ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان رابیهوده چه می نالی بیداد زمستان راگل خرم و سرو آزاد، بلبل همه در فریادالحق که ستم کردند مرغان خوش الحان راتنها ز تو دردی ماند ای مونس جان با منخواهم که نخواهم هیچ با درد تو درمان را