خبر تراشیدن بخشهایی از «تپه باستانی سبزعلی» در روزهای اخیر، در حالی منتشر شد که مروری بر آسیبهای وارده به ابنیه تاریخی در هشت سال اخیر، تلخکامی را در پی دارد؛ آسیبهایی که بخشهایی از آن قابل تحمل است، ولی بخشی دیگر به واسطه ویژگی جبران ناپذیر بودنش، تکان دهنده بود و حتی در معادلات جغرافیای سیاسی، میتواند سرنوشت کشورمان را تحتالشعاع قرار دهد.
به گزارش «تابناک»، ماجرای خلیج فارس و تغییر پسوند این منطقه جغرافیایی از مهمترین چالشهایی است که اعراب در چند دهه اخیر پیش کشیدهاند و این تغییر صرفاً جنبه تبلیغاتی نداشته و ریشههای سیاسی را دارد که متوجه تمامیت ارضی کشورمان است. در واقع نام «خلیج فارس» سندی برای مالکیت «بحق» ایران بر جزایر آبهای جنوبی مملکتمان ارزیابی میشود.
با این حال برای اثبات اصالت و ریشه تاریخی از تمامیت ارزی که به حاکمیت کشورمان در این مناطق مشروعیت بیشتری میبخشید و باطل کننده ادعای برخی شیخنشینها مبنی بر سکونت طولانی و تاریخی اعراب در این جزایر است، آثار تاریخی ایرانی در این جزایر است. حجم این آثار در این جزایر، آنچنان وسیع نیست و از این حیث کوچکترین اثر تاریخی در این بخش، ارزش ویژهای دارد.
در طبقه بندی همین آثار تاریخی، سنگ نبشهها و نقش برجستهها اما جایگاه به مراتب پراهمیتتری دارد، چرا که حتی نمیتوان به دیگر حکومتهای همسایه ایران در طول تاریخی نیز نسبت داد و با توجه به رمزگشایی خطوط باستانی، متون نگاشته شده بر این سنگ نوشتهها و همچنین تصاویر نقش بسته بر نقش برجستهها، سند حقانیت ایران برای حفظ و اصالت مالکیت کشورمان بر این نقاط استراتژیک است.
خبر کشف اتفاقی سنگ نبشته هخامنشی خارک معروف هخامنشیان که در آبان ماه سال ۱۳۸۶ در حین جادهسازی شرکت نفت در جزیره خارک منتشر شد، برگ برندهای بزرگ برای ایران بود و آنچنان ترسی ایجاد کرد که اعراب درصدد برآمدهاند تا آن را جعلی بخوانند اما در اندک زمانی پس از رسانهای شدن این خبر، این کتیبه که سندی تاریخی برای اثبات نام خلیج فارس بوده با تیشه و پتک نابود شد و این تنها اتفاقی نبود که در هشت سال اخیر صرفاً در حوزه سنگ نبشتههای باستانی رخ داد و موجب تضعیف موقعیت کشورمان یا از دست رفتن اطلاعات تاریخیمان درباره پیشینه ایران شد.
سنگنبشته دیوار کاخ ه تخت جمشید؛ این سنگنبشته ها تا کجا برابر عوامل طبیعی دوام می آورند؟
بیشابور شهری از دوران ساسانی است که به دستور شاپور اول پادشاه ساسانی پس از پیروزی بر امپراتوری روم ساخته شده است. این منطقه در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شیراز و ۲۳ کیلومتری شهر کازرون واقع شده است. شمالیترین قسمت بیشابور به کوهپایه و تنگهای دایره شکل متصل است به نام چوگان. نقش برجستههای تنگه چوگان شامل جنگها و پیروزیها و تاج ستانی پادشاه ساسانی به ویژه شاپور اول است.
در تنگ چوگان شهر کازرون شش نقشبرجسته ساسانی وجود دارد که در سال ۱۳۱۰ با قدمت ساسانی و به شماره ۲۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاند که همپای نقشهای ساسانی در بیستون و جزو زیباترین آثار تاریخی حکاکی شده بر سنگ در ایران میدانند. با این حال محافظت ناکافی از این آثار شگفتانگیز، موجب شده که هر روز بخشی از آنها تخریب شود.
نقش برجسته قندیل در فاصله ۲۵کیلومتری شمالغربی «کازرون» و در فاصله یک کیلومتری روستای «قندیل» و از جمله نفیسترین و باارزشترین نقوش تاریخی تمدن ایران محسوب میشود نیز آثار آسیب دیدگی در آن دیده شده و نقشبرجسته ساسانی ارزشمند «سرآب بهرام» در شهرستان «نورآباد» در همسایگی شهرستان کازرون و همچنین نقش برجسته بهرام دوم در تنگه چوگان در محوطه حفاظت شده بیشابور شهرستان کازرون تخریب شده است.
به اینها تخریب نقش برجسته داریوش بر تخت شاهی را که در بالای دروازه ورودی تخت جمشید است، نیز میتوان افزود و البته اگر قرار باشد به جز نقش برجستهها و سنگ نبشتهها، سراغ دیگر آثار تاریخی نیز رفت، باید فهرستی بزرگ از آثاری را مورد اشاره قرار داد که در زمره آثار آسیب دیده در هشت سال اخیر قابل طبقه بندی است که حکم یک خودکشی فرهنگی را دارد.
این تخریبها اساساً از دو دسته عوامل طبیعی و انسانی نشات میگیرد که در هر دو بخش نیز مسئول اصلی سازمان میراث فرهنگی است. در حوزه عوامل طبیعی، عدم آموزش برای نوع برخورد با آثار فرهنگی، یکی از مهمترین دلایل آسیب دیدگیهاست. متأسفانه همچنان تکیه، نشستن و حتی ایستادن بر مجسمههای تاریخی جزو رخدادهای معمول میان بازدیدکنندگان از محوطههای تاریخی است و یادگاری نویسی بر آثار و ابنیه تاریخی ـ هرچند کمرنگتر از گذشته ـ رخ میدهد
.
تصویر منتشره از تپه سبزعلی
این آموزشها در وهله نخست باید به بومیان داده شود، چرا که بخشی از این آسیبها دقیقاً توسط مردم محلی متوجه این آثار تاریخی میشود، حال آنکه از این مردم محلی با آموزش به عنوان راهنما ـ نگهبان که عملاً نیروها را خودکفا نیز میسازد، بهره برد و این اشخاص راهنمای گردشگران نیز باشند؛ کمبودی که در بسیاری از محوطههای تاریخی مشهود است. شکل گیری چنین جریانی، سدی مقابل دیگر عامل انسانی نیز خواهد بود و آن تخریب سنگ نبشتهها و ابنیه با سودای یافتن گنجینههاست.
همچنین با توجه به آن که تاریخ ثابت کرده، آثار باستانی نمیتواند مانعی برای کاهش اشتیاق دولتها برای جاده سازی و دیگر پروژههای عمرانی باشد و در طول حضور این دولت نیز این مسأله بیشتر به عینیت رسیده، میتوان سنگ نبشتههای در معرض تخریب را از بدنه کوه جدا کرد و به موزههای کشور انتقال داد؛ تکنیکی که در دیگر کشور و برای نمونه در مصر بارها اجرا شده و حتی در گذشته دور درباره آثار باستانی تخت جمشید صورت پذیرفته و برخی از بزرگترین سرستونها و دیوارهای کاخهای هخامنشی در موزههای انگلیس، فرانسه و آمریکا قابل مشاهده است.
زیر سقف بردن این آثار فرهنگی و گذاردن این سنگ نبشتهها، نقش برجستهها، مجسمهها و سرستونها و ستونها در موزههای کشورمان، زمینه غلبه بر عوامل طبیعی را نیز فراهم میآورد و بدین ترتیب، تنها بخشهایی از آثار تاریخی کشور که در معرض کمترین تخریب طبیعی و انسانی است، همچنان در جای خود باقی میماند. این پروژه شاید در آغاز کار، پرهزینه و نیازمند ساخت موزهای حتی بزرگتر و مجهزتر از موزه ملی ایران باستان باشد؛ اما محصول آن احتمالاً بزرگترین موزه جهان خواهد بود.
همین راهکار را میتوان درباره تپههای تاریخی نیز به کار برد و تپههایی که در مسیر جاده یا طرحهای صنعتی قرار دارند، پس از استخراج تمامی آثار تاریخیشان و اطمینان از نبود آثار تاریخی بر سطح یا در دل این محوطهها، مجوز ساخت جاده یا مناطق صنعتی را صادر کنند؛ رویکردی که با واقعیتها تناسب بیشتری دارد تا آنکه شعار دست نخوردن این مجموعهها را داد.
چنین راهکارهایی توسط پیشرفتهترین کشورها در حوزه حفظ و نگهداری میراث فرهنگی نیز مورد استفاده قرار میگیرد و برای نمونه میتوان به انگلیس اشاره کرد که همزمان با بازیهای المپیک لندن با یکی از تپههای باستانیاش چنین کرد و پس از پایان اکتشاف و انتقال آثار باستانی، روی تپه، بخشی از دهکده المپیک لندن بنا شد. با این حال باید دید همین رویکردهای منطقی نیز جنبه اجرایی خواهد یافت و دولت بعدی در پی اجرایش برخواهد آمد یا اتفاقات هشت سال اخیر در سالهای آتی نیز استمرار مییابد.