برداشت سروش صحت از زیست خیاموار در «جهان با من برقص»

فیلم سینمایی «جهان با من برقص» در حالی در معرض داوری عمومی و ارزیابی فراگیرتر قرار گرفته که این اثر را میتوان استنباط شخصی کارگردان از زیست خیاموار قلمداد کرد؛ تلقی که در این دوران سخت میتواند برای بسیاری از مردم یک نسخه باشد تا با دغدغه کمتر این روزها را پشت سر بگذارند.
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ «چون عاقبت کار جهان نیستی است | انگار که نیستی چو هستی خوش باش» شاید این بیت منتسب به خیام را بتوان شالوده فیلم «جهان با من برقص» ساخته سروش صحت متصور شد. جهانگیر چشم انتظار فرا رسیدن مرگ است و در این شرایط، دوستانش به گرد او در یک ویلا جمع شدهاند تا حال او را بهتر کنند. جهان میکوشد با جمع همراه شود و با خوشبینی این روزهای واپسین را به خوشی بگذراند اما این تصمیم به سادگی قابل تحقق نیست.

علی مصفا، جواد عزتی، هانیه توسلی، پژمان جمشیدی، سیاوش چراغیپور، کاظم سیاحی، بهار کاتوزی، پاوان افسر، شیوا بلوچی، رامین صدیقی، مهیار پوربابایی و مهراب قاسمخانی در این فیلم روایتی را ثبت کردهاند که سرخوشیاش از پشت دوربین میآید. این سبک فیلمسازی که گروه به یک سفر سرخوشانه در شمال ایران میروند و اثری نیز خلق میکنند، به سالهای دور و حتی پیش از انقلاب بازمیگردد اما غیرمنصفانه است که همه این فیلم را در چنین تعبیری خلاصه کرد.
سروش صحت که در ساخت سریال تبحر بیشتری دارد، لحنی که در سریال «فوق لیسانسهها» خلق کرد را در «جهان با من برقص» تکامل داده و به شکلی متبحرانه از آن بهره برده است. او با فیلمنامهای منسجم و متشکل از یک خط اصلی داستان و خرده روایاتی که به خوبی در خط اصلی داستان قرار گرفته و روایت نسبتاً یکدستی را شکل داده، مرگ اندیشی را با لحنی طنازانه به بازی گرفته و با آن مواجههای شوخطبعانه داشته و این بازیگوشی در فرم برای تماشاگر جذاب است؛ عاملی که شاید محرک جمع شدن دوستان و دشمنان کنار هم در این دوران باشد.

«جهان» در این فیلم میتواند برداشتی دوگانه داشته باشد و با ایهامی مواجه هستیم که نخست اشاره به کاراکتر اصلی داستان دارد و دوم میتواند اشاره به جهانی داشته باشد که سر ناسازگاری دارد، به گونهای که آدمی ممکن است مشتاق ترک این عالم خاکی باشد. جهان که پس از جدایی از همسرش و این دورافتادگی به بیهودگی نیز رسیده، در میان این جمع معنای متفاوتی از زندگی را درک میکند و زندگی را کوچکترین خوشیها در چنین جمعی تلقی مینماید که علی مصفا در بخشهایی از فیلم به این برداشت تازه اشاره میکند و از اینجاست که جهان احوال متفاوتی مییابد.
کارگردان در یک فضای سورئال ـ که به بار کمدی اثر افزوده ـ کوشیده از مرگ به عنوان موقعیتی مهلک برای بسیاری از مردم صرفاً به عنوان یک مضمون بهره ببرد و اجازه نداده اثرش زیر سایه سنگین مرگ ـ که بر مردی محتضر سایه افکنده ـ به یک درام نفسگیر تبدیل شود و اثر شخصیاش را بیشتر بر زندگی متمرکز کرده است. او سراغ تک تک کاراکترها میرود و داستانشان را میگوید و روابط این کاراکترها با هم را به خوبی تبیین میکند و در نهایت به ما میگوید، زندگی ارزشش را دارد که به سادگی تسلیمش نکرد و از دستش نداد.
چنین فیلمی در این دوره زمانی که با شیوع کرونا مرگاندیشی شدت گرفته و این مرگاندیشی با تشدید فشارهای اقتصادی بر عموم مردم همراه شده و زندگی را دشوارتر از هر زمان نموده، یک تجربه متفاوت است که دیدنش میتواند ولو برای ساعتی حال تماشاگر را اندکی بهتر کند. کانسپت کلبه در دل طبیعت و قاب بندیهایی با لانگشات و اکستریم لانگشاتهای جذاب سینا کرمانیزاده، این فیلم را برای تماشا روی پرده عریض سینما مناسب کرده و فرم روایی نیز متناسب با تماشاگر حرفهای است؛ اما تماشای فیلم روی پلتفرمهای دیگر نیز جذاب است.
از محتوای فیلم و طبیعت زیبای ایران بسیار لذت بردم.
در زندگی پردردسر امروزی نکات ریز و درشت مطرح شده در این فیلم آرامبخش بود. از همه مهمتر اینکه از بدیها باید گذشت و زندگی را تلخ نکرد.
آقای صحت عزیز، با برنامه کتاب باز زندگی می کنم.
بسیار متشکرم از لحظات خوبی که برای بینندگان فراهم می کنید.
فضای فیلم خوب بود اما فیلمنامه ی خیلی ضعیفی داشت و آن را یک اثر خوب و دلچسب نمی بینم. اما به هر حال ساعتی حال آدم را بهتر می کند
اینکه جهانگیر در وضعیتی قرار داره که نمی دونه چکار باید بکنه
یا جمع شدن دوستان به دلیل شنیدن خبر مرگ یکی از خودشان من را به فکر فرو برد که همه ی ما می تونیم در این وضعیت باشیم
سرگردانی نسل جدید که بطور جدی و واقعی به مراقبت نیاز دارند
یا وقوع طلاقها در روابط نیمه کاره یا ازدواج برای فرار از تنهایی از مواردی بود که به خوبی به تصویر کشیده شده بود
یا نقش هانیه توسلی که سطحی بودن و مبتذل بودن و پول پرست بودن قشر پلنگ در شبکه های اجتماغی را به تصویر می کشید در حالی که نقاط مثبتی هم در ذات این فرد وجود داشت که ناب و قابل تحسین بود
کلا فیلم خوبی بود
البته من عاااااشق وقار و آرامش علی مصفا هستم
نمیدانم عزیزی که این مطلب را نوشته خودش فیلم را دیده یا نه و اینکه تا چه اندازه در فضای دینی و اجتماعی جمهوری اسلامی زندگی می کند شاید هم معتقد به این است که دیگر فضای مذهبی سابق در جامعه حاکم نیست و باید بپذیریم که عده ای به گونه ای دیگر زندگی می کنند و بنابراین باید همان نماها را - فارغ از درستی یا نادرستی - منعکس کنیم. نگاه دینی که احتمالاً از دیدگاه دوستان یا اثربخشی لازم در تغییر دیدگاه به مرگ را ندارد یا شاید تصور می کنند به قدر کافی در موردش صحبت شده - که اگر چنین بود قاعدتاً ترس از مرگ مفهوم نمی داشت - بهرحال به نظر می رسد این فیلم و این نوع نگاه کاملاً یا تا حد زیادی خود را فارغ از چهارچوب های دینی و قواعد متعارف دینی و اجتماعی در تعاملات فردی و اجتماعی می داند. البته بنای بنده بر نادیده گرفتن نکات مثبت فیلم نبود اما در مجموع ابداً آن را به دیگران توصیه نمی کنم. امیدوارم عزیزی که در یک رسانه اقدام به تبلیغ این فیلم کرده پاسخ مناسبی هم برای این کار داشته باشد.
درود






