مرد ایرانی که در تلاش است دختر خردسال خود را از جمهوریآذربایجان به ایران بازگرداند از مسوولان تقاضای کمک دارد. «اسداله خالقی» که به دلیل کارهای تجارتی، مرتب به جمهوریآذربایجان سفر میکرد در سال87 با زنی از اهالی گنجه آشنا شد و اسفند همان سال با وی ازدواج کرد. اسداله مدعی است همسرش به نام «اکسانا» قبلا عضو پلیس بود اما بعد از ازدواج طبق توافق قبلی استعفا داد و همراه او به ایران آمد و آنها چندی بعد صاحب فرزند دختری به نام نازلی شدند. اکسانا اواخر سال 90 از شوهر ایرانی خود جدا شد و اسداله از آن بهبعد برای بازگرداندن دخترش به ایران و در اختیار گرفتن حضانت او در تلاش است.
چطور از همسرت جدا شدی؟
من هر از گاهی همسرم را همراه نازلی به جمهوریآذربایجان و شهر گنجه میبردم. آخرینبار چندروز مانده به پایان سال 90 او اصرار کرد به گنجه برویم، از همسرم خواستم چند روز صبر کند اما آنقدر اصرار کرد که پذیرفتم. وقتی به آنجا رفتیم همسرم دیگر به ایران برنگشت و گفت میخواهد آنجا بماند، من هم قبول کردم همراه زن و دخترم ساکن جمهوریآذربایجان شوم اما بعد از مدتی درخواست طلاق کرد البته من مخالف بودم. از آن به بعد بود که اختلافات و تهدیدها شروع شد.
چه تهدیدی در کار بود؟
سهبار به بهانههای مختلف توسط پلیس آن کشور بازداشت و هربار هم پس از مدتی آزاد شدم اما این کار را برای ایجاد احساس ناامنی در من انجام دادند و هربار هم یکروز یا چند ساعت در بازداشت بودم. علاوه بر این 200 پیامک تهدیدآمیز دریافت کردم که هنوز آنها را دارم. در این پیامکها من را تهدید کرده و گفتهاند به مملکت خودت برو. حتی در این تهدیدات میگفتند ما تو را تحتنظر داریم و اگر از مرز خارج شوی و بخواهی دوباره برگردی متوجه خواهیم شد. آنها تهدید میکردند مثلا دوکیلو تریاک در خانهات جاسازی میکنیم. من همه این موضوعات را به سفارت نوشتم اما نتیجه نداشت و مقامات کشور آذربایجان از من خواستند هرچه زودتر آنجا را ترک و فقط وکیل معرفی کنم تا موضوع را پیگیری کند. وقتی به ایران آمدم به سفارت جمهوریآذربایجان رفتم و بارها بهطور مکتوب موضوع را پیگیری کردم اما در نهایت به صورت شفاهی اعلام کردند همسرم از من طلاق گرفته و کاری نمیتوانم بکنم. آن زن تابعیت ایرانی دارد و حتی پاسپورت، شناسنامه و کارتملی برای او صادر شده و فامیلش را نیز تغییر داده و فامیلی من در مدارک شناسایی او ثبت شده بود. بنابراین چنین اقدامی براساس قوانین ما خلاف محسوب میشود.
قبل از سفر آخر به جمهوریآذربایجان بحث طلاق مطرح شده بود؟
هر دو ما تصمیم به بازگشت داشتیم اما آنها من را از کشورشان بیرون کردند البته قبل از آن 11هزاردلار پولی را که بخشی از دارایی من بود گرفتند و چند روز بعد گفتند خوشآمدی. قرار بود بچهام را هم به من بدهند. آنها به من گفتند زنت را طلاق بده و بعد آرام و بیسروصدا بیا بچه را بگیر، هرچند من زیر بار نرفتم اما آنها کار خودشان را کردند. بعد از همه این اتفاقات، من سفارت را در جریان قرار دادم و حدود هفتماه بعد در حالیکه در باکو موضوع را پیگیری میکردم، سفارت ایران به دفتر رییسجمهوری آذربایجان نامه نوشت. پس از آن بود که سفیر هم به من گفت برگرد ایران، البته قبل از بازگشت به ایران با یکی از کانالهای تلویزیونی آنجا مصاحبه کردم و گفتم خانوادهام را مخفی میکنند و حتی رییسجمهورشان هم از موضوع اطلاع دارد اما پاسخی به من نمیدهند.
انگیزه همسر سابقت از این کارها چیست؟
اول از همه مردی که من را تهدید میکند دوست همسر من است و دوم اینکه همسرم تصمیم دارد سر کار قبلیاش برگردد، همسر من قبل از ازدواج با من عضو ویژه پلیس آذربایجان بود. او با تابعیت ایرانی نمیتوانست دوباره در این پست مهم مشغول به کار شود. به همین دلیل بود که به من گفتند آرام همسرت را طلاق بده و برو.
یعنی با همسرت هیچ اختلافی نداشتی؟
وقتی در ایران بودیم ارتباط خانوادگی ما خوب بود، حتی آخرینبار که با هم به باکو رفتیم چیزی در مورد طلاق به من نگفت و فقط چون کارش جور شده بود در آنجا ماند، قرار شد من به ایران برگردم و جمعوجور کنم و بعد پیش زن و بچهام بروم، حتی در تمام مدت با من در ارتباط بود و در مورد کارها به من مشورت میداد.
پس چطور شما موضوع را متوجه شدی؟
وقتی به آذربایجان برگشتم و پولهایی را که از فروش خانه و اموالم به دست آورده بودم به آنها دادم من را بیرون کردند. رییس فوریتهای پلیسی آنجا فامیل همسرم بود و به آنها گفته بود من را بازداشت کنند تا بترسم و زودتر آن کشور را ترک کنم. این درحالی بود که به هرحال همسرم تبعه ایران شده بود و باید سفارت را در جریان موضوع قرار میدادند.
الان چه خواستهای داری و موضوع را چگونه پیگیری میکنی؟
من دخترم را میخواهم. در دادگاه محل زندگیمان در زنجان شکایت کردهام.
حمایتی هم از تو میشود تا بتوانی به خواستهات برسی؟
از دولت کمک خواستهام. به محمد اسماعیلی، نماینده مجلس پنجبار نامه نوشتم، دوبار به بروجردی رییس کمیسیون امنیتملی مجلس نامه دادم، همینطور به رییسمجلس نامه نوشتم، سهبار هم به وزارت امورخارجه، همینطور به قوهقضایی نامه دادم که در نهایت دادگاه وارد عمل شد اما بهنظر نمیرسد کاری از پیش برود. جدای از موضوع طلاق، با توجه به قوانین ایران اگر من و همسرم از هم جدا شویم دخترم تا هفت سالگی باید به ایران برگردد در غیر اینصورت با توجه به اینکه دخترم تابعیت ایرانی دارد و با پاسپورت ایرانی از کشور خارج شده است، ممانعت از بازگشت او در واقع گروگانگیری محسوب میشود.
چه اقدامات بینالمللی انجام دادهای؟
من تاکنون بیش از سههزار نامه به مسوولان جمهوریآذربایجان نوشته و به دفتر سازمانملل در آن کشور هم رفته اما نتیجه نگرفتهام.
تو میگویی دخترت را میخواهی از طرفی همسرت هم مادر است و او هم همین خواسته را دارد چرا میخواهی او را از فرزندش دور کنی؟
او هم مادر است و حق دارد. من هم چنین چیزی نمیخواهم، اما زمانی که ازدواج کردیم قرار شد او برای زندگی به ایران بیاید، من هم آنقدر که حق خودم میدانم دخترم را داشته باشم او را نیز محق میدانم اما او بدون اجازه من دخترم را از من دور کرده است. بچهمان در ایران به دنیا آمده، او تابعیت ایرانی دارد و باید طبق قوانین ما در موردش رفتار شود. این در حالی است که همسرم درخواست طلاق را به صورت قانونی مطرح نکرد و حتی من اجازه دفاع از خودم را پیدا نکردم.