پس از اختلافات دامنهدار دولت و مجلس، اکنون در روزهای پایانی عمر دولت، اختلاف قوه قضائیه و قوه مجریه گل کرده است، تا جایی که رئیسجمهور لایحه دستگاه قضا را به بایگانی میفرستد و قاضی القضات این کار را
لجبازی کودکانه خطاب میکند!
به گزارش «تابناک»، محمود احمدینژاد و دولتش در آخرین روزهای کاری خود دو اقدام مرتبط با دستگاه قضایی انجام دادند؛ نخست فرستادن لایحه تعیین وظایف و اختیارات وزارت دادگستری و دیگری از دستور کار خارج کردن لایحه جامع وکالت رسمی. لایحه پیشنهادی دولت خواستار پیوستن برخی سازمانها و نهادهای زیر مجموعه قوهقضاییه به وزارت دادگستری شده و به نحوی افزایش اختیارات قوهمجریه و کاهش اختیارات قوهقضاییه را پیشنهاد داده و لایحه از دستور کار خارج شده نیز به نوعی مخالفت با پیوستن نهاد وکالت به زیرمجموعه دستگاه قضاست.
این موضوع دستمایه آن شده که روزنامه «بهار» در گفتوگوی مفصلی به سراغ اختلافات بروز کرده این روزهای دولت و قوه قضائیه رفته و ماجرا را از منظر یکی از وکلای شناخته شده بررسی کند. بخشهایی از گفتوگو با غلامعلی ریاحی را در ادامه خواهیم خواند:
این وکیل دادگستری هرچند اقدامات رئیس جمهور را مفید میخواند، بر این باور است که این اقدامات بیش از هر چیز دیرهنگام است. او درباره لایحه وظایف و اختیارات وزارت دادگستری که به تعبیر عموم، لایحه افزایش اختیارات این وزارتخانه خوانده میشود، میگوید: وزارت دادگستری در وضعیت حاضر عملا وظیفه و مسئولیت مهمی را انجام نمیدهد و در اختیار ندارد؛ از ابتدای تصویب قانون اساسی هم این ابهام به نوعی وجود داشت که با بودن رییس قوهقضاییه در رأس تشکیلات قضایی، وزارت دادگستری چه محلی از اعراب دارد؟
ریاحی ادامه میدهد: وزیر دادگستری از آنجا که جزیی از کابینه است با هیأت وزیران مسئولیت مشترک دارد اما باید دید چه حوزههایی زیر مجموعه وزیر دادگستری است که باید نسبت به آن پاسخگو باشد. وقتی به عملکرد فعلی دستگاه دادگستری نگاه میکنیم میبینیم هیچ امر مهمی در ارتباط با امور قضایی بر عهده وزارت دادگستری گذاشته نشده است، حال آن که برخی از زیرمجموعههای دستگاه قضایی مثل دیوان عدالت اداری یا سازمان بازرسی کل کشور به علت جایگاهی که در قانون اساسی دارند، نمیتوانند از زیر نظارت قوهقضاییه بیرون آیند؛، اما این موضوع برای امثال سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، سازمان پزشکی قانونی، روزنامه رسمی و نظایر اینها که نامی در قانون اساسی ندارند، این گونه نبوده و اینها میتوانند از زیرمجموعه قوهقضاییه جدا شده و در ذیل مسئولیت وزارت دادگستری قرار بگیرند.
وی در ادامه به نبود نظارت بر زیرمجموعههای قوه قضائیه اشاره کرده و درباره روند پاسخگویی سازمانهایی که تغییر مرجع شان پیشنهاد شده، میگوید: در شرایط فعلی درباره سازمان ثبت یا روزنامه رسمی یا پزشکی قانونی روند پاسخگویی مغشوش است. علتش هم این است، از آنجا که قوهقضاییه قوهای همتراز قوهمقننه است، در قبال عملکردهای قضاییاش به مجلس پاسخگو نیست. البته مجلس این اختیار را دارد که در قالب تحقیق و تفحص از روندهای قضایی جاری در قوهقضاییه بررسیهای لازم را انجام دهد؛ اما درباره آنچه مربوط به تصمیمات قضایی است، قضات و قوهقضاییه به علت استقلالی که دارند پاسخگوی مجلس نیستند. اگر در سازمان ثبت و پزشکی قانونی سوءجریانی باشد، هیچکس پاسخگوی آن نیست، زیرا از یک سو قوهقضاییه به استناد استقلالی که نسبت به قوهمقننه دارد خود را پاسخگو نمیداند و از طرف دیگر وزارت دادگستری هم که این امکان را میدهد که وزیرش به مجلس فراخوانده شود و مورد سؤال قرار گیرد چون نسبت به این سازمانها اختیاری ندارد پس پاسخگو هم نیست.
ریاحی با اشاره به موضوع قرار گرفتن دادسراها در زیر مجموعه وزارت دادگستری که در لایحه پیشنهادی دولت آمده، میگوید: ایده الحاق دادسراها به زیرمجموعه دستگاههای اجرایی از کشورهای غربی گرفته شده و به خودی خود معایب و محاسنی دارد. در کشوری مثل آمریکا، پلیس و تشکیلات دادستانی بیشتر زیرمجموعه دستگاه اجرایی هستند تا دستگاه قضایی. قضات به عنوان آنچه در حقوق قضایی ما به قاضی نشسته معروف است، در سیستمهای قضایی غربی نظیر آمریکا، قدرت اصلی قوهقضاییه را اعمال میکنند. بقیه دادستانها، دادیارها و بازپرسها که قضات ایستاده به شمار میروند، کار تعقیب مقدماتی را همراه پلیس انجام میدهند. اما در سیستم قضایی ما برعکس است؛ یعنی تمام تعقیبات و بازداشتهای ابتدایی و اولیه توسط بازپرسها، دادیارها و دادستانها که قضات ایستاده را تشکیل میدهند، صورت میگیرد، مگر در پارهای از موارد.
وی در ادامه به نقس سیستم غربی اشاره کرده و میافزاید: اما اینکه بخواهیم این وظایف مهم را بدون ایجاد تغییرات اساسی در قوانین گوناگون از زیرمجموعه قوهقضاییه خارج کنیم و زیرمجموعه وزارت دادگستری و دستگاه اجرایی قرار دهیم، ممکن است. در عمل پیامدهای بسیار پیشبینی ناشدنی است. شاید کسانی که این لایحه را پیشنهاد دادهاند، به همین نکته توجه داشتهاند که گفتهاند «هیأتی باید تشکیل شود و قوانین مختلف را برای سازگار کردن با این لایحه بررسی و موارد اختلاف را به مجلس اعلام کند تا لایحه اصلاح شود. در هر صورت در اوضاع کنونی و بدون اینکه بررسیهای جامع صورت بگیرد، جدا کردن تشکیلات دادسراها و افزودن آن به قوهمجریه، نه قانونی است و نه به مصلحت است. اما درباره بعضی سازمانهای دیگر این اشکال وجود ندارد.
ریاحی در پاسخ به پرسشی درباره زمان ارائه این لایحه که عملا بار آن را به دوش دولت بعدی خواهد گذاشت، میگوید: دولت دهم در پایان دوره مسئولیتش به فکر پارهای از اصلاحات افتاده و در توجیه آن به لزوم پرداختن به حقوق ملت اشاره دارد. این در حالی است که در وضعیت فعلی هم رییس قوهقضاییه درباره برخی از سازمانهای مطرح در لایحه جز نصب رؤسای آنها کار دیگری انجام نمیدهد. سازمان ثبت یا سازمان زندانها یا پزشکی قانونی در سلسله مراتب قانونیشان هیچ تبعیت بخصوصی از قوهقضاییه ندارند و این تشکیلات است که به صورت یک هرم زیرمجموعه قوهقضاییه قرار دارد، ولی عملکردشان هیچ ارتباطی با امر و نهی رییس قوهقضاییه ندارد بلکه با نصب رؤسا این واحدها بنا بر قوانین، مصوبات و بخشنامهها اداره میشوند؛ بنابراین، وجود این سازمانها در زیرمجموعه قوهقضاییه ممکن است از نظر بودجهبندی متفاوت باشد اما از نظر کارکردی هیچ بار اضافهای بر قوهقضاییه وارد نمیکنند.
وی در ادامه از دید دیگری به این ادغام نگریسته و به حسنی که این اتفاق میتواند همراه بیاورد اشاره کرده و میگوید: تنها تغییر در بحث پاسخگویی اتفاق میافتد، زیرا مقامات و مسئولان این سازمانها عملا در برابر مجلس پاسخگو نیستند. اگر سوءعملکرد یا سوءجریانی در آنها باشد، معلوم نیست به چه ترتیب باید با آن برخورد شود؛ بنابراین، صرف کم کردن سازمانها از قوهقضاییه و افزودنش به وزارت دادگستری از نظر اصلاح امور قضایی پیشرفت خاصی تلقی نخواهد شد، اما از این نظر که تأکید شده مسئولان باید به حقوق مردم که در ارتباط وظایف این سازمانها هستند، توجه لازم را داشته باشند، الحاق این سازمانها به وزارت دادگستری که باید در مقابل مجلس پاسخگو باشد، کار سودمندی است.
این وکیل دادگستری درباه دومین اقدام دولت در ارتباط با دستگاه قضایی، همان بایگانی کردن لایحه جامع وکالت، میگوید: لازمه دادرسی عادلانه وجود قاضی مستقل و وکیل مستقل است؛ یعنی بدون استقلال قاضی و بدون وکیل مستقلی که در حوزه عملکرد خودش تنها مکلف به اجرای قوانین بوده و ترس از تعقیبات یا تضییقات نداشته باشد، انجام یک دادرسی عادلانه و مطابق با استانداردهای قابل قبول غیرممکن است. در نتیجه اگر کار آقای احمدینژاد آن گونه که گفته شده از باب رعایت لزوم احترام به نهاد وکالت در کانونهای وکلای دادگستری و استقلال وکیل باشد، بسیار پسندیدهای است؛ اما ضمن اینکه باید از آن استقبال کرد، باید پرسید چرا اینقدر دیر...؟!
ریاحی میافزاید: به هر حال مسأله وکالت، موضوع حاشیهای نبوده که آقای احمدینژاد از روندهای آن بیاطلاع مانده باشند. منتها شاید عوامل پیرامونی و برخی کانونهای قدرت ـ که در زیرمجموعه ریاستجمهوری بودهاند ـ بموقع این ضرورت را به آگاهی ایشان نرسانده باشند و به هر حال کاری که انجام شده چه درباره لایحه وکالت و چه درباره لایحه وظایف و اختیارات وزیر دادگستری، مفید است و برای استقلال دستگاه قضا هم اهمیت درجه اول دارد. نهاد وکالت باید بر پایه قوانین حرکت کند و وکیل این آزادی را داشته باشد که در چهارچوب قوانین بیترس از اینکه به دنبال دفاع در یک پرونده چه اتفاقی برایش خواهد افتاد، بتواند آن گونه که مقتضیات عدالت ایجاب میکند، از موکل خود دفاع کند. زیرا شاید در بسیاری موارد، مراکز قدرت به گونهای بخواهند لطمهای به حقوق افراد وارد کنند. وابسته کردن نهاد وکالت به عنوان یک تشکیلات صنفی و حرفهای به زیرمجموعه دستگاه قضایی و تابع کردن وکیل از فرامین قضایی مغایر با استقلال نهاد وکالت است و اقدام رییسجمهوری ولو در آخرین فرصت و روزهای مسئولیت قانونیاش، کاری موجه و قانونی است.
مشروح این گفتوگو را اینجا بخوانید.