در مورد اسارت در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

عراقی‌ها متوجه ما شدند. چفیهٔ بزرگ عربی‌ام که به شدت‌ غرق به خونم بود، روی صورتم کشیدم. کلاه خود را روی سرم گذاشتم. در واقع این گونه وانمود کردم که تمام کرده‌ام. عراقی‌ها به بالای سرم رسیدند و به زبان عربی می‌گفتند: قم... قم.... برای رد‌گم کنی، هیچ واکنشی از خود نشان نمی‌دادم. به فارسی گفتند: بلند شو... بلند شو...
کد خبر: ۳۸۶۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۴

از صبح روز بعد، همه بچه ها خمیر نان ها را جمع کردند. هر روز یک گروه به نوبت خمیرها را خشک کرده به صورت آرد درمی آورد و پس از آن، بچه ها پول هایشان را روی هم گذاشتند و یک نوع نبات خریدند. آن برادر، نبات ها را در یک حلب روغن پنج کیلویی ریخت و همه را آب کرد...
کد خبر: ۱۴۶۳۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۱۱/۱۶

آدم‌رباها اين كودك را 4 ماه در خانه‌اي زنداني كرده بودند و هر بار در تماس با خانواده‌اش، تهديد مي‌كردند در صورت پرداخت نكردن پول درخواستي، اين كودك را خواهند كشت.
کد خبر: ۱۳۰۱۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۸/۲۰