بازدید 13912

فرار هالیوودی عروس ایرانی از سوئد

کد خبر: ۷۱۵۴۳۹
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۷ 25 July 2017
دختر ایرانی که هنگام خرید دربازارهای پرزرق وبرق شهر استانبول با یک جوان خوش‌پوش و قدبلند ترکیه‌ای آشنا شده وبه او دل بسته بود، نمی‌دانست پس ازازدواج با این مرد شیاد و سفر به سوئد، چه سرنوشت شومی درانتظارش است.

به گزارش روزنامه ایران، دختر نگونبخت مدتی پس ازسفربه اروپا، پی برد همسرش ازتبهکاران حرفه‌ای است. اما به محض اطلاع ازاین راز، توسط شوهرش درخانه‌ای روستایی زندانی شد. «ارغوان» که مدت یک ماه دراسارتگاه زیرزمینی محبوس بود، سرانجام به فکر فرار افتاد و طی چند شبانه روز موفق به کندن یک تونل زیرزمینی شد و پس از نجات از راه این تونل باریک به کمک روستاییان خود را به سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوئد رساند و تقاضای کمک کرد. زن 24 ساله که پس ازشرح ماجرای زندگی هولناکش باکمک مسئولان سفارت راهی ایران شده بود به محض ورود راهی دادگاه خانواده شد تا با پاک کردن شناسنامه‌اش از نام مردی که همه رؤیاها و آرزوهایش را به تاراج برده بود، به کابوس دو سال زندگی پر از شکنجه‌اش پایان دهد.

ارغوان با چهره‌ای پژمرده، چشم‌هایی کم فروغ و گودافتاده روی نیمکت راهروی دادگاه نشسته و بی‌آن‌که حواسش باشد، به گوشه‌ای زُل زده بود. انگار نمی‌دانست برای دادخواست «طلاق غیابی» به آنجا آمده است. درست چهار سال پیش بود که با «سینان» جوان اهل ترکیه آشنا شد. جوانی به گفته او قد بلند و خوش تیپ که در بازار معروف «اوت لیت» استانبول پرسه می‌زد. ارغوان و مادرش برای خرید پوشاک به آن بازار رفته بودند و بهانه آشنایی ارغوان با پسر ترک تبارپیداکردن یک مغازه پوشاک برای خرید مناسب بود تا لباس‌ها را برای فروش به تهران ببرند.
در آن چند روز «سینان» با چرب زبانی به مادر و دختر کمک کرد تا اجناس مناسبی پیدا کنند و به همین دلیل ارتباط آنها در سفرهای بعدی هم ادامه پیدا کرد تا آنکه بعد از دو سال ارغوان احساس کرد دلباخته سینان شده است.
 
از نگاه ارغوان او پسری مؤدب و تحصیلکرده بود که می‌توانست خوشبختش کند. همزمان سینان هم به ارغوان علاقه‌مند شده بود و در یکی از سفرها مادر و دختر را به خانه‌اش دعوت کرد و همانجا بود که حرف خواستگاری پیش کشیده شد. با این حال مادر ارغوان با این ازدواج مخالفت کرد و گفت که ترجیح می‌دهد دخترش با یک پسر ایرانی ازدواج کند. اما ارغوان به مادرش اعلام کرد که با سینان قرار گذاشته‌اند بزودی اقامت سوئد بگیرند و در آنجا به زندگی مشترکشان ادامه دهند. نداشتن پدر هم به ارغوان این امکان را می‌داد که خودش تصمیم‌گیری کند و سرانجام درپاسخ به خواستگاری پسر ترکیه‌ای، به او «بله» گفت. مراسم ازدواج آنها با حضور چند نفر از افراد فامیل ارغوان و جمع کوچکی از بستگان سینان در یک تالار در شهر استانبول برگزار شد. اما از همان روزها اشک ارغوان جاری شد چرا که رسوم و آداب جشن عروسی در ترکیه با فرهنگ ایرانی ارغوان و خانواده‌اش هماهنگی نداشت و همین تفاوت‌های فرهنگی مثل پوشیدن اجباری لباس صورتی به جای لباس سفید عروسی، عوض کردن نام خانوادگی زن به نام خانوادگی شوهر بعد از ازدواج و مسائل دیگر اختلاف‌های زیادی میان عروس و داماد پیش آورد.اما با تمام این شرایط، عروس ایرانی سعی کرد تحمل کند تا پایش به سوئد برسد.
 
سرانجام چندی بعد کارهای سفرغیرقانونی انجام شد و زن و شوهر به سوئد رسیدند. اما همراه شدن مادر سینان مشکل بزرگی برای ارغوان بود که نمی‌توانست با آن کنار بیاید. چرا که مادرشوهرش انتظارات زیادی از او داشت و به اختلاف میان ارغوان و شوهرش دامن می‌زد. چند هفته بعد از زندگی دراردوگاه، دولت سوئد آنها را به روستای دور افتاده‌ای در شمال کشور فرستاد و از همان جا مشکلات ارغوان آغاز شد. آن روزها بود که ارغوان خبردارشد شوهرش نه تنها تحصیلکرده نیست، بلکه دوره تحصیلات ابتدایی را هم به پایان نرسانده است. از طرف دیگر مبلغ پرداختی ماهیانه دولت سوئد کفاف هزینه‌هایشان را نمی‌داد و همین موضوع سینان را عصبی و پرخاشگر کرده بود. مدتی بعد سینان به فروش مواد مخدر رو آورد وبه همین خاطرازترس دستگیری چند ماه یکبار به خانه می‌آمد. هر بار هم که به خانه می‌رسید با شنیدن اعتراض ارغوان او را زیر مشت و لگد می‌گرفت. در نبود سینان هم مادرشوهرش او را تحت فشار قرار می‌داد که در خانه‌های مردم کار کند. ارغوان هم ناچار بود تحمل کند تا با گذشت زمان بتواند مجوز اقامت سوئد  را بگیرد. در سال دوم زندگی ارغوان در آن روستای دورافتاده شمال سوئد، ارغوان به بیماری تب مالت دچار شد و نتوانست در خانه‌های مردم کار کند. همین موضوع باعث شد تا مادرشوهرش تمام اندوخته و طلاهای او را بدزدد و خرج کند. در یکی از روزهای سرد زمستان بود که درد دندان ارغوان را رنج می‌داد اما نه سینان کنارش بود که کمکش کند و نه مادرشوهرش به او اعتنا می‌کرد برای همین ناچار شد خودش با انبردست دندانش را بکشد. اما این همه ماجرا نبود، بلکه او در سال دوم نه تنها پولی در بساط نداشت بلکه حقوق ناچیزماهیانه دولت سوئد را هم شوهر و مادرشوهرش می‌گرفتند و با او مثل یک کلفت برخورد می‌کردند. سوء تغذیه و بیماری باعث شده بود موهای ارغوان بریزد و روز به روز لاغرتر شود. برای همین تصمیم گرفت به پلیس نامه‌ای بنویسد تا از شوهر و مادرشوهرش شکایت کند. اما نامه‌اش به دست مادرشوهرافتاد و سینان که حالا خلافکار مشهوری در منطقه شده بود او را در انباری خانه حبس کرد. یک ماه بعد ارغوان از همه توان باقی مانده‌اش استفاده کرد و با حفر زمین، از کلبه روستایی فرار کرد و با کمک همسایگان خود را به پلیس رساند.

پلیس هم ضمن تحقیق درباره پرونده، او را به سفارت ایران معرفی کرد و سرانجام به کمک مسئولان سفارت جمهوری اسلامی ایران موفق شد به تهران بازگردد و بعد از دو سال زندگی دراسارت، مادرش را در آغوش بکشد.حالا مدتی از بازگشت ارغوان به ایران گذشته و او بعد ازشروع درمان افسردگی ناشی از زندگی در شرایط سخت درتلاش برای دریافت حکم طلاق است. وقتی ارغوان وارد شعبه 273 دادگاه خانواده شد، قاضی «محمدرضا نیک صفت» از او خواست بنشیند. سپس پرونده دادخواست طلاق او را ورق زد و گفت:«با توجه به مجهول المکان بودن همسرتان، روال قانونی طی شده و شما هم که با نشر آگهی در روزنامه موضوع دادخواست را به شوهرتان یا افراد ذینفع اطلاع داده‌اید...»

ارغوان حرف قاضی را قطع کرد و گفت: «بله هیچ اثری از شوهرم در دست نیست. حتی پلیس سوئد هم نتوانسته او را دستگیر کند. فقط مادرش را به ترکیه برگردانده‌اند.» قاضی دوباره گفت: «به هر حال طبق روال قانونی باید کارها پیش برود. حالا فقط باید با معرفی داور نظر او را هم به پرونده اضافه کنید تا در آینده نزدیک رأی طلاق شما صادر شود.»ارغوان توضیحاتی به قاضی داد و پس از ثبت اظهاراتش زیر برگه‌ها را امضا کرد. قبل از اینکه زن جوان اتاق دادگاه را ترک کند، قاضی پرسید: «ناراحت نباشید. ان‌شاءالله همه چیز درست می‌شود. خوشحالم که از چند ماه پیش حالتان خیلی بهتر شده است.»

ارغوان هم گفت: «کاش چهار سال پیش به حرف مادرم گوش کرده بودم... به خودم قول داده‌ام از این به بعد من مراقب مادرم باشم، امیدوارم بتوانم اشتباهاتم را جبران کنم و...»

 
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۴
انتشار یافته: ۲۶
تاوان اشتباه سخت است...
تابناک قصه نگو!!! تو که زرد نیستی...
پاسخ ها
سید مجتبی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۳
واقعا از اینکه وقتمو صرف خوندن این قصه بی سر و ته کردم برای خودم متاسفم
جوگیر داره این مملکت
داستان تخیلی و سرگرم کننده ای بود. ممنون
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۳
قضاوت یک طرفه و مردم و مخاطبین ساده دل
متاسفانه بسیاری از دختران برای رسیدن به رویاهایشان به هر وسیله ای به شوهر کردن متوسل می شوند در حالیکه

با کمی همت خودشان می تواند به هر جا که می خواهند برسند، ازدواج در حالی که بهترین شریک را هم داشته

باشی بدون مشکل و دردسر نخواهد بود...
ای کاش من هم یک سوئدی بودم. میدانید چرا انها این همه پیشرفت کرده اند؟
اصولا كسي كه با خانواده هاي ترك ازدواج مي كنه بايد روشها و سنتهاي اصيل اونها رو هم بپذيره وگرنه هرچه ديد از چشم خودش ديده
نمونه اینجور اشتباهات کم نیست . جای بسی تعجبه که چطور این خانم محترم هیچ تحقیقی و هیچ گونه بررسی انجام نداده و اینقدر سریع اقدام به ازدواج کرده . برای رفتن به خارج و ازدواج راههای منطقی تری هم هست . متاسفانه درصد زیادی از دختران ایرانی با نگاههای سطحی به زندگی به جای بالا بردن سطح معلومات و آگاهی خود فقط دنباله مسائل پوچ هستن و بعد که تو دردسر میوفتن اینو به گردن اتباع خارجی و دنیای مجازی و غیره میاندازند خیر خداوند به همه عقل داده پس به درستی استفاده کنیم.
فيس!!
افاده!!!
اسارت!
خواري!
برگشت با سرافكندگي
حالا پاک می‌کنند؟ مگر می‌شود؟ یعنی می‌خواهد به عنوان دختر با بقیه ازدواج کند؟
مگه نگفتيد اونها در تركيه ازدواج كردن؟ خوب چرا توي ايران طلاق گرفتن؟؟
در ضمن تويسريالهاي تركيه اي كه همشون واسه عروسي لباس سفيد ميپوشن صورتي كجا بود؟؟؟
قانون اونها به زن حق طلاق داده و اموال نصف ميشه در قانون ما زن حق طلاق نداره بطور مساوي با مرد. بلكه بايد التماسش كنه تا توي شرايط ضمن عقد اگه آقا رضايت بدند نوشته بشه!!!
lol
داستان جالبی بود ولی این جمله واقعا ادم رو ناراحت میکنه "نداشتن پدر هم به ارغوان این امکان را می‌داد که خودش تصمیم‌گیری کند و سرانجام درپاسخ به خواستگاری پسر ترکیه‌ای، به او «بله» گفت.". شماها کی میخواید متوجه بشید یک زن موجودی مستقل هست و خودش باید برای خودش تصمیم گیری کنه.
عجب قصه ای بود باید درکتاب گینس ثبت شود
اگر به پليس محلى شكايت ميكرد ميتوانست شوهرش رو به زندان بفرسته
چرا اين كار رو نكرد؟
نامه ارغوان به پلیس سوئد که بدست مادر شوهرش افتاد ، به چه زبانی نوشته شده بود؟
بزبان فارسی؟ بزبان ترکی؟ بزبان سوئدی؟ تابناکیان گرامی، مارا زیادی دستکم گرفته اید.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۳
اولش نوشته به گزارش روزنامه ایران. تابناکیان متناسب با سلیقه و درکشان انتخاب کرده اند
داستان تلخ مهاجرت داستان تلخ کسانی که به دنبال خوشبختی راه اشتباه رو رفتن براش ارزوی روزهای خوب و خوش میکن
ازدواج در ترکیه در شناسنامه ایرانی ثبت نمی شود مگر طی مراحلی در رایزنی فرهنگی و کنسولگری های ایران در ترکیه که معمولا وقتی یکی از زوجین خصوصا مرد غیر ایرانی باشد زوجین تمایلی برای ثبت آن ندارند
این یک داستان بر گرفته از کلید اسرار بود وبس !!
این غربزده ها فقط نظر خودشون رو درست میدانند بروید و روغن غرب را به تنتان بمالید و همان جا هم ریق رحمت را سر بکشید مبارک همه شما .د...بروید دیگه ....بروید...راه باز و جاده دراز....
با شعور مخاطبان بازی نکنید لطفا
از انتشار مطالب سخیفی مثل این خبر لطفا خودداری کنید.
برگرفته از فیلمهای ماهواره ای ترکیه ای......!!!!!!!!!!!
ماشا ا... به توهم ایرانی جماعت
اوردن لباس از ترکیه پولدار شدن ازدواج با مرد رویاها
عجب جماعتی شدیم ما
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان