگر مسائل بخش انرژی را در کانون توجه چندین روزنامه قرار داده است. رضا زندی در گزارشی برای روزنامه شرق در این باره نوشته است: «۶۴سال پیش» صنعت نفت ایران ملی شد؛ دیروز «ملیترین پروژه صنعت نفت ایران» افتتاح شد. پروژه فاز ١٢ پارس‌جنوبی با ١٢میلیارددلار هزینه، بزرگ‌ترین پروژه تاریخ نفت کشور است. چهار دولت درگیر اجرای آن بوده‌اند و ١٠ سال طول کشیده است تا پرده از لوح سنگی افتتاح آن کنار زده شود. فاز ١٢ پارس‌جنوبی، می‌تواند ایرانی‌ترین پروژه بزرگ صنعت نفت کشور باشد؛ چه، در شرایط سخت تحریم و بدون حضور پیمانکاران خارجی به سرانجام رسیده است. «خوشحالم که همزمان با مذاکرات هسته‌ای و مقارن با ٢٩ اسفند، بزرگ‌ترین پروژه گازی ایران گشایش می‌یاد... نسیم بهاری از فاز ١٢ وزیدن گرفته است‌». این را حسن روحانی در مراسم افتتاح فاز ١٢ پارس‌جنوبی گفت؛ وقتی‌که دیروز به کنگان آمده بود. حالا فاز ١٢ اقتتاح شده است؛ فازی که مذاکرات قراردادی و امضای قراردادش، تیرماه ١٣٨۴ در دوره وزارت بیژن زنگنه، در دولت سیدمحمد خاتمی انجام شد.

چهار وزیر نفت دولت احمدی‌نژاد آن را پیش بردند، مراحل دشوار انتهایی‌اش دوباره به دوره وزارت بیژن زنگنه رسید تا حسن روحانی آن را افتتاح کند. حالا می‌توان با داستان‌های فاز ١٢، کتاب تحولات ١٠ساله ایران را نوشت. «اگر می‌گوییم تحریم نمی‌تواند باعث توقف رشد ما شود و الشاهد مشهود. شاهد ما فاز ١٢ است‌». این را رییس‌جمهور گفت؛ وقتی‌که پیش‌روی میهمانان افتتاحیه فاز ١٢ سخنرانی می‌کرد؛ زمانی‌که وزرا و مدیران‌عامل شرکت ملی نفت در دوره انجام پروژه فاز ١٢ پیش‌رویش نشسته بودند. می‌رکاظمی و رستم قاسمی اما نیامده بودند. جشن‌ساز هم نبود. اما زنگنه از همه آن‌ها نام برد و تقدیر کرد. از نوذری و هامانه گرفته تا قلعه‌بانی: «سال گذشته گفتم که امسال صدمیلیون‌مترمکعب به تولید گاز کشور اضافه می‌شود. برخی دوستان به من گفتند شما چرا این قول را دادید. حالا وزارت نفت چیزی گفته است، شما چرا باور کردید. اما آشنایی من با وزیر نفت در جهاد و جنگ بوده است. در آتش و خون. ما همدیگر را در قرارگاه می‌دیدیم. به دوستانمان گفتم قولی که داده شده، انجام خواهد شد. و امروز تولید گاز ما نسبت به سال ٩٢، صدمیلیون‌مترمکعب بیشتر شده است‌». این را حسن روحانی سه‌روز مانده به نوروز گفت.

از سوی دیگر، در واپسین روزهای سال، عادل پیغامی در روزنامه خراسان به «نقد ذهنیت‌های داخلی درباره دلایل سقوط قیمت نفت» پرداخته و نوشته است: سال گذشته مطالب زیادی از اغلب رسانه‌های دنیا از جمله ایران در باب علل کاهش قیمت نفت و تبعات آن شنیده می‌شود. بدیهی است این مقوله در کشور ما هم که وابستگی‌هایی به این درآمد بادآورده خدادادی داریم پررنگ‌تر باشد. جالب‌تر اینکه در کشورهای نفتی بیش از مردم، این داد مسئولان است که درآمده و نشان‌دهنده این مهم است که نفت در درجه اول جزئی از اقتصاد رانتی است و نه اقتصاد مردمی!

تبعات سیاسی تحلیل غلط از بازار نفت


تبعات سیاسی این کاهش و ذهنیت اشتباه مسئولان ما از علل این کاهش، مسأله مهم این نوشته است. به ویژه اینکه رئیس جمهور با نام بردن کویت و عربستان این فضا را به رسانه‌های غربی داد تا ذهنیت مسئولان ایرانی را در تقابل با این دو کشور نشان دهد. بیم آن می‌رود که هم خود کاهش قیمت و هم تحلیل غلط از چرایی و منشاء آن موجب مشکلاتی شود که یکی از آن‌ها احتمال ایجاد تنش ژئوپلتیک توسط کشورهای تولیدکننده نفت است. به ویژه آنکه تلویزیون العربیه سخنان رییس جمهوری مبنی بر متضرر شدن خود کویت و عربستان از کاهش قیمت نفت را به تهدید ایران بر آن‌ها تعبیر کرد گویی که ایران آن‌ها را عامل فشار بر خود می‌داند! مدعای این نوشته این است که در انتساب کاهش نفت به یک تصمیم، سیاست و اقدام موذیانه غربی ـ عربی اشتباه می‌کنیم و بیم آن می‌رود که با خطا در این محاسبه و تحلیل، هزینه‌هایی سیاسی ایجاد کنیم. چه این هزینه دشمنی با کویت و تصریح عداوت با عربستان باشد (چیزی که غرب خواهان برافروزی بیشتر و علنی آن است) و چه توصیه‌های خام عده‌ای بر دوستی با حکام حاشیه خلیج فارس و تغییر سیاست در باب بحرین و...!

البته اینکه وزرای نفت عربستان و امارات و... بادی به غبغب می‌دهند و خود را بازیگر این کاهش و یا بی‌علاقه به تغییر و بهبود آن جلوه می‌دهند، نباید موجب باور ما و پذیرش آشکار و تلویحی ما از موثر بودن آن‌ها شود. آن‌ها و جریان رسانه‌ای غرب دقیقا در پی این هستند که دشمنی ایران و اعراب حاشیه‌ای در این کاهش را بزرگ جلوه دهند و از اتفاقی که اعراب هیچ نقشی در ایجاد آن ندارند و اساسا در جایگاهی نبوده و نیستند که برای چنین ایذایی در مقام تصمیم و اقدام قرار بگیرند یک نقش موثر برای اعراب حاشیه‌ای بسازند! و متاسفانه ما با مصاحبه بعد از جلسه اوپک وزیر نفت عربستان در دام این تله رسانه‌ای و روانی افتاده‌ایم. در دشمنی اعراب حاشیه‌ای شک نداریم اما نباید اجازه بدهیم دشمن هر اتفاقی را به نام قدرت خود به رُخمان بکشد!

دلایلی که نشان می‌دهد نقش اعراب در قیمت گذاری نفت حاشیه‌ای است


مسأله نقش و وزن تأثیرگذاری اعراب حاشیه‌ای چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ فنی و اقتصادی در قیمت نفت چند دهه است که به دلایل زیر بحثی بلاموضوع و بدون فایده است:

۱) بازار نفت، بازار کالایی نیست!

لازم است بدانیم که از دهه ۹۰ میلادی، بازار نفت دیگر یک بازار کالایی صرف نیست که عرضه و تقاضای آن، تعیین کننده قیمت آن باشد. این بازار، بازاری کمتر کالایی و بیشتر مالی است. قبل از ۱۹۸۷ وقتی می‌گفتند قیمت نفت وست تگزاس اینترمدیت و یا نفت برنت دریای شمال انگلیس فی المثل ۳۰ دلار است، اشاره به یک کالای واقعی (ولو بسیار اندک) داشتند اما از اواخر دهه ۹۰ میلادی هرچه پیشتر آمده‌ایم بازار نفت از بازار کالایی دور‌تر شده و به بازاری مالی نزدیک شده است. درواقع امروز منظور از قیمت شاخص نفت وست تگزاس، دیگر خود نفت آن چاه به خصوص نیست بلکه اوراق بهادار و سندی مالی است به نام «ابزار مشتقه نفت» که در بازاری مالی و در چارچوب قواعد «خرید و فروش ریسک» و سفته بازی و در رقابت با سایر اوراق مالی کاهش و افزایش می‌یابد. به همین دلیل، سقوط یک باره و چند هفتگی ۸۰ دلاری قیمت نفت خام در ۲۰۰۸، و یا افت قیمت نفت وست تگزاس نسبت به برنت، بالاماندن طولانی مدت قیمت نفت فرا‌تر از ۱۰۰ دلار، نوسانات غیرواقعی نفت و یا عدم امکان توضیح آن با مدلهای متعارف اقتصادی، دیگر با فرض کالایی بودن بازار نفت ممکن نیست.

برای توضیح بیشتر، فرض کنید که زمانی گوجه فرنگی ورامین را شاخص کرده باشند و قیمت گوجه فرنگی ساوه را درصدی از آن قرار دهند. بدین ترتیب هرگونه تغییر در عرضه و تقاضای گوجه فرنگی ورامین، قیمت گوجه ساوه را نیز تغییر می‌دهد. حال اگر گوجه کاران ورامینی قیمت‌ها را دستکاری کنند، کشاورزان ساوه‌ای نیز متضرر یا منتفع می‌شوند و ساوجی‌ها حق خواهند داشت که افت و خیز نان خود را در گرو اقدامات ورامینی‌ها بدانند. اما با شکل گیری بازار مشتقات گوجه فرنگی در تهران و تصمیم برای تعیین گوجه ورامین به عنوان یک ابزار مشتقه و شاخص در این بازار مالی جدید، مسأله متفاوت می‌شود. ورقه و سند بهاداری که به عنوان گوجه ورامین خرید و فروش می‌شود دیگر حواله‌ای نیست از مبادله سلف گوجه ورامین. بلکه صرفا یک سند مالی است به ویژه آنکه حتی می‌توان فرض کرد که دیگر در ورامین گوجه‌ای کاشت و برداشت نمی‌شود ولی همچنان ابزار مشتقه شاخص در بازار، به نام گوجه فرنگی ورامین است و جالب‌تر اینکه بر روی سند نوشته شده گوجه فرنگی مینیاتوری آبی رنگ ورامین! یعنی اینکه کالایی که در بازار مشتقات به عنوان شاخص تبدیل به ابزار مشتقه می‌شود می‌تواند حتی وجود خارجی و حقیقی نداشته باشد! اما با پذیرش همه فعالان بازار حقیقی گوجه، شاخصی برای گوجه فرنگی ساوه کماکان محسوب می‌شود. حال آیا ساوجی‌های گرامی می‌توانند اهالی ورامین و گوجه کاران ورامینی را به دستکاری قیمت متهم کنند؟!

امروزه بخش مهمی از واقعیت بازار نفت، بازاری مالی است و در رقابت با اوراق مالی و سایر ابزارهای مشتقات، تعیین قیمت می‌شود. کاهش فعلی نیز عمدتا از ناحیه مالی و ابزار مشتقات (بازار کاغذی نفت) است. به همین جهت بود که سالهاست توصیه می‌کنم باید وزارت نفت ایران در بازار مشتقات تمرین و نقش آفرینی کند! و هم از این جهت است که برخی کار‌شناسان سال‌ها گفته‌اند ماندن در اوپک دیگر وجهی ندارد و چه بسا موجب ضرر نیز است!

۲) اتفاقات بازار واقعی که نفت را ارزان کرد

در عین حال هنوز بازار نفت بخشی ولو نه چندان مهم از ماهیت حقیقی و کالایی خود را نیز دارد. بخش حقیقی و غیرمالی کاهش قیمت نفت را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

الف) تقاضا و مصرف آمریکا به عنوان یک غول اقتصادی و حتی چین و اروپا، از نفت کاهش یافته است. افزایش ۵ درصدی مصرف سوخت کشوری چون هند نیز این مسأله را جبران نکرده است. در هر سه غول اقتصادی دنیا هم به دلیل بحران و رکود اقتصادی تقاضای نفت کاهش یافته است. پیشتر گفته بودم که؛

غرب پس از بحران‌های سالهای ۱۹۷۹ (انقلاب ایران)، ۱۹۸۳ و ۱۹۸۶، و به منظور دستیابی به اقتصاد مقاومتی و کاهش شکنندگی خود در برابر تلاطمات بازار انرژی، به این فکر افتاد که وابستگی خود به نفت و سوختهای فسیلی را کاهش دهد و در این کار نیز موفق بود به نحوی که علیرغم قیمت ۱۲۰ دلاری نفت در سال ۲۰۰۲، بحرانی از این ناحیه بر اقتصاد غرب وارد نیامد. حتی قیمت بالای ۱۰۰ دلاری ساخته و پرداخته خود غرب بود تا پروژه‌های دستیابی به انرژی‌های نو و پاک را مقرون به صرفه کند. در راستای مقاوم سازی اقتصاد آمریکا، درجه حساسیت و وابستگی آمریکا به نفت، امروزه نسبت به دهه ۸۰ میلادی بسیار کاهش یافته است. سوخت‌های فسیلی تاحد زیادی با انرژی‌های نو جایگزین شده‌اند و لذا افزایش قیمت نفت دیگر سببی بر رکود اقتصادی تلقی نمی‌شود. لذا تقاضای نفت از بعد مصرف سوختی به شدت تنزل کرده و جای خود را به تقاضای نفت به عنوان مواد اولیه پتروشیمیایی داده و خواهد داد. ب) تولیدکنندگان غیراوپکی مثل روسیه و آمریکا و یا تا حدودی خارج اوپکی مثل کردستان عراق عرضه را زیاد کرده‌اند. سطح تولید بالای روسیه یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت غیر عضو اوپک (با تولید نفت بیش از ۱۰ میلیون بشکه در روز!) و تولید نفت شیل ایالات متحده آمریکا، دو بازیگر بزرگ جانب عرضه محسوب می‌شوند. ۸ سال از تحولی به نام «انقلاب شیل» می‌گذرد. این اشتباه است که فرض کنیم عربستان یا کویت ظرفیت خالی و مازادی برای تولید بیشتر داشته‌اند که امروزه وارد بازار کرده باشند. عربستان سالهاست که به نحوی غیرصیانتی از چاههای نفت خود با تزریق آب و گاز، حداکثر ۱۱ میلیون بشکه نفت در روز استخراج می‌کند و این سطح را نیز به زحمت و با عدم ملاحظه مسائل فنی چاههای خود نگاه داشته است و لذا عربستان علیه ما برگ برنده‌ای نداشته که رو کرده باشد!

دلیل مقاومت عربستان در برابر کاهش تولید اوپک


علت مقاومت عربستان و سایرین در برابر کاهش عرضه خود این است که به خوبی می‌دانند این کاهش کمکی به قیمت نفت نکرده و دیگر کنترل جانب عرضه در دست اوپک نیست. ضمن اینکه موجب از دست دادن بازار و مشتریان و واگذاری آن‌ها به روسیه و آمریکا می‌شود. وزیر نفت امارات به همین دلیل گفت: «اوپک قادر به کنترل قیمت نفت جهانی نیست و برای تعدیل قیمت، نفت شیل آمریکا باید کنترل شود‌». این تصمیم منطقی اعراب حاشیه‌ای را باید فهمید و آن را تعبیر به محاربه با خود نکرد. آن بیچارگان خود نمی‌دانند چه کار کنند.

ادامه مخالفت‌های کیهان با مذاکرات هسته‌ای


در میان خوش‌بینی بیشتر روزنامه‌ها به مذاکرات هسته‌ای، کیهان همچنان بر طبل مخالفت با مذاکرات می‌کوبد. حسین شریعتمداری در سرمقاله این روزنامه با تیتر «نزده می‌رقصند!» به احتمال بردن توافق هسته‌ای به شورای امنیت پرداخته و از جمله نوشته: تحریم‌های شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران با استناد به همین ماده ـ ۴۱ ـ وضع و تصویب شده است و تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا نیز بر همین اساس بوده و ادامه دارد. اما از نگاه جمهوری اسلامی ایران این قطعنامه غیرقانونی است چرا که فعالیت هسته‌ای خود را صلح‌آمیز می‌داند و در بازرسی‌های بیش از ۱۱ ساله اخیر آژانس بین‌المللی انرژی‌ اتمی نیز کمترین نشانه‌ای از انحراف فعالیت صلح‌آمیز کشورمان به تولید سلاح اتمی و یا حرکت در جهت مقدمات این انحراف ـ DIVERSION ـ دیده نشده است، بنابراین تن دادن به «یک قطعنامه فصل هفتمی» که وزیرمحترم امور خارجه از آن خبر داده‌اند، به مفهوم و معنای آن است که ایران اسلامی نیز غیرصلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود را تائید می‌کند! و از این روی؛ ایراد و اشکالی نمی‌بیند که قطعنامه تضمینی شورای امنیت برای توافق احتمالی، از نوع قطعنامه‌های فصل هفتمی باشد!

پذیرش قطعنامه فصل هفتمی با شرحی که گذشت، تمامی مقاومت بیش از ۱۱ ساله ایران در چالش هسته‌ای تحمیلی را بر باد خواهد داد، چرا که اصلیترین موضوع چالش یاد شده، ادعای حریف به غیرصلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای کشورمان و متهم کردن ایران به تلاش مخفیانه برای تولید سلاح اتمی بوده است! و در مقابل ایران اسلامی با ارائه اسناد فنی و حقوقی و اجازه بازرسی‌های گسترده و در مواردی فرا‌تر از آنچه در پیمان NPT و پادمان‌های مربوطه آمده است و حتی تن دادن به بازرسی‌های موضوع پروتکل الحاقی ـ بازرسی از هر مکان و در هر زمان ـ نشان داده است که فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیزی دارد. حالا تصور کنید که بعد از ۱۱ سال چالش فرصت‌سوز و خسارت‌آفرین و تحمل تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی، به قطعنامه‌ای تن می‌دهیم که در بستر و تحت موضوع فصل هفتم منشور ملل متحد، تصویب خواهد شد! آیا پذیرش این قطعنامه فصل هفتمی می‌تواند غیر از پذیرش اتهامات ۱۱ ساله حریف مبنی بر غیرصلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای کشورمان، معنا و مفهوم دیگری داشته باشد؟! و آیا به معنای آن نیست که برنامه هسته‌ای ایران را تهدید علیه صلح‌جهانی ـ یا منطقه‌ای ـ و مستوجب برخورد شورای امنیت سازمان ملل می‌دانیم؟! بدیهی است که وزیرمحترم امور خارجه کشورمان چنین دیدگاهی ندارند ولی تدارک حریف حیله‌گر در صورت غفلت می‌تواند پی‌آمد یاد شده را به دنبال داشته باشد. مخصوصا آنکه حریف نشان داده است «نزده هم می‌رقصد»! چه رسد به اینکه ساز فصل هفتمی نیز کوک شود!

فقط نیم‌نگاهی به اظهارات و اقدامات باج‌خواهانه و خصمانه حریف به وضوح نشان می‌دهد ـ و مقامات رسمی آمریکا نیز با صراحت تاکید کرده‌اند ـ که چالش هسته‌ای فقط بهانه‌ای برای تحریم‌ها و تحریم‌ها حربه‌ای برای مقابله با موجودیت جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا و متحدانش در این آوردگاه که فقط تابلوی هسته‌ای دارد، از دست زدن به هیچ جنایتی امتناع نکرده و نخواهند کرد. با این توضیح به ماده ۴۲ از فصل هفتم منشور توجه کنید؛

در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیش‌بینی شده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست می‌تواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‌المللی ضروری است مبادرت ورزد. این اقدام ممکن است مشتمل بر محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد‌».

حالا باید پرسید مگر نه اینکه طی چند سال گذشته آمریکا و متحدان اروپایی آن از پذیرش اسناد و اطلاعات برآمده از بازرسی‌ها مبنی بر صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای کشورمان طفره رفته‌اند تا آنجا که برای خارج کردن چالش از بستر «فنی و حقوقی»، پرونده هسته‌ای کشورمان را برخلاف تصریح بند «C» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس، به شورای امنیت برده‌اند تا بستر قابل تعریف «فنی و حقوقی» را به بستر غیرقابل تعریف «سیاسی» تبدیل کنند و... بنابراین آیا پذیرش قطعنامه فصل هفتمی زمینه عبور حریف از ماده ۴۱ به ماده ۴۲ ـ با شرحی که گذشت ـ را فراهم نمی‌آورد؟! می‌پرسید چگونه؟! پاسخ روشن است و البته تأسف‌آور. زیرا با تن دادن به این قطعنامه، پذیرفته‌ایم که فعالیت هسته‌ای کشورمان صلح جهانی ـ یا منطقه‌ای ـ را به خطر انداخته و چنانچه تحریم‌ها که موضوع ماده ۴۱ فصل هفتم است ایران را به قبول شرایط تحمیلی حریف وادار نکند، استناد به بند ۴۲ که اقدام نظامی از جمله اهرم‌های آن است، برای شورای امنیت سازمان ملل مجاز خواهد بود! مخصوصا با توجه به این واقعیت که هدف نهایی حریف به تأکید و تصریح مقامات رسمی آمریکا «تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران» است.

از سوی دیگر محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار با تیتر «پیامدهای پیدا و پنهان توافق هسته‌ای» نوشته: تا پایان ضرب الاجل تعیین شده برای توافق کمتر از سه هفته باقی است. هر چه به لحظات پایانی این مدت نزدیک می‌شویم هیجان حاکم همچون دقایق پایانی وقت اضافه بازی فینال فوتبال پــر غلیـان و رو به فزونی است. تمام نگاه‌ها به لحظه‌ای که ظریف و جان کری بنای بیان رسمی توافق را دارند دوخته شده است. هر کس هم در ذهن خود برای آن لحظه خلق خصوصیت و شرایط می‌کند. البته که ما ایرانی‌ها بسیار مایلیم روز توافق با ۲۹ اسفند، روز ملی شدن صنعت نفت توسط آزاد مردی چون مرحوم دکتر مصدق، تقارن یابد تا از نظر نشانه‌شناسی، غرور و افتخار آن دو چندان گردد. برغم اینکه مدت زمان باقی مانده جوابگوی حجم اختلافات نیست و برای تحریر توافق بسیار دیر می‌باشد اما به دو دلیل همچنان توافق نزدیک است. اول اینکه توافق برای اوباما و حسن روحانی حیثیتی شده است و مخالفان داخلی هر دو طرف مترصد روزنه شکست هستند. دوم اینکه دنیا خسته از پروسه کشدار پرونده هسته‌ای ایران، خواهان ختم آن است. با این فرض اگر توافق ظرف چند روز آینده اعلام شود دارای پیامدهای جهانی، منطقه‌ای و داخلی در ابعاد مختلف خواهد بود. اما در اینجا به چند بُعد خاص آن به دلیل اهمیت اشاره خواهد شد؛

۱ ـ با حل پرونده هسته‌ای زنجیره‌ای از پرونده‌های پنهان که عامل بی‌اعتمادی حاکم بر روابط ایران و دنیای غرب است، حل خواهد شد.

۲ ـ بسیاری از مشکلات منطقه‌ای جز به مدد تفاهم ایران و آمریکا قابل حل نخواهند بود. این مشکلات با حل پرونده هسته‌ای به سرعت خاتمه می‌یابند و منطقه به طرف آرامش رهنمون می‌شود.

۳ ـ با لغو تحریم‌ها فشار عصبی از سر مردم برداشته می‌شود. مردم در نتیجه تحریم‌های ظالمانه گرفتار فشارهای عصبی و روانی متراکم هستند و غرورشان جریحه دار شده است و منتظر و متر صد لحظه برداشته شدن آن هستند.

۴ ـ با توافق، امکان صادرات نفت ایران تا سقف ظرفیت تولید یعنی سه میلیون و پانصد هزار بشکه ممکن می‌شود. این امکان در کوتاه مدت موجب کاهش بیشتر قیمت نفت می‌شود ولی در دراز مدت به دلیل کنار رفتن سایه جنگ و بحران پرونده تاثیر مثبت بر بازار خواهد داشت.

۵ ـ با لغو تحریم‌ها ایران به اقتصاد جهانی ملحق خواهد شد و کمک شایانی به مثبت شدن رشد اقتصاد جهانی خواهد کرد. تجارت جهانی هم اکنون ملتهب و متاثر از آثار تحریم هاست. با حل بحران هم تجارت جهانی تسهیل خواهد شد و هم نرخ ناخالص ملی در ایران افزایش خواهد یافت.

۶ ـ با توافق هسته‌ای بازار کاسبان بین‌المللی کساد خواهد شد. آنچنانکه بازار کاسبان داخلی تحریم نیز آجر خواهد گردید و کرکره دکان آن‌ها برای همیشه پایین خواهد آمد. در سایه تحریم‌ها تعدادی از کشور‌ها با بلیت ایران سعی در کاسبی به نفع خویش دارند و منافع ملت ایران را پلکان تعالی ملت خویش قرار داده‌اند. در داخل نیز اقلیتی با سوءاستفاده از شرایط و به نام دور زدن تحریم‌ها به گنج قارونی دست یافته‌اند و حاضر نیستند این فرصت را از دست دهند و بیمناک شرایط پس از تحریم‌اند.

به هر روی پرونده هسته‌ای ایران دارای ابعاد مختلف جهانی است که با مختومه شدن آن آثارش در صحنه جهانی بروز و تحولات بسیار را به همراه خواهد آورد. حال باید نشست و دید که آیا در ساعات پیش رو انتظار‌ها به سر خواهد آمد و پرونده به سرانجام نهایی خواهد رسید.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳۳
انتشار یافته: ۳
من خارج از ایران زندگی میکنم به خدا از ابن همه ذلیل بودن در برابر نژاد سفید و اروپایی حالت تهوه میگیرم
این روشنفکرهای بی بته ما را بد بخت کردن.توتلویزیوندهمپمیگنپ"تایم نداریم"اخخخخخخخ
بسیار عالی فرمودند
آفرین به حاج قاسم و دکتر ظریف..
خدا قوت دلاورا
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست