بازدید 13712
روایتی متفاوت از شهید صیاد شیرازی؛

ما دو ‌يك روح هستيم در دو تن +ویدئو

پس از اینکه گزارش‌هایمان را خدمت امام (ره) ارائه کردیم، ایشان دست‌های ما را گرفتند و در میان دست‌های هم گذاردند. برای لحظه‌ای احساس کردیم که دست‌هایمان بین دست‌های امام قرار گرفته‌اند، به گونه‌ای که تا روز‌ها و شاید هم هفته‌ها هم گرمی دست‌های ایشان را احساس می‌کردیم.
کد خبر: ۳۹۱۳۷۳
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۸ 10 April 2014
بنده سراپا تقصیر که رحمت‌الهی شامل حال او گشت و شهید شد
همواره شانه به شانه و کنار هم بودند؛ در سخت‌ترین بزنگاه‌های هشت سال جنگ تحمیلی با ارتش رژیم بعث عراق. این دو سپهسالار ایران در دوران دفاع مقدس، روزهای سختی را با هم تجربه کردند. یکی به دست منافقین کوردل به شهادت رسید و دیگری ماند تا پرچم داران نبرد بزرگ قرن ایرانیان را بیشتر بشناسیم. این روایت هشت سال سخت از رشادت و دلاوری شهید سپهد علی صیاد شیرازی فرمانده ارتش و سردار سرلشگر دکتر محسن رضایی فرمانده کل سپاه در دوران حماسه سازی ملت ایران در نبرد با دشمنی بود که قدرت‌های جهانی را نمایندگی می‌کرد و یک ملت بااراده، او را از پای درآورد.

هیچ کس روزهای سخت مشترک محسن رضایی و علی صیاد شیرازی را در دوران دفاع مقدس فراموش نمی‌کند؛ روزهایی که وحدت ارتش و سپاه، سدی عظیم برابر تجاوزگران ساخته بود و ماشین جنگی دشمن بی اعتقاد را که محصول مشترک مستشاران نظامی خبره غربی و شرقی بود، به زانو درآورد و هزینه جنگ را برای بعثی های خونخوار آنچنان بالا برد که به نشانه تسلیم دست‌هایشان را بالا ببرند و حقانیت جمهوری جوان اسلامی ایران را بپذیرند؛ جمهوری که اینک سی و پنج سال از عمرش می‌گذرد و از دوران بزرگ ترین جنگش که به یقین بزرگ ترین جنگ یک قرن اخیر و از بزرگ ترین نبردهای تاریخ ایرانیان است، نشانه‌هایی روشن در دل دارد.

صیادِ دل‌ها اینک در میان ما نیست اما هنوز یار وفادارش را داریم تا بتوانیم آنچه با یک نگاه میان ایشان منتقل می‌شد و از ایشان یک روح در دو تن ساخته بود را بیش از گذشته درک کنیم؛ نگاه‌هایی که برخی از آنها در قاب تصاویر و فیلم‌ها ثبت شده و برای فرماندهانی که این دو سپهسالار لشگر اسلام را همراهی می‌کردند، بسیار خاطره برانگیز است. محسن رضایی و علی صیادشیرازی از همان ابتدای انقلاب و دوران بنی صدر روزهای سختی را سپری کردند، تا آنجا که صیاد مدتی به سپاه آمده بود و عرصه را فرمانده وقت کل قوا، اینچنین بر ارتشی‌های دلاور و نیروی مردمی به نام سپاه پاسداران که تازه سر برآورده بود، تنگ کرد و این روزهای سخت، آغاز رفاقتی بود که در جنگ به اوج خود رسید.

محسن رضایی در گفت وگویی که اینک در سالگرد شهادت سپهبد صیاد شیرازی می‌خوانید، درباره آن دوران سخن به میان آورده است. این گفت و گوی متفاوت، از منظر یکی از نزدیک‌ترین یاران صیاد به شخصیت این شهید دلاور پرداخته است.


* از چه هنگامی و چگونه با شهید صیاد شیرازی آشنا شدید؟

ــ آغاز آشنایی من با ایشان به روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی برمی‌گردد. انقلاب اسلامی تازه به ثمر نشسته بود. در اولین روزهای اسفند ماه سال ۵۷، ما با عده‌ای از دوستانمان که نگران رویدادهای پس از پیروزی انقلاب بودیم، به دنبال نیروهای متعهد و متدین در ارتش می‌گشتیم و با تهیه فهرست‌هایی از افراد وفادار به انقلاب، درصدد تماس با آن‌ها بودیم. در آن زمان فهرستی از اصفهان به ما پیشنهاد شد و از جمله کسانی که نامشان در آن فهرست دیده می‌شد، برادرمان، شهید صیاد شیرازی بود که به عنوان یک افسر متدین و نیروی ارزنده مطرح شد.

پس از چند ماه و پس از اینکه برای دولت موقت مشکلاتی پدید آمد، در کردستان نیز حادثه حمله دمکرات‌ها به سنندج و مهاباد اتفاق افتاد. در آن زمان بنی صدر نقش فعالی در نیروهای مسلح بر عهده داشت و در واقع تعیین کننده فرماندهان مناطق برای مقابله با حوادث کشور بود. تلاش بر این بود که در منطقه کردستان شخصی که هماهنگی بیشتری با بچه‌های سپاه پاسداران داشته باشد و نیز دارای روحیات متناسب با بچه‌های بسیجی باشد، به کار گرفته شود تا بدین ترتیب، سپاه و ارتش با یکدیگر به صورت متحد عمل کنند و از عهده مسائل منطقه برآیند. دوستانمان در سپاه به دلیل برخوردهای پسندیده‌ای که برادرمان، شهید صیاد شیرازی از خود نشان داده بود، ایشان را به ما معرفی کردند.

* این معرفی، آغاز همکاری ایشان با سپاه بود؟

ــ خیر، ‌ایشان پس از تضادهایی که با بنی‌صدر و اطرافیان او پیدا کرده بود، به سپاه آمده و مدت دو ماهی بود ‌در اداره عملیات سپاه پاسداران مشغول فعالیت بود. اولین دیدار بنده با ایشان از‌‌ همان جا انجام شد. این ملاقات هم ‌این گونه بود که عده‌ای از دوستان گفتند یکی از برادران حزب‌اللهی ارتش در اداره عملیات، مشغول به کار شده و توصیه ‌که با ایشان ملاقاتی دیداری باشیم.

بدین منظور به اداره عملیات رفتم و ایشان را در حالی دیدم که روی کالک عملیاتی نشسته و منطقه کردستان را با ماژیک مشخص می‌کند. قرار بود ایشان به ‌فرماندهی منطقه شمال غرب منصوب شود که البته با مخالفت بنی صدر روبه‌رو شد. او بر این باور بود که این‌ها صیاد شیرازی را به من تحمیل می‌کنند. بنی صدر در نامه‌ای که به یکی از روحانیون قم نوشته بود با این عنوان که پاسداران می‌خواهند افسر جوانی را به من تحمیل کنند، شکایت می‌کند. متن این نامه در حال حاضر موجود است. سرانجام نیروهای انقلابی، مقاومت بنی صدر را شکستند و او را قانع کردند که صیاد شیرازی را به ‌فرماندهی منطقه شمال غرب معرفی کند. پس از آن بود که ایشان در موقعیت جدید با بچه‌های بسیج و سپاه ارتباط تنگاتنگ کرد و رابطه ما با ایشان بسیار نزدیک شد. بنی صدر که کنار رفت، امام (ره) فرماندهی کل قوا را شخصاً به عهده گرفتند. من هم در شهریور ماه سال ۱۳۶۰ فرمانده سپاه شدم و یکی دو ماه بعد، در حالی که عملیات پیروزمندانه ثامن الائمه تازه انجام شده بود، یکدیگر را در اهواز پیدا کردیم. پس از آن شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شد.

* در این قرارگاه مشترک، فرماندهی با ارتش بود یا سپاه؟


ــ پس از اینکه شهید صیاد شیرازی فرماندهی نیروی ارتش را به عهده گرفتند، به همراه یکدیگر طرح جدید دیگری ‌نیز به نام «فرمانده مشترک» را ارائه کردیم. بر پایه این طرح از رده بالا تا رده لشکر، هر قرارگاهی دو فرمانده داشت. یکی از سپاه و دیگری از ارتش، به گونه‌ای که طرح‌های عملیاتی به امضای هر دو فرمانده ارتش و سپاه می‌رسید؛ مثلاً در قرارگاه کربلا و نجف، روال به همین منوال بود و در واقع این مدل، یک مدل جدید بود. البته برخی با این طرح با شک و بدبینی برخورد می‌کردند و می‌گفتند، مگر می‌شود فرماندهی دوتا باشد؟ تاکنون در ‌دنیا سابقه نداشته که جنگی را دو نفر با یکدیگر فرماندهی کنند؛ اما اولین عملیات با موفقیت انجام و بستان در عملیات کربلای ۱ با این روش جدید فرماندهی‌ آزاد شد.

برخی بر این باور بودند عملیات‌های بعدی با شکست روبه‌رو خواهند شد، اما عملیات بعدی، عملیات پیروزمندانه فتح‌المبین بود که آن هم با موفقیت کامل انجام شد. پس از آن هم در یکی از عملیات‌های آزادسازی خرمشهر (بیت المقدس) با‌‌ همان مدل فرماندهی پیروزی حاصل شد. برادرمان صیاد شیرازی، در حقیقت به دلیل برخورداری از روحیه انقلابی بالا، توانست خودش را با نیروهای انقلابی تطبیق دهد. از طرفی به واسطه برخورداری از آمادگی‌های کلاسیک نظامی و شناخت و درک درست از ارتش، توانست ضمن فرماندهی خوب خود، تکیه‌گاه مستحکمی را در ساختار و وحدت نیروهای مسلح به وجود آورد.

بدین ترتیب نیروهای مسلح توانستند جنگ سختی را در کنار یکدیگر پشت سر بگذارند. گاه‌‌ ‌حدود یک ماه از صبح تا شب و از شب تا صبح با یکدیگر کار می‌کردیم. برخی مواقع چند ساعت ایشان بیدار بودند و من استراحت می‌کردم و چند ساعت ایشان استراحت می‌کردند و من بیدار بودم. من خود ‌شاهد پشتکار، فداکاری و بیدار ماندن‌های شبانه ایشان بودم.

* نقش ایشان را در فتح خرمشهر و عملیات بیت‌المقدس تا چه میزان اساسی و کارآمد ارزیابی می‌کنید؟

ــ ایشان در عملیات آزادسازی خرمشهر نقش کارآمد و بسیار مهمی ‌داشت. تصمیم گیری‌های ایشان به هنگام اجرای عملیات، به ویژه در مراحل پایانی بسیار کارآمد و حساس بود. در این عملیات هر یک از برادران ارتش و سپاه، ‌‌جداگانه طرحی ‌ارائه و هر یک ‌به نوبه خود از طرح مورد نظرشان دفاع کردند. پس از آن بنده با برادرمان صیاد شیرازی، دو نفری نشستیم و یک تصمیم متحد و واحدی گرفتیم و هیچ گونه اختلافی هم در این زمینه بین ما وجود نداشت. هرچند در اجرای آن با سختی‌های شدیدی مواجه بودیم و بار‌ها مشکلاتی نیز به وجود آمدند، اما با کمک ایشان، توقفی در کار به وجود نیامد. تا اینکه شب سوم خرداد، یعنی بعد از ظهر دوم خرداد فرا رسید. فرماندهان ارتش و سپاه گردهم آمدند و بحث‌های اختلاف‌انگیزی نیز مطرح ‌شد. باز هم هر دو با تصمیم‌گیری خود به گونه‌ای با برادران ارتش و سپاه برخورد کردیم که همگان تصور می‌کردند ‌ما دو ‌یک روح هستیم در دو بدن، تا اینکه خرمشهر آزاد شد و ما وارد خرمشهر شدیم.

* یکی از خاطراتی که درباره جنابعالی و سپهبد شهید صیاد شیرازی زیاد شنیده شده، مربوط به زمانی است که امام راحل دست این شهید بزرگوار را در دست شما قرار دادند. کمی راجع به آن روز و آن خاطره بگویید.
 
ــ بله، این خاطره‌ای که اشاره کردید مربوط به زمانی می‌شود که پس از عملیات رمضان و تحمل سختی‌های کار، خدمت امام رسیدیم. پس از اینکه گزارش‌هایمان را خدمت امام (ره) ارائه کردیم، ایشان دست‌های ما را گرفتند و در میان دست‌های هم قرار دادند. برای لحظه‌ای احساس کردیم که دست‌هایمان بین دست‌های امام قرار گرفته‌اند، به گونه‌ای که تا روز‌ها و شاید هم هفته‌ها هم گرمی دست‌های امام را احساس می‌کردیم. هرگاه به یکدیگر می‌رسیدیم، به یاد آن خاطره می‌افتادیم و فکر می‌کردیم ‌این حرکت امام چه پیام و مفهومی داشت. در آن جلسه این صحبت امام که توکلتان به خدا باشد، از شکست نترسید، از چیزی نترسید و شما پیروز خواهید بود، روح تازه‌ای به ما بخشید‌ و در تصمیم گیری‌های مهم عملیات‌های بعدی ما مبنای مهمی قرار گرفت و پیشرفت‌های چشمگیری نیز در کار‌هایمان به وجود آورد‌ (برگرفته از شاهد یاران).

متن کامل گفت‌وگو را در اینجا بخوانید.


دانلود
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست
آخرین اخبار