تابناک گزارش می دهد؛
صبح بود و آفتاب هنوز نرسیده بود به کوچهی تنگشان. آقای کریمی با همان کت خاکستری که سالهاست از مد افتاده، روی نیمکت چوبی حیاط نشسته بود. فیش حقوقیاش، مثل کاغذی که از جیب یک لباس کهنه پیدا کنی، مچاله شده بود توی دستش. عدد آخرش را بارها خواند، انگار میخواست چیزی ازش سر دربیاورد، چیزی که هیچوقت نمیگفت.
کد خبر: ۱۳۰۵۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۳
کد خبر: ۸۸۴۵۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹