از رنجي بزرگ در وحشتم. از اينكه برايم بِگِريي يا بخندي بيخيالم؛ اما از اينكه فرداها، در كوره راهها در شاديها، در جشنها، در مسير بزرگ زندگي به دست فراموشيام سپاري، در وحشتم؛ وحشتي كه زندگي را برايم مرگ ميكند.
کد خبر: ۱۸۹۰۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۶/۱۶
برای عدهای، مرگ گلوبند زیبایی است، بر گلوی دختران و برای عدهای، خاری است در گلو که هرگز پایین نمیرود؛ شگفت آن که انسانهایی میدانند میمیرند و میدانند در پای میز محاکمه به بند کشیده خواهند شد، ولی باز نشستهاند و دست روی دست، میخورند!
کد خبر: ۱۵۹۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۱/۲۸