بازدید 40015

من یک تخریبچی هستم!

مهندس علی ولی‌زاده
کد خبر: ۴۳۶۶۴۰
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۲ 23 September 2014
در دوران دفاع مقدس در میان رزمندگان اسلام، گروهی بودند که از میان خوبان، ‌بهترین‌ها و شجاع‌ترین‌ها انتخاب می‌شدند و به عبارتی‌‌ همان السابقون السابقون بودند که در عین گمنامی و در حالی که دور از محل استقرار لشکر آموزش می‌دیدند و بیشتر در چادر می‌زیستند، در آسمان شهیر شهر شده بودند. آنان همانانی بودند که پیش از همه وارد عملیات می‌شدند و تا به امروز نیز میدان عملیات را ترک نکرده‌اند. آری آنان تخریبچی بودند و اگر بگوییم نزدیک‌ترین‌ها به شهادت، ‌سخن به گزاف نرانده‌ایم.

آنچه ‌در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگویی ویژه با مهندس علی ولی‌زاده، فرزند و برادر سه شهید است که در آن دوران مسئولیت تخریب جنگ را بر عهده داشته است.

* لطفاً خودتان را معرفی کنید؟


بنده علی ولی‌زاده، فرزند شهید حاج آقا ولی‌زاده و برادر شهیدان حاج اصغر حاج اکبر و امیر ولی‌زاده هستم که در دوران دفاع مقدس مسئولیت تخریب قرارگاه خاتم الانبیا را بر عهده داشتم. پس ا‌ز جنگ هم ‌سازماندهی ‌بچه‌های جنگ را بر عهده داشتم که سرانجام به راه‌اندازی مجمع پیش کسوتان بچه‌های تخریب کشور انجامید که مسئول این مجمع هستم و در کنار برادران به نشر‌ ارزش‌های دفاع مقدس با برپایی یادواره‌ها و همایش‌ها مشغولم، که از فعال‌ترین مجموعه‌های رزمندگان دفاع مقدس در این حوزه است.

در سال ۱۳۶۸ از سپاه استعفا دادم، ولی مشاوره‌هایی به عزیزانمان در حوزه‌های نظامی می‌دهم، که با گروهی از این عزیزان بسیجی و سپاهی در راه اندازی شرکتی در پاکسازی مین‌ها از مناطق جنگی ایران توفیق داشته‌ایم که تجربیاتمان را در عراق و سریلانکا و لبنان نیز متجلی کرده‌ایم به گونه‌ای که فعالیت‌های این شرکت مورد تأیید سازمان ملل قرار گرفته است.

ما ‌سایتی ‌داریم به نام معبر نور که سایت خوبی است. خاطرات برادران تخریبچی با عنوان فرماندهان ورود ممنوع هم در این سایت منتشر می‌شود و به زودی به صورت کتاب بیرون خواهد آمد.

* تخریبچی چیست و تخریبچی چه کسی است؟


تخریبچی نخست بر نفس خود، کنترل دارد. تخریب در تمام دنیا وجود دا‌رد، ولی در دفاع مقدس ما حکایت چیزی دیگر است و بایستی یک ویژگی‌های شخصیتی داشته باشد. تخریبچی‌ها در جهان باید خلاقیت، سرعت عمل در کمترین زمان و جرأت ریسک، بی‌باک داشته و شجاع باشند. ‌رزمندگان ما علاوه بر اینها، باید ویژگی‌های دیگری نیز داشته باشند. اطاعت پذیری از رهبر‌ی و ولایت و نگاه جهادی و دینی به موضوع است که مانند علی عاصمی، رحیم بردبار، حسین کربلایی، علی ناظم‌پور، محسن نیک واحدی، احمد جهانبخش، رضا‌زاده و بهزاد قبادی و دیگر شهدای بزرگ تخریب.

تخریبچی‌ها دارای یک شخصیت خاص بودند که این خصوصیت را دیگران ندارند یا کمتر دارند. همچنین در جنگ تحمیلی به دلیل آنکه تصور می‌شد تخریبچی‌ها به دلیل ویژگی کارشان که دارا‌ی ریسک بالا و خطر همیشگی بود به شهادت نزدیک‌ترند. این افراد به خودسازی و تعالی روحی بیشتری می‌پرداختند. مثلا خودم بسیار ریسک پذیر هستم و از کارهای روزمره لذت نمی‌برم. ورود من به تخریب هم به این موضوع مربوط می‌شد.

اولین میدان‌ها‌ی مین دشمن بعثی در دوران دفاع مقدس در مناطق جبهه طراح و دب حردان در نزدیکی اهواز و هویزه و حمیدیه و سوسنگرد بود که می‌رسید به کرخه و فکه و مهران و سرپل ذهاب و کورموش و پایین بازی دراز.

* نحوه ایجاد میدان موانع توسط ارتش عراق چگونه بود؟


اولین میادین مین عراقی‌ها که سیستم‌های روسی ‌بسیار حجیم بود و سخت و طاقت‌فرسا، مین‌هایی از رده خارج بود، چون سیستم ارتش عراق سیستم روسی بود.
تنها نیرویی نظامی که در شب از میدان مین ‌می‌‌گذشتند نیروهای رزمنده ایران بودند به ویژه در سال‌های اول جنگ. این باعث شد که دشمن در مورد میدان مین خود تدبیری بیندیشد چون این نوع میدان‌ها‌ی مین نمی‌توانستند جلو‌ پیشروی رزمندگان اسلام را که با شجاعت و بدون ترس از مرگ آن هم در شب به دشمن متجاوز حمله می‌کردند و از میدان‌های وسیع مین می‌گذشتند بگیرد. اینجا بود که دشمن به تغیییر سیستم میدان مین خود اندیشید.

انواع میدان‌های مین‌


میدان‌های حفاظتی:
برای حفاظت از ورود به یک محل خاص توسط افراد غیر‌ و در نظر گرفتن محلی خاص یا برای افراد خودی.

سد کننده یا هدایتی:
قوی‌ترین میدان مین است که نهایتا ۶ نوار مین وجود داشت و این در دنیا به آن معنا بود که هیچ قدرتی از آنجا نمی‌تواند بگذرد؛ اعم از زرهی و پیاده، زیرا ۶ نوار مین سد کننده می‌بود و در تمام دنیا تا قبل از جنگ ایران و عراق این امر مرسوم بود. اما تحولی که صورت گرفت، آن بود که در جنگ ما عراق تا ۶۰۰ نوار مین به عنوان سد کننده در راه ما قرار داد که از هر کدام که می‌گذشتی به حلقه دیگر می‌رسیدی مانند فکه و طلاییه که بسیار مشکل بود و ما در این مناطق شهدای زیادی دادیم حتی در بعد از جنگ که شهید مرتضی آوینی از این شهدا بود که گرفتار این حلقه‌ها شد. خنثی سازی این نو‌ع میادین مین بسیار مشکل است و تلفات زیادی از نیروهای عمل کننده و تخریبچی می‌گیرد.

عراق با تغییر سیستم روسی به سیستم ایتالیایی و امریکایی و ورود مین‌های گوجه‌ا‌ی و فیلتری و مانند آنها که با دست و ماشین مین کاری کاشته می‌شدند و یا حتی با بالگرد هم می‌توانستند این میدان‌ها را پخش کنند و در زمین کار گذاری شوند.
یعنی عراق هم در نوع شکل و سیستم میدان مین و هم در نوع مین کاری و با استفاده از مین‌ها‌ی جدید این ناتوانی خود در برابر رزمندگان ما را می‌خواست جبران کند به گونه‌ا‌ی که جدید‌ترین مین‌هایی که در جهان تولید می‌شد، چه مین‌های جهنده و یا ضد نفر و ضد خودرو به عراق داده شد و تا مقابل پیشروی رزمندگان ما کار شوند.

‌در بخش آب ـ خاکی‌

 
در بخش آبی ـ خاکی هم عراق از میدان‌های جدید مثل مین سی دی ۲۲ که در جهان ممنوع است و چسبنده در آبی استفاده کردند. و بدین ترتیب تکنیک مین عوض ‌و نسل جدید و قوی‌تری آمد و آرایش مین‌ها صد برابر شد.

* خصوصیات و تمایزات بچه‌های تخریبچی نسبت به بقیه چه بود؟


نیرو‌ها‌ی تخریب ما در جنگ تحمیلی بسیار شجاع بودند و انگیزه بی‌نظیری داشتند‌ و چه در غرب و چه در جنوب، چه در دشت و بیابان و چه در آب و دریا خوب عمل می‌کردند و همه را به حیرت وامی‌داشتند. نیروهای تخریبچی هم در ویژ‌گی‌های شخصی و هم در ویژگی‌های سیستم برتری داشتند و نام خود را به عنوان نیرویی بی‌نظیر در سیستم و برنامه ریزی و شخصیت در تاریخ جنگ‌های جهان به ثبت رساندند.

نیروهای ما باید از میدان‌های وسیع مین عبور کنند. چندین روز قبل شناسایی می‌کردند و در کنار نیروهای اطلاعات عملیات مشکلات راه را می‌دیدند و شناسایی دقیق می‌کردند تا در هنگام عملیات مشکلی پیش نیاید.
سازمان تخریب بسیار مهم بود و بدون حضور این عزیزان دفاع مقدس ما کامل نمی‌شد و عملیاتی بدون تخریبچی معنی نمی‌دهد و محقق نمی‌شود.

* خاطراتی از جمله خوابیدن روی سیم خاردار و افتادن روی مین برای باز کردن معبر چه حکمتی داشت؟


در این باره حرف‌هایی زده شده و حتی فیلم هم ساخته‌اند و ما اعتراضات خود را اعلام کرده‌ و گفته‌ایم اگر مدارک و مستنداتی در ‌عبور از میدان مین به این نحو دارند، بیاورند. به نظر من در ‌این مسأله در حق بچه‌های تخریب جفا شده است. در حقیقت ما درون معبر روی مین می‌رفتیم، ولی به این معنا که برویم پا بزنیم نیست. چراکه وقتی شما در دل شب می‌روید مین را پیدا کنید ممکن است یک مین جا بماند و دیده نشود که در حین عبور خودمان یا نیرو‌ها آسیب می‌دیدند. اما اینکه ما معبر نزنیم و نوار معبر نکشیم و بگوییم روی میدان مین بدوید و یک عده‌ای مجروح و شهید شوند و معبر باز شود اصلاً وجود نداشته است.

جنگ ما جنگ ایثار و گذشت بوده است اما مشکلی هست که متأسفانه در محیط‌های دانشگاهی و فرهنگی هم بعد از جنگ به آن دامن زده‌اند‌ و آن اینکه انگار ما هیچ تفکری و هیچ تدبیری در جنگ نداشته‌ایم. در صورتی که ما برای انجام یک عملیات حداقل شش ماه قبل به دستور آقا محسن برای عملیات شناسایی حرکت ‌و همچنین از عکس‌های هوایی استفاده می‌کردیم و اطلاعات لازم را به انواع مختلف به دست می‌آوردیم‌ و تحلیل‌های منطقه‌ای انجام می‌شد و حتی برای مشخص شدن تعداد معبر‌ها و ترتیب اینکه هر تیپ چند ‌معبر و در کجا‌ها داشته باشد، بحث‌ها داشته‌ایم.

در خصوص سیم خاردار باید گفت این مطلب در برابر آن ایثارهایی که بچه‌ها داشتند چیز عجیبی نیست چرا که آن‌ها آمده بودند جانشان را فدا کنند و اما اینکه شما فکر کنید در جایی آموزش می‌دادیم که شما باید بپرید روی سیم خاردار وجود ندارد. به دلیل این است که وقتی شما به سیم خاردار می‌رسیدید همه یگان‌ها برانکارد داشتند و روی سیم خاردار می‌انداختند و از آن عبور می‌کردند و همچنین همه سیم خارداربر داشتند. البته ممکن است در یک جایی این دو امکان نبوده و اگر کسی این کار را کرده است اوج فداکاری‌اش بوده است. اما اینکه به عنوان یک متد باشد اصلا نبوده ‌و حتی جزء آخرین برنامه‌های فکری‌مان هم نبوده ‌و ما به هیچ کس ‌نگفته‌ایم ‌باید روی میدان بدود تا راه باز شود!

جنگ ما با تدبیر و تفکر بوده ‌و این نبوده است که بدون منطق و دلیل پیش برود، بلکه در کنار توکل ‌بر خدا و رهبری یک مرجع تقلید و مردی الهی، در اوج تدبیر و تعقل و منطق کارها را انجام می‌دادیم و ماه‌ها قبل از عملیات دست به کار می‌شدیم و کارهای مقدماتی یک عملیات در اوج تعقل و منطق از لحظه اول همراه ‌و تا آخر عملیات این تعقل حاکم بود.
در کنار اطاعت پذیری از رهبر و فرمانده کل قوا امام خمینی (ره) این تعقل و منطق جاری بود و در جای جای دفاع مقدس ما نمود داشت.

* نقش روش‌های ابداعی و ابتکاری در تخریب چگونه بود‌؟


با این پشتیبانی که جهان از ارتش متجاوز عراق در جنگ تحمیلی داشت، ما با توکل به خدا و خلاقیت‌های بچه‌های رزمنده از فرماندهان تا نیروهای رزمی و عادی توانستیم در برابر جهانیان بایستیم. مثلا در عمیلات والفجر ۸ می‌بایستی اصل غافلگیری دشمن را رعایت می‌کردیم؛ عملیاتی که برای بیشتر نظامیان جهان، عملیاتی سنگین بود که این فاصله را نیروهای رزمنده از آبی خروشان و وحشی عبور کنند و به دشمنی که استحکاماتش در ساحل فاو زبانزد بود، حمله کرده و آنجا را تسخیر کنند غیر قابل قبول بود.

عبور سه لشکر از آن رودخانه بسیار بعید به نظر می‌رسید، زیرا فردای عملیات نیاز به پل‌هایی متعدد و مستحکم است که نیروهای بعدی و پشتیبان را به نیروهای حمله کننده برساند و این با امکانات فراوان و بی‌‌شمار که ما نداشتیم امکان پذیر نمی‌دانستند.

در عملیات والفجر ۸ همه پل‌های ما ‌روی رودخانه‌های اروند و بهمنشیر و کارون توسط عراق نابود شدند ولی با توکل و خلاقیت بچه‌ها به سرعت پل‌های موقت جایگزین آن‌ها شدند و توانستیم فتح فاو را تثبیت کنیم و چند سال در آن شهر و مناطق مهم اطراف آن باشیم.

در مورد عملیات والفجر ۸ باید بگویم که شرایط آب متغیر بود؛ مثلا در رأس البیشه و فاو در جایی که مد بود، آب به موانع عراق چسبیده ‌و سرعت آب زیاد بود، و‌لی در جایی دیگر که جزر بود آب از ساحل دور بود و سرعت کمی داشت. یعنی در هنگام شناسایی، بر اثر همین تغییر جو و جزر و مد، ممکن بود جایی غیر از این منطقه‌ای که می‌خواستیم دربیاییم. گاه خود را گم می‌کردند که با طناب کمی این مشکل حل شد و از هم جدا نمی‌شدند.

در ضمن در مورد استفاده از بی‌سیم در عملیات می‌بایستی به گونه‌ای باشند که از آب خیس نشوند که با تیوپ و لاستیک محکم آن‌ها را بستیم که آب وارد آن‌ها نشود. دیگر اینکه با صدای خروش رودخانه وحشی اروند، خبررسانی، مشکل بود، در حالی که به هیچ وجه نباید سر و صدایی بلند می‌شد. برای این مشکل هم از چراغ‌هایی بزرگ و پروژکتور استفاده کردیم که نور آن‌ها فقط از پشت یعنی سمت خودمان دیده می‌شد و از سوی عراقی‌ها و مقابل هیچ نوری دیده نمی‌شد.

در مورد اصل عبور از رودخانه تا خط عراق موضوع موانع را باید در نظر می‌گرفتیم. موانع عبارت بودند از ضد هاور کرافت، سلسله سیم خاردارهای حلقوی ضد غواص و نیز میل گردهای حدودا دو متری که به صورت ضربدر در هم جوش خورده بودند و شکل ستاره یا هشت پر داشتند. هر کدام از این‌ها مانع ورود نیروهای غواص ما به خط مقدم و خاکریز عراق در ساحل رودخانه بودند. برای حل این مشکل از لوله‌های پولیکا استفاده کردیم و به هم وصل کرده بودیم که آن را روی موانع می‌انداختیم و آن را می‌پوشاند.

ماه‌ها قبل از عملیات در مناطق مشابه محل عملیات مانورهایی انجام دادیم. برای این طرح‌های مبارزه با موانع طرح‌هایی داده و روشی ابتکاری عمل می‌کردیم و هر کدام از لشکر‌ها به فراخور منطقه عملیاتیشان با خلاقیت‌های بچه‌هایشان طرحهایی و پیشنهاداتی برای برداشتن این موانع دادند که مورد بررسی و آزمایش قرار گرفتند و به نتایج خوبی رسیدیم که بسیاری از آن‌ها در عملیات با موفقیت انجام شدند. این‌ها بخش‌هایی از خلاقیتهای بچه‌های رزمنده بود.

به خوبی به یاد دارم که روزی با شهید علی عاصمی از هور بر‌می‌گشتیم که متوجه شدیم گروهی از بچه‌ها جمع‌اند و در مورد مشکل نی‌های هور با هم حرف می‌زنند. متوجه شدیم آن‌ها نی‌های بالایی را که می‌زنند چون ریشه‌هایشان در زمین است، ریشه قطع نمی‌شد و در زمین ‌می‌ماند و بعد از مدتی دوباره بالا می‌‌‌آید. مثلا راه را می‌بندد به گونه‌ای که راه عبور افراد و وسایل نقلیه را می‌بست و برای ما مشکل ایجاد می‌کرد. برای این حل این مشکل، لوله‌های پولیکای ۴ اینچی آوردیم و مواد منفجره داخل آن قرار دادیم و به میان این نی‌های بلند بردیم و منفجر کردیم که این نی‌ها را تکه تکه و به اجزای کوچکتری تبدیل می‌کرد و مشکل رفع می‌شد.

* چرا اولین و آخرین نیرو‌ها همیشه تخریبچی هستند؟


نیروهای تخریبچی از اولین نیروهایی است که در عملیات وارد می‌شد تا لحظه آخر و حتی عقب نشینی. از مرحله شناسایی تا تثبیت مناطق فتح شده و یا حتی در مراحل مختلف عقب نشینی که می‌بایست وسایل را منهدم می‌کرد. تا حالا هم که در مرحله پاکسازی است باز هم ما و تخریبچی‌ها هستیم که مشغول پاکسازی مناطق از مین و مواد منفجره هستیم. اولین و آخرین نفر رزمنده در عملیات، تخریبچی بود.

بسیجی‌ها از بزرگ‌ترین عوامل ترس دشمن در عملیات‌ها و البته تمام دوران دفاع مقدس بودند. به خوبی به یاد دارم که در عملیات بدر در سال ۱۳۶۳ دشمن بسیار آماده و با هوش بود و با فرماندهی فردی نظامی و کار کشته مثل ماهر عبدالرشید در برابر ما بود که بسیار از بسیجی‌ها می‌ترسید و دستور داده بود که در مناطقی که بسیج در برابر ارتش عراق است چندین بار کاملا بمباران کنید و از کشته شدن همه آن‌ها یقین حاصل کنید چون اگر یک نفر از بسیجی‌های آن منطقه هم زنده و لو مجروح باشد کار خودش را می‌کند.

* حضور نیروهای کم سن و سال در تخریب چگونه بود؟


در بین نیروهای تخریبچی افرادی بودند که وقتی آن‌ها را می‌دیدیم تعجب می‌کردیم و باور نمی‌کردیم که قدرت ولایت و ایمان این قدر باشد که نوجوانی با عشق و شوریدگی و آزادی از همه قید و بندهای دنیوی، خود را به خطرناک‌ترین یگان یعنی تخریب برساند و به سخت‌ترین مأموریت‌ها برود. مثلا یک بسیجی داشتیم که معلول مادر‌زاد بود و خودش را به تخریب معرفی کرده بود و هنوز هم زنده است. او که بدون عصا قادر به راه رفتن نبود در شبهای عملیات و یا زمان‌های خنثی سازی میدان‌های مین، خودش را روی زمین می‌کشید و با دقت و سرعت تمام مینها را خنثی می‌کرد.

* عامل اصلی موفقیت بچه‌های تخریب چه بوده است؟


‌یکی از عوامل این رشادت‌ها و حضور در جبهه‌ها وجود رهبری به بزرگی حضرت امام خمینی (ره) بود که مردی الهی بود و بچه‌های رزمنده، شادی او را در نظر داشتند.

عملیات خیبر عملیاتی بسیار سخت و طاقت فرسا بود و در جزیره مجنون که آن را تصرف کرده بودیم کار، گره پیدا کرد.‌‌ همان روز سردار شهید ابراهیم همت آمد و گفت که حضرت امام (ره) پیام داده است که به بچه‌ها بگویید که باید جزیره را حفظ کنند و بمانند و لو آنکه کربلا شود. با همین پیام کوتاه بچه‌ها در سخت‌ترین شرایط ماندند و جزیره را حفظ کردند. یا در قضیه آزاد‌سازی مهران که امام (ره) فرمودند مهران باید آزاد شود با همین عقیده و اندیشه ولایی، آزاد شد چون رزمندگان، به حضرت امام (ره) اعتماد و ایمان داشتند.

فضای جنگ هر چه از آغاز آن دور‌تر می‌شد و جنگ بیشتر طول کشید فضای معنوی بیشتر و بهتری حاکم شد، به گونه‌ای که معنویت و توکل و ایمان بچه‌ها روز به روز بیشتر شد و اصلا با روزهای اولیه جنگ قابل قیاس نبود. این منحنی رشد معنوی و نظامی و ایمانی و خلاقیت که از نفس گرم و مسیحایی امام خمینی (ره) بود، چشمگیر بود و نمود پیدا کرد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی