بازدید 92144

«شیرعلی مردان»اسطوره استبدادستیزی قوم لُر

کد خبر: ۳۸۲۴۷۰
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۹ 26 February 2014

آنچه می خوانید شرح زندگانی و مبارزات علی‌مردان‌خان بختیاری«شیرعلی مردان» می باشد که در نبرد چهل و چهار روزه که به جنگ «سفید دشت» معروف است رهبری قیام را بر عهده داشت و در اذهان عموم و تاریخ بختیاری یکی از بی‌نظیرترین و اصیل‌ترین قیامهای مردی و به یادماندنی‌ترین حماسه و صحنه‌ی مقاومت و شجاعت ایل بختیاری است.

خاندان و نسب

علی‌مردان خان، یا شیرعلی‌مردان در سال 1272 شمسی متولد گردید. پدرش علیقلی‌خان در بین طوایف زیادی از چهارلَنگ نفوذ داشت و در بین هفت لَنگ‌ها نیز جایگاه خاصی داشت. وی از نوادگان ابدال‌خان معروف(رقیب آغا‌محمد‌خان قاجار) بود مادر علی‌مردان‌خان، سردار بی‌بی مریم، دختر حسینقلی‌خان، ایلخان کل بختیاری است.
بی‌بی مریم نُه سال بیشتر نداشت که پدرش به دست ظل‌السلطان به شهادت رسید.

«شیرعلی مردان»اسطوره استبدادستیزی قوم لُر

مشروطه، جنگ جهانی اول، دشمنی با استعمار انگیس، کسب تجربه

علی‌مردان‌خان، در سن 17 سالگی به همراه سواران بختیاری و در کنار دایی‌های خود در تصرف تهران، شکست استبداد  و فتح تهران و مقابله با طرفداران محمدعلی شاه در گوشه و کنار مملکت حضوری فعال داشت و تجربه‌ای کسب کرد که بعدها در خیزش مردمی وی بسیار مؤثر واقع شد. در جریان اشغال کشور به ویژه توسط قوای روسیه، مناطق بختیاری و همجوار آن نیز از حمله‌ی روس‌ها در امان نماند. بسیاری از آزادی‌خواهان تهران و اصفهان به منطقه‌ی کوهستانی بختیاری پناه آوردند و بیش‌تر آنان مهمان ضرغام‌السلطنه و بی‌بی مریم، مادر علی‌مردان‌خان، بودند.
«فرادنبه» و «سورشجان» برای چندین ماه مأوای آزادیخواهان بسیاری شد. علی‌مردان‌خان که در این ایام قریب 23 سال سن داشت، فرصت گرانبهایی به دست آورد تا با افکار و اندیشه‌های آزادی‌خواهان و روحانیون که از روشنفکران و میهن دوستان مشهور کشور بودند، آشنا شود و در باره‌ی اوضاع جهان، جنگ جهانی اول و دسته بندی دول متخاصم اطلاعات ارزنده‌ای کسب نماید. خان با ذکاوت و تیزبین دانسته های بسیاری کسب نمود. به همراه مادر و خوانین جوان و سواران شجاع بختیاری به دفعات با نیروهای روسیه وارد جنگ شد و در شبیخون های متعدد ضربات مهلکی به قشون روسیه وارد ساختند. پشت سر گذاشتن دو مرحله و مقطع مهم تاریخ کشور و حضور و مشارکت فعال در آن ها(انقلاب مشروطه و اشغال کشور به وسیله ی متفقین) خان جوان را به پختگی لازم و کسب تجارب ارزنده ای در نبرد و سیاست رساند. همین تجارب ارزنده باعث گردید تا در سال 1308 شمسی با وجود خوانین با تجربه و با نفوذ، رهبری قیام را بر عهده گیرد و در کمترین زمان بین طوایف هفت لَنگ و چهارلَنگ انسجام و وحدت به وجود آورد.

علی‌مردان‌خان بعدها در زندان برای یکی از زندانیان تعریف کرد که پس از جنگ جهانی اول به شدّت با حضور انگلیسی‌ها در خاک ایران مخالفت ورزید و بارها نیروهای انگلیسی را مورد حمله قرار داد و یک‌بار گروهی از قوای انگلیس را که زیر فرماندهی کنسول انگلیس در بوشهر بودند و برای دستگیری وی آمده‌ بودند، به تله انداخته و اسیر کرد.

علی‌مردان‌خان نقل می‌کند: کنسول انگیس اولش ترسید که او را بکشم امّا وقتی خیالش راحت شد گفت: من کنسول انگلیس در بوشهر هستم و دستور داشتم شما را دستگیر کنم ولی حالا که مردانگی شما را دیدم می‌خواهم کمک کنم که شما دوست انگلیس شوید. علی‌مردان‌خان گفت در پاسخ او گفتم: آقای کنسول شما انگلیسی‌ها اول از سرزمین ما بیرون بروید و آنوقت درباره دوستی دو دولت و دو ملت سخن بگویید. حالا که شما به کشور ما تجاوز کرده‌اید و عملیات شما تماماً بر علیه استقلال ایران است، از کدام دوستی سخن می‌گویید؟(آوانسیان، یادداشت‌های زندان)

آغاز قیام


در بهار سال 1308 شمسی، تعدیات و ظلم و ستم رضا شاه، خون علی‌مردان‌خان و بسیاری از مردان ایل را به جوش آورده بود. از دست دادن گله و احشام، کنار گذاشتن اسب و تفنگ، زندگی زیر سقف خانه‌ای که در مکانی نامناسب بنا شده و به آن عادت نداشتند، گذاشتن کلاه پهلوی بر سر، پرداخت مالیات‌های سنگین، دوری از ایل و خدمت به رضا شاه و ده‌ها تصور دیگر چون خوره به جان جوانان بختیاری افتاد و از این همه ظلم و اجحاف به ستوه آمده بودند. فقط منتظر تلنگری بودند تا به پا خیزند و بر علیه ظلم رضا شاه وارد جنگ شوند. علی‌مردان‌خان در گرمسیر(خوزستان) با مردان ایل خود به شور می‌نشیند تا ببیند در قیام او را همراهی می‌کنند؟ مردان ایلیاتی که تا کنون این چنین مورد تحقیر و ظلم واقع نشده بودند، مردانه هم قسم شدند که تا پای جان او را همراهی خواهند کرد. به سرعت طوایف دیگری از چهارلَنگ و هفت لَنگ به او پیوستند. بسیاری از خوانین جوان نیز همدل و همصدا با او طوایف را تحریک و تشویق نمودند که با وی همراه شوند.
در حوالی «پیر غار» در فارسان چهار محال بختیاری، علی‌مردان‌خان انگیزه و هدف قیام خود را تشریح کرد و رزمندگان، عهد و پیمان بستند که تا آخرین نفس و تا جان در بدن دارند، برای نابودی رضاشاه«قاطرچی» بجنگند. «هیأت اجتماعیه بختیاری» متشکل از 12 نفر از سران و کلانتران بختیاری تشکیل گردید تا با نظارت هیأت مزبور سازماندهی نیروها انجام گیرد و عملیات رهبری شود و با هدف استیفای حقوق از دست رفته‌ی عشایر بختیاری و ملت ایران، مبارزه را آغاز کنند.
جوانان بختیاری برای اثبات وفاداری و پایبندی به قیام به قرآن سوگند خورده  و برخی مهر و امضا کردند. علی‌مردان‌خان سپس رهسپار «فریدن» شد تا طوایف چهارلَنگِ ساکن فریدن اصفهان را برای همراهی قیام فراخوانَد.

«امیر جنگ»، «سردار ظفر»، «سردار محتشم» و «مرتضی قلی خان» وارد مذاکره با علی‌مردان‌خان شدند، اما خوانین مسن نتوانستند خان جوان را قانع و از تصمیمش منصرف کنند. تقریباً تمام بختیاری‌ها اختلافات را کنار گذاشتند و با رهبر قیام همراه شدند. تنها «جعفر قلی خان، سردار اسعد سوم(معروف به سردار بهادر)» که وزیر جنگ بود، حرکت و اقدام آشکاری در حمایت از قیام نداشت. البته آن هم بعداً به او بدگمان شدند که در خفا به بختیاری‌ها اسلحه و مهمات ارسال می‌کند و همین بدگمانی‌ها بعدها باعث دستگیری، خلع از قدرت و محکومیت به مرگ وی شد. بیش‌تر خوانیین بختیاری نیز پنهانی به علی‌مردان کمک می‌کردند و از وی پشتیبانی می‌نمودند. اردوی بختیاری در 15 خرداد 1308 شمسی روانه‌ی شهرکرد شد. قبل از ورود به شهر به مأموران دولتی و نظامیان اخطار شد که شهر را ترک کنند. سرهنگ «صادق خان» حاکم نظامی شهر کرد که به مردم ظلم و ستم زیادی روا داشت، با 50 نفر نظامی عمارت «مشهدی ابراهیم» دبیرستان و ژاندارمری را سنگربندی کردند، رؤسای ادارات نیز در این اماکن متمرکز شدند. اما با بررسی اوضاع و گزارش‌های رسیده کارکنان و اموال ادارات به بروجن منتقل شدند و نیروی نظامی نتوانست در مقابل غیرت و شجاعت جوانان بختیاری مقاومت کند. شهر تخلیه شد ودر تاریخ 27 خرداد 1308 شمسی علی‌مردان‌خان، با نیروهایش که تعداد آن ها 2000 نفر بود و بر پرچم آنان عبارت «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله» نقش بسته بود و شعار می دادند «ایما ای خایم دینونه راست کنیم؛ جون ز ایما، مال ز ایسا»(ما می خواهیم دین را اصلاح کنیم، جان از ما، مال از شما) وارد شهر کرد شده و شهر را به تصرف خود درآوردند.

اماکن دولتی در اختیار رزمندگان قرار گرفت. علی‌مردان‌خان تمام قوانین دولتی که موجب تحقیر فشار و ستم به مردم بود را ملغی اعلام کرد. مالیات‌ها لغو گردید، لباس و کلاه بختیاری  رواج پیدا کرد و هر‌کس کلاه پهلوی بر سر می‌گذاشت جریمه یا حبس می‌شد.


«شیرعلی مردان»اسطوره استبدادستیزی قوم لُر


سواحل زاینده رود تا «پل کله» به تصرف بختیاری‌ها در آمد، دولت از این اقدام شجاعانه‌ی سواران بختیاری به وحشت افتاد. نیروهایی را به فرماندهی سرهنگ «محمدخان میمند» از راه تنگ «بیدکان» جهت مقابله با بختیاری‌ها اعزام نمود. سواران بختیاری به فرماندهی «نادر قلی خان» پسر سردار اشجع و «اسماعیل خان زراسوند» داماد امیر مفخم، با تصرف «تنگ انجیره» و ارتفاعات مشرف بر دشت، قوای مزبور را در «سفید دشت» به محاصره‌ی کامل درآوردند. سروان «عبدالله هدایت» مأمور می‌شود حلقه‌ی محاصره را بشکند. ولی رشادت رزمندگان بختیاری باعث می‌شود تا پس از بر جا گذاشتن تلفات سنگین وادار به عقب نشینی شوند. نیروهایی که به فرماندهی سرهنگ «امین الله خان جلوه» از طرف بروجن عازم شهرکرد بودند، دستگیر و خلع سلاح شدند. بختیاری‌ها آنان را سوار قاطرهای لخت و بعضی را پیاده با ساز و دهل به شهر‌کرد وارد کرده و خبر شکست قشون دولتی را اعلام نمودند.

هواپیماهای جنگی تلاش کردند تا به نیروهای نظامی محاصره شده که در قلعه‌ی «ابوالقاسم خان» در سفید دشت پناه گرفته‌اند، آذوقه برسانند؛ چند نوبت مردم بی دفاع را در شهر‌کرد و مناطق نزدیک به میدان جنگ بمباران کردند.

رضا شاه برای «محمد جواد خان سردار اقبال» و «محمدرضا‌خان سردار فاتح» و برخی خوانین دیگر امان‌نامه فرستاد و سعی در جلب نظر و جدایی آنان از اردوی بختیاری را داشت. در این اوضاع دولت بر غائله‌ی فارس چیره گردید و از ناحیه‌ی فارس احساس آسودگی نمود. لذا نیروهایش را از اصفهان، لرستان و فارس بسیج کرد تا به جنگ بختیاریها بروند. رضا شاه سه ستون نظامی کاملاً مجهز، از سه طرف به منطقه گسیل داشت. تیسمار «شاه‌بختی» از طرف مبارکه، سرتیپ «تاجبخش» از طرف نجف آباد و سامان و تیسمار «محتشمی» از سوی فریدن، به سمت محل تجمع رزمندگان بختیاری عزیمت کردند. از طرفی خوانین وابسته به دولت و مسن که احساس خطر کردند وارد عمل شدند. و به تضعیف و تفرقه‌اندازی میان قیام کنندگان پرداختند. نیروهای نظامی از هر سو سر رسیدند و تقریباً سواران بختیاری به محاصره درآمدند و مجبور بودند با چهار جبهه بجنگند؛ یک گروه نظامیان در محاصره و سه گروه نظامی تازه نفس.

نیروهای پیاده با پشتیبانی آتشبارهای توپخانه تنگ انجیره را مورد حمله قرار دادند پس از سه روز مقاومت نیروهای بختیاری، تنگه به اشغال قوای دولتی افتاد با تصرف تنگه هجوم به ارتفاعات اطراف تنگه سهل و آسان گردید، جنگ در سیاه‌کوه شدت گرفت اما نیروهای دولتی توانستند ارتفاعات را به تصرف خود در آورند و زمینه برای شکستن حلقه محاصره نیروهای محصور بوجود آید و سرانجام محاصره نظامیان شکسته شد. در نهم مرداد در قریه قهفرخ آخرین سنگر رزمندگان به تصرف قشون دولتی درآمد و به دنبال آن نیروهای بختیاری شهرکرد را تخلیه کردند و قشون دولتی این شهر را به تصرف خود در آوردند. چند روز بعد در سه فرسنگی شهرکرد جنگ خونینی صورت گرفت ولی این بار نیز بختیاریها شکست خوردند. اردوی دوهزار نفری بختیاری که به مدت پنجاه روز در حال نبرد بود و از مهمات و اسلحه کافی و مجهزی نیز برخوردار نبود، شجاعانه جنگیدند و علیرغم خلق حماسه‌ی وصف ناشدنی و رشادتهای فراوان با سلاح‌های ابتدایی، پس از چند روز در مقابل قشون مجهز، زبده و تازه نفس شکست خوردند.

تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند، جمع کثیری مجروح و عده‌ای نیز اسیر شدند تعداد زیادی از رزمندگان نیز از جمله علی‌مردان خان از مهلکه جان سالم بدر بردند.
این نبرد چهل و چهار روزه به جنگ «سفید دشت» معروف است و در اذهان عموم و تاریخ بختیاری یکی از بی‌نظیرترین و اصیل‌ترین قیامهای مردی و به یادمانی‌ترین حماسه و صحنه‌ی مقاومت و شجاعت ایل بختیاری است.

جنگ‌های چریکی


بعد از تصرف شهرکرد و استقرار نیروهای نظامی در این شهر علی‌مردان خان به همراه جمعی از یاران وفادارش به جنگ و گریز چریکی روی آورد. قوای لرستان و هنگ رضا‌پور برای دستگیری خان تا میانکوه وی را تعقیب نمودند. علی‌مردان‌خان از مناطق سخت و دشوار «کینو» و «لپد» عبور کرد. خان در بین مردم بسیار محبوب بود به همین خاطر مردم نه تنها با نیروی نظامی همکاری نمی‌کردند بلکه برای جلوگیری از دستگیری خان، اطلاعات غلط به نیروی نظامی می‌دادند. خان از طریق گردنه‌های صعب‌العبور راه سردشتِ دزفول را در پیش گرفت تا به امامزاده احمد فداله رسید. سرهنگ «صادق‌خان» مأمور دستگیری خان بود.

«قلی‌شاه الیاسی» بزرگ طایفه‌ی حاجیوند از او می‌خواهد به منطقه‌ی «شوی» برود. علی‌مردان قبول نمی‌کند و ادامه‌ی جنگ و خون‌ریزی را نمی‌پسندد. خان به همراه جمع کثیری از یارانش روانه سردشت شد و از آنجا راهی دزفول گردید. در دزفول میهمان شخصی به نام «خرم» بود. اهالی دزفول نیز در مدت توقف در دزفول از وی حمایت کردند. وی مردم را به آرامش دعوت نمود و به اتفاق سرهنگ صادق خان و نیروهایش روانه‌ی اهواز و از آنجا به تهران منتقل و گرفتار زندان رضا‌شاه شد.

دوران حبس و اعدام

زندان قصر تهران پذیرای یکی از جوانمردترین جوانان وطن گردید. راد‌مردی که حتی زندان‌بان نیز شیفته‌ی اخلاق و مردانگی‌اش می‌شود. زندانبان نیز از اینکه دلاوری آزاد مرد هم‌بند آنان گردید، بر خود می‌بالیدند و خرسند از این افتخار بودند. علی مردان که اتهامات وارده یعنی تلاش برای نابودی رژیم شاه را پذیرفته بود، جمعاً بیش از چهار سال در حبس بود. حتی در زندان نیز آشکارا از ظلم و و ستم رضا‌شاه انتقاد می‌کرد و رؤیای نابودی شاه را در سر می‌پروراند. وی در زندان هرچه بدست می‌آورد به زندانیان می‌بخشید. روح سخاوتمند و آزادمنش این جوان ایلیاتی او را محبوب زندانیان و زندانبانان کرد. «سید جعفر پیشه‌وری» که به هنگام گرفتاری علی‌مردان‌خان خود در زندان بود می‌گوید: «میان خوانین بختیاری اول علی‌مردان خان و بعد هم خان بابا خان اسعد مورد تحسین زندانیان واقع گردیده بودند. علی‌مردان خان اگرچه شخصاً در زندان دارایی نداشت ولی هرچه گیرش می‌آمد با محتاجین و دوستان زندانی خویش مصرف می‌نمود. بنای حوض و گل‌کاری حیاط کریدور هفت از اوست. گویا برای آن در حدود دویست تومان خرج کرده بود. او صفات بسیار جوانمردانه داشت.... صبح مطابق معمول نزد علی‌مردان‌خان بودم تازه بساط چای را مهیا کرده بودیم. عمادی در را زد سلام کرد و دم در ایستاد. قیافه‌اش گرفته به نظر می‌آمد. خیال کردیم منتظر تعارف است. در صورتیکه وقتی می‌آمد بدون تعارف می‌نشست. علی‌مردان با تعجب پرسید: چرا نمی‌فرمایید؟ سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفانه نمی‌توانم، می‌خواستم تشریف بیاورید بیرون تا مطلب محرمانه‌ای که داشتم خدمتتان عرض کنم. علی مردان خندید و گفت: مقصودتان را فهمیدم... این دیگر خجالت و دم در ایستادن ندارد. بفرمایید بنشینید تا کارهایم را کرده و مهمان را راه انداخته و بعضی یادگارها دارم که باید پشتشان نوشته شود؛ البته با خاتمه اینها می‌رویم، چیز مهمی نیست.

عمادی خواه ناخواه آمد و نشست. و مرد محکوم به اعدام مثل اینکه هیچ اتفاق مهمی نیفتاده باشد اسباب و اثاثیه که می‌بایستی به اشخاص داده شود، همه را با کمال آرامش جمع‌آوری کرد. پشت کتابهایش را به اسم هر کسی که می‌خواست یادگاری بدهد نوشت... مطابق عادت روزانه با کمال خونسردی ناشتایی خود را صرف کرد بهترین لباس‌هایش را پوشیده و عصایش را برداشته گفت: بفرمایید حاضرم. من و عمادی برخاستیم علی‌مردان‌خان بدون تعارف جلو افتاد ما پشت سرش از در اتاق بیرون آمدیم او در مریضخانه زنان نگه‌داری می‌شد، لذا از اولین افرادی که خداحافظی کرد زندانیان بیمار بودند. با همه یکی یکی دست داد. احوالپرسی کرده از آنجا به زیر هشتی، کریدورهای یک و دو و چهار آمدیم. آنجا هم از پشت در آهنین با همه زندانیان خداحافظی کرد از راه کریدور یک گذشته بزیر هشتی اولی رسیدیم. در آنجا با کمال تأثر از هم خداحافظی کردیم. من با دلی پر از حسرت و تأثر به کریدور خودمان برگشتم. او همراه عمادی بیرون رفت. شنیدم در راه از مشاهده گریه چند نفر از همراهانش که برای اعدام می‌بردند، خشمناک شده، گفته بود:« این ننه من‌غریبم‌ها را کنار بگذارید با گریه و زاری آبرویمان را نریزید اگر ما هم موفق می‌شدیم همین معامله را با آنها می‌کردیم...» در آخرین لحظاتی که می‌خواستند وی را به چوبه دار ببندند کلاه پهلوی خود را به نشانه نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و صدای رسایش که می‌گفت: زنده باد ایران و آزادی»

به نقل از «بزرگ علوی» روز اعدام جامه‌ای زیبا بر تن کرده و سرو رویی آراسته داشت، با گامهای بلند و استوار و قامتی رسا به قتلگاه نزدیک شد. وقتی یکی از دژخیمان می‌خواست چشم‌هایش را به هنگام اعدام ببندد به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعاً مافوقان شما را خوشحال می‌کند من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم چرا که تاکنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.
آری جوان آرمان‌گرا و میهن دوست که عموم مردم او را با نام «شیر علی‌مردان» می‌شناسند، در سن 42 سالگی خون خود را نثار میهن کرد و به شرف شهادت نایل آمد.

علی‌مردان‌خان که برای آخرین بار در تاریخ 12 آذر 1313 و برای چندمین بار (جمعاً بیش از چهار سال زندان بود) به اتفاق تعدادی دیگر از خوانین و دستگر و روز 17 آذر 1313 تیر باران می‌شود. تاریخ اعدام وی را بعضی اسفند ماه همان سال ذکر کرده‌اند. به همراه علی‌مردان‌خان، هفت نفر از خوانین دیگر نیز اعدام شدند که عبارتند از:
سردار فاتح، سردار اقبال، شکرالله خان ضرغام الدوله بویر احمدی، سرتیپ خان هژیر عشایر بویر‌ احمدی، آقا گودرز احمد خسروی، امام قلیخان رستم ممسنی و حسین‌خان دره شوری.
درباره محل دفن علی‌مردان‌خان نیز اطلاع دقیق و درستی نیست. برخی محل دفن او را قبرستان امامزاده عبدالله در قطعه پایین شهر ری وعده‌ای انتهای میدان تیر زندان قصر می‌دانند.

علل شکست قیام

به نظر می‌رسد قیام علی‌مردان‌خان به دلایل ذیل با شکست مواجه گردید.

1-    نداشتن اسلحه و مهمات
بنا بر گزارش اهالی و بسیاری از روزنامه‌ها و نوشته‌ها، اردوی 2000 نفری بختیاری‌ها از سلاحهای ابتدایی برخوردار بوده و بسیاری از آنها یا شمشیر، چوب و چماق وارد شهرکرد شدند. بنابراین با این بضاعت نمی‌توانستند در مقابل هواپیماهای جنگی و آتشبارهای سنگین و مجهز قشون دولتی مقاومت کنند.

2-    فقدان سازماندهی
نیروهای قیام اکثراً مردم عادی بودند که از ظلم و ستم دولت به تنگ آمده بودند. شرایط دشواری که به واسطه‌ی اعمال سیاستهای رضا شاه در بختیاری ایجاد گردید، زمینه را برای یک خیزش و قیام عمومی فراهم ساخت. این امر چنان سریع اتفاق افتاد که فرصت آموزش و سازماندهی نیروها بدست نیامد. سواران و تفنگداران بختیاری که از تجارب جنگی برخوردار بودند اکثراً در اختیار خوانین مسن و متمایل به دولت بودند که در این قیام مشارکتی نداشتند. برخی از خوانین و سواران بختیاری که تجربه شرکت در جنگ را داشتند با تشکیل «هیأت اجتماعیه بختیاری» تلاش فراوان نمودند تا سازماندهی لازم را بوجود آورند اما نداشتن فرصت باعث گردید این مهم محقق نگردد.

3-    مخالفت خوانین با قیام
اگرچه بیشتر خوانین از وقوع قیام خرسند و خوشحال بودند و بسیاری از خوانین جوان به قیام پیوستند. اما عدّه‌ای از خوانین با نفوذ و صاحب نام به دولت تمایل داشتند و دولت نیز به آنها مأموریت داده بود که رزمندگان را متفرق و صفوف آنها را از هم بپاشند. این خوانین از چند جهت بیمناک و نگران بودند. نخست اینکه پیروزی علی‌مردان‌خان و محبوبیت وی در بین مردم، می‌توانست موقعیت و جایگاه آنان را به خطر اندازد و بار دیگر قدرت ایلی را به خوانین چهارلَنگ بازگرداند، لذا علیرغم دشمنی با رضا شاه مایل نبودند خان جوان پیروز میدان باشد. دیگری اینکه می‌دانستند با این امکانات و بضاعت نمی‌توان در مقابل قشون دولتی که بر بسیاری از قیامها فائق آمده، ایستادگی کرد و پیروز شد.

از طرفی خوانین از سوی وزیر جنگ و خوانینی که در بدنه دولت مشارکت داشتند، در فشار بودند، زیرا این قیام می‌توانست موقعیت آنان را نیز به خطر اندازد و موجبات بدگمانی دولت را بوجود آورد.
با این اوصاف خوانین جلسات و نشستهای متعددی برگزار کردند تا به هر طریق بتوانند از ادامه وضعیت و بحران جلوگیری نمایند و کنترل اوضاع را در دست گیرند. خوانین حتی تلاش کردند تا قیام در خاک بختیاری محصور ومحدود شود و شعله‌های آن به مناطق دیگر سرایت نکند. این اقدام خوانین با تلاش دولت سبب گردید تا در کشور یک فضای بی‌خبری از قیام شکل بگیرد.

4-    فقدان حمایت‌های گوناگون
معمولاً هرگاه در کشور ما قیامی صورت می‌گرفت مردم مناطق دیگر، علماء و مراجع، گروه‌های سیاسی و جریانها، مطبوعات و نشریات، شخصیتهای با نفوذ و سران قبایل و عشایر و... به نوعی با قیام کنندگان ارتباط برقرار نموده و از آنان پشتیبانی می‌نمودند یا افکار عمومی را از جریانات مطلع می‌کردند و حداقل این بود که از نظر سیاسی و فکری حمایت می‌شدند.
اما متأسفانه به دلیل شرایطی که محصول سرکوب و اختناق بود، تقریباً همه قیامها سرکوب شده بود و آزادیخواهان منکوب گردیده بوند و کسی نمی‌توانست آشکارا از قیام حمایت و پشتیبانی کند. نشریات نیز در خدمت دولت بودند. اخبار را به گونه‌ای انعکاس می‌دادند که به نفع دولت باشد. دراین اوضاع خفقان آور قیام مردمی جوانان بختیاری تنها ماند.
سلاح، مهمات، تجهیزات و حمایت فکری و سیاسی و پشتیبانی افکار عمومی نیازهای ضروری قیام بود که بی‌پاسخ ماند و قیام شکست خورد.

جای بسی تأسف است که به رغم همه‌‌ی دلاوری‌ها،‌ شجاعت‌ها و رشادت‌های خان شهید در سایه‌ی ایمان راسخ به خداوند و عشق وافر به میهن و دفاع از ناموس و غیرت ایلی و وطنی، پس از انقلاب هرگز آنگونه که باسته و شایسته‌ی مقام والای آن سردار شهید و خان رشید بود، از مقام شامخ ایشان تجلیلِ درخور به عمل نیامد.

متأسفانه با آنکه قیام سردار شهید، شیر علی‌مردان‌خان بختیاری هم از جهت اهداف و آرمان‌های دینی و وطنی و هم از جهت وسعت و دامنه‌ی جغرافیایی« چهار استان خوزستان، اصفهان، چهارمحال‌بختیاری و لرستان را کما‌بیش درگیر خود نمود»  شاید بتوان گفت: بی‌نظیر‌ترین و گسترده‌ترین قیام مردمی بر علیه حکومت مستبد پهلوی اول بود، اما هرگز به جهت تبلیغی و رسانه‌ای «سینمایی و تلویزیونی» کاری ولو کوچک هم برای معرفی آن صورت نگرفت که جای بسی تأسف و شگفتی است.

هرچند نام و یاد و خاطره‌ی شیر‌علی‌مردان‌خان، نزدیک به هشتاد سال است که لالایی کودکان لُر در گهواره و زمزمه‌ی رزم‌ مردان بختیاری در عرصه‌ی دفاع مقدس و مرثیه‌ی دل مویه‌های زنان زاگرس نشین از دیرباز تا کنون بوده و خواهد بود به مدد الهی ان‌شاءالله.

----------------------------------
به نقل از کتاب حماسه زاگرس نوشته مصطفی علیزاده گل سفیدی


تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس