باور نمی کنی حال دل مرایادی نمی کنی از عاشقت چرامن دوست دارمت چون شب که ماه رامن می سرایمت چون دل که آه را، چون دل که آه راچون اشک من گاهی قدم بر دیده ام نهدل برده ای باری بیا دلداری ام دهدیدار تو از این جهان و از آن جهان دهای نوبهارم چشم انتظارممی گذرد یاد تو باز از سر من مثل نسیممن که ز رویایت خاطره‌ها دارمغیر تو این دل را دست که بسپارم، دست که بسپارمباور نمی کنی حال دل مرایادی نمی کنی از عاشقت چرامن دوست دارمت چون شب که ماه رامن می سرایمت چون دل که آه را، چون دل که آه را