در مورد محمود دعایی در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

 

کلیات


سیدمحمود دعایی فرزند سیدمحمد در سال ۱۳۲۰ از پدری یزدی و مادری کرمانی در شهرستان یزد (شهر زارچ) متولد شد و در ۴ سالگی به اتفاق مادرش که کرمانی بود در این شهر اقامت گزید.  دعایی دوران طلبگی را در حوزه علمیه کرمان به پایان رساند و در همان ایام به جرم توزیع نامه امام خمینی (ره) به هویدا و نشریه رسمی طلاب حوزه علمیه قم (نشریه بعثت)، که با مدیریت روحانیونی، چون آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله مصباح یزدی و شهید محمد جواد باهنر منتشر می‌شد تحت تعقیب قرار گرفت.  

 

مهاجرت به قم


سختی روزگار او را به مهاجرت واداشت و او نیز، چون بسیاری در آن روزگار راهی نجف شد. در طول مدتی که در نجف به سر می‌برد سه بار از عراق به ایران آمد و حتی در یکی از سفر‌های مخفیانه به مدت سه ماه مبارزه با رژیم طاغوت را پیگیری کرد.  


ارتباط با سازمان منافقین


وی در طول مدتی که در عراق به سر می‌برد تلاش کرد مجاهدین خلق منافقین را با امام مرتبط سازد. وی در این زمینه می‌گوید: «این یک واقعیت است که من در مقطعی نسبت به سازمان مجاهدین اولیه ـ. که بنیانگذاران آن مرحوم حنیف‌نژاد و دیگران بودند ـ. سمپات، ارتباط و همکاری داشته باشم و حتی در مقطعی عضو شدم. من نخستین کسی بودم که آن‌ها را با امام (ره) مرتبط کردم و از ایشان وقت گرفتم تا آن افراد خدمت امام (ره) برسند و مسایل و خط مشی‌های خود را در میان بگذارند و امام (ره) هم با بزرگواری چند روز به آن‌ها وقت دادند و در نهایت ایشان نظر خاص خود را بیان کردند. در آن زمان من با این سازمان مرتبط بودم و به دلیل ناآشنایی فلسفی و علمی نسبت به مواضع عمیق و بنیاد‌های ریشه‌ای آن‌ها، طبیعتا احساسی عمل کردم و با تصور اینکه این‌ها مشمول حمایت و تایید بلندپایه‌هایی مثل مرحوم طالقانی، مرحوم مطهری، مرحوم منتظری، آقای هاشمی و بزرگانی از این قبیل هستند، فکر می‌کردم آن‌ها اصیل هستند و می‌توان به آن‌ها اعتنا کرد، ولی زمانی که متوجه شدم، متنبه شدم و رها کردم و حتی خاطرم هست که پس از انقلاب انجمن اسلامی صداوسیما از من به عنوان فردی که زمانی با سازمان مرتبط بود، دعوت کرد و صحبت‌های من از رادیو پخش و در روزنامه‌های منتشر شد به گونه‌ای که وقتی امام آن صحبت‌ها را از رادیو شنیدند، به نوعی تفقد و ابراز رضایت‌مندی کردند.  

نتیجه تصویری برای ‫سید محمود دعایی + tabnak‬‎
سفیر ایران در عراق 


تجربه همین سال‌های پرتلاش بود که سبب ساز این شد که او در سال ۵۸ به عنوان سفیر ایران در عراق منصوب گردد. دعایی در باره دوران فعالیت خود در مقام سفیر ایران در عراق می‌گوید: «ابتدا که ما رفتیم برای این که ارتباطات با معارضین عراقی طبیعی برقرار شود، بنده پیشنهاد دادم فردی را انتخاب کنند که به صورت کارمند محلی در محل سفارت برای کار تایپی استخدام شود. آن‌ها نیز خانمی که بسیار انسان متدین و شریفی بود را معرفی کردند و ما او را به عنوان تایپیست در سفارت استخدام کردیم. ایشان رابط بود و نامه‌هایی را می‌آورد. از جمله این نامه ها، نامه‌ای بود که آقای سید حسین شهرستانی که آن زمان مسئولیت تشکیلات انرژی هسته‌ای عراق را به عهده داشت و هم اکنون نیز وزیر نفت عراق است، توسط همین خانوم فرستادند که جاسازی بسیار زیبایی داشت. نامه را در تیوپ خمیر دندان جاسازی کرده بود و اطلاعات بسیار ذی قیمیتی در آن نامه بود. ایشان گاهی به سفارت می‌آمد و اطلاعاتی را می‌داد. در این نامه ضمن اطلاعاتی که به بنده داده شده بود مطالبی درباره عموی ایشان بود که منشأ خدمات بزرگی در عربستان سعودی شده بود. یکی دیگر از اطلاعاتی که به من داده شد این بود که عراق از چاه‌های نفتی که در مزر وجود دارد و می‌تواند با ایران مشترک باشد در حال بهره برداری است و شما آن قسمت‌ها را فعال کنید که نسبت به بهره برداری سهم خودتان خسارت نبینید. ولی این مقام دیرزمانی طول نکشید و دعایی با تنزل روابط میان ایران و عراق قبل از آغاز جنگ تحمیلی به سطح کاردار به ایران بازگشت.  


بازگشت به ایران


دعایی با تنزل روابط میان ایران و عراق قبل از آغاز جنگ تحمیلی به سطح کاردار به ایران بازگشت. بازگشت به ایران با خروج از عرصه دولت و ورود به عرصه فرهنگ همراه بود: نمایندگی امام در موسسه اطلاعات (روزگاری او هر روز شماره همان روز روزنامه اطلاعات را به نزد امام می‏برد) همچنان که دیگر همشهری او، سیدمحمد خاتمی، نیز در همین ایام حکم نمایندگی امام در موسسه کیهان را دریافت کرد. جالب آنکه، چون خاتمی در آلمان به سر می‌برد، یک ماهی سیدمحمود دعایی همراه با جلال رفیع و محمود شمس الواعظین موسسه کیهان را نیز اداره کرد. دعایی در طول سال‌های طولانی حضور در مجلس شورای اسلامی و همچنین مدیریت روزنامه اطلاعات شخصیت کم تنش و محافظه کاری را از خود نشان داد. به صورتی که وی در طول ۶ دوره مجلس شورای اسلامی جز موارد معدودی مانند نطق در مجلس سوم و در دفاع از هاشمی که منجر به تشنج شدیدی در مجلس و مخالفت‌های زیادی حتی از سوی دوستانی، چون هادی غفاری و آیت الله خلخالی گردید و در نهایت کروبی رئیس مجلس وقت ناچار شد رادیوی مجلس را خاموش کند. کمتر زمانی را می‌توان ذکر کرد که او تب و تابی را از خود نشان داده باشد.  


مدیر مسئولی روزنامه اطلاعات 


طلبه جوانی که مسوول تایپ، تکثیر و توزیع ماهنامه «بعثت» بود که به مثابه ارگان روحانیون روشنفکر و مبارز حوزه علمیه قم ایفای نقش می‌کرد ۱۵ ماه پس از پیروزی انقلاب، مدیرمسوول دیرپا‌ترین روزنامه ایران شد که آن زمان ۵۴ سال بود که منتشر می‌شد؛ سیدمحمود دعایی که قبل از انقلاب صدایش از عراق در رادیو نهضت روحانیت شنیده می‌شد و پس از انقلاب سیمایش در عراق به عنوان سفیر ایران دیده می‌شد، وقتی پا به ساختمان روزنامه اطلاعات در خیابان خیام گذاشت حکم انتصابش را از امام گرفته بود و به اتاقی رفت که قبلا عباس مسعودی، موسس و مدیر روزنامه اطلاعات در آن می‌نشست. دعایی ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ از سوی امام خمینی (ره) به سرپرستی روزنامه اطلاعات منصوب شد. 

 

درگذشت

محمود دعایی در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ در تهران درگذشت.

 

 

در مورد محمود دعایی در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

کد خبر: ۱۳۰۷۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۶

حضور سیدمحمد خاتمی، سید حسن، سید یاسر و سید علی خمینی، اسحاق جهانگیری و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم چهلمین روز ارتحال سید محمود دعائی در حرم مطهر امام / جماران
کد خبر: ۱۱۲۹۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۳

«رسم محمود»، عنوان آیین گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی ، نماینده ولی فقیه و سرپرست فقید موسسه مطبوعاتی اطلاعات است که قرار است با حضور اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه روز سه‌شنبه، در تالار وحدت تهران برگزار شود.
کد خبر: ۱۱۲۳۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۰

مراسم وداع با پیکر حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی ، یار دیرین امام و رهبری با حضور جمعی از شخصیت های سیاسی، فرهنگی، هنری و اقشار مختلف مردم در حسینیه جماران در حال برگزاری است.
کد خبر: ۱۱۲۲۹۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۶

کد خبر: ۹۰۰۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۸

کد خبر: ۶۵۵۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۰

به مناسبت سالگرد شهادت فرزند برومند امام(ره)؛
آن روز صبح، من براي تهيه نان بيرون رفته بـودم. هـنـوز آفـتاب نزده بود، ديدم، ننه صغري كه بسيار مورد احـتـرام ما بود، فرياد مي‌كشد و پاي برهنه مي‌دود و به سرش مي‌زنـد. من از ديدن اين صحنه بسيار متأثر شدم. پيرزن مي‌گفت: خاك بر سرم شد، آقا بدو. من فوق‌العاده وحشت زده شدم و.../ يك ماشين نمره تـهـران بـود كـه پس از شنيدن خبر مرگ ايشان به طرف بغداد حركت كرد.
کد خبر: ۱۹۹۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۰۲