بازدید 47105

داستان زال و رودابه در شاهنامه فردوسی​

رودابه این شکیبایی و پافشاری را از سیندخت، مادر خود به ارث برده است. سیندخت در این داستان زنی است زیرک با اعتماد به نفس بسیار و چیره بر رفتار و کردار شوهرش مهراب کابلی. سیندخت در هر کاری چاره ساز و صبور و اندیشه ورز است
کد خبر: ۴۰۰۲۸۴
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۹ 14 May 2014
زال در این داستان، چهره‌ای معنوی دارد و خوی پهلوانی او در پیوند با آدمیان و رویدادها و پدیده‌های هستی اطراف او نمایان می‌شود.

به گزارش جام جم، صداقت و درستی زال را در صاف و رک گویی و صراحت بیانش می توان جست: «نباشد بدین سام، همداستان / همان شاه چون بشنود داستان» و به سبب تفاوت در آداب و رسم خانوادگی از سهراب پوزش می خواهد و مهمانی او را نمی پذیرد. خرد پهلوانی زال، او را از رعایت کردن عرف و رسم سنت قومی خود باز می دارد و ازدواج او با رودابه، به گونه ای، گواه ناهمتایی او با ارزش های کهنه فرهنگی و سنت دیرینه قومی اوست. البته در پایان ماجرا می بینیم زال با رودابه ازدواج می کند و این ناهمتایی در پرتو مشیت الهی، به یگانگی و وحدت می رسد و کارکرد اصلی داستان را به این ترتیب می نمایاند و وقتی نیروی پهلوانی زال در آزمونی تحسین برانگیز به تائید منوچهرشاه می رسد، هستی او با واقعیت زمانه اش، این همانی پیدا می کند و زندگی اسطوره ای او در پیوند با حماسه شروع می شود. زال در این داستان، نسبت به عشق خود در حد جنون، بدرستی پایبند است: دل زال یکباره دیوانه گشت / خرد، دور شد، عشق فرزانه گشت

و صادقانه و مردانه در برابر پدر خود، سام، که شخصی دینی و خردورز است، گستاخانه ایستادگی می کند و بی هراس به کاخ رودابه می رود و با او خلوت می کند. او در طول داستان، با عاطفه ای پرشور و خردی عشق بنیاد، از خواست خود پاسداری می کند. عشق او در حقیقت، عشق به انسان، عشق به نماینده یزدان در جهان و سرانجام، عشق به حماسه است. آنچه فردوسی از زبان زال درباره جفت پذیری، همسرگزینی و فرزندخواهی بیان داشته:

چنین گفت با بندگان خوب چهر / که با ماه خوب است رخشنده مهر، دلاور که پرهیز جوید ز جفت / بماند به آسانی اندر نهفت

رودابه در این داستان، زنی است با اراده استوار، بردبار، چاره جو و شجاع و مانند زال، از گفتن آنچه در دل دارد، بیمناک نمی شود؛ از این رو، خشم پدر و محدودیت هایی که برای او فراهم کرده، هیچ تاثیری در تصمیم و خواست او نداشته، جسورانه، راه و رسم قومی خود را نادیده گرفته، زال را به کاخ خود راه داده، با او از عشق و دلدادگی سخن می گوید و با آن که خدمتکاران، او را از این عشق منع می کنند، او فطرتی پاک و انسانی دارد و بداندیشی و نابکاری و بدی در او وجود ندارد و از سنت خانوادگی و ارزش های اجتماعی قوم خود می گذرد و ازدواج با زال را با جان و دل می پذیرد:که من عاشقم همچو بحر دمان / از او پر شده، موج تا آسمان، پر از پورسام است روشن دلم / به خواب اندر، اندیشه زونگسلم، همیشه دلم در غم عشق اوست / شب و روزم، اندیشه چهر اوست

رودابه این شکیبایی و پافشاری را از سیندخت، مادر خود به ارث برده است. سیندخت در این داستان زنی است زیرک با اعتماد به نفس بسیار و چیره بر رفتار و کردار شوهرش مهراب کابلی. سیندخت در هر کاری چاره ساز و صبور و اندیشه ورز است: یکی چاره آورده از دل به جای / که بد ژرف بین و فزاینده رای

دلیری و کاردانی او، سام را در دیدارش شگفت زده می کند و همین که خود تنها با هدیه های فراوانی پیش سام می آید، صفت مردانگی و جسارت و دلیری خود را نشان می دهد:

چو شد ساخته کار خود بر نشست / چو گردی به مردی میان را ببست، یکی ترگ رومی به سریر نهاد / یکی باره زیر اندرش، همچو باد

سیندخت در دیدارش با سام، با شیوه بیانی جذاب، وقت شناسی بجا و جسارت ویژه، سام را مجبور به تسلیم و مجاب در برابر درخواست خود می کند. سختکوشی، پایداری، استقلال رای و اعتماد به نفس او در برابر سام، بیرون از وظیفه شناسی یک زن می تواند باشد.

شیواترین وصف و بیان عاشقانه را از زبان سام در دیدارش با سیندخت درباره عشق زال و رودابه باید شنید:

یکی نامه با لابه دردمند / نبشتم به نزدیک شاه بلند، به نزد منوچهر شد زال زر / چنان شد که گفتی بر آورد پر

به زین اندر آمد که زین را ندید / همان نعل اسبش، زمین را ندید، بدین زال را شاه پاسخ دهد / چو خندان شود، رای فرخ نهد، که پرورده مرغ، بیدل شده است / از آب مژه، پای در گل شده است، عروس ار به مهر اندرون همچو اوست/ سزد گر بر آیند هر دو زپوست

مهراب در این داستان، شخصیتی عربی نژاد است و راه و رسم دوران جاهلیت قوم خویش را دارد. خوی وحشی و جهالت آغازین مهراب را می توان در بیت های زیر دید:

بدو گفت: اکنون جز این راه نیست/ که با شاه گیتی تو را پای نیست، که آرمت با دخت ناپاک تن/ کشم زارتان بر سر انجمن، مگر شاه ایران از این خشم و کین/ برآساید و رام گردد زمین

آیا این گونه اندیشیدن، ضدبشری و تفکری بدوی و غیرانسانی نیست؟ وقتی مهراب، ماجرای عاشق شدن دخترش را می شنود، پشیمانی خود را از سرپیچی اش از سنت نیاکانی اش این گونه اظهار می دارد:

مرا گفت چون دختر آید پدید/ ببایستش اندر زمان، سر برید، نکشتم، بگشتم ز راه نیا/ کنون ساخت بر من چنین کیمیا

با همه این احوال، وقتی مهراب زیبایی و دلربایی دختر خود را می بیند، نمی تواند حس زیبایی پسند پدری خود را پنهان دارد و به گونه ای، الله اکبر می گوید: شگفتی به رودابه اندر بماند/ همی نام یزدان بدو بر بخواند

منوچهر در این داستان، پادشاهی است با ویژگی فرمانروایان ایران زمین. درایت و هوشیاری او در برگزاری مجلس آزمون برای شناسایی شایستگی، برازندگی و پهلوانی زال، خصیصه برجسته اوست. پذیرش، تحسین و نوازش زال، نشانه تدبیر، مهمان نوازی و قدرشناسی اوست. تنها خصلتی که او را با مهراب در یک روند مشابه اندیشگی، همراه می کند خوی «کشتن» و «از میان بردن» است. مهراب ننگ دخترش را نمی تواند تحمل کند و منوچهر هم دشمنی و نبرد با کابلستان را نمی تواند فراموش کند. این دو در باطن، راضی به نیرو گرفتن و ماندن زال نیستند؛ اما در برابر مشیت الهی و وظیفه ای که الگوی داستان بر عهده آنها گذاشته، جز تسلیم، چاره ای نمی یابند و هر دو به وحدت نظر و عمل می رسند، چراکه: چو یزدان، چنین راند اندر بوش/ بر آن بود چرخ روان را روش، کس از داد یزدان، نیابد گریغ/ وگرچه بپرد، برآید به میغ...

گرفتار فرمان یزدان بود/ وگرچند دندانش، سندان بود

خدمتکاران، کنیزان، دانایان و ستاره شناسان، هر یک در کارکرد کنش پهلوانان و وقوع رویدادها و بروز موقعیت های سزاوار و در ایجاد وحدت موضوعی داستان، خوب عمل می کنند. فردوسی حکیم با نگارش شاعرانه این داستان، الگوی داستانی ویژه ای را ارائه داده که خاص دوره پهلوانی است و تازگی آن در مجاز کردن عشق ممنوع میان قومی که نسبت به آداب و رسوم نیاکانی خود پایبند بوده اند. نامه نوشتن ها، گله گزاری ها، ندیده عاشق شدن ها و جانبداری از معشوق و زادگاه او، پادرمیانی ستاره شناسان و موبدان، پافشاری پهلوانان در تثبیت اراده و تصمیم خود، رودررویی ارزش های اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی متفاوت شخصیت ها، همه جزو سنت ها و آداب آدمیان در عهد باستان بویژه در دوره پهلوانی است و فردوسی به زیبایی و منطق ویژه سخن پروری و داستان پردازیش، در الگوی داستانی زال و رودابه به تصویر درآمده است. داستان زال و رودابه بدرستی نشان می دهد یک روایت ملی و قومی چگونه می تواند بیانگر اعتقاد دینی باشد.

هنر، نوآوری، چیره زبانی و زبردستی فردوسی را هم در همین بهره گیری از روایت در ساخت الگوی حکایت و مددگیری از شریعت در نمایش حقیقت باید دانست، حقیقتی که در پندار، گفتار و کردار انسان ها، حول محوری عاشقانه ظاهر می شود و نوعی منطق و مشیت برتر بر آنها حاکم است. انسان هایی که در طرح و الگوی داستان زال و رودابه بدون نبرد و تعرض، همدل و همداستان با امید به آشتی و نیک فرجامی، به زندگانی اسطوره ای و قومی خود تحقق می بخشند و برای پاسداری از عشق و حماسه آماده می شوند.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵
انتشار یافته: ۱۱
بادرود خدمت عزیزان,انسان با خواندن شاهنامه به شکوه وعظمت ایران وایرانی پی می برد به نظر بنده اگر اشکال نداشته باشد !صدا وسیما هرهفته یک برنامه ای را اختصاص به شاهنامه وشاهنامه خوانی بدهد ویا از داستانهای شاهنامه فیلم وسریال درست کند اگر ایرادی نباشد خدای ناکرده به کسی برنخورد !به جای فیلم ها وسریال های بی سروته .وسریالهای ترکیه که سروته آنها معلوم نیست چه است .باتشکر
تابی جون
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد

تشکر به خاطر معرفی اثار فاخر ادبی ایران
یه سری زدم به سایت کتابخانه فلورانس تا یه نگاه به قدیمی ترین کتاب شاهنامه بندازم. با دیدن این کتاب دیگه شکم درمورد شیعه بودن فردوسی برطرف شد و چه جالب این مرد تونست عقاید انحرافی و باطل رایج در قوم عرب رو از دین و به عبارت کلی تر از راه و رسم زندگی پاک و خردمندانه دور کنه
چه عجب!!این داستانهارو از کجا پیدا میکنید؟اینها مشکلی واسه نشر ندارند؟
منم ميخوام
لطفا ادامه بدهید
افسانه یی بیش نیست
بهتره به دین و دیانت روی بیاوریم
همین چیزا رو این جوونها میخونند که اینطور گستاخ شدند! فردوسی غربزده ی فتنه گر ایادی استکبار! این امپریالیسم جهانی و صهیونیزم از 1000 سال پیش برنامه ریزی جهت براندازی داشته! تابناک خودجوش تجمع میکنیم تا فیلتر بشی! گسترش فساد میکنی؟؟! اصلا ما دلواپسیم!
اولین ازدواج تاریخی پارس واریایی وافغانی وایرانی
سپاس
عالی بود مرسی
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان