با رو به پایان بودن دولت دهم، ارزیابی کارکرد آن به موضوع مهم امروز روزنامهها بدل شده است. سرمقاله یک روزنامه، یک نماینده مجلس، یک استاد دانشگاه و یک وزیر سابق، تنها بخشی از افرادی هستند که در این باره اظهارنظر کردهاند. بررسی بودجه سال آینده و آینده مذاکرات هستهای، دیگر مسائل مهم امروز روزنامهها هستند.
چرا
مسابقه تبری از دولت احمدینژاد شکل گرفته است؟
با نزدیک شدن به پایان دوره دولت دهم، ارزیابی کارکرد هشت ساله دولتهای احمدینژاد مورد توجه روزنامههای کشور قرار گرفته است. قانون و تهران امروز به نقل سخنان احمد توکلی در این مورد و انتقادات شدید وی از ضعفها و تخلفات دولت پرداختهاند. توکلی هشت سال گذشته را در راستای رسیدن به سند چشمانداز، هشت سال از دست رفته دانسته که چهار سال هم باید برای جبران آن صرف شود.
ابتکار در سرمقاله امروز خود در مطلبی با نام «آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران در ایران!» نوشته است: مرور منحنی محبوبیت سیاستمداران، به خصوص رؤسای جمهور در ایران، نشان میدهد که آغاز و فرجام محبوبیتشان متفاوت و یکسان نبوده است. در بررسی تاریخ جمهوری اسلامی به خوبی پیداست که رؤسای جمهور هر کدام، مسیری متفاوت را طی کردند. این تفاوت باعث شد که سیاستورزی آنان همراه یک سؤال کلیدی باشد و آن پرسش از فرجام کارشان میباشد.
این روزنامه سپس با مرور تاریخی روند تغییرات محبوبیت سه رئیس جمهور آخر کشور، در مورد احمدینژاد نوشته است: «انتظار برای پایان دولتش به اصلیترین درخواست بخش مهمی از اصولگرایان بدل گشته است حالا هر کس به ظن خود فرجام دولتش را تفسیر و پیشگویی میکند.» و سه دلیل را برای این تغییر میزان محبوبیت و برگزاری مسابقه تبری جستن از دولت برشمرده که عبارتند از: تغییر سیاستمداران، فرهنگ سیاسی خاص ایران و وعدههای به سرانجام نرسیده انتخاباتی.
روزنامه شرق نیز در قالب تحلیل این دوره و مسائل اقتصادی امروز کشور، پای گفتوگوی حسین مرعشی نشسته است. چکیده سخنان مرعشی در ارزیابی دوره هشت ساله این است که: «امیدوارم از این هشت سال، همه نهادهای نظام و همه سیاسیون ایران، بدون تعصب تجربهای آموخته باشند و آن تجربه این باشد باید همه با هم باشیم. باید نسبت به هم مدارا داشته باشیم و باید همه به کشورمان کمک کنیم و به نظر من راهش هم انتخابات ریاستجمهوری پیش رو است. انتخابات آینده میتواند نقطه عطفی باشد برای برگشت از سیاستهای اشتباه. هم در عرصه اقتصاد، هم در عرصه بینالملل و هم در عرصه سیاست داخلی. اگر از این هشتسال به اندازه کافی آموخته باشیم میتوانیم انتخابات آینده را به نقطهعطفی تبدیل کنیم که روند بهبودی آغاز شود».
پرویز کاظمی نخستین وزیر جدا شده از دولت نهم در مهر ۸۵ نیز به شرق گفته است: «با توجه به مشاهداتم و نزدیکی به دولت از همان روزها میدانستم که این دولت، دولتی نیست که بتواند کارنامه مثبتی از خود برجای بگذارد».
کاظمی در جایی از این مصاحبه و در ارزیابی چرایی نقش مشایی در دولت، در پاسخ به این پرسش که «چرا «مشایی»، چرا «الهام» یا مثلا «غضنفری» نه؟ میگوید؟ «به نظر من برای شناخت افراد باید دید دوستانش چه کسانی هستند. اسفندیار رحیم مشایی بیشتر از هر کس دیگری شبیه احمدینژاد است و به همین دلیل نزدیکترین فرد به رییسجمهوری است».
شدت انتقادات از کارکرد دولت احمدینژاد در گفتوگوی آرمان با صادق زیباکلام به خوبی دیده میشود. آنجایی که وی میگوید: «آقای هاشمی اگر ببینند یک رئیسجمهور اصولگرا دارد سیاستهای هشت سال گذشته را تعدیل و تغییر میدهد، با همه توان پشت او قرار میگیرند و از وی حمایت میکنند. حتی اگر به فرض آن فرد رحیم مشایی باشد، مشروط بر آنکه آقای هاشمی ببینند سیاستهای هشت سال گذشته دارند تغییر و تحول پیدا میکنند. هرکس که در جهت اصلاح و خدمت به نظام گام بردارد و هرکس در مسیر اعتدال و میانهروی کشور را هدایت کند، آقای هاشمی از او حمایت خواهند کرد».
روز بررسی بودجه در روزنامهها
چند روزنامه و از جمله تهران امروز به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس درباره چرایی وجود تورم در اقتصاد کشور پرداختهاند. در این گزارش فشار تقاضا، فشار هزینه و عوامل ساختاری اقتصاد سه عاملی عنوان شدهاند که اقتصاد کشور را با معضل تورم روبهرو کردهاند.
دفتر مطالعات برنامه و بودجه مرکز پژوهشها، ضمن مروری بر مطالعات انجام شده در این باره اعلام کرد: تورم یکی از عوامل تأثیرگذار بر توزیع نابرابر درآمد و ثروت، فشار اقتصادی بر دهکهای ضعیف جامعه، بروز نااطمینانی در اقتصاد، کاهش افقهای سرمایهگذاری و در پی آن کاهش رشد اقتصادی است.
چند روز پس ار ارائه پر تأخیر قانون بودجه به مجلس، روزنامههای کشور، امروز به تحلیل و بررسی بودجه پیشنهادی نیز پرداختهاند. روزنامه خورشید دلیل این دیرکرد فراوان را به نقل از ممبینی، معاون بودجه معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور، تلاش برای گنجاندن قانون جدید مالیاتی در بودجه به قصد کاهش تکیه بر درآمدهای نفتی دانسته است.
عباس شاکری در مطلبی برای روزنامه آرمان با تیتر «افزایش حقوق کفایت نمیکند» نوشته است: آنچه در بودجه سال آینده با عنوان افزایش حقوق کارکنان دولت عنوان شده به هیچ عنوان به میزان افزایش نرخ تورم نبوده است. البته نکته مهمتری که در این میان باید به آن توجه کرد این است که مساله تورم در کنار شوکدرمانیهایی که در یک سال گذشته اتفاق افتاده است، سبب شده تا میزان ۲۰ درصد افزایش حقوق کارمندان فایدهای برای خانوادهای که با افزایش نرخ تورم روبهرو شده است، نداشته باشد چرا که نرخ تورم سبب شده تا خانوادهها نتوانند خود را با میزان رشد تورم همخوان کنند.
نکته مهم در سخنان این استاد اقتصاد آنجایی است که میگوید: «در اجرای فاز اول قانون هدفمندی آنچه از اهمیت بسیاری برخوردار است، حذف یارانه و سوءمدیریت است و نباید تمامی مشکلات را برگردن پرداخت یارانه نقدی انداخت. آنچه که سبب شد تا میزان نرخ تورم بالا رود و خود را از قدرت خرید مردم نیز بالاتر بکشد، برخی سوءمدیریتها در قیمتگذاریهای سلیقهای بود که در نهایت خود را در قدرت خرید مردم نشان داد و بیثباتیهای موجود را تشدید کرد. باید این نکته را مدنظر داشت که هر چقدر هم قدرت خرید مردم در کوتاه مدت بالا رفته باشد اما باز هم سوءمدیریت دولت در بحث قیمت ارز کلیه تلاشهای پیشین را بدون تأثیر کرد».
علی نیکواقبال نیز در مطلبی دیگر با نام «بودجه دو مجهولی دولت» برای آرمان، میزان صادرات و برداشت از منابع نفتی و قیمت ارز را دو عدد مجهول در بودجه دانسته و نوشته است: «زمانی که نرخ ارز مشخص نیست فعالیتهای اقتصادی هم شفافیت لازم را ندارند. زمانی که نرخ ارز در بودجه مشخص نباشد درآمدها و هزینهها هم مشخص نیست و نمیتوان برآورد دقیقی از فعالیت اقتصادی کشور ترسیم کرد. در حقیقت میتوان گفت بودجه امسال یک بودجه با دو مجهول است، یعنی از یک طرف میزان صادرات و برداشت از منابع نفتی مشخص نیست و از طرف دیگر قیمت ارز. در این شرایط در حالی که بودجه با دو مجهول اصلی و عمده مواجه است، چگونه میتوان آن را سند درآمدها و هزینهها دانست؟ در این میان دولت با درآمدهایی که خواهد داشت ناگزیر است که هزینههای جاری خود را به هر نحوی بپردازد، پس در صورتی که کمبود و کسری بودجه پیش بیاید در اولین اقدام به سراغ بودجههای عمرانی و سرمایهگذاری میروند و بخش زیربنایی کشور دچار مشکلات اساسی میشود».
شرق دیگر روزنامهای است که مفصل به بررسی لایحه بودجه سال آینده پرداخته است. محمدرضا خباز، عضو کمیسیون اقتصادی ادوار مجلس در پایان مطلبی با تیتر «زوایای پنهان بودجه ۹۲» برای این روزنامه، گفته است: «در همان ابتدای تحریمها، دولت باید بودجه تحریمی تنظیم میکرد نه اینکه گفته شود قطعنامهها کاغذپارهای بیش نیست؟ بعد قطعنامههای دوم، سوم و چهارم تصویب شد و باز هم کمتوجهیها ادامه داشت. حال امروز گفته میشود همه گرفتاریهای داخل کشور به دلیل تحریم است. کارشناسان بارها تاکید کردهاند که اولا زمینهسازی تحریمها، با بیتوجهی به تولید ملی رقم خورد ثانیا سوءمدیریت، اثر بیشتری به نسبت تحریمها داشته است. هنر دیپلماسی باید این باشد که جلوی اجماع جهانی را بگیرند. حال چه باید کرد؟ آیا همچنان باید تنش در داخل و کمتوجهی به الزامات دیپلماسی ادامه داشته باشد یا باید نشست و برای برونرفت راه چارهای پیدا کرد؟ طبیعتا باید روش دوم را انتخاب کرد. تناقضات گفتاری و رفتاری دولت در این سالها دیده شده که مشخص نیست اینبار در بودجه چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟».
حمید میرزاده رییس پیشین سازمان برنامه و بودجه نیز با ذکر آماری از مشکلات اقتصادی کشور، استفاده بهینه از امکانات کشور را مورد توجه قرار داده و به این پرسش اساسی از دولت رسیده که: «قاعدتا شما باید امانتدار و نگهبان اقتصاد کشور باشید. بنابراین بهنظر شما آیا منابع عظیم ارزی سالهای اخیر- اموالی که باید مایه قوام و تداوم حیات جامعه باشد- به صورت بجا و بهینه و در جهت رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور هزینه شده است؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است پس آمار مذکور را چگونه توجیه میکنید؟».
آینده مذاکرات هستهای
سه روز پس از پایان مذاکرات هستهای در قزاقستان، تحلیلها در این مورد همچنان ادامه دارد. بخشی از اخبار این موضوع به اظهارات وزیر امور خارجه و معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی در تلویزیون اختصاص یافته است که به مذاکرات نگاهی مثبت داشتهاند.
علی بیگدلی در ارزیابی آینده مذاکرات ضمن این که یادآوری کرده که یاس و امید نسبت به آینده مذاکرات در هر زمانی ممکن است جای یکدیگر را بگیرند، در این مورد نوشته است: مهم در این میان، شیوه بازی طرفین است که آیا به بارقههای امید اجازه پدیدار شدن میدهند یا خیر. در خصوص کلیت این مذاکرات دو مشکل عمده وجود دارد که باید حل و فصل شوند؛ اول خصومت بلندمدت غرب و آمریکا با ایران است و دوم افزایش توان تصمیمگیری تیم مذاکرهکننده کشورمان.
داود هرمیداس باوند نیز با اشاره به مخالفتها با انتصاب چاک هگل به وزارت دفاع آمریکا که در آغاز به کار وی تأخیر ایجاد کرد، آینده نقش آمریکا در منطقه را این گونه پیشبینی کرده است که «حضور هگل در راس وزارت دفاع امریکا، به خودی خود میتواند نشانه یی باشد برای اینکه اوباما میخواهد حضور کشورش در خاورمیانه به ویژه در عراق و افغانستان را کمرنگ کند. دو مورد مهم در اثبات این موضوع دخیل هستند. اول اینکه اوباما بودجه نظامی کشورش را به شدت کاهش داده و دوم اینکه طبق مصوبات جدید کنگره، امریکا باید نیاز به منابع انرژی خود در خارج از خاک امریکا را به طور چشمگیری کاهش دهد و طی سالهای آینده در زمینه تامین انرژی به خودکفایی برسد و بر اساس همین مصوبه میتوان نتیجه گرفت که خاورمیانه از لحاظ استراتژی انرژی دیگر ارزش چندانی برای ایالات متحده نخواهد داشت».
سعدالله زارعی نیز در ستون یادداشت روز کیهان، اظهار داشت: «باراک اوباما با استفاده از تیمی از سناتورها شامل جان کری، چاک هیگل و جو بایدن سعی میکند تصویری از یک دولت علاقهمند به توافق به طرف مقابل ارائه کند و در همان حال در متن ادبیاتی که طراحی کرده، تهدید به تداوم فشار وجود دارد».
نویسنده با ذکر این مقدمه و با اشاره به تلاشهای فراوان آمریکا برای اعمال فشار به ایران نتیجه گرفته که: کاملا واضح است که منافع ملی ما در «ایستادن» است. امروز بعد از ۳۴ سال، آمریکاییها وانمود میکنند که ایران به نقطهای رسیده که خود را به «شنیدن» محتاج میبیند و ما میتوانیم آن را به ایران بفروشیم. این در حالی است که در ایران یک عزم جدی برای مقاومت وجود دارد. ایران امروز در سطوح منطقهای و بینالمللی میتواند به یک چالش فراگیر علیه آمریکاییها دست بزند و در عین حال با امکانات خود هر توطئه امنیتی را علیه خود خنثی نماید.
ایران به «گفتوگو در فضای خصمانه» اعتمادی ندارد. وقتی طرف مقابل در حال توسعه اقدامات ضد ایرانی خود است، وظیفه ما هم فقط توسعه فضاهای ضد آمریکایی در سطح جهان است آنقدر که آمریکا ناچار شود، همه مناطق مسلمانان، از خلیج فارس تا دریای مدیترانه و اقیانوس هند را رها کند و اداره این مناطق حساس را به مردم این مناطق بسپارد. این زیاد دور نیست، همان گونه که اخراج نظامیان آمریکایی از سواحل ایران، سواحل لبنان و سواحل سوریه انجام شده است.