من نميخواهم خودم را به سادهلوحي زده و آماري كه فدراسيون از فعاليت هاي ساختاري خود ارائه مي دهد را باور كنم. نسبت به عدم اعلام رسمي نام سرمربي تيم ملي جوانان از سوي فدراسيون در شرايطي كه اولين اردوي اين تيم هم آغاز شده، نوعي پنهانكاري آشكار وجود دارد.
كاري به شخص انتخاب شده براي اين مسئوليت ندارم و فكر ميكنم حالا كه هدايت تيم جوانان را به اكبر محمدي سپردهاند، تنها عيبي كه به او وارد ميشود اين است كه اگر به حقيقت توانايي اين كار را ندارد، نبايد مسئوليت ميپذيرفت. امثال اين مربيان جزو نسل جوان مربيگري فوتبال ما هستند كه با قبول چنين مناصبي به خودشان ظلم ميكنند.
ساليان سال است كه ما به مباني فوتبال پشت كردهايم و فقط به دنبال نتايج هستيم كه به آن هم نرسيديم! مدتهاست بعضي قهرمانيها، راهيابي به تورنمنتها و... سقف آرزوهاي ما شده در حالي كه خيلي از كشورهاي مترقي با ناكاميهاي بزرگي مواجه شدند اما مسيرشان را تغيير ندادند چون مسير صحيحي از پيشرفت را در پيش گرفته بودند. تيم ملي انگلستان در مسابقات انتخابي يورو 2008 با سرمربيگري «استيو مكلارن» در استاديوم ويمبلي به كرواسي از پيش صعود كرده باخت و به اين رقابتها راه پيدا نكرد اما مديران فوتبالشان چه كردند؟
آنها تشخيص دادند آن مربي براي فعاليت در اين سطح ناتوان است و او را بركنار كردند اما روند كارشان تغييري نكرد چون اركان، سازمان و تشكيلاتشان به هم نخورد. امروزه ما در فوتبال ايران با «عصر گفتار درماني» مواجه هستيم. هيچ اقدامي نميشود و تنها با جملات و كلمات سعي در توجيه ناكاميها دارند. اگر كسي كار غيرقانوني ميكند، برخورد لازم و كافي صورت نميگيرد. به تعبير برخي متفكران، دنيا امروز عصر موج سوم پيشرفت بشريت كه وامدار تكنولوژي است را سپري ميكند. نسل كنوني ما در موج كنوني زندگي ميكنند. در اين عصر انواع و اقسام منابع اطلاعاتي درست و كافي ميتواند در اختيار هر كسي قرار گيرد و عصر چاپار و پيك نيست كه آمار دواخطار يك بازيكن از سوئيس به تهران حركت كند تا پس از روزها به اينجا برسد!
افكار گردانندگان فوتبال ما مربوط به عصر چاپار است؛ عصري كه سالها پيش دفن شده است. بنابر اين تفاسير نميتوانم به آمارهاي قشنگ فدراسيون براي كارهاي پايهاي، استعداديابي و... دل خوش كنم. اگر فدراسيون را يك مجموعه بدانيم بايد پرسيد در طول سه سال و نيم فعاليت اين دوره مديريتي، خروجي كار چه بوده و آيا به سود پيشرفت فوتبال ملي ما بوده است؟ فكر ميكنم همه علاقهمندان فوتبال در كشور پاسخ منفي به اين پرسش بدهند.
روند نزولي و بينتيجه فوتبال ايران كار را به جايي رسانده كه نياز به يك رنسانس و نوزايي احساس مي شود. نوزايي كه در آن سه اصل مديريت، برنامهريزي و سرمايهگذاري بايد عميقا دستخوش تغييرات نگرشي شود. اين تنها مختص به دوره علي كفاشيان نيست بلكه تغييرات انديشهاي در مديريت فدراسيون مهم و نياز است. اينكه يكي برود و يكي ديگر با همان نظام فكري بيايد كار را به جايي نميرساند و اين فكر و انديشه حاكم بر كار است كه بايد دگرگون شود.