چتر را می‌بندم و روی زمین می‌ایستمزیر باران امام اولین می‌ایستم اذن می‌خواهد به ایوان نجف داخل شدنبین صف پشت سر روح الامین می‌ایستم تا مگر من را ببیند شمس چشمان علیکاهم و تا مرگ زیر ذره بین می‌ایستم جسم و جانم جملگی قربانی دست خداتا ابد پای امیرالمومنین می‌ایستم سرزنش عزم مرا چندین برابر می‌کندمیخم و سرشار عزمی آهنین می‌ایستم می‌روم پای پیاده از نجف تا کربلامن برای می شدن تا اربعین می‌ایستم هرکه پامالم کند مرگش فراخواهد رسیدمثل مین با مسلمین من پای دین می‌ایستم إنّ فی حَبل الوَتین نبضٌ أُسَمّیهِ الحسینتا قیامت با همین حبل المتین می‌ایستم هرکجا نام حسین آید وسط خواهم گریستهرکجا نام یل ام البنین می‌ایستم