با انجام مراسم تنفیذ و تحلیف، پرونده انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری تکمیل و با رأی اعتماد به وزیران رئیسجمهور دوازدهم، دولت دوازدهم تشکیل شد.
وزرای منتخب ریاستجمهوری هر یک برنامهای مدون و پاکیزه از آنچه باید انجام و به وسیله آنان به مورد اجرا گذاشته شود را به مجلس شورای اسلامی ارائه کردند و سپس مخالفان و موافقان داد سخن دادند و نهایتا مراسم رأی اعتماد برگزار شد. اینک در روزهایی که به تازگی هفته دولت سال ١٣٩٦ را پشت سر گذاشتهایم، با امید فراوان به توفیق دولت دوازدهم در خدمت به ایران و مردم ایران، مکتوب زیر تقدیم میشود.
ما در این نوشته بر آنیم که در حد وسع و اطلاعات و البته به صورت مجمل برخی مشخصات و ویژگیهای حال کشور را مطرح کنیم و آنگاه ببینیم از وزیران یا مسئولان مرتبط چه کاری برمیآید و چه کاری برایشان ممتنع است و خوانندگان بر این امر آگاهی یابند که چهار سال دیگر چه انتظاری باید داشته باشند و مسائل کشور در آن زمان چگونه خواهد بود. اگر این نوشته که از روی صدق و دلسوزی نوشته شده- و البته با اطلاعات سطحی روزنامهای – برخی را خوش نیاید، بر آن باشند تا درجه درک حقیقت را در خود بالا برده و در تمشیت امور تدبیر لازم به خرج دهند والا در، بر همین پاشنهای که هماکنون میچرخد سالها خواهد چرخید و خدا نکند که پاشنه در آسیب ببیند.
همینجا بر این امر پافشاری میکنیم که موضوع دفاع از حریم کشور و توانمندشدن نظامی – دفاعی با توجه به ماهیت برخی همسایگان و نفوذی که عوامل استکبار در این کشورها دارند طبعا مهمترین امر کشور محسوب میشود اما باید مصرا و دقیقا به خاطر داشته باشیم سرزمینی که با صدها هزار شهید و جانباز حفظ شده نباید از داخل تضعیف شود و موریانهها آن را تهی و پوک کنند. این نوشته بیشتر در جهت موریانهزدایی از سرزمینی است که با خون شهیدان آبیاری شده اما حاصل آن دستخوش تاراج گردیده است.
اینجا ما از داراییهای ایران و موقعیت آنها شروع میکنیم تا بدانیم هر یک از داراییها در چه وضع و موقعیتی بهسر میبرند؛ درست مانند کارخانهای که در پایان سال انبارگردانی میکند و از وضع موجودیهای خود و شرایط آن آگاه میشود. اگر مدیر یا مدیران کارخانه پس از اطلاع از وضع انبارگردانی نسبت به گزارش تهیهشده بیتفاوت باشند، آنگاه کارخانه در معرض سقوط و ورشکستگی به دلیل سوءتدبیر قرار خواهد گرفت.
چندی پیش مقام معظم رهبری فرمودند «جز با کار جهادی و انقلابی کشور به سامان نمیرسد».
این بیان باید در همه حال مورد نظر همه آحاد کشور قرار گیرد زیرا این کلمات فقط برای مدیران و مسئولان نیست، بلکه یکایک آحاد جامعه نسبت به این امر مسئولیت دارند و باید با مدیریت مقامات کشور و راهنمایی آنان به کار جهادی و انقلابی دست بزنند.
دراینباره باید گفت نمیتوان همهچیز را با هم داشت و یکی از مشکلات واضح و ابرازی کشور ما آن است که همهچیز را با هم میخواهیم.
میخواهیم همه مردم همهچیز را داشته باشند از همه امکانات در حد کشورهای پیشرفته برخوردار باشند و نیز عدالت برای همه برقرار باشد و درعینحال میخواهیم کشور به توسعه برسد و در همان حال با استکبار با وجود توان شیطانی و اتحاد شوم آنها مبارزه کنیم.
میخواهیم مردم از همه منابع کشور- با قاعده و بیقاعده- بهرهبرداری کنند و منابع کشور هم سرحال و پابرجا باشد.
میخواهیم با استکبار توطئهگر توانمند مبارزه کنیم و درعینحال مردمان در عین رفاه و مصرفزدگی باشند.
میخواهیم منابع درآمدی دولت صرف توزیع برای مردم شود و انتظار داریم دولت در توسعه کشور و گسترش امور زیربنایی مقدم و پیشتاز باشد.
این یک امر بدیهی است که همهچیز را نمیتوان با هم داشت و نمونه عینی آن هم برنامه ششم توسعه است که همهچیز را با هم تدوین و ابلاغ کرده و صدالبته پیشبینی میشود مانند برنامههای قبلی توسعه (صرفنظر از برنامهای که به دست رئیسجمهور نهم و دهم بهکلی خمیر شد) بیش از پنج تا ١٠ درصد آن به تحقق نرسد.
اینک برویم به سراغ داراییهایمان و ببینیم در چه وضعی قرار دارد.
الف- از آب شروع میکنیم که خداوند در قرآن کریم میفرماید «و جعلنا من الماء کل شی حی» اگر به قرآن ایمان داشته باشیم آب را گرامی میداریم و به قول سهراب «آب را گل نکنیم» ولی چون به قرآن اعتقاد عملی نداریم آیات آن را اصلا نمیبینیم، هرچند صدها ختم قرآن در سال داشته باشیم.
بیشک کشورمان در زمره کشورهای پرآب نیست و پیشبینی میشود در سالهای آتی در آن خشکسالی طبیعی هم ایجاد شود.
چاره کار چیست؟ در این هنگامه که آبهای ما یا به مصرف بیرویه در کشاورزی میرسد یا در شهرها بهوسیله مردم مصرف و آلوده میشود یا با پسماند کارخانجات و شیرابه آلوده زبالهها مسموم میشود، چه تدبیری اندیشیدهایم و برای چه مدتی؟
ب- زمین- همه میدانند خاک زراعی حاصل میلیونها سال تغییر و تبدیل در طبیعت است و دشتهای کشور حاصل این خاک هستند. طبق نظر کارشناسان، از ٦٠٠ دشت کشور حدود ٢٠٠ دشت به نشست مبتلا و خاصیت کشاورزی از آنها سلب شده است. استفاده بیرویه از آبهای زیرزمینی و عدم توجه و رسیدگی به آنها و بهرهکشی بیمورد موجب این فاجعه رو به تزاید شده است.
ج- جنگل – آمار و اطلاعات نشان میدهد مساحت جنگلها به دلایل گوناگون در حال کاهش است و امکان تجدید آنها ممکن نخواهد بود.
د- تالابها- سرنوشت دریاچه اورال که باعث نمکیشدن صدها هزار هکتار زمین حاصلخیز در آسیای میانه شد، به دریاچه ارومیه و بختگان و... سرایت کرده و تالابهای کشور که مرکزی برای حیات زیست هستند، به خشکی گراییده است.
هـ- رودخانهها- علاوه بر آنکه رودخانهها دستخوش دخالتهای انسان و مرکزی برای دفع آلودگیهاست در بسیاری نقاط حاشیه آنها مورد تاختوتاز قرار گرفته است.
و- آبهای شهری- تقریبا همه در مصرف آب شهری که در شبکههای لولهکشیشده جاری است بیمبالات هستند و بیش از نیاز مصرف کرده و حجم بسیاری را هدر میدهند. از آن بدتر تقریبا هیچیک از شهرها به شبکه فاضلاب و تصفیه آن مجهز نیست درحالیکه قدمت شبکههای فاضلاب اروپایی از صد سال تجاوز میکند و فاضلاب شهری که خود ثروت مهمی است و به طلای کثیف مشهور است به هدر میرود و خود باعث آلودگیهای بسیار میشود.
ز- نفت – بیتردید نفت در تغییر چهره کشور اولین و مهمترین نقش را داشته است. استخراج بیرویه نفت و عدم رسیدگی به چاهها برای بازتولید آن در سالهای گذشته وجود داشته است اما مهمتر از همه سوزاندن بیدلیل حجم بزرگی از فراورده است که مثال عینی آتشزدن مال میباشد و با روند فعلی پیشبینی میشود در سالهای آتی نفتی برای صادرات نخواهیم داشت و همه نفت استخراجی به مصرف داخلی برسد.
ح- گاز – وجود منابع عظیم گاز که استخراج و پالایش آن از زمان ریاستجمهوری مرحوم هاشمیرفسنجانی شروع و در زمان آقای سیدمحمد خاتمی تقویت شد، در دوره نهم و دهم به رکود گرایید. در دولت یازدهم اقدامات مؤثری در اینباره صورت گرفت اما بهجای صادرات آن به صورت گاز مایعشده یا گاز تحت فشار یا تبدیل آن به برق صادراتی همچنان با سوزاندن اسرافگرایانه آن به هدر میرود درحالیکه میتوان فقط با اصلاح نیروگاهها حجم بسیاری را صرفهجویی و صادر کرد.
ط- معادن – معادن کشور ما بسیار غنی است اما آنقدر منابع گرانبهاتر و پرارزشتر در کشور ما وجود دارد که شاید کمتوجهی به آن مسئلهای ایجاد نکند. نه اینکه استخراج و توسعه معادن امر کماهمیتی باشد، بلکه داراییهای دیگر کشورمان که به هدر میرود آنچنان است که با اندکی توجه به آن بیتوجهی به معادن به دست فراموشی سپرده میشود. هرچند به نظر میرسد برخی معادن مانند زغالسنگ برای همیشه باید تعطیل شود.
از دیگر داراییهای کشور شبکههای خدمترسانی است که نوعا با سرمایهگذاریهای حاصل از فروش نفت حاصل شده و در حال استهلاک است و نیاز به نگهداری بیشتر یا بازسازی دارد.
میتوانیم اهم این ثروتها را مشخص کنیم.
الف- شبکه تولید و انتقال برق- این شبکهها که با سرمایهگذاری سنگین و تلاشهای بیوقفه ایجاد شده، عامل مهمی در توسعه کشور است. درحالحاضر نیروگاههای برق که با راندمان نزدیک به ٣٠ درصد کار میکنند در حدود ٥٦ هزار مگاوات برق تولید میکنند. پیشبینی میشود در تابستان سال آینده حدود پنج هزار مگاوات کمبود برق وجود داشته باشد که امکان سرمایهگذاری برای تولید برق در این مدت وجود ندارد و باید از این شبکه عاقلانه و مدبرانه نگهداری و بهرهبرداری کرد و در ارتقای راندمان آن تلاش و با صرفهجویی کمبود را جبران کرد.
ب- شبکه گازرسانی- این شبکه نیز از ثروتهای قابل توجه و در خدمت تقریبا همه مردم کشور است. در کمتر کشوری چنین خدمت گازرسانی وجود دارد هرچند اشتباهاتی در این امر رخ داده است مانند آنکه به نقاط گرم سیر مانند خوزستان بهجای گازرسانی باید برقرسانی کامل انجام میشد. هرچند بیشتر نقاط خوزستان درحالحاضر از هر دو شبکه برخوردارند.
ج- شبکه سوخترسانی (بنزین و گازوئیل)- شبکه پخش فراوردههای نفتی مانند بنزین و گازوئیل که عامل محرک حملونقل میباشد از دیدها پنهان است و هزینه بسیار زیادی صرف پایداری شبکه و خدمترسانی میشود.
د- شبکه آبرسانی شهرها- واقعا در این زمینه کارهای بسیاری صورت گرفته و حتی بسیاری از روستاها از شبکه آبرسانی برخوردار شدهاند اما تقریبا هیچ شهری شبکه فاضلاب و تصفیه ندارد درحالیکه سرمایهگذاری فوری برای این امر بسیار ضروری است. متأسفانه شبکه آبرسانی برخی شهرها مانند تهران به دلیل کهنگی و استهلاک مقدار زیادی از آب تصفیهشده را هدر میدهند.
با یک نگاه به راندمان عملیاتی و مصرف ثروتها درمییابیم این ثروتها به طرز نامطلوبی مصرف شده و از بین میرود. در هر سازمان و مرکز زنده همواره از سود سرمایه استفاده میشود. در حالی که در کشور ما از اصل ثروت به طور نامطلوب استفاده شده و آن ثروت نابوده میشود. حال اگر به ضرورت لازم باشد ثروت مصرف شود باید در حداقل ممکن این امر صورت گیرد درحالیکه در کشور ما مصرف از حداکثر تجاوز میکند و ثروت کشور دود شده و به هوا میرود و این امر در مورد همه ثروتهای کشور متأسفانه عمومیت دارد.
با این تفاصیل- با وجود این همه ثروتسوزی- ببینیم اوضاع اقتصادی و با نگاهی به مسائل اجتماعی چگونه است.
١- به طور کلی آنطور که از سخنان همه افراد پیداست و حتی مقام معظم رهبری بدان اشاره کردند، معیشت مردم دچار مشکل است و وظیفه اصلی دولت رسیدگی به معیشت مردم قلمداد شده درحالیکه در برنامه پنجساله ششم سخنی از معیشت مردم و اینکه چگونه باید این مهم تحقق یابد نشده است. در اینجا باید این سخن را مطرح کرد که مقصود از معیشت چیست و مردم کدامند؟
٢- حجم اقتصاد ایران یا بهعبارتی تولید ناخالص ملی- با احتساب تولید نفت و گاز- در سال ١٣٩٥ برابر با ٢٠٩هزارمیلیارد تومان است (با قیمت ثابت ١٣٨٣) و حتی با پیشبینی هشت درصد رشد نمیتواند موجب حل معیشت مردم با توجه به رشد جمعیت شود.
٣- دولت مبالغ معتنابهی به اشخاص حقیقی و حقوقی بدهکار است و با توجه به هزینههای جاری دولت و پرداخت یارانهها نمیتواند بدهی خود را پرداخت کند و راهکار چاپ اوراق قرضه که به صورت محدود است و با بدهی ما متناسب هم نیست، بهجز آنکه بدهی دولت را زیاد کند، خاصیت دیگری ندارد.
٤- دولت روزبهروز بزرگ میشود و هزینههای جاری افزایش پیدا میکند. درعینحال، مخالفان که ادعای طرفداری از نظام را دارند دائم مطالبات و توقعات مردم را بالا میبرند و درواقع، مصداق برحسب «آن یکی بر شاخ بنشسته و بن میبرید» هستند.
٥- هزاران طرح نیمهتمام، همچنان راکد است و دولت هیچ بودجهای برای تکمیل آنها ندارد و راهکارهای واگذاری هم ناکافی است و هم در صورت اجرا با برخورد نهادهای نظارتی، نمایندگان مجلس و دیگران روبهرو و خنثی میشود.
٦- تحریمها و تبلیغات خارج از کشور و نیز برخوردهای مخالف داخلی و ضعف دستگاههای اجرائی موجب عدم توجه سرمایهگذاران خارجی به سرمایهگذاری در ایران شده است و راهکارهای جذب سرمایه در مقایسه با کشورهای دیگر هیچ جذابیتی برای سرمایهگذاران خارجی ایجاد نمیکند.
٧- هرچند بیانات مقام معظم رهبری نوعا مردم و دولت را از مصرف کالاهای خارجی منع میکند، دولت به دلیل نیاز به تبدیل ارز به ریال همچنان بر طبل واردات میکوبد. یک مثال این امر را روشن میکند. در طول سالهای اخیر بیش از دهمیلیون تلویزیون LCD و LED جانشین تلویزیونهای لامپی سالم یا خرید باراول شده است. حسرت کالای مدرن و خارجی در دل مردم قرار دارد.
٨- پیشبینی میشود در طول ده سال آینده ١٠ تا ١٤ میلیون نفر از روستاها به شهرها مهاجرت کنند و در حاشیه شهرها ساکن شوند. این یعنی تخریب روستاها و به یک معنی تخریب ایران و حدوث مسائل اجتماعی مخاطرهآمیز.
٩- کشاورزی ایران همچنان سیستم سنتی و باستانی خود را در زمینه کشت، داشت و برداشت دارد. مصرف فراوان آب، سموم شیمیایی و کودهای شیمیایی آینده محصولات کشاورزی و سلامت مردم را با خطر روبهرو کرده است و در حقیقت کشاورزی بهتدریج خود را میبلعد و یقینا کشاورزی وابسته به چاههای آب منهدم خواهد شد.
١٠- درحالیکه واردات محصولات کشاورزی نوعا تراریخته است تولید با بذر تراریخته ممنوع است. آیا پیوند درختان خود یک نوع تراریختگی نیست. به این صورت علاوهبرآنکه مردم غذای تراریخته میخورند تولید داخلی رشد پیدا نمیکند.
١١- پدیده تشکیل سرمایه در ایران بسیار ضعیف است و این به معنی عدم رشد سرمایهگذاری در کشور است.
١٢- بانکها که در همه کشورها عامل تشکیل سرمایه برای توسعه هستند به مؤسساتی علیه سرمایهگذاری تبدیل شدهاند زیرا در رقابت با سودآوری واحدهای تولیدی برخاستهاند و نیز به دلیل آنکه از صورت بانکی خارج و به مؤسسات سرمایهگذاری حسب عقود اسلامی تبدیل شدهاند شفافیت خود را از دست دادهاند.
١٣- نقدینگی موجود در کشور و ازدیاد روزافزون آن بدون آنکه در تشکیل سرمایههای ملی نقش داشته باشند عاملی برای افزایش تضاد طبقاتی و رشد فرهنگ بهرهمندی فردی بدون انجام کار و قبول ریسک شدهاند.
١٤- موضوع اقتصاد رقابتی که دارای چارچوبهای محکم رشد و توسعه است به لقلقه زبان تبدیل شده و هرکس هر کاری را که قبلا انجام داده یا مشابه آن را انجام میدهد به نام اقتصاد مقاومتی مطرح میکند، هر چند این کارها ممکن است در راستای اقتصاد مقاومتی باشد اما اگر بهصورت انفعالی و نه فعال باشد نمیتوان آن را در راستای اجرای اقتصاد مقاومتی برشمرد. ابلاغیه اقتصاد مقاومتی وقتی میتواند به تحقق نزدیک شود که محورهای آن مشخص و در محورهای آن مصداقها معلوم و نقشه راه برای تحقق مصداقها ترسیم شود؛ آنگاه است که به تحقق اقتصاد مقاومتی میتوان امید داشت وگرنه ابلاغیه، روی کاغذ و تابلوها و جعبه اعلانات میماند و به تدریج شامل مرور زمان میشود.
١٥- مصرف و اسراف انرژی و هدردادن مستقیم آن (مثل گازهای فلر یا راندمان پایین نیروگاهها، یا مصرف زیاد اتومبیلها و کامیونها حکایت از غفلت مردم و مسئولان دارد. مگر ما نداریم که اَن المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. پس چرا اینهمه اسراف در مصرف انرژی در کشور وجود دارد؟
١٦-ایران نهتنها به یک کشور مصرفکننده بلکه به کشوری اسرافکننده تبدیل شده است؛ اسراف در مصرف ارز، اسراف در مصرف آب، اسراف در مصرف کود و سموم شیمیایی، اسراف در خرید کالای خارجی، اسراف در مصرف انرِژی، اسراف در مصرف مواد غذایی و این درحالی است که خیل عظیمی از محرومان و ناتوانان در کشور وجود دارد و دولت و نهادهای حمایتی قادر به تامین آنان نیستند.
١٧- ایران به کشوری تبدیل شده که همه از دولت، همهچیز را طلب میکنند و همه مطالبات خود را از دولت میخواهند. معلمان، پرستاران، معدنچیان، رانندهها، نیروهای نظامی و انتظامی، ورزشکاران، کارکنان دولت بهطوراعم و خلاصه همهوهمه حتی رانندگان تاکسی و کولبران و لنجداران و شاید هم فروشندگان مواد مخدر! و طبعا دولت راهی ندارد جز وعده سر خرمن که اگر نیک بنگری همهوهمه بهعنوان عقدههای ناگشوده در آحاد کشور انباشته میشود.
حال با این شرایط میخواهیم بدانیم دولت دوازدهم- صرفنظر از وعدهايی که داده اعم از رئیسجمهور و وزرا و معاونان رئیسجمهور چه کاری میتوانند بکنند و چه مواردی از برنامههای ارائهشده به مجلس را میتوانند جامه عمل بپوشانند. این را هم باید ذکر کرد که برخی مسئولان مخالف گفتن حقایق بالا به مردم هستند زیرا میگویند در مردم ایجاد ناامیدی میکند. چنین نیست؛ اگر مردم با حقایق آشنا شوند و آینده کشور را ببینند، آمادگی همه نوع فداکاری را دارند و چنین بود در دوران دفاع مقدس.
١-رئیسجمهور: از رئیسجمهور انتظار میرود اولا رئیسجمهور مؤلفی باشد. مؤلف نه به معنای تألیف کتاب بلکه به معنی آنکه خود در برخی کارها پیشقدم و پیگیر باشد. دکتر حسن روحانی در موضوع برجام این شخصیت را از خود نشان داده است و به نظر میرسد در مواردی که اراده کند، بتواند هدایت کار را برعهده بگیرد. واگذاری طرحهای نیمهتمام به بخش خصوصی، سرمایهگذاری خارجی، تغییر شیوه کشاورزی و مسئله آب و موضوع انرژی از مسائلی است که رئیسجمهور باید شخصا پیگیری كند.
ثانیا رئیسجمهور از ابزارهای خود و به طور اخص سازمان مدیریت و برنامه و معاوناول بخواهد به عنوان بازوان اصلی رئیسجمهور اقدامات لازم را به عمل آورند. سازمان مدیریت و برنامه باید پیگیر اقدامات همه وزارتخانهها باشد و در تماس نزدیک با آنان عملکرد و مشکلات آنان را رصد و رئیسجمهور را یاری كنند؛ امری که کلا درحالحاضر مغفول مانده است. معاوناول محترم که فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی است، باید حسب تدوین محورها و مصداقهای محورها، با شفافیت مراتب را پیگیری و بهخصوص با حساسیت بحق مقام معظم رهبری با توجه به جلسات ریاستجمهور به ایشان پیشرفت هر محور و مشکلات آنها را به حضور ایشان تقدیم كند. بدیهی است وظایف برشمرده مانع و ناقض سایر وظایف مترتبه دو مقام یادشده نيست.
ثالثا رئیسجمهور به این امر باید معتقد باشد که راهحل کوتاهمدت مشکلات فعلی و اصولا به صورت ارزشی، صرفهجويی و جلوگیری از اسراف در کشور است. بهطور مثال نیاز به پنج هزار مگاوات برق اضافی برای تابستان آینده راهی جز صرفهجويی در کشور ندارد. هر صرفهجويی یعنی ایجاد سرمایهگذاری؛ صرفهجويی نباید منحصر به صدور بخشنامه برای سازمانهای دولتی باشد. صرفهجويی باید فرهنگی برای همه مردم و راهکارهای آن توسط دولت تدوین شود.
٢- وزیر اقتصاد – وزیر محترم اقتصاد باید بداند که نمیتواند به سادگی ساختار اقتصاد کشور را تغییر دهد و از شعاردادن در این مورد بپرهیزد اما بههرحال میتواند اقداماتی را در این راستا انجام دهد.
او از هماکنون به فکر جمعآوری ریال برای هزینههای دولت است و بههمین جهت در گرفتن مالیات واردات کالاها (حتی لوکس و کمخاصیت) خواسته و ناخواسته اصرار خواهد داشت و امکان هیچ اقدام مؤثری در اقتصاد کشور نخواهد یافت. اگر ایشان خیلی معرفت و توانايی به خرج دهد، کارهای زیر را به انجام برساند.
الف- اصلاح سیستم مالیاتی که دربرگیرنده همه فعالیتهای اقتصادی و درآمد مردم باشد؛ بهطور مثال چرا سرمایهگذار صنعتی باید مالیات دهد و سپردهگذار بانک معاف از مالیات باشد؟
ب- تغییر قانون بانکداری اسلامی از اتکا به عقود اسلامی در جهت ایجاد بانکها بر مبنای بانکداری شفاف، حقیقی و مدرن در کشور
ج- حمایت از سرمایهگذاران داخلی و تشویق و جذب سرمایهگذاران خارجی
٣- وزیر کشاورزی- ایشان اصلا به دنبال توسعه کمی کشاورزی نباید باشد. توسعه کمی کشاورزی چه به لحاظ سطح زیر کشت و چه به لحاظ افزایش محصولات کشاورزی نبايد هدف ایشان باشد، بلکه هدف ایشان نجات کشاورزی از آینده تاریک است و آن تنها از طریق رسیدگی کیفی به کشاورزی ممكن است. البته این کار سخت و بسیار پردردسر و پردرگیری است که اگر انتخاب نام «جهاد کشاورزی» برای وزارتخانه امری اتفاقی یا مصلحتی بوده اما انتخاب این نام درحالحاضر مبین جهادی است که باید در کشاورزی کشور انجام شود و طبعا در این راستا نهتنها خود کشاورزی بلکه ایران نجات پیدا خواهد کرد.
٤- وزیر صنعت، معدن و تجارت –به گمان نویسنده تفکیک وزارت صنعت از تجارت بسیار ضروری است اما درحالحاضر در بخش صنعت و معدن این وزارت با معاوناول ریاستجمهور و فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی برای تکمیل زنجیره تولید کالای قابل صادرات و نیز اقدامات لازم برای فراهمکردن زمینه صادرات باید هرچهبیشتر هماهنگی و عمل كند.
٥- رئیس سازمان ایرانگردی، جهانگردی و میراث فرهنگی- این سازمان وظیفه بسیار خطیری دارد. ایرانگردی و جهانگردی به قول معروف باطلالسحر بیکاری است و تنها طریق برای رفع مشکل بیکاری، ایرانگردی و جهانگردی بهخصوص دومی است. البته این سازمان بهتنهايی نمیتواند این کار را سامان دهد بلکه باید همه دستگاههای اجرائی و نظارتی را بر این عقیده استوار كند که مشکل بیکاری با صنعت و کشاورزی و حتی خدمات دیگر حل نمیشود. کار معمولی و سازمانداری مشکل را حل نمیکند. همان کار جهادی و انقلابی است که میتواند گردشگری را در ایران به عنوان باطلالسحر بیکاری مطرح كند. دقت شود که وقتی همه سازمانها و وزارتخانهها در ایجاد شغل در آذربایجان غربی و کردستان عاجز هستند و به عوامل قاچاق یعنی کولبرها اجازه فعالیت رسمی میدهند (کولبرها انسانهای زحمتکش و شریف ولی عامل قاچاقچیها هستند) و آنها را هم بیمه میکنند، پس باید بدانیم ایجاد اشتغال برای مردم تا چه حد از اهمیت برخوردار است.
٦- سازمان محیط زیست- خوشبختانه مهندس عیسی کلانتری خود در زمینه کشاورزی دانشمندی تواناست و با وجود ایشان امید است زیستگاه ایران یعنی مام میهن از وضع نابسامان فعلی خارج و حداقل آنکه تخریبها متوقف شود. این سازمان هم به کار جهادی نیازمند است.
٧- وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی – در اینکه دکتر قاضیزادههاشمی انسانی دلسوز، کارشناس و توانمند است، تردید نیست اما قرار نیست بودجه دولت تحتتأثیر این وزارتخانه قرار گیرد و پدیدهای مشابه یارانهها بر سر دولت فرود آید.
به نظر میرسد روش کنونی این وزارت در ورشکستگی مالی دولت مؤثر باشد. آیا نمیتوان برنامهریزی کرد تا کسانی که هزینه درمانشان کم است، سهم بیشتری از فرانشیز را بپردازند و در عوض سهم بیشتری از هزینه کمرشکن بیماریهای صعب توسط بیمه و دولت پرداخت شود. باید راههای نو اندیشید. خدمت به مردم ابتکار میطلبد و تنها به پول دولت نباید اتکا كرد.
٨- سازمان بهزیستی و کمیته امداد حضرت امام (ره)- واقعا باعث خجالت است که ٣٨ سال پس از انقلاب هنوز مردم محروم از همهچیز در کشور وجود دارند. بهزیستی و کمیته امداد در حد مقدورات خود کمکهايی کردهاند. چرا از طریق اعتبار یارانه این سازمانها تقویت نمیشوند تا به محرومان واقعی کمک شود؟ آیا وجود خانوادههای بیسرپرست، معلولان ناتوان بیکار، بیماران مزمن برای جمهوری اسلامی زیبنده است درحالیکه تضاد طبقاتی کاملا به چشم میخورد؟
نه اینکه دیگر وزارتخانهها و سازمانها مؤثر نیستند اما به دلیل آنکه برخی مانند وزیر امور خارجه در شرایط بسیار مطلوب شغلی هستند و برخی تداوم کار معمولیشان تا حدی پاسخگوست و برخی به قول شطرنجبازها آچمز هستند؛ مثل آموزشوپرورش که آنقدر عقاید متفاوت و بحثهای گوناگون در آن وجود دارد که به قول معروف «دستش نزن بدتر میشه» در آن صدق میکند؛ هرچند همین آموزشوپرورش خدمات فراوانی به جامعه کرده و البته از امر پرورش هم غافل مانده است و برخی هم مانند وزارت نفت و نیرو آنقدر خدماتشان گسترده و چشمگیر است که فقط باید کارشناسان و کارکنان خدوم ایشان را تقدیر و تحسین کرد و البته خوب است این دو وزارت اختلاف ترجیح صادرات گاز بر برق یا برق بر گاز را کنار بگذارند و با تفاهم امکان چندوجهیبودن صادرات را از لحاظ کالا و از لحاظ مقصد در نظر بگیرند.
با این توضیحات از ذکر این وزارتخانهها بهخصوص برای اينکه به اهمیت کار ذکرشدگان بیشتر پی برده شود، اجتناب شد.
البته کار دولت بسیار وسیع، پیچیده و مرکب است و به هیچ عنوان نمیتوان ابعاد مختلف آن را تشریح و نسخهنویسی کرد اما براساس «به غلط بر هدف زند تیری» امیدوارم این نوشته که از روی دلواپسی واقعی نوشته شده، برای خود جايی در ذهن مدیریت جامعه پیدا کند و جامعهمان از شرایط فعلی خارج و به سوی کمال دنیايی – کمال معنوی را اهل معنا دانند- و اقتصاد مقاومتی آنگونه که در ابلاغیه مقام معظم رهبری تأکید شده، رهنمون شود.
* نامزد انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم
این مطلب نخستین بار در روزنامه شرق شماره دیروز (2956) منتشر شده است.