ز مدتها قبل نسبت به مادرم مشكوك شده بودم. او رفتار مرموزي داشت و من فكر ميكردم او به ما خيانت ميكند و با مرد ديگري در ارتباط است. به همين دليل در حالي كه به شدت از دست مادرم عصباني بودم روز حادثه تصميم گرفتم او را بكشم. آن روز منتظر شدم او به خانه برگردد. بعد از آن در يك فرصت مناسب با چاقويي بالاي سرش رفتم و او را غافلگير كردم.