بازدید 5028

تدریس عقاید دیگران در کنار اسلام

منظور این نیست که برای اسلامی کردن دانشگاه‌ها و کتب درسی باید عقاید و نظرات سایرین را از کتب حذف کنند. به عبارتی بحث من هم این نیست که کتب درسی تنها عقاید و باورهای دین اسلام را بیان کند،
کد خبر: ۴۰۶۹۱۷
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۶ 10 June 2014
در جامعه ما همواره بحث بر سر آشنایی نسل‌های گوناگون با باورها و عقاید دینی مطرح بوده است. حتما متوجه آن بوده‌اید که با وجود تمایل بسیار به تربیت نسلی دیندار و دین‌شناس از سوی مسئولان و تلاش فراوان بخش‌های آموزشی کشور به چنین رویه‌ای، آنچه حاصل شده فاصله بسیاری با آرمان‌ها و انتظارات داشته است. احتمالا برنامه‌های مختلف تربیت چنین نسلی را در بخش آموزش به یاد دارید از تدوین کتب درسی گرفته تا اسلامی کردن دانشگاه‌ها و حذف هر آنچه نشان از عقاید غیر دارد.

در این زمینه محمد موسوی‌بجنوردی از استادان مبرز حوزه و مدیرگروه فقه و مبانی حقوقی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با فرهیختگان، به معرفی درست اسلام به جوانان اشاره می‌کند و می‌گوید: «اسلام و مذهب تشیع اگر در تمام زمینه‌ها به درستی بیان شود دانش‌آموز و دانشجو در برابر همه نوع فکر و اندیشه بیگانه توانایی مقابله دارد.» البته او در بخشی دیگر به مساله اسلامی‌سازی دروس دانشگاهی نیز اشاره کرده است و به رویکرد حذفی دروس و رشته‌ها انتقاد می‌کند.

برای شروع بحث با توجه به اینکه در جامعه ما از مهدکودک تا دانشگاه با متون دینی گوناگون مواجه هستیم؛ آموزش و یادگیری دینی را از چه دوره‌ای مناسب و ضروری می‌دانید؟

تدوین کتب دینی از سنین پایین و دوره دبستان مساله بسیار ظریفی است که باید دقت لازم در آن مبذول شود و براساس آموزه‌های دینی اسلام، انسان با تلاش به هدفش می‌رسد. برای ایجاد اعتقاد دینی، مولفان خود باید اعتقاد کامل به دین و تخصص لازم را در ایجاد پل ارتباطی میان دانش‌آموز و مطالب داشته باشند و همواره با بیانی خوب و رسا مطابق با شأن، مقام علمی و سن مخاطب پیش بروند و البته جنبه سلسله‌واری متون کتاب‌ها را در دوره‌های سنی مختلف نیز رعایت کنند، به‌طوری که کتاب دینی ابتدایی متمم کتاب دینی راهنمایی باشد و این دو متمم کتاب دینی دبیرستان باشند؛ چه در عقاید، چه در احکام و چه در مبانی اسلام. چنانچه فرد با پایان تحصیلات آکادمیک از لحاظ اعتقادی نیز فرد کاملی شده باشد.

برخی معتقدند مفاهیم کتب دینی بیش از حد نزدیک به دروس کلام تخصصی شده است. شما در این زمینه چه نظری دارید؟ و آیا راهکاری برای تغییر این نوع نگارش در نظر دارید؟

به نظر من درک و آموزش این مطالب برای تمام افراد مورد نیاز است، اما این مفاهیم باید پله‌پله و مرحله به مرحله و متناسب با شرایط سنی آموزش داده شود، زیرا نظام ما یک نظام دینی و بر پایه اسلام و مذهب‌مان یعنی تشیع است. پس یک دانش‌آموز باید اصول دین و عقاید اسلامی را آموزش ببیند و آن را درک کند و باید بداند امامت متمم رسالت است. او باید روز جزا را باور داشته باشد، نه اینکه از اصول دین تنها شمردن و ذکر نامش را بداند، باید بداند توحید چیست و عدالت ذات باری تعالی یعنی چه؟ این چیزی است که بنا بر نظام ما از افراد جامعه طلب می‌شود، اما این مفاهیم همان‌طور که گفتم باید از آموزش‌های ساده شروع شود تا به مراحل انتزاعی‌تر و مفهومی‌تر برسد.

پس به نظر شما وجود این مفاهیم در کتب درسی چه در مدارس و چه در دانشگاه ضروری است؟


این مفاهیم هم در کتب دینی مدارس و هم کتب دانشگاهی مورد نیاز است، اما در هر سنی مطابق درک و فهم افراد همان گروه سنی. این مفاهیم باید طوری باشد که هر فرد در سن خودش بر اساس نیاز و درکش اطلاعات لازم را داشته باشد، مثلا زمانی که دکترای خود را تمام کرد یک شیعه و مسلمان باشد که بتواند عقاید خودش را بیان و از آن دفاع کند. این چیزی است که در یک نظام اسلامی و با مذهب شیعه باید به آن رسید.

به نظر شما مباحث موجود در کتب دینی دغدغه فعلی نوجوانان و جوانان به شمار می‌رود و اگر این مسائل به‌عنوان نیاز معنوی آنها مطرح باشد آیا با مطالب کتب درسی قابل پاسخگویی است؟
کتاب‌های دینی متاسفانه گاهی بدون مقدمه به طرح مطلب می‌پردازند که نه‌تنها برطرف‌کننده نیاز معنوی محصلان چه در مدارس و چه در دانشگاه‌ها نیست، بلکه القای شبهه نیز می‌کند. اما در سایر زوایا و برای تدوین چنین کتاب‌هایی باید افراد متخصص مسئولیت را برعهده بگیرند؛ افرادی که در این زمینه فعالیت داشته‌اند باید هم از دین اطلاعات داشته باشند مثلا مجتهد باشند و فلسفه و کلام بدانند و هم دغدغه‌های دانش‌آموزان را درک کنند. البته منظور این نیست که دانشگاهی نباشند بلکه برعکس منظور تلفیق این دو گروه است. هم روحانیون مجتهد و هم دانشگاهیانی که در این زمینه فعالیت کرده‌اند. طرح مباحث نیز باید بر پایه دین اسلام، مذهب تشیع و آنچه یک انسان بر پایه اعتقاداتش به آن نیاز دارد، باشد.

معمولا در کتب دینی دوره‌های تحصیلی مختلف به جنبه فردی بیشتر از جنبه اجتماعی توجه دارد. شما به‌عنوان صاحب‌نظر در این زمینه چه رویکردی را پیشنهاد می‌کنید؟


دین اسلام دینی جهانی است و محدود به هیچ زمان و مکانی نیست. اگر ما بر این باور باشیم، طبیعتا معتقد خواهیم بود که اسلام و به‌خصوص پویا‌ترین مذهب آن یعنی تشیع، همیشه و همه‌جا حرف برای گفتن دارد. اسلام دین فردی نیست. احکامی فردی وجود دارد که فرد مسلمان باید انجامش دهد، نماز بخواند، روزه بگیرد، همه اینها هست. اما از سوی دیگر نظام اسلام، نظام حکومتی است و در تمام زمینه‌های حکومتی و اجتماعی سخنان بسیاری دارد. چرا شیعه پس از 1400 سال همچنان می‌تواند در جهان حرف برای گفتن داشته باشد، چون در فقهش عقل را نیز جزء منابعش دانسته است. شیعه عقل را در کنار کتاب و سنت قرار داده است که براساس آن همواره پویا بماند و سخنی برای گفتن داشته باشد. فقه ما، فقه حکومتی است. نمونه آن، میراث گرانبهای حضرت امام(ره) در زمینه حکومت اسلامی و حکومت قانون بر مردم است که یکی از ارکان آن ولایت فقیه است. باید برای جوان امروزی این مفاهیم توضیح داده شود تا شبهاتش از بین برود، تا به راحتی تشخیص دهد آنچه امام(ره) در زمینه ولایت فقیه بیان کرده است، نه به استبداد می‌رسد و نه به دیکتاتوری. قانون اساسی ما کاملا برمبنای اسلام طرح‌ریزی شده است و هیچ جای خدشه‌ای در آن نیست. بسیاری از دانایان در تمام جهان معتقدند قانون اساسی‌ای به کاملی و جامعی قانون اساسی ما وجود ندارد. من زمان تدوین قانون اساسی حضور داشتم و به خوبی به یاد دارم که از سرتا سر ایران، بزرگان دینی ما آمدند تا قانون اساسی را به بهترین نحو تدوین کنند و واقعا هم همین‌طور شد. اما مشکل از کجا شروع می‌شود؟ از آنجایی که افراد با حکومت اسلامی بیگانه باشند و یکی از عوامل آن هم کم‌توجهی به جنبه اجتماعی دین در نگارش کتب دینی است. این امر موجب می‌شود به مرور زمان نوجوانان و جوانان با شبهات و مشکلات گوناگون روبه‌رو شوند. به همین دلیل کتب دینی برای آنها تنها به‌عنوان یک درس مدرسه یا واحد درسی دانشگاهی تلقی می‌شود و دانش‌آموز یا دانشجو در برابر آن می‌گوید: می‌خوانیم و حفظ می‌کنیم، قبول می‌شویم و تمام. اما یک بار دیگر هم می‌گویم باید جوانان با جنبه‌های گوناگون دین آشنا شوند تا آنجا که عقاید را چنان درک کنند که بتوانند آن را برای دیگران توضیح دهند و در صورت نیاز از آنها دفاع کنند. البته در هر زمینه‌ای باید نظر اسلامی آن بیان شود.

یعنی شما معتقدید همچون شعار آنها که می‌گویند کتب درسی باید اسلامی‌نگاری شود و در سال‌های گذشته به اسلامی‌سازی دروس مشغول شده‌اند باید کتاب‌های درسی تنها عقاید دین اسلام را بیان کنند؟ این خود مساله ساز نخواهد بود، بالاخره روزی دانشجویان و دانش‌آموزان با عقاید غیراسلامی هم برخورد می‌کنند. به نظر شما نتیجه این امر چه می‌شود؟

منظور این نیست که برای اسلامی کردن دانشگاه‌ها و کتب درسی باید عقاید و نظرات سایرین را از کتب حذف کنند. به عبارتی بحث من هم این نیست که کتب درسی تنها عقاید و باورهای دین اسلام را بیان کند، بلکه این کتب باید عقاید اسلام و باور‌های آن را به‌درستی به دانش‌آموز القا کند. با توجه به فعالیت‌های طولانی‌مدتی که در این حوزه داشته‌ام، با اطمینان می‌گویم که اسلام و مذهب تشیع اگر در تمام زمینه‌ها به درستی بیان شود دانشجو در برابر همه نوع فکر و اندیشه بیگانه توانایی مقابله خواهد داشت. خودش به این نتیجه می‌رسد که حق با اسلام و عقاید آن است. بار دیگر هم می‌گویم براساس اعتقادم، در بیان اسلام واقعی باید تلاش کرد چون اسلام در همه جا حرفی برای گفتن دارد، باید این حرف‌ها بیان شود، باید برای دانش‌آموز و دانشجو این نظرات به درستی بیان شود. اگر به درستی بیان شود به‌طور قطع دانش‌آموزان و دانشجویان از هر جهت محفوظ می‌مانند و بر مسیر اسلام واقع می‌شوند.

پس قصد اسلامی کردن کتب دانشگاهی و تلاش برای تدوین کتبی که در چارچوب نظرات اسلام باشد، در رشته‌های مختلف به‌ویژه علوم انسانی قرار نیست به این شکل انجام گیرد؟

نحوه نگارش در کتب درسی به‌گونه‌ای باید باشد که با شأن و مقام علمی فرد تناسب داشته باشد و بنا بر افزایش سن و مقام علمی افراد نگارش نیز باید تخصصی‌تر شود. من از نگارش این کتب اطلاع دقیقی ندارم، اما آنچه گفته شد در رابطه با تمام کتب درسی باید مورد توجه قرار گیرد، که البته در کتب دینی از اهمیت بیشتری برخوردار است و نگارنده باید تخصص و اطلاع کافی از این امور داشته باشد و به صورتی روان و سلیس مطالب کتاب را بیان کند که بتواند پلی ارتباطی میان دین و دانش‌آموز ایجاد کند.

کتب دینی از ابتدای انقلاب تاکنون از دروس مدارس و واحدهای دانشگاهی تمام رشته‌ها تلقی می‌شود و به دلایل گوناگون بارها تغییر محتوا و نگارش داده شده است، آیا این تغییرات مناسب بوده و موجب بهبود کیفیت کار شده است؟

قبل از انقلاب کتاب‌های دینی بنا به اعتقادات نگاشته نمی‌شد و تنها به بیان دستورات و عقاید فردی «احکام الشرعیه» می‌پرداخت. اما به یمن انقلاب و روی کار آمدن حکومت اسلامی‌، در این کتاب‌ها تغییراتی وسیع صورت گرفت و احکام اجتماعی و عقلایی در کنار بیان شرعیات تدوین شد. بسیاری در تلاش بودند این کتاب‌ها در مسیر دین و به بهترین شکل تدوین شود. البته من با متون این کتاب‌ها چندان سروکار نداشتم اما معمولا تلاش‌ها در جهت بهبود کیفیت آنها بوده است و افراد باتجربه‌ای مانند غلامعلی حدادعادل در این زمینه‌ها تلاش کرده‌اند. باز هم می‌گویم در جهت بهبود هر چه بیشتر این کتب باید آن را به افراد خبره سپرد، روحانیونی که در تدوین کتاب‌های دینی تخصص دارند، مجتهد هستند و فلسفه و کلام را خوب می‌دانند، به همراه دانشگاهیانی که تخصص لازم را در تدوین این کتاب‌ها دارند و با مبانی و عقاید اسلام آشنایی دارند و می‌توانند این مفاهیم را با بیان رسا به مخاطبین آموزش دهند تا دانش‌آموزان بتوانند با عباراتی مناسب و خوب با این مبانی و عقاید آشنا شوند. این افراد نباید فارغ از مسائل مربوط به دین باشند و باید در نحوه تدوین پل ارتباطی مناسبی برقرار سازند. به‌طور کلی اسلام را شناخته باشند تا بتوانند آن را به دانش‌آموزان بشناسانند. به نظر من علاوه‌بر کتاب باید مدرس نیز معتقد کامل باشد و باید دین را به درستی بشناساند. من چندین سال در حوزه علمیه نجف تحصیل می‌کرده‌ام و 30 سال هم مدرس بوده‌ام و این برای من روشن شده که اگر استاد و معلم به آنچه که به دانش‌آموز و دانشجو درس می‌دهند، اعتقاد داشته باشند تاثیر‌گذار است و مخاطب تاثیر لازم را می‌پذیرد، اما اگر اعتقاد نداشته باشند بالطبع تاثیر لازم هم بر مخاطب ندارد.

با توجه به اینکه لزوم اثرگذاری و اهمیت دروس باید جنبه بیرونی نیز داشته باشد، به نظر شما به‌عنوان صاحب‌نظر رویکرد نگارش کتاب‌های دینی باید چگونه باشد؟


در کتاب‌های دینی علاوه‌بر احکام و عقاید، باید بخش‌های مورد توجه و جذاب دین هم بیان شود. رافت و رحمتی که در اسلام هست باید بیان شود، برای درک صحیح دانش‌آموزان از اعتقادات دینی و حکومت دینی باید سیره پیامبر(ص) را بیان کنند. باید سیره امیرالمومنین(ع) با اهل بصره و در نهروان را بیان کنند. عدالت اجتماعی‌شان را بیان کنند تا علت آنچه را که جرج جورداق به آن رسیده است، بدانند و بدانند که چرا جورداق در وصف امام علی(ع) می‌گوید: «اگر بگویم علی افضل از مسیح است دینم را چه پاسخ دهم و اگر بگویم مسیح افضل از علی است پاسخ وجدانم را چگونه دهم.» بحث را باید در این زمینه‌ها طرح‌ریزی کرد، باید شخصیت ائمه به دانش‌آموزان و دانشجویان معرفی شود. از قیام عاشورا در کتاب‌ها چیزی به جز شهادت امام حسین(ع) و یارانش به دست فلان فرد و غیره بیان نشده است، باید شخصیت‌ها معرفی شوند. یزید مسلمان نبود، فاسق بود. باید بیان شود که چرا امام حسین(ع) بیعت نکرد. اگر بیعت می‌کرد به چه مفهومی بود. چرا به سوی کوفه حرکت کرد، در پس این حادثه چه چیزی بوده است؟ باید بدانند چرا می‌گوییم اگر حادثه کربلا رخ نمی‌داد چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند؟ به نظر من اینها مسائلی هستند که در کتب درسی بیشتر نیاز به توجه دارند. شخصیت حضرت زینب(ع) و سخنرانی‌های او پس از واقعه کربلا. او قهرمان کربلاست، زنان ما باید از او الگو‌برداری کنند. شخصیت حضرت فاطمه(ع) که با کمی سن آنگونه زیبا سخنرانی می‌کند. این مطالب باید در کتاب‌های دینی مدارس و دانشگاه‌ها آموزش داده شود.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار